پادکست | سفرنامه صوتی «شاید اربعین» (روز پانزدهم - قسمت پنجم)

روایتی شنیدنی از سفر اربعینی جواد موگویی.
کد خبر: ۱۲۳۵۵۳۵
پادکست | سفرنامه صوتی «شاید اربعین» (روز پانزدهم - قسمت پنجم)

اینجا موکب‌ها تنوع اسمی فراوانی دارند. عکس ما ایرانی‌ها که همه هییت‌ها، حسینیه‌ها و خیابان‌ها یا میادین را نهایتا به نام چندتن از ائمه کرده‌ایم! فی‌المثال خیابان امام حسین یا حسینیه سیدالشهدا و...
اینجا بسیاری از موکب‌های به نام اصحاب امام یا پیامبر است. موکب میثم تمار، موکب مقداد بن اسود، موکب انس بن حارث، موکب حبیب بن مظاهر، موکب زهیر بن القین و...
موکبی هم دیدم به نام دموع‌الرقیه. یعنی اشک‌های رقیه. طریق‌الحرار و احرار حسین هم نام‌های زیبای برخی موکب‌ها بود.
اما در بین اینها، عراقی‌ها علاقه بسیاری دارند به مختار ثقفی. آن هم با عکس فریبرزعرب‌نیا!
بگردی کیسان ابوعمره را هم خواهی دید! با عکس رضا رویگری!
کلا عراقی‌ها به آثار تجسمی و عینی علاقه بسیار دارند. یعنی میلشان به تجسم هرچیز است. شاید برای ما خنده‌دار باشد. یعنی در تهران اگر کسی هم هییتی به نام حضرت مختار ثقفی داشته باشد عمرا عکس بازیگر این نقش را بالای سر حسینیه‌اش بزند. اما عراقی ما علاقه شدیدی به عینیت‌بخشی به هرچیزی دارند. از این باب است که میل‌شان به تمثال ائمه بسیار است. اهل تصور کردن نیستند، دوست دارند هرچیزی برای‌شان عینیت‌یافته باشد. اما سلیقه خوبی ندارند. نه در خطاطی و نه در هنرهای تجسمی و گرافیکی. این را می‌شود از مجسمه‌ها، تمثال ائمه یا بنرهای موکب‌ها فهمید.
بگذریم، که انقدر تب و لرز دارم که روی پایم به زور بند می‌شوم و حوصله‌ای برای نوشتن ندارم. بدن درد، حالت تهوع و درد سینوس‌ها تقریبا ناامیدم کرده از رسیدن به سر قرار. قرار را باید به وقتش رسید. بعدش دیگر قضاست!
امروز در مسیر رسیدم به چادری برای دانشگاه‌آزاد تهران. دو جوان آفریقایی برگه‌ای را گذاشتند جلویم. مسلط بودن به زبان فارسی. علی‌الظاهر در ایران دانشجو هستند. نگاهی به برگه کردم، نوشته بود «عهدنامه‌ی یاران خاص با امام‌زمان»
لیست کرده بود از کارهایی که دیگر نکنم؛ دیگر غیبت نکنم، دیگر چشمانم هرزه نرود، دیگر دروغ نگویم و ده‌ها دیگر دیگر. جوان آفریقایی به من و یک زائر پاکستانی گفت اگر می‌توانید متعهد باشید، پای عهد‌نامه را امضا و بیعت کنید و برگه را ببرید.
چندبار بندهای عهدنامه را خواندم؛ یک به یک. اما هرچه فکر کردم دستم به امضا نرفت. اما زائر پاکستانی امضا کرد و رفت...
یاد پیام دکتر خادمیان افتادم:
«اگر می‌خواهی بری کربلا برگشتی یک جور دیگر باش، وگرنه می‌خوره تو ذوقت!»

منبع: جام جم آنلاین

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها