در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
از سلیمان به مختار
نقطه آغاز پروژه «الف» ویژه میرباقری، طرح کلی و پیشنهادی تلویزیون درباره نهضت توابین بوده است. طرحی که میرباقری میگوید کل آن را نخوانده تا خودش را محدود نکند و بتواند بهراحتی تخیل کند و قصه خودش را طراحی کند. طرح نهضت توابین روی قیام سلیمان صرد خزاعی متمرکز بوده؛ ماجرایی که بخشی از آن را در مختارنامه دیدهایم. میرباقری مختار را ترجیح میدهد چون قصه دراماتیکتری دارد و شخصیت جوانتری است و مثل سلیمان صرد خزاعی دست او را برای کار بیشتر روی شخصیت اصلی نمیبندد. نوع نگاه مختار به مسأله سیاست، دین و مجاهدت برای میرباقری جذابتر است. سلیمان به عنوان رهبر نهضت توابین سنوسال بالایی دارد و همیشه از اتفاقات اصلی روزگارش عقبتر است. مختار همیشه از او پیش بوده و قهرمانی است که به قصه قدرت حرکت میدهد. این انتخاب و تغییر قهرمان اولین تصمیم میرباقری برای روایت تاریخ این قیام است.
تاریخ و اصول دراماتیک
میرباقری میگوید نسبت تخیل و واقعیت در مختارنامه 70 به 30 است؛ 70 درصد تخیل و 30 درصد تاریخ. بهطور مثال در تاریخ گفته شده که مختار سه زن دارد. اینکه این زنها چطور وارد زندگی مختار شدهاند و نوع مناسباتشان چگونه بوده، کاملا مجهول است. میرباقری بر مبنای تعریفی که کلیت تاریخ میدهد، این فاصلهها را پر میکند. او در مختارنامه فقط یکی دو بار چشمش را روی تاریخ بسته؛ یکی درباره مرگ شبث و دیگری مرگ پسر عمر سعد. میرباقری میگوید اگر بخواهید همه زندگی مختار را بر اساس بینات قطعی تاریخی سر هم کنید، شاید بتوانید از آن یک فیلم صد دقیقهای بسازید، نه یک سریال 40 قسمتی. پس او چارهای نداشته جز اینکه تخیل کند. او باید تاریخ را قابل باور کند. اگر مجموعه زندگی مختار را بخواهیم سرجمع پشت سر هم قرار بدهیم، شاید در نهایت صد صفحه مطلب داشته باشیم. در صورتی که میرباقری برای نوشتن مختارنامه به هزار صفحه مطلب نیاز داشته. در نتیجه 900 صفحه را باید تخیل میکرده. متر میرباقری همیشه قواعد شکلگیری یک قصه دراماتیک است. برای او مهم نیست قصه تاریخی است یا غیرتاریخی. اولویت با این است که کنش و کشمکش و تعریف شخصیت و قدرت حرکت آن به لحاظ دراماتیک چگونه باشد. اصول او همان اصول دراماتیک است؛ روایت یک قصه در مسیری پرجاذبه، پرکشمکش و چالشبرانگیز. اگر سند تاریخی با این اصول سازگار باشد، تطبیق میدهد و اگر موضوعی تاریخی این امکان را ندهد که قصه را بر مبنای معیارهای یک نمایش خوب روایت کند، آن را رها میکند. میرباقری خودش را محقق تاریخ نمیداند و میخواهد تاریخ را دراماتیزه کند. سؤال اساسی و همیشگی او ساده است؛ تا شما احساس یک آدم را نشناسید چگونه میتوانید با او زندگی کنید و به او قدرت حرکت بدهید؟
قانون فیلمنامهنویسی داوود میرباقری سهل و ممتنع است؛ «یک قصه را خوب تعریف کنیم». قانونی که در یک فیلمنامه تاریخی مانند مختارنامه چالشهای جدی و متعددی ایجاد میکند. اکتفا به مکتوبات و وقایع تاریخی مشکلات زیادی به وجود میآورد، چون تاریخ فقط نقطه اوج حوادث و نکاتی را ثبت میکند که در مسیر یک حرکت تاریخی نقطه عطف محسوب میشود و به جزئیات کاری ندارد. چفتوبست عملکرد آدمها مشخص نیست. اصول فیلمنامهنویسی میگوید تصویر شخصیتها باید روشن و شفاف باشد، خلقیات آن را بشناسید، بدانید چه چیزهایی را دوست دارد و چه چیزهایی را دوست ندارد، فیزیکش را تخیل کنید، باورهایش را بشناسید و... . چیزهایی خیلی خصوصی و جزئی که در تاریخ پیدا نمیشود. داوود میرباقری همه اینها را تخیل میکند. این کار پیچیده است، چون باید بخشی از شخصیت کاملا منبطق بر آنچه باشد که در تاریخ ثبت شده است.
ترجمه تاریخ
شیوه دیالوگنویسی میرباقری یکی دیگر از ظرافتها و تدبیرهای او برای نزدیک کردن بینندهها و شکل دادن یک درام تاریخی است. مرجع او میتوانسته استفاده از الگوهایی زبانی از تاریخ ادبیات باشد که ادیبان آن دوره را تمیز و مرتب کردهاند، اما اکثر مخاطبان این زبانها و نثرهای تاریخی را نمیفهمند. میرباقری بین زبان فیلم با زبان تاریخ و ادبیات تفاوت قائل است و ترجیح میدهد زبانی روان و ساده را انتخاب کند؛ زبانی که بتواند مفاهیم مدنظر خودش را به بیننده منتقل کند و مخاطب نپرسد «این چی گفت؟» او درباره کیفیت این تصمیم هم به سادگی تن نمیدهد. او به این زبان روح کهن میدهد که ضمن سادگی و روانی، شکوه و روح تاریخی داشته باشد. او تاریخ را به زبان امروز ترجمه میکند.
علی سیفالهی
روزنامهنگار
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
رییس مرکز جوانی جمعیت وزارت بهداشت در گفتگو با جام جم آنلاین:
گفتوگوی «جامجم» با سیده عذرا موسوی، نویسنده کتاب «فصل توتهای سفید»
یک نماینده مجلس:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»: