نظریه واقعگرایی ساختاری یا نوواقعگرایی که توسط کنت والتز بنیان نهاده شد، دولتها را کنشگرانی عقلانی در نظام آنارشیک میداند که برای بقا، امنیت و برتری تلاش میکنند. در این چارچوب، حمله آمریکا به ایران نه لزوما برای حذف یک تهدید فوری هستهای، بلکه در راستای حفظ موازنه قدرت منطقهای و جلوگیری از شکلگیری یک همپیمانی ضدآمریکایی با محوریت ایران، چین و روسیه تحلیل میشود.
براساس نظریه بازدارندگی، این حمله همچنین پیامی به چین تلقی میشود که نشان دهد آمریکا حاضر است از نیروی نظامی برای حمایت از نظم مورد نظر خود استفاده کند، حتی اگر جنگ مستقیمی در کار نباشد.
در ادبیات رقابت قدرتهای بزرگ، جهان پس از دوران تکقطبی آمریکا، شاهد ظهور یک الگوی رقابتی با بازیگران بزرگ دیگری مانند چین و روسیه است که درصدد بازتعریف نظم جهانی هستند. در این الگو، کشورهایی مانند ایران، ترکیه، عربستان سعودی یا هند، نقشی بیش از بازیگر منطقهای دارند و میتوانند بهعنوان میدان واسط یا میدان رقابت ثانوی تلقی شوند. ایران بهواسطه موقعیت جغرافیایی، انرژی، ظرفیتهای نظامی و پیوندهای راهبردی آن، به میدانی تعیینکننده در کشمکش اقتصادی ــ امنیتی واشنگتن و پکن تبدیل شده است. تصمیم آمریکا برای حمله، صرفا واکنشی به سیاستهای تهران نبود، بلکه مداخلهای پیشدستانه برای ممانعت از تعمیق حضور چین در حاشیه جنوبی اوراسیا ارزیابی میشود. نظریه ژئواکونومی هم میتواند بهعنوان چارچوبی برای تحلیل حمله آمریکا به ایران مورد استفاده قرار گیرد. ایده ژئواکونومی که نخستین بار توسط ادوارد لاتواک مطرح شد، بر استفاده از ابزارهای اقتصادی برای اهداف راهبردی و سیاسی تأکید دارد. در دنیای پساجنگ سرد، فشار اقتصادی، کنترل مسیرهای تجاری، سرمایهگذاری راهبردی و اعمال تحریم بهعنوان ابزارهای ژئواکونومیک جایگزین یا مکمل قدرت نظامی شدهاند. در این چارچوب، ایران یک بازیگر کلیدی در دیپلماسی انرژی شرق محسوب میشود و پیوندهای نفتی و ترانزیتی آن با چین، تهدیدی برای کنترل آمریکا بر امنیت انرژی آسیا قلمداد میشود. تضعیف ایران با هدف کاهش اهرم اقتصادی چین در خلیجفارس و همچنین ممانعت از تکمیل پروژههای ترانزیتی کمربند ــ راه قابل تحلیل است.
تحلیلگران نوگرای روابط بینالملل از گذار نظم جهانی از الگوی تکقطبی آمریکامحور به الگوی چندقطبی با مرکزیت چین، روسیه و کشورهای جنوب جهانی سخن میگویند. در این نظم جدید، مفاهیمی مانند حکمرانی اقتصادی، توسعه جنوبمحور، همکاری جنوب ــ جنوب و استقلال از نهادهای غربی مانند صندوق بینالمللی پول یا سوئیفت برجسته میشود. ایران در تلاش است با عضویت در بریکس، سازمان همکاری شانگهای و امضای توافقهای بلندمدت با چین، نقش فعالی در این نظم نوظهور ایفا کند. از این منظر، حمله به ایران تلاشی برای تضعیف حلقه جنوبی محور ضدآمریکایی و حفظ برتری غرب در نظم جهانی موجود تلقی میشود.