جناب دکتر حقانی، پس از بحث درباره تقابل تمدنی، دیپلماسی و تحریمها، مایلم بدانم که آرمانهای تمدنی ایران با تکیه بر تشیع و ملیگرایی، چه تأثیری بر آینده منطقه غرب آسیا خواهد داشت؟
ایران با تکیه بر آرمانهای تمدنی خود، که ریشه در اسلام ناب و هویت ملی کهن دارد، میتواند نقش کلیدی در شکلدهی به آینده منطقه غرب آسیا ایفا کند. قدرتهای جهانی، بهویژه غرب، با ایجاد بحرانهای مختلف، سعی در حفظ سلطه خود بر منطقه دارند اما ایران با الگوبرداری از سیره امام حسین(ع) و هویت ملی خود، که همواره مدافع مظلومان و مخالف سلطهگران بوده، میتواند پرچمدار بیداری اسلامی و اتحاد ملتها در برابر ظلم باشد. اتحاد شیعی در منطقه، که نمونه بارز آن در لبنان، عراق، سوریه و یمن دیده میشود، از برکات انقلاب اسلامی و الگوی مقاومت ایران است و بر پایه عدالتخواهی و نفی استکبار شکل گرفته است. حاجقاسم سلیمانی، با محوریت قرار دادن همین آرمانها، توانست محور مقاومت را در برابر قدرتهای بزرگ شکل دهد.

باتوجه به جنگ اخیر و اتفاقات پیش آمده، فکر میکنید این اتحاد شیعی و محور مقاومت چقدر پایدار است؟
جنگ اخیر، باوجود درد و رنج، نشان داد که محور مقاومت، بهویژه ایران، چقدر مستحکم است. حمله قاطع ایران به مواضع اسرائیل، پاسخی بود که وجدان منطقه را بیدار کرد و امید را در دل ملتهای منطقه زنده ساخت. این اتحاد، صرفا بر پایه منافع زودگذر سیاسی نیست بلکه ریشه در یک باور عمیق به عدالت و استقلال دارد. تا زمانی که مظلومیت در منطقه وجود دارد و استکبار جهانی به دنبال سلطهجویی است، این اتحاد، پایدار و رو به رشد خواهد بود. ایران، بهعنوان ستون این اتحاد، با تکیه بر هویت ملی و ارزشهای تشیع، همواره مدافع مظلومان منطقه خواهد بود.
در این برهه زمانی چه پیامی برای ملت ایران و منطقه در این برهه حساس دارید؟
پیام من به ملت ایران این است که قدر اقتدار خود را بدانند؛ این اقتدار، حاصل ۴۶ سال مقاومت و ایستادگی در برابر همه فشارهای غرب است. اتحاد ملی و دینی، بزرگترین سرمایه ماست و باید با تلاش در عرصههای علمی، اقتصادی و فرهنگی حفظ و تقویت شود. به ملتهای منطقه نیز توصیه میکنم که هویت تمدنی خود را فراموش نکنند. منطقه غرب آسیا، تاریخ و فرهنگی غنی دارد که میتواند الگویی برای سایر نقاط جهان باشد. اتحاد بر پایه ارزشهای اصیل انسانی و دینی، تنها راه رهایی از سلطه استکبار جهانی است. ایران، بهعنوان کشوری که این راه را با موفقیت طی کرده، همواره در کنار ملتهای آزاده منطقه خواهد ایستاد و این راه را تا پیروزی نهایی ادامه خواهد داد.
باتوجه به نقش تاریخی و تمدنی ایران، لطفا درباره تقابل تمدنی با غرب و جایگاه ایران در این نبرد توضیح دهید.
مسأله اصلی درگیری ایران و غرب، موضوع هستهای نیست؛ بلکه آنچه برای آنها مسألهساز است، اصل «ما میتوانیم» و توانمندی مستقل ملت ایران است. این حساسیت و دشمنی عمیق، بهویژه در مواجهه با اسرائیل، ریشهای تاریخی و تمدنی دارد و صرفا به یک جنگ یا یک مقطع محدود نمیشود. جنگ اخیر اسرائیل با ایران، صرفا یک رویداد نظامی نبود بلکه بخشی از یک پروژه بزرگتر برای مهار و نابودی ایران و الگوسازی برای کل منطقه است. اسرائیل و نتانیاهو تلاش کردند این جنگ را به یک نبرد جهانی علیه ایران تبدیل کنند و بارها تأکید کردند که ایران دشمن بشریت است و اسرائیل به نیابت از غرب با ایران میجنگد. یک جبهه جهانی علیه ایران و انقلاب اسلامی شکل گرفته است: اتحادیه اروپا، ناتو، آمریکا، ارتجاع عرب، ترکیه، جمهوری آذربایجان و برخی کشورهای شوروی سابق و حاشیه خلیجفارس، همه در این صفبندی قرار دارند. این درگیریها، همگی ریشه در تقابل تمدنی دارند.
اسرائیل، یک رژیم استعماری مهاجرتی است که با حمایت قدرتهای استعماری و از طریق کشتار و نسلکشی شکل گرفته است. این پروژه، تأسیس اسرائیل، بیش از آنکه جنبه دینی داشته باشد، یک پروژه سیاسی و اقتصادی برای تثبیت نفوذ غرب در قلب زمین است. اگر «نظریه هارتلند» را بهروز کنیم، ایران به عنوان قلب و مرکز اصلی همین قلب زمین است؛ جایی که عمده انرژی جهان، مسیرهای راهبردی و تمدن اسلامی قرار دارد.
این منطقه، کانون اصلی تقابل تمدنی اسلام و غرب است. امروز صهیونیسم مسیحی و یهودی، برتری خود را مبنا قرار داده و دیگران را یا برده میخواهد یا نابودشده. در این نزاع تمدنی، غرب به هیچ اصل و قاعدهای پایبند نیست؛ نه قانون، نه اخلاق و نه حقوق بشر. نمونه بارز آن، جنایات علیه کودکان و غیرنظامیان در غزه و ایران است؛ استفاده از سلاحهای غیرمتعارف مانند اورانیوم ضعیفشده که حتی به تبخیر اجساد شهدای فلسطینی منجر شده. این رفتارها، ادامه همان الگوی تاریخی استعمار و نسلکشی است که از اروپا به آمریکا و امروز به اسرائیل منتقل شده است.
آمریکا، وارث هژمونی استعمار است و تاریخ کوتاه آن، سرشار از جنگ، کودتا و استفاده از خشنترین ابزارهاست؛ تنها کشوری که از بمب اتم استفاده کرده و همواره با رویکرد ناسیونالیستی و صهیونیستی، برای سلطه بر جهان تلاش میکند. در این میان، ایران با تکیه بر اصول تمدنی و الهی خود، در این نبرد نابرابر ایستاده است. طرف مقابل، هیچ قاعده و اخلاقی را رعایت نمیکند، اما ایران و جبهه مقاومت، بر اصول انسانی، الهی و اخلاقی پایبند است. این ایستادگی، نهتنها برای ملت ایران، بلکه برای همه ملتهای آزاده و مسلمان جهان، الهامبخش است و آینده را به نفع جبهه حق رقم خواهد زد.
نقش ایران در منطقه و مسئولیتهایش از نظر ژئوپلیتیکی و دینی چیست؟
بحث امت و ملت و دوگانهسازی آنها یک انحراف است. برخی تلاش میکنند هوشیاری و اتحاد مردم ایران را در اتفاقات اخیر، به ناسیونالیسم تعبیر کنند و سیاستهای امتگرایانه را زیر سؤال ببرند. اما مردم ایران، با ایستادگی مثالزدنی، نشان دادند که ملیت و امت و اسلامیت را در هاضمه تمدنی خود حل کردهاند. ایران متمدن، عناصر مفید را جذب و عناصر نامطلوب را طرد میکند؛ همانطور که اسلام را پذیرفت اما سلطه اموی و عباسی را رد کرد. ایرانیها همواره اصیلترین لایههای اسلام را برگزیدهاند. نمونه بارز این تلفیق را در سنتهای ملی و دینی ایرانیان میبینیم؛ نوروز و عاشورا، ماه رمضان و نوروز، حتی امسال که نوروز با شهادت امیرالمومنین(ع) همزمان شد، مردم با بزرگمنشی و احترام، تلفیقی بین سنتهای ملی و باورهای دینی خود ایجاد کردند.
برخی با تفکر سکولار در داخل کشور گمان میکنند یا ترویج میکنند که مسائل منطقه به ما ربطی ندارد؛ اما این نگاه، هم از نظر سیاسی و هم از نظر فرهنگی و دینی، اشتباه است. ایران بهدلیل جایگاه تمدنی، تاریخی، فرهنگی و دینی خود، نهتنها نمیتواند، بلکه نباید نسبت به تحولات منطقه بیتفاوت باشد. این مسئولیت، هم ریشه در تمدن ایرانی دارد و هم در آموزههای اسلام و الزامات ژئوپلیتیک. این دیدگاه که ما میتوانیم نسبت به سرنوشت دیگر ملتهای مسلمان بیتفاوت باشیم، هم از نظر دینی و هم از نظر ژئوپلیتیک نادرست است. قرآن بهصراحت میگوید خداوند دوست ندارد کفار بر مسلمانان مسلط شوند. این اصل فقط درباره کشورهای عربی یا برخی ملتها نیست؛ اگر امروز بر عراق سلطه پیدا کنند، فردا نوبت ماست.
علاوه بر الزامات دینی، الزامات ژئوپلیتیک نیز ما را به هم پیوند میدهد. ما در یک منطقه زندگی میکنیم، با فرهنگی مشترک، آداب و رسوم و حتی زبانهای درهمآمیخته. آثار زبان فارسی را میتوان در بسیاری از کشورهای پیرامون ایران دید؛ از هند تا قفقاز و آسیای میانه. استعمار تلاش زیادی برای تخریب این پیوندها کرده، اما هنوز هم ریشههای فرهنگی و تاریخی ما پابرجاست. قفقاز، آسیای میانه و حتی بخشهایی از هند، از نظر فرهنگی و تاریخی به ایران تعلق دارند. هرچند امروز به دلایل سیاسی جدا شدهاند، اما قرنها با هم زندگی کردهایم. نمیتوانیم نسبت به سرنوشت این ملتها بیتفاوت باشیم؛ نه از نظر سیاسی، نه دینی، نه فرهنگی و نه انسانی. این منطقه، قلب زمین است و تحولات بزرگ دنیا در همین منطقه رخ داده و رخ خواهد داد. تصور اینکه میتوانیم در یک جزیره آرام باشیم و بیتفاوت بمانیم، خطاست.
یکی از الزامات مهم ژئوپلیتیکی این است که اگر استعمار دخالت نکند، ما باید با همه مردم منطقه ارتباط و تعامل گسترده داشته باشیم. باید پیوندهای فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی خود را تقویت کنیم، بدون اینکه ترکیب منطقه را تغییر دهیم یا به مرزها دست بزنیم. نمونه بارز این رویکرد، مخالفت ایران با پروژه دالان سیونیک (زنگزور) است. ایران کشوری متجاوز نیست، اما تأکید دارد که نباید جغرافیای سیاسی منطقه تغییر کند؛ زیرا اگر امروز یک کشور توسعهطلبی کند، فردا دیگری همین کار را خواهد کرد و منطقه دچار بیثباتی میشود.در چنین شرایطی، ایران باید عمق راهبردی خود را حفظ کند و این عمق، در پیوند با امت اسلامی و مردم منطقه محقق میشود.
با توجه به تحریمها و فشارهای اقتصادی، راهکار ایران برای عبور از این چالشها چیست؟
ایران هم از نظر اقتصادی و هم از نظر علمی و فناوری، همواره تحت تحریم بوده است؛ حتی از دوره قاجار، قدرتهای غربی سعی در جلوگیری از پیشرفت علمی ایران داشتهاند. از اخلال در تحصیل دانشجویان ایرانی در اروپا تا ایجاد موانع برای انتقال علوم جدید، همواره تلاش کردند ایران به قدرت علمی دست پیدا نکند. اما روحیه جستجوگر و علمطلب ایرانی و ظرفیت تمدنی کشور باعث شد این موانع شکسته شوند. انقلاب اسلامی، این سد را شکست و ظهور یک ایران قوی، تمام طرحهای غرب را برهم زد و الهامبخش کشورهای اسلامی و مردم مستضعف جهان شد.
حریمها و فشارهای اقتصادی، بخشی از جنگ گسترده علیه ایران است. انتخاب استراتژی درست برای مقابله با تحریمها و تهدیدها حیاتی است. باید با تکیه بر دانش، تجربه و ظرفیت ملی، راهکارهای متنوعی از جمله همکاری با کشورهای غیرغربی، اصلاح ساختار اقتصادی، تنوعبخشی به صادرات و استفاده از ابزارهای مالی جایگزین را در دستور کار قرار داد. در کوتاهمدت، باید از تمام ابزارهای موجود برای دور زدن تحریمها استفاده کرد؛ از جمله تنوعبخشی به سبد تولید، پیمانهای پولی دوجانبه و چندجانبه، ایجاد شبکههای مالی غیر از دلار، تهاتر کالا، شبکهسازی اقتصادی با کشورهای همسایه، استفاده از ارزهای دیجیتال و سامانههای جایگزین سوئیفت و همچنین خودکفایی در کالاهای اساسی و استراتژیک. این اقدامات باعث میشود وابستگی به اقتصاد آمریکا و اروپا کاهش یابد و کشور در برابر فشارهای خارجی ایمنتر شود.
در میانمدت و بلندمدت، اصلاح ساختار اقتصادی و مقاومسازی اقتصاد ضروری است. باید زیرساختهای لازم برای یک اقتصاد پویا و تاثیرناپذیر از تحریمها فراهم شود؛ از جمله اصلاح نظام درآمدی دولت، کاهش وابستگی به نفت، تقویت صادرات غیرنفتی و توسعه همکاریهای منطقهای و فرامنطقهای. تعمیق روابط اقتصادی و امنیتی با کشورهایی مانند روسیه و چین نیز به عنوان راهبرد مکمل، میتواند نقش مهمی در کاهش فشار تحریمها ایفا کند. نکته کلیدی این است که تحریمها لزوما مانع پیشرفت نیستند؛ بلکه میتوان با تدبیر و خلاقیت، آنها را به فرصت تبدیل کرد و از محدودیت، دستاورد ساخت.
نقش فرهنگ و شعائر دینی در مقاومت ایران چیست؟
اگر به تاریخ ایران نگاه کنیم، چه در دوره صفویه، چه قاجار و چه جمهوری اسلامی، شعائر و آیینهای دینی همیشه نقش کلیدی در حفظ استقلال و مقاومت ملی داشتهاند. در دوره صفویه، رزمندگان ایرانی پیش از نبرد با عثمانی یا ازبکها، مراسم عزاداری برگزار میکردند و با همان روحیه حسینی به میدان میرفتند. در دوره قاجار نیز، زمانی که گنجه را از دست دادیم و سال بعد برای بازپسگیری آن تلاش کردیم، گزارشهای تاریخی نشان میدهد که نیروهای ایرانی با عزاداری و شور حسینی، موفق به بازپسگیری گنجه شدند؛ رخدادی که برای بسیاری باورکردنی نبود. در دوران معاصر، همین الگو را در دفاعمقدس و همچنین در سوریه مشاهده کردیم. نقشههای پیچیده و خطرناک اروپا، آمریکا، صهیونیستها و ارتجاع عرب، با الهام از همین فرهنگ مقاومت و با شعار «دفاع از حرم» ناکام ماند. شهید حاج قاسم سلیمانی تأکید میکرد که دفاع از حرم فقط به سوریه یا عراق محدود نمیشود؛ امروز کل جمهوری اسلامی ایران یک حرم است و دفاع از آن، هم دفاع از آب و خاک هم حفظ عمق راهبردی و صیانت از مردم منطقه است.
در پایان اگر نکتهای دارید، بفرمایید؟
سخن پایانی من این است که ایران، ملتی تمدنساز است که هیچگاه تسلیم نشده و نخواهد شد. ما باید به توان خود ایمان داشته باشیم و با اتحاد و هوشمندی، راه را برای آیندهای عزتمند هموار کنیم. تجربه ۴۶ سال گذشته نشان داده که انقلاب اسلامی توانسته دوره بیپاسخ ماندن حملات را پشت سر گذاشته و معادله را تغییر دهد؛ دیگر دوره «بزن و در رو» تمام شده است. اگر حملهای صورت گیرد، پاسخ قاطع دریافت خواهد شد. ادامه این مسیر نیازمند آن است که مردم نقش محوری خود را حفظ کنند و با تکیه بر ظرفیتهای ملی، از فشارها و تحریمها عبور کنیم. آینده متعلق به ایران و ملتهای آزاده است و این آینده، روشنتر از همیشه خواهد بود.