داستان مرد تاجر و مرد سیاهپوش + مسابقه

در پایتخت یکی از کشورهای خارجی تاجر همه‌چیز تمامی زندگی می‌کرد که کلیه مراتب ثروت و زیبایی و خودباوری را طی کرده بود و اکنون با موهایی جوگندمی و دندان‌هایی لمینیت‌شده و براق در بلندترین قله‌های موفقیت به‌سر می‌برد. مرد تاجر روزی پشت میز دفتر کارش در حال جمع‌بندی موفقیت‌های خود در ماه گذشته بود، که ناگهان مرد سیاهپوشی را در مقابل خود دید، که ریش و موی سفید داشت و جعبه قرمزرنگی در دست گرفته بود. مرد تاجر بعد از آن‌که گرخید، از جا برخاست و گفت: شما کی هستید؟ چطور داخل شدی؟ منشی شما را ندید؟ مرد سیاهپوش گفت: من مأمور مرگ هستم و برای داخل شدن از کسی اجازه نمی‌گیرم.
مرد تاجر گفت: مرگ؟ واقعا؟ از کجا بدانم راست می‌گویی. مرد سیاهپوش گفت: وقتی جانت را گرفتم مطمئن خواهی شد. مرد تاجر گفت: صبر کن. من همه کارهایم مانده. پروژه‌های بزرگی که شروع کرده‌ام چه می‌شود؟ مرد سیاهپوش گفت: این به من ربطی ندارد.
مرد تاجر گفت: عصبانی نشو. حال بگو در آن جعبه چیست؟ مرد سیاهپوش گفت: داشته‌های تو. مرد تاجر گفت: یعنی دارایی‌هایم؟ مرد سیاهپوش گفت: آنها دیگر مال تو نیستند. مرد تاجر گفت: خاطراتم؟ مرد سیاهپوش گفت: آنها در زمان گم می‌شوند. مرد تاجر گفت: خانواده‌ام؟ دوستانم؟ مرد سیاهپوش گفت: آنها وقتی زنده بودی نیز مال تو نبودند. مرد تاجر گفت: پس چی؟ روحم؟ مرد سیاهپوش گفت: متعلق به خداست. مرد تاجر به گریه افتاد و گفت: یعنی هیچی هیچی مال خودم نیست؟ مرد سیاهپوش گفت: تنها و تنها اعمالت. گریه مرد تاجر شدیدتر شد و گفت: من هیچ‌کار خوبی نکرده‌ام. مرد سیاهپوش گفت: تا ظهر فرصت داری. نخست بدهی‌هایت را بده، سپس نزد خانواده‌ات برو و به آنها خدمت کن و در پایان به راز و نیاز مشغول شو. مرد تاجر لیستی از کشویش بیرون آورد و از طریق اپلیکیشن شروع به پرداخت بدهی‌هایش کرد. دقایقی بعد، ناگهان موبایل مرد سیاهپوش به‌صدا درآمد و یک پیامک واریز به او ارسال شد. مرد سیاهپوش پس از مشاهده پیامک واریز ریش مصنوعی‌اش را کند و کلاه‌گیس‌اش را برداشت و در حالی‌که از شادمانی فریاد می‌کشید از دفتر مرد تاجر خارج شد.
مرد تاجر که به‌رغم همه شایستگی‌هایش نتوانسته بود بفهمد مرد سیاهپوش مأمور مرگ نیست، بلکه یکی از طلبکارانش است، در اثر شدت هیجان وارده دچار ایست قلبی شد و در دم جان باخت.
سؤال: به نظر شما مرد سیاهپوش که بود؟
الف. طلبکار مرد تاجر
ب. باجناق مرد تاجر
ج. بتمن
د. مأمور مرگ
با ارسال پاسخ صحیح، بدون قرعه برنده یک دستگاه خودروی برلیانس [یا اگر نشد پراید وطنی] شوید.

امید مهدی‌نژاد

طنزنویس