
شکور لطفی در 75سالگی در گذشت و در قطعه شماره یک بهشت زهرا به خاک سپرده شد و دیروز 19 مرداد 97 در مجلس ختم او شرکت کردیم.
یک ماه قبل به همت برادر فرهیختهام سید ضیاءالدین شفیعی بزرگداشتی برای او در محل انجمن نویسندگان کودک و نوجوان بر پا شد. در آن مراسم فرزانه منصوری (ابراهیمی)، دکتر نیکنام حسینیپور، دکتر صابر امامی، مهنوش مشیری، سید محمود برآبادی، مجید راستی، دکتر هدیه شریفی، شهرام اقبالزاده، مصطفی رحماندوست، مریم زندی و حجتالاسلام محمدعلی زم صحبت کردند. هدایایی از طرف انتشارات شهرقلم، موسسه خانه کتاب ایران و انجمن کوهنوردان ایران به شکور لطفی اهدا شد. مدیرعامل موسسه خانه کتاب ایران از آمادگی این موسسه برای انتشار مجموعه مقالات درباره شکور لطفی خبر داد. دکتر عبدالعظیم صاعدی، حسن احمدی، مناف یحییپور، جعفر توزندهجانی، سیدضیاءالدین شفیعی، اشکان حاجیعبداللهی، جمالالدین اکرمی، روحاله مهدیپور، سعید کیایی، اکبر خلیلی و ... از دیگر حاضران آن مراسم بودند.
پس از فوت لطفی نیز انجمن نویسندگان کودک و نوجوان، انجمن کودک و رسانه، انجمن طراحان گرافیک، فدراسیون کوهنوردی، فدراسیون ورزشهای باستانی، انجمن کوهنوردان ایران و ... با پیامهایی تسلیت گفتند.
دیروز در مراسم ختم او محمدرضا طالقانی، مصطفی رحماندوست، نیکنام حسینیپور، صابر امامی، مهدی حجوانی، سید ضیاء شفیعی، محمود برآبادی و عزیزاله حاجیمشهدی را دیدم. البته حتما آقایان و بانوان بسیاری هم بودهاند که من ندیده یا نشناختهام.
حالا اینجا فرصت را غنیمت میشمارم و دوباره تسلیت میگویم به دکتر المیرا دادور، استاد ادبیات تطبیقی دانشگاه تهران و عضو فرهنگستان زبان و ادب فارسی و به دکتر سهند لطفی استاد دانشگاه شیراز و پژوهشگر برجسته معماری و شهرسازی بومی و به سمن لطفی مترجم و گرافیست ارجمند.
برای مرور کارنامه شکور اگر تنها به کتابهای او اکتفا کنیم، تصویر صحیحی از این پهلوان فروتن به دست نخواهیم آورد. شکور را باید از منظرهای گوناگون به تماشا نشست:
1.کوهنوردی: عضویت در گروه کوهنوردی سیاسی انقلابی ابرمرد از نوجوانی و تداوم کوهنوردی حرفهای تا حدود 60 سال
2. کشتی: درخشش در کشتی تا سطح اردوی تیم ملی، تمرین و دوستی با جهان پهلوان تختی، مربیگری حرفهای در کشتی آزاد و فرنگی
3. ناشر دولتی: راهاندازی انتشارات رادیو و تلویزیون ملی ایران به دستور ایرج گرگین در سال 1351 و مدیریت آن تا سال 1354 (این انتشارات در سال 1356 به سروش تغییر نام داد)
4. ناشر خصوصی: مشارکت در تاسیس و مدیریت انتشارات همگام با کودکان و نوجوانان در کنار مرحوم نادر ابراهیمی و دیگران در دهههای 50 تا 70
5. نویسنده و برنامهساز تلویزیونی: نویسندگی و ساخت دهها برنامه کودک و نوجوان در شبکههای یک و دو از سال 1351 تا 1382 همچون ما میتوانیم، برای فردا، ... و همچنین مستندهایی درباره کوهها و غارهای ایران.
6. روزنامهنگار: عضو تحریریه نشریه جوانه (برای نوجوانان در مدرسه صداوسیما)، دبیر تحریریه نشریه یاوران انقلاب (برای نوجوانان در موسسه اطلاعات)، دبیر سرویس ورزشی هفتهنامه سروش (صداو سیما)، مشاوره در راهاندازی مجله سروش نوجوان
7. پژوهشگر: پژوهش اولین سریال تلویزیونی ویژه نوجوانان «سفرهای دور و دراز هامی و کامی»، پژوهش سریال «آتش بدون دود»، پژوهشهای مختلف در گروه ایرانپژوه و ...
8. نویسنده و ویراستار: نگارش پنج کتاب مستقل برای کودکان همچون ما بوته گل سرخ را بیدار میکنیم، سرگذشت چمنزار بزرگ (برنده دیپلم افتخار جایزه هانس کریستین اندرسن)، چکهچکه، .... و همکاری در تالیف دهها کتاب گروهی و همچنین ویرایش و بازنویسی چندین کتاب، تالیف کتابهایی چون ابراهیم ادهم که بدون نام او چاپ شد و دهها قصه و نمایشنامه تلویزیونی کتاب ناشده.
9. فیلم و سینما: همکاری در پروژههای سینمایی نادر ابراهیمی، کیومرث پوراحمد و ناصر تقوایی، کارشناس فیلمنامه حوزه هنری
10. مدرس و نظریهدار: طراحی گروهبندی سنی کتابها در کانون پرورش، تدریس در مدرسه هنر و ادبیات صدا وسیما و حوزه هنری، مقالات نظری در جوانه و سروش و سخنرانی در سمینار ادبیات کودکان
شکور به باور این فقیر یک معلم اخلاق بود. شکور لطفی را دهه 70 در جلسهای در شبکه دو دیدم. سال 1383 برای برپایی بزرگداشت نادر ابراهیمی در جشنواره بینالمللی ادبیات کودک کرمان و نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران بیشتر با او آشنا شدم و این آشنایی به یک دوستی دورادور و ارتباط پیوسته بدل شد. سال 86 بسیار کوشید چهلمین سالگرد تختی در سطح ملی گرامی داشته شود. ما هم طرحهایی متناسب کودکان برای این منظور دادیم که متاسفانه چنین نشد. او دو سه سال پیش با وجود بیماری سختش تلاش برای برپایی مراسم پنجاهمین سالگرد تختی را آغاز کرد و وقتی 17دی 96 هم گذشت و آرزویش عملی نشد دیگر حرفی نزد و طرحی نداد و منتظر تقدیرش نشست.
از شکور بسیار آموختم. نمیدانم آداب کوچکی و شاگردی را از که آموخته بود که در هفتادسالگی نیز نمیخواست بزرگیاش دیده و شنیده شود. همیشه آخر یادداشتهایش برایم مینوشت: شکورِ شرمنده و یا: شکورِ از ادب و هنر دور. هنوز دوست داشت از تختی بگوید و از نادر ابراهیمی. ادب و احترامی که در حضور و غیبت و حتی پس از فوت نادر ابراهیمی به او میگذاشت شگفت و نادر بود. گرچه فاصله سنی این دو کمتر از هفت سال بود، شکور با نادر مثل یک پدر رفتار میکرد.
از شکور آرامش و پذیرش و تواضع را باید میآموختیم. هیچ وقت، از هیچکس و هیچ جا، هیچ گلایهای، هیچ انتظاری و هیچ درخواستی برای خودش نداشت. هیچ وقت در یک طرح تازه و کار جمعی نمیپرسید عنوان و مسئولیت من چه خواهد بود. شکور پهلوان بود و فروتن؛ خوشبین و خندان و قانع. یک مومن بیریا که شب عید فطر سال 96 با اندوهی صادقانه برایم نوشت: دومین سال روزهخواری شکور هم گذشت.
بگذارید با بخشی از یکی از آخرین یادداشتهایش این نوشته را تمام کنم: هیچ کاری را برای ماندن و صاحب مقامی شدن انجام ندادم. یکتا هدفم راه انداختن کاری که «باید» بود، و بعد سپردن آن به دیگرانی که ادامه راه دهند، آنچه که شاید همیشه هم خوشایند خانواده نبود و در نگاهی و سکوتی ناگفتهها گفته میشد. امروز که به پشت سر خود نگاه میکنم، میبینم آنطور که خواستهام زندگی کردهام: برای کودکان و نوجوانان. و همین برایم کافی است.
سیدعلی کاشفی خوانساری
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتوگوی «جامجم» با سرپرست دانشگاه علوم پزشکی ایران مطرح شد
دکتر امیدعلی مسعودی، استاد ارتباطات در گفتوگو با «جامجم» عنوان کرد
گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با علیرضا نصیری، قهرمان جوانان جهان
سفیر سابق ایران در پاکستان در گفتوگو با «جامجم» تشریح کرد