در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
آنهایی که معتقدند تلهفیلم مجالی برای بروز زیباییشناسی بصری و تکنیکهای تصویری نیست با تماشای فیلم «جزر و مد»نظرشان تغییر میکند. شاید فیلم قصه دندانگیری نداشته باشد و حتی آن را به اصطلاح یک فیلم ضدقصه دانست، اما تجربه محمدحسین غضنفری در تدوین به کمکش آمده و موفق شده برشهای خوبی به روایت و قاببندی تصویر بزند تا دستکم مخاطب از حیث بصری نهتنها خسته نشود بلکه لذت هم ببرد.
تلهفیلمهایی از این نوع که ردپای آن را در فیلم «آغاز یک روز» بهرام توکلی هم میتوان جستجو کرد ظرفیت اینگونه فیلمسازی را از حیث فنی و ساختاری اثبات میکند و نمیتوان شرایط تولید تلهفیلم و محدودیتهایش را دلیلی بر گریز از بیتوجهی به سویه بصری اثر دانست. البته در جزر و مد شاهد کندی ریتم و افت ضرباهنگ روایت در فرازهایی از داستان میشویم، اما نوع تدوین و چیدمان میزانسنها و تقطیع سکانسها آنقدر منطقی طراحی شده که این کندی موجب ملال نشود و اتفاقا به فضاسازی روانی قصه با توجه به موقعیت شخصیتهای آن کمک کند.
آرمان، برای شرکت در مسابقات انتخابی تیم ملی به تهران میآید و بعد از سالها، با پدرش نیما، روبهرو میشود. پدر از خانواده فاصله گرفته و رابطه آنها بسیار سرد و غیرصمیمی است. در همین روزها، بیماری مادربزرگ بهانه خوبی است که نیما و آرمان همسفر شوند. در این مسیر، وقایع و اتفاقاتی باعث میشود پدر و پسر، به شناخت تازهای از هم برسند. با این که قصه تکراریست، اما کارگردان تلاش کرده تا از فرو رفتن در لایههای احساسی ماجرا پرهیز کرده و فیلم را به سمت آسیبشناسی روابط نسلی بکشاند. در این موقعیت نیز چندان گرفتار دیالوگهای شعاری نمیشود تا بیش از هر چیز تلخی این رابطه و زخمهای آن برجسته شود. علی عمرانی نیز با بازی درونگرایانه و تقریبا سرد خود به خوبی توانسته شخصیت نیما را برای مخاطب بازنمایی و باورپذیر کند. شخصیتهای قصه در مرز همین موقعیت حسی که فیلمساز ترسیم کرده خودنمایی میکنند که در عین این که ترحمبرانگیز نمیشوند، اما همدلی مخاطب را برمیانگیزند. به عبارت دیگر ما شاهد قطببندی کلیشهای سیاه و سفید نمیشویم و شخصیتها به واقعیت نزدیک میشوند. بدون این که خود فیلم از زباندانای کل یا لحن و شکل روایت به قضاوت درباره آدمهای قصه بپردازد این فرصت در اختیار مخاطب قرار میگیرد تا دست به قضاوت بزند. گاه بحرانهای زندگی محصول اتفاقات خیلی به ظاهر کوچک و پیش پا افتادهای است که بنا به منطق جزر و مد، موجهای بزرگی خلق میکند. فیلمساز و نویسنده سعی میکنند این معنا را در بستر قصهای که روایت میکنند دراماتیزه و صورتبندی کنند. جزر و مدهای زندگی گاه فضایی را خلق کرده و موقعیتهایی فراهم میکند که اگر شناگر ماهری نباشی ممکن است درآن غرق شوی.
آرمان و نیما به عنوان پسر و پدر در یک بازگشت دوباره به هم این قاعده را نسبت به اتفاقاتی که برایشان افتاده بازخوانی کرده و به واسطه این بازسازی، امکان رجوع دوباره به کانون خانواده را فراهم میکنند. به همین دلیل قصه چندان درباره عاقبت بیماری آرمان و این که چه سرنوشتی پیدا میکند چیزی نمیگوید. فارغ از قصه، اما جذابیتهای بصری، انتخاب لوکیشنها و مثلا تقابل بصری ـ جغرافیایی که بین زندگی در شهر و زیستن در دل طبیعت وجود دارد بشدت چشمنواز بوده و نشانگر اهتمام فیلمساز به فرم و ساختاری است که برای روایت برگزیده است. جزر و مد بیش از هر چیز در تدوین و ساختمان بصری اثر واجد امتیاز است.
سیدرضا صائمی / جامجم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد