تبعیض بین فرزندان او از تو بهتر است

کد خبر: ۴۲۲۹۵۲

می‌گوید: من و همسرم تمام آنچه یک کودک برای یک زندگی مرفه نیاز دارد برای او و خواهر 4 ساله‌اش فراهم کرده‌ایم، اما هومن دائم سرکشی می‌کند، وقتی برای بازی به کوچه می‌رود، شیشه همسایه‌ها را می‌شکند، نمی‌توانم او را در خانه 70 متری حبس کنم و وقتی پا بیرون می‌گذارد دست گلی به آب می‌دهد که تا هفته‌ها شرمنده در و همسایه‌ هستیم و... .

جلسه بعد از مادر نگران و مضطرب خواستم تا هومن را با خودش به مطب بیاورد، ولی با او درباره آنچه به من گفته چیزی نگوید‌ 60 روز بعد وقتی هومن مقابلم نشست، آرام بود و چشم‌هایش می‌چرخید و اتاق را ورانداز می‌کرد. از مادرش خواستم تنهایمان بگذارد و فقط صدایش را پنهانی ضبط کردم. جلسات اول و دوم هیچ نگفت و بیشتر در سکوت گذشت و من هم اصراری نکردم و حتی نیم‌ساعت با هم بازی کامپیوتری انجام دادیم، طوری که مادرش از این روش مشاوره کمی خسته و بی‌حوصله به نظر می‌رسید تا این که در جلسه سوم ملاقات، ما به دوستانی نسبتا صمیمی تبدیل شدیم و صدای ضبط شده او بهترین گواه برای تحلیل رفتار ناهنجار او شد. هومن گفت: «آنها مرا دوست ندارند. مرجان را بیشتر از من دوست دارند. از همه‌شان بدم می‌آید، همه چیزهای خوب را به مرجان می‌دهند، او بدون اجازه وسایلم را برمی‌دارد. وقتی گریه می‌کنم می‌گویند: ‌هیس! تو بزرگ شده‌ای، او‌ خواهر کوچک‌ توست، او‌ هنوز یک بچه‌ است! او‌ عقلش نمی‌رسد، تو سر به سر او نگذار،‌تو مرد هستی، تو بزرگ هستی و ...، همه اینها باعث شده تا مرجان پررو شود و هر‌کاری می‌خواهد، بکند. مادرم دیگر شب‌ها نمی‌گذارد کنارش بخوابم، می‌گوید بزرگ شده‌ای، ولی مرجان می‌تواند و... من هم هر جا بروم، می‌خواهم آبرویشان را ببرم. از این که همسایه‌ها سر پدر و مادرم داد می‌کشند خوشم می‌آید و دلم خنک می‌شود... .

***

فرض کنید در یک اداره بیشتر از 15 سال خدمت کرده‌اید، همکار شما با سابقه و میزان تحصیلاتی مشابه در صبح یک روز گرم تابستانی نامه‌ای دریافت می‌کند که داخل آن نوشته «شما به سمت مدیریت واحد ... ارتقا یافته‌اید» این ارتقا یعنی افزایش حقوق و شأن اجتماعی و اداری، ولی شما با این که لبخند می‌زنید و به او از صمیم قلب تبریک می‌گویید از خودتان می‌پرسید: «چرا شما مشمول این ارتقا نشده‌اید؟ آیا همکار شما برتری خاصی نسبت به شما داشته‌؟ یا به دلیل ویژگی‌های خاص رفتاری و ارتباطی به چنین امتیازی دست یافته است؟!»

تصور کنید نیم‌ساعتی را در صف طولانی نان ایستاده‌اید و وقتی به ابتدای صف می‌رسید، 3 عدد نان از شاطر طلب می‌‌کنید، یکباره وقتی دست دراز می‌کنید تا نان‌ها را بردارید، شاطر تمام نان‌ها را جمع می‌کند و به مرد شیک‌پوشی که پشت سر شما ایستاده و تازه از راه رسیده می‌دهد، «آقا‌ مهندس بفرما!»

آقای مهندس هم بی‌آ‌ن که‌ به دست شما که در میانه راه برای برداشتن نان در زمین و هوا خشک شده، نگاه ‌کند، نان‌ها را می‌گیرد و اسکناسی کنار دخل می‌اندازد «بقیه‌اش برای خودت» و راهی خودروی مشکی شاسی‌بلندش می‌شود، شما با خودتان کلنجار می‌روید که آیا معیار در صف ماندن، مهندس‌نبودن و نداشتن اتومبیل آخرین مدل است یا ...؟

در ذهنتان مرور کنید، شما شاگرد اول دانشگاه ‌ بوده‌اید، تمام واحدها را با نمرات عالی گذرانده‌ و با مدرک لیسانس روانه بازار کار می‌شوید، به دهمین مرکزی که مراجعه می‌کنید یک جمله شما را آزار می‌دهد: «شرط استخدام مرد بودن است»، آن وقت تعجبی ندارد اگر همکلاسی پسر درس‌نخوان خود را بعد از چند ماه در پست مورد نظر ببینید و شاید از خودتان بپرسید که معیار برتری او در استخدام در فلان اداره و سازمان چه بوده است؟

اما تبعیض در اداره و دانشگاه و مدرسه هر شکلی داشته باشد از سوی بسیاری می‌تواند اغماض شود، اما تبعیض در خانواده و در بین فرزندان همان آسیبی است که آسیب‌شناسان رفتاری نسبت به آن هشدار می‌دهند.

تبعیض و تفاوت قائل‌شدن‌ بین فرزندان معمولا از اموری است که تحمل آن بسیار دشوار است. احساس نابرابری در کوچک‌ترین واحد اجتماعی، تبعاتی فراتر از چارچوب خانواده به همراه دارد. این‌گونه تبعیض‌‌ها معمولا در شکل‌های زیر دیده می‌شود؛ ترتیب تولد فرزندان، شکل ظاهری کودکان، وضعیت هوش و استعداد کودکان، درونگرا یا برونگرا بودن فرزندان، جنسیت فرزند و تولد نوزاد جدید.

فرزند آخر، محکوم به فرمانبرداری

«3 برادر بزرگ‌تر دارم، از همان دوران کودکی باید به حرف‌هایشان گوش می‌دادم و اطاعت می‌کردم ‌وگرنه کتک می‌خوردم، پدر و مادرم هم در برابر اعتراض من می‌گفتند: «برادر بزرگ‌تر توست، احترامش واجب است». وقتی خواستم به دانشگاه بروم، آنها به رشته تحصیلی مورد علاقه‌ام ایراد گرفتند و به زور از من خواستند در رشته‌ای دهان پرکن و پولساز درس بخوانم، من هم آرشیتکت شدم. وقتی خواستم ازدواج کنم، گفتند؛ زن‌های ما خانه‌دارند، تو هم به جای ازدواج با دختر مورد علاقه‌‌ات که یکی از همکارانم بود، با دختر عمویمان ازدواج کن. او دیپلم خیاطی داشت و یک زن کاملا سنتی بود، امر و نهی آنان، اعتماد به نفس مرا گرفته و حالا که 29 ساله‌ام فکر می‌کنم با وجودی که در زندگی شخصی آدم موفقی هستم، ولی بدون نظر و مشاوره آنان نمی‌توانم تصمیم قاطعی بگیرم و با وجودی که در بسیاری موارد با آنها مخالفم، اما نیرویی من را وادار به اطاعت می‌کند.»

گاهی در برخی خانواده‌ها تبعیض، شکل خاصی دارد و فرزندان اول از اقتدار خاصی برخوردارند. از سویی نیز گاه تبعیض به صورتی است که فرزند اول در رابطه با خطاها و شیطنت‌های فرزندان کوچک‌تر خانواده، همیشه مقصر شناخته می‌شود و همواره آنان را مورد سرزنش قرار می‌دهند.

همچنین شکل ظاهری و هوش و استعداد کودکان گاه باهم مقایسه و معمولا تعدادی از فرزندان متهم به کم‌هوشی و بی‌استعدادی می‌شوند. مرور پرونده‌های مشاوره دفاتر روان‌شناسی نشان می‌دهد که بیش از 40 درصد مشکلات بین فرزندان و والدین ناشی از مقایسه کودکان و نوجوانان چه در جمع خانواده و چه با اعضای همسن و سال فامیل است که منجر به بروز سرخوردگی می‌شود.

«من نقاشم، نقاشی را از نوجوانی شروع کردم، وقتی دخترعموها و پسرعموهایم شاگرد اول کلاس و مدرسه بودند، من هر سال تجدید می‌شدم و گاهی در جا می‌زدم و هر پایه را 2 بار می‌خواندم، به همین خاطر در 21 سالگی دیپلم گرفتم، کنکور رد شدم، پدر و مادرم گریه کردند، روزی که جواب کنکور آمد در خانه ما آشوبی به پا بود، اعضای فامیل که همسن و سال من بودند همگی در دانشگاه سراسری قبول شده بودند و من مانده بودم و کاغذ پاره‌ای به نام دیپلم»، حجت.س.

حالا 38 ساله است و 2 فرزند دارد، او حالا صاحب امتیاز یک آموزشگاه هنری است و می‌گوید: «به کاریکاتور علاقه داشتم، اما پدرم هر چه می‌کشیدم پاره می‌کرد و سرکوفت می‌زد که چرا به فکر آینده‌ام نیستم، مادرم آه می‌کشید که چرا به چیزی که آنها می‌خواهند مثلا پزشکی یا داروسازی علاقه ندارم؟! پنهانی شب‌ها در اتاقی که نورش بسیار کم بود در دفتر سفید بزرگی، قلم می‌زدم و طرح می‌کشیدم‌، تا این که برادر بزرگم از خارج کشور به ایران برگشت و از موضوع باخبر شد، پنهانی من را در کلاس نقاشی ثبت‌نام کرد، 2ساله چنان پیشرفتی کردم که تابلوهایم به قیمت بالایی فروش می‌رفت...»

دکتر احمد به‌پژوه، دانشیار دانشگاه تهران در مقاله‌ای هشدار می‌دهد که هرگز توانایی‌ها و ناتوانی‌های کودکی را با کودک دیگر مقایسه نکنید. زیرا که مجموعه عواملی که موجب شکل‌گیری رفتار یک کودک می‌شود با کودک دیگر متفاوت است. او به مادران و پدران توصیه می‌کند: «حتی کودک را با خواهر، برادر، پسرخاله، دخترعمه و دوستانش هم مقایسه نکنید چون هرکودک غرور خاصی دارد که وقتی شما او را با دیگری مقایسه می‌کنید، در واقع غرور او را می‌شکنید و سایر توانایی‌های او را نادیده می‌گیرید».

هرگز توانایی و ناتوانی کودکان را با هم مقایسه نکنید، چون عوامل شکل‌گیری رفتار حتی در اعضای یک خانواده با هم متفاوت است

کوهیار. الف، سابقه کیفری دارد؛آن هم به‌خاطر اعتیاد. او می‌گوید که یک سال پیش پاک شده و هروئین را ترک کرده، اما هنوز خانواده‌اش به او اعتماد کامل ندارند و او را نپذیرفته‌اند، اما او ریشه این بی‌اعتمادی را عملکرد والدین خود می‌داند و می‌گوید: «پدرم علاقه خاصی به ورزش داشت و هر روز صبح ساعت 5 همه ما برادر و خواهرها را به صف می‌کرد تا ورزش کنیم، تابستان‌ها اسم ما را در کلاس‌های ورزشی می‌نوشت، آن هم در رشته‌ای که خودش تشخیص می‌داد.

مثلا مرا در کلاس کشتی ثبت‌نام کرد و دو برادرم هم به کلاس‌های جودو و تکواندو رفتند. من آنقدر از کشتی متنفر بودم که سر کلاس‌ها نمی‌رفتم و پدرم فقط شهریه پرداخت می‌کرد. وقتی یک روز سرزده به باشگاه آمد و به غیبت من پی برد و مربی‌ام گفت من فقط 3 جلسه سر تمرین‌ها حاضر شده‌ام، آن شب کتک مفصلی خوردم و من هم فرار کردم و کنار دوستانی رفتم که سیگاری بودند و مواد می‌کشیدند. اولش جنبه تفننی داشت اما...». این جوان 26 ساله می‌گوید: «پدرم استعداد دو برادرم را به رخم می‌کشید. آنها هیکل بهتر و بازوهای بزرگی داشتند، اما من از این که گوشم بشکند و مثل کشتی‌گیرها بشوم نفرت داشتم، اصلا اهل ورزش نبودم. دوست داشتم مکانیک شوم، اما پدرم مرا در تیم ملی می‌دید و قدرت بازوی برادرها را به سر من می‌کوبید».

حتی اگر تبعیض را بهانه‌ای بدانیم که افراد سوءرفتارها و سوءتدبیرهایشان را به گردن آن بیندازند و این بهانه را غیرموجه بدانیم باز هم نمی‌توان به امر تبعیض بین فرزندان مهر تایید زد، چراکه نابرابری و مقایسه استعدادها و رفتار تحقیرآمیز نسبت به کودکان خواه ناخواه تبعاتی منفی در پی خواهد داشت؛ تبعاتی که گاه دیده نمی‌شود.

ان‌شاءالله پسر است...

می‌گفت:« وقتی به دنیا آمدم و اولین جیغ را کشیدم، پدربزرگ از پشت در اتاق بلند گفت: زهرمار دختره ها؟! ‌یک سال و نیم بعد برادرم به دنیا آمد و روزگارم از همان زمان، تیره و تار شد. من‌‌4 ساله بودم ولی باید تمام کارهای او را انجام می‌دادم. پدرم که پسر می‌خواست مرا به اسم پسرانه علی صدا می‌زد. چون نمی‌خواست دیگران بفهمند دختر دارد و...».

شنیدن این رفتارهای تبعیض‌آمیز از زبان زنانی که نیم‌قرن از عمرشان را پشت‌سر گذاشته‌اند چندان بعید و باورنکردنی نیست. باورنکردنی، ادامه این رفتارهای تبعیض‌آمیز به شکل دیگری در دنیای امروز است.

افسانه کریمیان، مشاور خانواده است و در این باره از تجربه خود در رویارویی با زنان و دختران جوانی می‌گوید که همواره از این رفتارهای تبعیض‌آمیز رنج می‌برند. او توضیح می‌دهد: «رکسانه با 20 سال سن یکی از افرادی است که تقریبا هر 6 ماه نزد من می‌آید و با هم درد دل می‌کنیم.

ما بیشتر دوست هستیم تا بیمار و پزشک. او بعد از 3 دختر متولد شده و والدینش بشدت عاشق پسر هستند، اما به خاطر همین علاقه و به دلیل این که بتواند در دل پدرش خود را جا کند، رفتارهایش کم‌کم پسرانه شده است.

رکسانه می‌گوید: «از کودکی دوست داشتم تفنگ داشته باشم. توپ‌بازی کنم، اما پدرم می‌گفت تو دختری و نباید این کارها را انجام دهی. من آرزو داشتم فوتبالیست باشم، چون پسرعموهایم که همسن و سال من هستند فوتبال بازی می‌کنند. همین حالا هم وقتی با آنان فوتبال بازی می‌کنم، آنان مرا تشویق می‌کنند تا عضو تیم‌های فوتبال بانوان شوم، اما پدرم با لحن تحقیرآمیزی می‌گوید،دختر و فوتبال؟! که چی بشه. آخرسر شوهرت نمی‌‌ذاره فوتبال بازی کنی. خیاطی، گلدوزی و آشپزی یاد بگیر تا پس‌فردا شرمنده پسر مردم نشویم!»

هرچند در جامعه ما برخی خانواده‌ها که متاسفانه به لحاظ فرهنگی در سطوح پایین جامعه قرار دارند همچنان فرزندان پسر را به دختر ترجیح می‌دهند، اما متاسفانه عکس این آسیب رفتاری هم در برخی خانواده‌ها قابل مشاهده است. دکتر علی‌اصغر کیهان‌نیا در مطلبی از کودکی می‌نویسد که قلدری خواهر کوچکش و تبعیض پدر و مادر بین او و خواهرش ‌برایش عذاب‌آور است و او را به سرقت وسایل و لوازم قوم و خویش به قصد انتقام از والدین سوق داده است.

یا نوجوان 14 ساله‌ای که به خاطر اهمیت دادن مادر به فرزندان دخترش، احساس فاصله و شکاف با مادرش دارد و از این قضیه به افسردگی رسیده است.

این نوجوان در آستانه بلوغ می‌گوید: «به نزدیکی خواهرم با مادرم حسادت می‌کنم، آنها با هم حرف می‌زنند و با هم خرید می‌کنند. خواهرم تمام مشکلاتش را به مادرم می‌گوید، اما چون من یک پسرم‌، این امکان را ندارم. این طور مرا تربیت کرده‌اند که تو باید به پدرت نزدیک شوی، اما پدرم آنقدر مشغله دارد که به من نمی‌رسد.»

به هر حال آمارهای سازمان بهداشت جهانی نشان می‌دهد که وزن تبعیض در بسیاری از خانواده‌ها بخصوص در کشورهای در حال توسعه به نفع پسران است و میزان سوءتغذیه و ابتلا به انواع بیماری‌ها در دختران در این کشورها بیش از پسران است. والدین معمولا اجازه جست‌وخیز، شیطنت و حق پرخاشگری بیشتری به پسران می‌دهند و این نوع تربیت در انزوای اجتماعی دختران در سنین بالاتر بسیار موثر است.

حس حقارت و ناتوانی از مهم‌‌ترین عوارض اعمال تبعیض و نابرابری در میان کودکان است. ‌این امر حتی در سنین بالاتر به دشمنی و افزایش حسادت بین خواهران و برادران دامن می‌زند. کودکان و نوجوانانی که معمولا مورد تبعیض قرار می‌گیرند ناخواسته به رفتارهای نامتعارفی روی می‌آورند که از جمله می‌توان به تهدید و حسادت به برادران و خواهران و آزار دادن آنان، پرخاشگری، بازی کردن نقش کودک در سنین نوجوانی و حرف زدن با زبان کودکانه، عدم اعتماد به نفس، احساس ناامنی و کینه ریشه‌دار به اعضای خانواده اشاره کرد.

توصیه‌هایی که نباید از آن گذشت

در بسیاری موارد، والدین علت رفتار نامناسب و غیرعادی کودک و نوجوان خود را نمی‌دانند در حالی که شاید ریشه این رفتارها به ماه‌ها و سال‌ها قبل بازگردد، زمانی که با تولد نوزاد جدید، والدین بسیاری از حساسیت‌های فرزند پیشین را فراموش کرده یا به آن حساس نبوده‌اند.

به همین دلیل زمانی که می‌خواهید فرزند جدیدی را به جمع اعضای خانواده وارد کنید، برنامه‌ها را طوری تنظیم کنید تا از بروز حسادت در فرزند اولتان جلوگیری شود. به عنوان نمونه او را برای خرید وسایل نوزاد همراه ببرید و با سلیقه او وسایل را تهیه کنید،‌ حتی به او پول بدهید تا ظاهرا او وسایل را بخرد. کودک را تشویق به مراقبت از نوزاد کنید و به او اجازه دهید کودک را در آغوش بگیرد و نسبت به او احساس مسوولیت کند، بر این رابطه نظارت داشته باشید ولی با عبارات خشنی مثل «اذیتش نکن»، «به او دست نزن»، «از او دور شو» ‌و... به حساسیت درونی کودک اول دامن نزنید.

وقتی مادر مجبور است نوزاد را در آغوش بگیرد، پدر یا سایر بزرگ‌ترهای نزدیک به کودک اول او را نوازش کنند. کودک را به خاطر حسادت به نوزاد دوم هرگز تنبیه نکنید. از کودک نخواهید اسباب‌بازی‌هایش را به برادر یا خواهر کوچکش بدهد. هرگز کودک اول را مقابل فرزند دومتان سرکوفت نزنید و به عکس. فرزندان را مقابل هم تنبیه نکنید، این امر به کینه و دشمنی بین آنان منجر خواهدشد.

و بالاخره این که با افزایش کودک‌آزاری‌ها در جامعه شاید باورش سخت باشد که نابرابری و تبعیضی که والدین به دام آن می‌افتند خود نوعی کودک آزاری عاطفی است.

کتایون مصری

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها