ازطرفی سلامت روان تاثیر بسزایی در کاهش آسیبهای اجتماعی دارد. این درحالیاست که نظام فعلی رواندرمانی در کشور ما بهدلیل غلبه رویکرد فردگرایانه از محیط مراجع و اعضای خانواده و ساختارهای رسمی مرتبط با او غافل است. حال آنکه آسیبهای اجتماعی در بستر جامعه پدید میآیند و در همین بستر نیز درمان میشوند؛ اما نظام آموزشی و نظارتی بدنه روانشناسی و روانپزشکی کشور متناسب با ارزشهای فرهنگی و دینی جامعه شکل نگرفته و مراجعه به درمانگر برای بسیاری از خانوادههای نیازمند، حمایت پرهزینه و دشواری است. با وجود این اگر بسیاری از اختلالات روانی تحت درمان قرار نگیرند در آینده میتوانند به آسیبهای اجتماعی وخیمتری تبدیل شوند و چندبرابر هزینه ابتدایی، جامعه را دچار هزینه و مشکل کنند. برخی آمارها حاکی از آن است که مشکلات سلامت روان و برخی شاخصهای آن چون رواج خودکشی و اعتیاد در جامعه رو به رشد و افزایش است. به همین سبب پوشش همگانی خدمات سلامت روان موجب ارتقای برابری و عدالت اجتماعی میشود؛ موضوع و مسأله مهمی که باید مورد توجه متولیان حوزه سلامت کشور قرار گیرد. علاوهبراین اصلاح و افزایش کیفیت آموزش کادر رواندرمانی و توانمندسازی روانشناسان و همچنین عموم مردم بسیار حائز اهمیت است.
نقش مهم آموزش در روانشناسی کشور
وضعیت فعلی آموزش در رشتههای مرتبط با رواندرمانگری وضعیت مطلوبی نیست. درحالحاضر رشتههایی مانند روانشناسی، حقوق، مدیریت و حسابداری در اغلب دانشگاههای ضعیف نیز ارائه میشود. یک دانشآموخته رشته روانشناسی اگر سواد و مهارت لازم را کسب نکرده باشد، میتواند تا سالها مشاورههای نادقیق بدهد و نمیتوان بهآسانی او را ارزیابی کرد. دکتر علیرضا عابدین، جامعهشناس و متخصص روانشناسی بالینی در این خصوص به جامجم میگوید: «نقش روانشناسان در بحث پیشگیری و درمان بسیار مهم است اما در ایران متاسفانه بهدلیل مدیریت مخرب و ناآگاه، افراد در شغلهای مناسب خود قرار نگرفتند. لزوما افراد به جهت علم، مهارت و تجربه در عناوین خود نیستند. بسیاری از سمتها به سبب سیاسیبازی به افراد واگذار میشود و حالت قوم و خویشی است و بر شایستهسالاری استوار نیست. در نتیجه نقش روانشناسان و مشاوران آنگونه که روی کاغذ تعریف شده، در عمل رخ نمیدهد.»
وی بر این باور است که در ایران چیزی به نام روانشناسی ایرانی یا اسلامی نداریم و مفاد و عناوین تدریسشده در دانشگاهها اصولا ایرانی و اسلامی نبوده و همه غربی است. عابدین همچنین تصریح میکند: «مفاد تدریسشده با فرهنگ ایرانیان همخوانی ندارد و بر نظریات غربی و وارداتی نظارتی وجود ندارد. بهرغم اینکه بارها نسبت به این موضوع شکایاتی داشتیم اما بیش از چندین دهه است که ما نظریات غربی را در ایران پیادهسازی میکنیم. البته حدود ۱۰سال گذشته دروسی بر مبنای روانشناسی اسلامی تدریس شد اما مفاد آن همان مباحث و نظریات غربی بود و فقط سرفصلهای آن تغییر کرد.»
بنابراین بیمه خدمات روانشناختی و افزایش مراجعه به درمانگر در صورتی مطلوب است که ابتدا امکان گزینش و سپس توانمندسازی روانشناسها وجود داشته باشد. این موضوع بسیار مهم است، چراکه وضعیت سلامت روان کشورمان، شرایط نامطلوبی را سپری میکند. بهطوریکه طبق اعلام مدیرکل دفترسلامت روانی، اجتماعی و اعتیاد وزارت بهداشت و نیز معاونت وزارت بهداشت نزدیک به ۳۰درصد ازافراد بالای ۱۵سال جمعیت کشور دارای مشکلات روانشناختی هستند و برآورد میشود حدود ۲۵ درصد از مردم کشور (از هرچهار ایرانی یک نفر) از اختلالات روانی رنج میبرند، حدود ۶۰ درصد از مردم از بیماری روانی خود اطلاع ندارند و ۴۰ درصد ازافراد با وجود آگاهی از اختلال روانی خود به متخصص سلامت روان مراجعه نمیکنند. این میزان از مشکلات سلامت روانی نیازمند حضور و فعالیت بیشتر روانشناسان و مشاوران حاذق در جایگاه مشاوره و رواندرمانی کشور است.طبق گفته این روانشناس، دروس عملی در قسمت مشاوره و روانشناسان بسیار کم است و اگر هم این دروس روی کاغذ نوشته شوند، عملا اجرا نمیشوند، چراکه جایی برای تمرین نیست یا اساتید باتجربهای در این زمینه وجود ندارد و آنچه که ما داریم مشاوران و روانشناسان تحصیلکرده تئوری نظریه غربیای است که اصولا تعلیمی در مشاوره و روانشناسی ندیدهاند.
موضوع تکراری تعرفههای روانشناسی
ساختارفعلی رواندرمانی درکشورازجهت نظری وعملی برفردمتمرکز است. رونددرمان درچنینساختاریزمانبر است. همچنین درمان معمولا مبتنی برمواجهه با شخص مراجعهکننده است وکمتر درقبال محیط یا افرادمهم زندگی فرد مداخلهای انجام میشود. بههمیندلیل در این ساختار درمانی ممکن است بهبود حاصل شود اما با بازگشت فرد به محیط آسیبزا مجددا رویههای ناسالم تکرار میشوند یا اساسا روند درمانی کند پیش میرود. خدمات رواندرمانی جزو درمانهایی است که باید در دسترس و قابل استفاده برای آحاد جامعه باشد. در شرایط کنونی که برخی اقشار جامعه با مشکلات اقتصادی دستوپنجه نرم میکنند، شاید پرداخت حق تعرفه جلسات مشاوره و رواندرمانی تا حدودی برای آنها دشوار باشد.عابدین ضمن بیان تعرفههای ناچیز میگوید: «اصولا این تعرفهها از طرف سازمان نظام روانشناسی تعریف میشوند. اگر کسانی رغبت کنند که در این حرفه باشند، با ذوق و شوق کار نمیکنند و تجربه و علمش را ندارند. این درحالیاست که تعرفهها بسیار ناچیز است و مردم هم نمیتوانند آن را بپردازند و این موضوع را در رتبه و درجهبندی بعدی هزینههای خود قرار میدهند.»
شاید اگر سازمانهای بیمهگر بخشی از هزینههای حوزه سلامت روان را تقبل کنند، دسترسی به این خدمات برای افراد آسانتر میشود. بیمهکردن این خدمات وکاهش هزینه استفاده ازرواندرمانگری موجب افزایش مراجعه افراد درمعرض آسیب به درمانگر میشود.