به گزارش
جامجم آنلاین، تقریبا یکسال پیش از این تاریخ در اول دی ۱۳۱۱ پاکت سر به مهری به دست تیمورتاش رسید که حاوی خبر برکناری او از وزارت دربار داشت و دو روز بعد روزنامههای ایران و شفق سرخ خبری کوتاهی در این باره با عنوان «معاف از خدمت» منتشر کردند.
شاید تا آن موقع بسیاری از معاریف و چهرههای سرشناس سیاسی حتی گمان این را نمیبردند کسی که در برآمدن و تقویت سلطنت پهلوی سهم مهمی به عهده داشت روز و روزگاری برسد که به آمپول هوای پزشک احمدی گرفتار آید و مرگی پر از درد را تجربه کند.
روزگار و زمانه خان نردینسکی
عبدالحسین فرزند کریم دادخان بجنوردی در سال ۱۲۶۰ در منطقه نردین که آن زمان جزو خراسان بود به دنیا آمد. زمانی که ۱۴ سال داشت برای تحصیل به روسیه رفت و در سن پترزبورگ در مدرسه نظام آموزش دید و زبان روسی و فرانسه را فراگرفت. درباره خصوصیات او گفته اند که از هوش بالایی برخوردار بود و ذوق ادبی داشت و مطلب از زبان خارجی ترجمه میکرد و حتی در برخی از مجلات از جمله نشریه دانشکده به مدیریت ملک الشعرا بهار مقاله مینوشت.
او زمانی که روسیه اقامت داشت، چون خان زاده بود تلاش کرد که نامی درخور و پرطمطراق برای خود انتخاب کند و از این رو لقب معززالملک را برای خود برگزید، اما از آنجایی که این عنوان در روسیه مفهوم نداشت خود را به اسم خان نردینسکی نامید که شبیه نامهای خانوادگی خاندانهای قفقازی بود و شش سال اقامت خود در روسیه را با همین لقب سپری کرد و، اما به مجرد بازگشت دوباره به ایران همه جا خود را عبدالحسین معززالملک معرفی کرد. او، چون وابسته به خاندان معروفی بود به محض اینکه پایش به میهن رسید به عنوان مترجم روسی اداره دارالترجمه وزارت خارجه انتخاب شد و از آنجایی که دو زبان میدانست به سرعت توانست در این زوارتخانه جای پای خود را باز کند.
بعد از فوت مظفرالدین شاه، عبدالحسین به همراه هیاتی به ریاست علاءالملک مامور اعلام پادشاهی محمدعلی شاه به کشورهای اروپایی شد. این ماموریت چهار ماهه فرصتی برای او بود تا با مقامات سیاسی دول اروپایی آشنا شود و زمینه ارتباطها بعدی با آنها را فراهم کند.
وی بعد از ورود به ایران مشغول فعالیتهای انتخاباتی شد. در آن زمان گروههای سیاسی درگیر زد و بندهایی برای حضور در دومین دوره مجلس شورای ملی بود و در نهایت معززالملک با این کمتر از ۳۰ سال داشت و هنوز به سن قانونی نرسیده بود موفق شد به عنوان یکی از وکلای انتخاب شده امتیاز نشستن روی کرسی مجلس را کسب کند، اما با توجه به این مانع قانونی اعتبارنامه او به تصویب نرسید. وکیل جوان البته ناامید نشد و سریع برای پدرش در جوین پیکی فرستاد تا استشهاد محلی تهیه کند و از گواهان امضا بگیرد که عبدالحسین سی سالگی را تمام کرده است. طبعا این ترفند جواب داد و معززالملک به عنوان وکیل مجلس شورای ملی به عضویت هیات رئیسه درآمد و مخبر کمیسیون نظام شد. او در دوران فعالیتش در مجلس تکاپوهای بسیاری از خود نشان داد و با توجه به هوش و حضور ذهنی که داشت در بسیاری از بحثهای مجلس شرکت میکرد.
از جمله تلاشهای او در این دوره رایزنیهای بسیار درباره خلع سلاح مجاهدین از جمله ستار خان بود. علاوه بر این او در مساله اولتیمام روسیه بود که با میانجیگیری قصد داشت دولت را از تعرض به اموال شعاع السلطنه (تبعه روسی) منصرف کند و با توجه به نطق مفصلی که داشت توانست نظر مجلس و دولت را به خود جلب کند.
او بعد از مجلس، بواسطه وابستگی با نیرالدوله والی خراسان به ریاست قشوق این ایالت منصوب و متعاقب آن به عنوان سردار معزز ملقب شد، اما سردار معزز بجنوردی که خان بروجرد بود شکواییه برای احمد شاه فرستاد که عنوان معزز لقب پدران من است که به من و فرزندانم میرسد و شاه هم برای رضایت خان بجنورد به تیمورتاش لقب سردار معظم داد. سردار معزز بجنوردی البته ۱۵ سال بعد و در زمان وزارت دربار تیمورتاش عاقبت خوشایندی پیدا نکرد و بهانهای در مشهد به دار آویخته شد.
نقش تیمورتاش در سرکوب نهضت جنگل
با خیزش نهضت جنگل برای مقابله با میرزاکوچک خان مرد توانا و تحصیلکردهای، چون سردارمعظم نیاز بود. وثوق الدوله در اوایل رئیس الوزرایی خود سردارمعظم خراسانی را حکمران گیلان قرار داد. زمامداری او در گیلان طولانی نشد و وثوق الدوله او را به تهران احضار کرد. بعضی وقایع نگاران، حکومت او را در گیلان حکومت ترور، آدمکشی، عیاشی و مشروب خواری نوشته-اند. محسن صدر (صدرالاشراف) در کتاب خاطرات خود می نویسد: «ایوبخان سرتیپ قزاق هفده نفر از رعایا که حمل ذغال از جنگل میکردند، گمان جاسوسی به آنها برده، گرفته به رشت فرستاد. اسامی آن هفده نفر را که نزد او (تیمورتاش) برده بودند در حالت مستی جلوی اسم پنج نفر آنها خط کشید و حکم کرد این پنج نفر را دار بزنند. اگر امر دولت به احضار تیمورتاش نرسیده بود شاید مردم شورش میکردند.»
مجلس مؤسسان و تغییر سلطنت از قاجاریه به پهلوی
تیمورتاش بعد از ماجرای ماجرای حکمرانی گیلان، جواز حضور در مجلس چهارم را پیدا کرد و هفت ماه بعد در سال ۱۴۰۰ به اینکه هیچ تجربه کار در دادگستری نداشت به عنوان وزیر عدلیه وارد کابینه مشیرالدوله شد و در این مسوولیت درصد برآمد تا برنامه اصلاحی خود را مبنی بر برچیدن نام سنتی قضاوت و پیدا کردن نظامی مدرن مطابق با استانداردهای غربی اجرایی کند که طبعا این مساله در بین روحانیت نارضاییهای فراوانی در پی داشت و با بالا گرفتن اعتراضات مشیرالدوله مجبور به عزل تیمورتاش شد.
او همچنان از تکاپوی سیاسی نیفتاد و در دوره پنجم مجلس شورای اسلامی ملی به عنوان وکیل نیشابور انتخاب شد و در همین دوره بود که با توجه فعال بودنش در کمیسیون نظام زمینه دوستی و نزدیکی او با سردار سپه فراهم شد و در مجلس به عنوان متحد رضا خان فعالیت میکرد و مزد این طرفداری در نهایت با انتخابش به عنوان وزیر فوائد عامه در شهریور ۱۳۰۳ پرداخت شد.در همین مجلس پنجم بود که با تلاشهای تیمورتاش و سیدمحمد تدین ماده واحدهای مبنی بر تغییر سلطنت از سوی نمایندگان به تصویب رسید. پس از به سلطنت رسیدن رضاشاه در آذر ۱۳۰۴، تیمورتاش در ۲۵ آذر همان سال به عنوان وزیر دربار انتخاب شد و نقش مهمی در برگزاری مراسم جشن تاجگذاری در اردیبهشت ۱۳۰۵ ایفا کرد.
کلاه پهلوی و لباس متحدالشکل
تیمورتاش در سفری که به شوروی داشت ازجمله سوغاتی که آورد کلاه جدیدی بود که نام کلاه پهلوی بر آن نهاد و کارمندان را موظف به استفاده از آن کرد. دیگر کت و شلوار بود و برای این کار چندین خیاط روسی را استخدام و به ایران فرستاد و بدون اینکه قانونی در این مورد وجود داشته باشد مقامات دولتی را موظف کرد تا همرنگ اروپائیان شوند.
برای خود و وزارت دربار نیز لباسی با علامت تاج تدارک دید. این لباس در دو رنگ سرمه ای و خاکستری برای دو نوبت در سال پیش بینی شده بود. علامت تاج پهلوی در یقه و یراق روی آستین ها از مشخصات آن بود. آستین های وزیر دربار سه یراقه و بقیه دو و یک یراقه بودند. لباس تشریفات را هم تغییر داد و به جای جبه ترمه و کلاه بلند بی لبه شلوار مشکی و نیم تنه بلند با گل و بته ملیله دوزی که در اروپا مرسوم بود رایج شد. کالسکه وزرا را تبدیل به اتومبیل کرد.
مأمور حل مساله بحرین
از جمله مسألی که تیمورتاش مسوول رسیدگی آن بود، مساله بحرین بود. تیمورتاش سعی داشت تا این مساله را با یک معاهده کلی حل کند. تیمورتاش در گفتگو با کلایو، نماینده انگلیسی حامی جدایی بحرین از ایران، پیشنهاد کرد مساله به رأی و حکمیت یک مرجع سوم یا بی طرف گذاشته شود. پیشنهاد دیگر او این بود که ابتدا انگلیس ادعای ایران بر بحرین را به رسمیت بشناسد، ایران نیز همزمان حقوق خود را به دولت بریتانیا بفروشد. انگلیس می تواند بحرین را به شیخ منطقه واگذار کند یا برای خودش نگه دارد. از نظر تیمورتاش در این روش دوم وجهه و آبروی ایران حفظ می شود.
در خرداد ۱۳۰۸ از طرف انگلیس یک معاهده عمومی پیشنهاد شد که تیمورتاش آن را نپذیرفت. تیمورتاش پیشنهاد کرد که ایران و انگلیس هر دو حاکمیت شیخ فرمانروا را بر بحرین به رسمیت بشناسند. همچنین در ازای مبلغی حاضر است تا از ادعای خود بر حاکمیت بحرین صرف¬نظر کند. پیشنهاد دیگر تیمورتاش لغو تمام بدهی های ایران به هند و انگلیس بود. اما، مذاکرات به نتیجه ای نرسید.
در سال ۱۳۰۹ مساله بحرین با قطع مذاکرات دو طرف لاینحل ماند. در خلال سالهای ۱۳۱۱-۱۳۱۰ مذاکرات پراکنده ای میان طرفین صورت گرفت؛ ولی، توافقی حاصل نشد. تا پایان سلطنت رضاشاه دولت ایران چندین بار در مورد آنچه تجاوز بریتانیا به حق مالکیت ایران بر بحرین تلقی می¬کرد، اعتراض هایی تسلیم داشت؛ ولی، هیچ یک از این اعتراض ها از حد حرف پیش نرفت.
ارائه طرح تأسیس دانشگاه تهران
از دیگر مسائلی که تیمورتاش در آن نقش داشت طرح تأسیس دانشگاه تهران بود. تیمورتاش در ۱۱ فروردین ۱۳۱۰ طی نامه-ای که به عیسی صدیق در نیویورک فرستاد از وی خواست تا طرحی برای تأسیس دانشگاه - در آن موقع دارالفنون گفته می-شد- به منظور تربیت معلم و پزشک و مهندس راه شوسه و راه آهن تهیه و تنظیم کند.
مذاکره کننده در مساله نفت
مساله نفت و افزایش سهم ایران از شرکت نفت انگلیس و ایران به مهمترین مساله ایران تبدیل شده بود. تیمورتاش مأمور شد تا این مساله را پیگیری کند. تیمورتاش در جریان عزیمت ولیعهد به انگلیس برای تحصیل، با رئیس شرکت نفت انگلیس و ایران مذاکره را آغاز کرد. اما، درنهایت مذاکرات به نتیجه مطلوب ایران نرسید.
در جریان مذاکرات تیمورتاش با شرکت نفت، تیمورتاش در مطبوعات انگلیس والاحضرت اقدس خطاب می¬شد. جراید انگیس مدح و ستایش تیمورتاش را می کردند و پیشرفتهای ایران را مدیون راهنمایی و تدابیر تیمورتاش می دانستند. روزنامه تایمز مقالۀ معروف خود را دربارۀ تیمورتاش منتشر کرد، مساله کناره گیری رضاشاه از سلطنت و حتی احتمال مرگ او را پیش کشید و تیمورتاش را جایگزین شاه معرفی کرد. این اطلاعات از طرق مختلف به شاه میرسید و ذهن او را نسبت به تیمورتاش مشوش کرد.
تیمورتاش پس از سفر چهارماهه از اروپا به شوروی میرود و به میهمانی کمیسر امور خارجه دعوت می¬شود. او در حضور ژوزف استالین و ژنرالهای روسی مورد تعریف و تمجید وزیر امور خارجه «لیت وینف» قرار می گیرد که میگوید اگر ایران در سالهای اخیر ترقیاتی کرده مرهون چنین وزیر بی نظیری است و به این ترتیب خوراک خوبی برای مأموران «اینتلیجنت» سرویس فراهم می آورد.
مارشال ورلیشف، وزیر جنگ شوروی، نیز تیمورتاش را به یک مهمانی خصوصی دعوت می کند که بعدها فتح¬الله پاکروان گزارشی برای شخص رضاشاه و اینتلیجنت سرویس با واسطه گزارش هایی به آیرم میفرستند و ذهن رضاشاه را نسبت به تیمورتاش مشوش می کند. سرلشکر آیرم رئیس شهربانی در نامه ای به رضاشاه می گوید: «تیمورتاش اسرار هیات دولت را به انگلیسی ها میدهد. آیرم نیز به شاه گفته بود هیات دولت سوراخ دارد. از اینرو به امر شاه، تیمورتاش از وزارت دربار معزول شد.»
مدتی پس از بازگشت تیمورتاش از اروپا در فروردین ۱۳۱۲ سرجان کدمن و عدهای از مدیران شرکت نفت انگلیس به تهران آمدند؛ ولی، فروغی و تقی زاده طرف مذاکره بودند و تیمورتاش کمتر مداخله داده میشد. به همین سبب چهار ماه پس از بازگشت از اروپا به بهانه بیماری تقاضای چهل روز مرخصی کرد و رضاشاه با آن موافقت کرد. قرار بود تیمورتاش ۴۰ روز در بندر چمخاله در سواحل مازندران به استراحت بپردازد؛ ولی، به طور ناگهانی شاه بعد از ۱۶ روز او را احضار کرد.
برکناری و دستگیری
پنجشنبه اول دی ماه ۱۳۱۱، وزیر دربار روز اداری را به سر آورد و به خانه خود رفت. تیمورتاش آن روزها در باغ سرداراسعد بختیاری واقع در خیابان سی متری بالای باغشاه زندگی می کرد. چند لحظه از ورود وی به منزل نگذشته بود که سرهنگ فضلالله بهرامی وارد اتاق شد. پاکتی دربسته و لاک و مهر شده به وی تسلیم کرد. تیمورتاش از شدت عصبانیت هنگامی که پاکت را باز کرد قسمتی از نامه هم پاره شد. در نامه به امضاء شکوهالملک نوشته شده بود از این تاریخ در دربار سمتی ندارید. بهرامی به او گفت از این تاریخ تحت کنترل نظمیه هستید و حق خروج از منزل را هم ندارید. بهرامی بلافاصله نزد آیرم رفت و ضمن ارائه گزارش اضافه کرد تیمورتاش نامه را پاره کرد. آیرم نیز در گزارش خود برای شاه مطالبی به آن افزود و کینه شاه را مشتعل تر ساخت.
بعد از ظهر جمعه دوم دی ماه رضاشاه از عمارت شخصی خود به عمارت وزارت دربار آمد و دستور داد در اتاق تیمورتاش را گشودند و کلیۀ اثاثیه را به انبار بردند. رضاشاه فریاد کشید من اصلاً وزیر نمیخواهم و تیمورتاش دیگر وزیر دربار نیست. صبح روز شنبه تمام روزنامه های یومیه ایران و شفق سرخ خبر معاف شدن تیمورتاش وزیر دربار پهلوی از خدمت را چاپ کردند. روزنامه فروش ها در حالی که مقادیر زیادی روزنامه با خود حمل میکردند در حال دویدن فریاد می زدند خبر مهم! ولی هیچ-کدام جرأت نمیکردند جمله عزل تیمورتاش را بر زبان جاری کنند.
به نقل از آقابیک اوف شخص فراری از شوروی: تیمورتاش روابط دوستانه با شوروی داشت و می خواست اساس سلطنت در ایران را از بین ببرد و خودش به مقامی برسد که مافوق نداشته باشد. در شاه خیلی نفوذ داشت و هرطور می خواست او را می-چرخاند. تنها کسی بود که نظرات شوروی را در ایران تأمین کند... شوروی از مضمون مذاکرات تیمورتاش با انگلیس خبر داشت. بخشی از اطلاعات را خودش در ضمن گفتگو با سفیر شوروی گفته بود و بخش دیگری هم از تفتیش نامه و تلگراف های او کشف شد... تیمورتاش جاسوس نبود او را باید فدای نفت دانست. درواقع او می خواست امتیازات بیشتری از انگلیس بگیرد و همین امر سبب شد تا انگلیس موجبات سقوط او را فراهم کند.
تیمورتاش قریب به دو ماه در منزل تحت نظر بود. هنوز ۱۵ روز از برکناری او نگذشته بود که حسینقلی نواب گزارش نهایی خود را به شاه تسلیم کرد. او متین دفتری کفیل وزارت عدلیه را احضار و گفت فوراً این پرونده را به جریان بینداز و تأخیر درآن جایز نیست.
محاکمه تیمورتاش
۳ دی ۱۳۱۱ تیمورتاش از خدمت خلع شد و در خانه¬اش زندانی شد. در روز ۲۹ بهمن ۱۳۱۱ مأمورین نظمیه در کمال ذلت و خواری و توهین او را به محبس شهربانی انتقال دادند. ۲۵ اسفند ۱۳۱۱ نخستین محاکمه تیمورتاش آغاز شد و پنجشنبه و جمعه ادامه داشت. درنتیجه وی به دلیل ارتشاء به سه سال حبس و استرداد مال حاصل از ارتشاء و پرداخت ۳۸ هزار و ۵۰۲ تومان و ۱۷۱۲ لیره انگلیس محکوم شد. در نهایت عبدالحسین خان تیمورتاش پس از تحمل ۸ ماه حبس سنگین، در مهر ۱۳۱۲ در زندان قصر قاجار به قتل رسید.