میدیا فرج‌نژاد از کشف خواننده‌های جدید برای موسیقی ایرانی می‌گوید

چرا می‌خواهید مثل شجریانِ دهه 60 باشید؟

میدیا فرج‌نژاد از آهنگسازانی است که خیلی اهل جنجال نیست. مسیری برای خودش انتخاب کرده و در همان مسیر پیش می‌رود و همواره هم آثار درخوری را به جامعه موسیقی ارائه می‌کند. از جمله کارهایی که با حسام‌الدین سراج، محمد معتمدی و سینا سرلک کرده است. کسب تجربه در فضاهای تازه را دوست دارد. دنباله‌رو کسی نیست و در موسیقی خودش بوده و هست. در تازه‌ترین فعالیتش می‌خواهد خواننده‌ای را به موسیقی ایران معرفی کند که تاکنون تجربه جدی در ارائه آثارش نداشته و به نوعی آلبوم اولی محسوب می‌شود. تازه‌ترین اثر میدیا فرج‌نژاد بزودی منتشر خواهد شد. برای آشنایی با فضای اثر جدید میدیا فرج‌نژاد با او هم‌کلام شده‌ایم.
کد خبر: ۱۱۶۶۷۹۶

چندی پیش در صفحه شخصیتان از انتشار قطعه «مرا ببخش» خبر دادید. درباره این قطعه برایمان بگویید و اینکه به طور دقیق در چه زمانی منتشر میشود؟

«مرا ببخش» برای من تجربه جدیدی است. مدتها بود دلم میخواست تجربههایی داشته باشم که تا همین چندی پیش، در فضای موسیقی ایرانی انجام دادنش، به نوعی جرم بود. خیلی هم کار جذاب و در عین حال چالش برانگیزی است. هدفم این بود که فرمتهای مختلف تنظیم که در دهههای مختلف و در نقاط مختلف دنیا استفاده میشده را با موسیقی ایرانی تلفیق کنم. درواقع ارکستراسیونی که متعلق به موسیقی ما نبود، به خدمت موسیقی ایرانی درمیآمد. درنهایت هم آنچه شنیده میشود از حس و حال موسیقی ایرانی جدا نیست.

البته میشد سالها پیش هم این کار را بکنم.

علت اینکه آن زمان دست به این کار نزدید چه بود؟

اول اینکه من به ابزار مناسب برای این کار نیاز داشتم. این نوع تجربه کردن به نوازندگانی نیاز دارد که فضا را بشناسند. صدابرداری این نوع کارها هم خاص است. نکته بعدی تجربههای شخصی خودم بود. چندی پیش با مهدی میرزاباقریان مدیر نشر آوای سوتهدلان صحبتی داشتم و در نهایت برای انتشار مجموعه آثاری با هم به توافق رسیدیم که یکی از قطعههایش «مرا ببخش» است.

نقطه آغازِ این مجموعه از کجا شکل گرفت و در این مجموعه به دنبال چه فضاهایی بودید؟

سعی کردم بررسی کنم علل موفقیت قطعههای موسیقی در دهه 40 و 50 چه بوده است. این مساله باید بررسی میشد. بخشی از این دلایل به نوع زندگی شاعران و آهنگسازان آن زمان برمیگشت. بخش دیگری به سواد و بخش دیگری به زیباسازی برمیگردد. سعی کردم این را مدون کنم و آثاری را بسازم که برای مخاطب جذابیت شنیداری داشته باشد. آنچه برایم مهم بود اینکه ملودی آنقدر زیبا باشد که مخاطب آن را دوست بدارد. هرگاه ملودی با اصول زیباییشناسی قدما سازگار باشد، دست آهنگساز در تنظیم هم بازتر است.

در عین حال به دنبال همزیستی با شاعر بودم. همه این پروسه تا به امسال طول کشید و امسال قرارداد را با مهدی میرزاباقریان بستیم و خواننده مورد نظرم را هم انتخاب کردم. تاکنون هم از این مجموعه دو قطعه را ضبط کردهایم و دو قطعه دیگر در حال ضبط شدن است. بنا داریم برخی از این قطعهها به صورت تک قطعه منتشر شود و نخستین قطعهاش «مراببخش» خواهد بود.

خواننده قطعه «مراببخش» چه کسی است؟

آقای ترکاشوند.

این خواننده را شما کشف کردهاید یا از طریق تهیه کننده به شما معرفی شده است؟

ترکاشوند را پیشترها ملاقات کرده بودم. او در حوزه نمایش، فیلم و سریال فعال تر بود. اسمش را به عنوان خواننده روی تیتراژ چند برنامه و یک نمایش دیده بودم. آقای ترکاشوند با من تماس گرفت و پیشنهاد همکاری را مطرح کرد. در نخستین جلسهای که داشتیم، چند ساعتی با هم بودیم و من سعی کردم بازه صدایش را بشناسم و بدانم که با چه ابزاری روبهرو هستم. به جرات میتوانم بگویم که از نظر گستره صوتی، تکنیک و جنس صدا یکی از بهترین خوانندگانی است که تاکنون دیدهام. سواد موسیقی کافی دارد و موسیقی مقامی را میشناسد و آواز کلاسیک هم کار کرده است. هوش خوانندگی بالایی هم دارد.

ما در دورانی زندگی میکنیم که به غیر از چند نفر، دیگر خوانندگان این ویژگیها را ندارند. البته در حوزه موسیقی ایرانی اوضاع بهتر است اما در حوزه موسیقی پاپ، صداهایی که به گوشم میرسد، شرمآور است. صدای برخی خوانندگان این سوال را در من ایجاد میکند که این شخص چرا باید بخواند و چرا اصلا باید به برنامهای دعوت شود. وقتی کسی نمیتواند بخواند، چرا باید خواننده شود. برخی از خوانندگان نمیدانند استاندارد این کار چیست و هیچگاه از یک سطحی بالاتر نمیآیند.

هنوز خوانندگان ما سعی میکنند به استاندارد استاد شجریان در دهه 60 برسند. خوانندگانی داریم که صدا، رنگ، حال و تکنیکهای شبیه به هم دارند. اینها هم آفت موسیقی ایرانی است.

بارها از خودم پرسیدم که در چنین دورهای خوانندهای مانند ترکاشوند که ابزار درستی دارد، چرا شناخته شده نیست. این مساله انگیزهای شد که فضای دیده شدن را برای این خواننده فراهم کنم. البته پیشتر هم با خوانندگان جوان و کم اسم و رسم کار کردهام و همیشه دوست داشتهام با خوانندگانی کار کنم که در عین توانایی از فضای کافی برای ارائه محروم تر هستند.

از دیدگاه خودتان همکاری با ترکاشوند و آثاری که با او تولید میکنید، در کدام ژانر موسیقی قرار میگیرند و سازبندی آنها چگونه است.

همه تلاشم این است که فضاهای تنظیمی مختلفی از موسیقیهای دیگر نقاط دنیا را استفاده کنم. اگر احساس کنم تنظیم قطعهای نیاز دارد که به سمت موسیقی دهه 70 فرانسه برود، این کار را میکنم. اگر احساس کنم نیاز دارم از موسیقی الکترونیک استفاده کنم، حتما این کار را میکنم. یکی از تجربیترین بخشهای رزومه کاریام همین همکاری با ترکاشوند است. در این اثر آوازها و خط ملودی کاملا ایرانی است. در سازبندی ساز ایرانی داریم. اما در تنظیم، فرمتهای خاصی را به کار میگیرم. در ژانربندی هم هیچ اصراری ندارم این اثر موسیقی سنتی ایرانی باشد. در تنظیم هیچ آدابی و ترتیبی نجستهام.

در اواخر تابستان اشکان کمانگری اجرایی در تالار وحدت داشت. آقای کمانگری هم از خوانندگانی است که در همکاری با شما در آلبوم «بادا باد» به موسیقی ایران معرفی شد.

سالها پیش از همکاری با من اثری را منتشر کرده بود اما هفت هشت سال کار نکرد تا در نهایت به آلبوم «بادا باد» منتهی شد.

حال نوروزی یا عاشقانه غمگین؟

میدیا فرج‌نژاد از آهنگسازانی است که همیشه به دنبال حلقه‌های وصل خوانندگی و موسیقی ایرانی است و از این رو ناظر دقیقی است بر مشکلاتی که خواننده‌ها را از استانداردها دور می‌کند. او درباره یکی از این مشکلات به جام‌جم می‌گوید: یکی از بزرگ‌ترین خُرده‌هایی که به خوانندگان موسیقی ایرانی وارد است، این است که این خوانندگان براساس حس و حال هر قطعه صدایشان را انتخاب نمی‌کنند و قابلیت تغییر در صدایشان را ایجاد نکرده‌اند. برخی از این خوانندگان همان‌طوری که قطعه‌ای نوروزی را می‌خوانند، قطعه‌ای عاشقانه و قطعه‌ای غمگین را هم می‌خوانند.

چرا نمیتوان از شهرام ناظری تقلید کرد؟

در موسیقی آوازی ما مجرای باریکی هست که بیشتر خوانندگان نمی‌توانند از این مجرا عبور کنند. وقتی آنچه را از شما ارائه شده است به عنوان استاندارد بپذیرید، کار بسیار دشواری است که بتوانید از آن استاندارد عبور کنید. خوانندگان ما بعد از این‌که چند اثر را منتشر می‌کنند، به شنیدن «صدا»یی مشخص از خودشان عادت می‌کنند. در ادامه هم به شنیدن یک «ژانر» مشخص از خودشان عادت می‌کنند و بعد به یک دایره تبدیل می‌شوند که همواره دور آن مشغول چرخیدن هستند.

این مرز برای خوانندگان ما شخصی است. البته برخی از آجرهای این دیوار را پیشینیان گذاشته‌اند. مثلا در گذشته استاندارد این بوده که خواننده خودش را به چیزی برساند که استاد محمدرضا شجریان یا استاد شهرام ناظری ارائه کرده‌اند.

البته در این میان صدای استاد ناظری به دلیل فُرم خاص آوازخوانی‌اش و البته جنس خاص صدایش، کمتر مورد تقلید قرار گرفت.

انقلاب کیهانی در موسیقی ایرانی

کسانی را داریم که حاضر نیستند به هر شکلی کار کنند. من همیشه در این باره استاد کیهان کلهر را مثال می‌زنم؛ ایشان سال‌ها در ایران فعالیت کرد سپس از ایران رفت، هر چند اکنون هم در حال رفت و آمد است. در زمانی که سکوت کرده بود در کشور دیگری در حال تحصیل و یادگیری و بالابردن سواد خودش و روابط بهتر با موزیسین‌های دیگر کشورها بود. زمانی که با چند اثر به بازار موسیقی ایران بازگشت، حوزه آهنگسازی و نوازندگی ساز کمانچه را تا حدود زیادی تغییر داد.

یاسر یگانه

جامجم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها