سناریوی زوج جوان برای قتل پدرخوانده

به گزارش جام‌جم، 5 اردیبهشت 94 مردی 68 ساله به نام کامران ناپدید شد. با شکایت برادرش در شعبه سوم بازپرسی دادسرای امور جنایی تهران، با دستور بازپرس سجاد منافی‌آذر تحقیقات در این زمینه آغاز شد. تحقیقات نشان می‌داد، مرد گمشده از 30 سال پیش دختر خوانده‌ای داشته که ناپدید شده و اموال پیرمرد به نام او سند خورده است. این دختر جوان تحت تعقیب قرار گرفت و سرانجام همراه شوهرش در شمال کشور دستگیر شد. آنها به پلیس آگاهی منتقل شدند و اعتراف کردند پیرمرد را به انگیزه تصاحب اموالش کشته‌‌اند. با اعتراف آن دو متهمان پس از بازسازی صحنه قتل روانه زندان شدند.

دیروز متهمان برای آخرین دفاع به شعبه سوم بازپرسی دادسرای امور جنایی تهران منتقل شدند.

آتوسا به بازپرس جنایی گفت: ده سال پیش متوجه شدم فرزند مقتول نیستم و او مرا از پرورشگاه آورده و پدر خوانده‌ام است. در سال‌های اخیر او با من بدرفتاری می‌کرد. روز حادثه بعد از آن که از همسرم جدا شده و به خانه بازگشتم، پدرخوانده‌ام کتکم زد و می‌‌خواست خفه‌ام کند. همسرم در خیابان صدای مشاجره‌مان را شنید و با کلیدی که از آن خانه داشت، وارد شد. مرا نجات داد و با گلدان دو ضربه به سر پیرمرد زد. پس از دستگیری متوجه شدم همسرم جسد کامران را در اسیدسولفوریک سوزانده است. خانه مقتول را وکالتی 270 میلیون تومان فروختم. در تهران مدتی ماندیم و بعد به شمال کشور رفتیم.

دیگر متهم پرونده نیز در آخرین جلسه بازپرسی گفت: او می‌گفت پدر خوانده‌اش آدم بدی است. من برای نجات آتوسا، پدرخوانده‌اش را کشتم. بعد بشکه‌ای خریدم و جسد را داخل آن انداخته و به کمک کارگرانی به پاکدشت منتقل کردم. در آنجا بشکه را پر از اسیدسولفوریک کردم و بشکه چند ماه آنجا بود، سرانجام نیز با کمک یکی از کارگران بشکه را داخل رودخانه‌ای فصلی در حوالی قرچک انداختیم.

متهمان با تجدید قرار قانونی روانه زندان شدند. پرونده متهمان نیز با صدور جلب به دادرسی به دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد تا این زوج به اتهام قتل پیرمرد محاکمه شوند.