پروژه جدید جریان نفاق نـوارسازان!

در این میان سوال اینجاست که چه ارتباطی میان اجلاس پاریس و انتشار فایل صوتی درباره اعدام‌های 67 وجود دارد؟ این پرسشی است که آن را در موسسه سراج، با دکتر محمدرضا مرندی استاد علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی به بحث گذاشته‌ایم.

ابتدا در مورد فعالیت‌های منافقین بگویید این ‌که این گروهک به دنبال چه کارها، فعالیت‌ها و اهدافی بوده‌اند؟

منافقین در حقیقت طیف سوم شاخه دانشجویی نهضت آزادی بودند که التقاطی باقی ماندند، یعنی التقاط را پذیرفتند و به اصطلاح معتقد بودند؛ اسلام و مارکسیسم قابل جمع هستند. تحقیقات نشان می‌دهد اینها مارکسیست بودند، ولی می‌دانستند در جامعه اسلامی با نام کفر و مارکسیسم نمی‌شود مردم را به سمت خودشان جلب کنند، اینها خودشان را مسلمان نشان می‌دادند. درگیری بین طیف التقاطی و طیف مکتبی در درون سازمان مجاهدین خلق وجود داشت تا این‌که سال 54 التقاطی‌های سازمان مجاهدین خلق در یک قرار تیمی که با مکتبی‌ها گذاشتند آنها را ترور کردند که یکی از آن مکتبی‌ها که در این جریان ترور شد مجید شریف واقفی بود. بعد از آن هفت تن از رهبران سازمان مجاهدین خلق در درگیری با ساواک دستگیر شدند و شش نفر از آنها به اعدام محکوم شدند. شهید مطهری زودتر از همه علمای مبارز و تقریبا می‌شود گفت همزمان با امام خمینی در نجف به ماهیت نفاق‌گونه تفکرات مجاهدین خلق پی برد و اولین کسی که تعبیر منافق را برای آنها به کار برد شهید مطهری بود و ایشان معتقد بود که اینها در واقع مارکسیست هستند، اما خودشان را مسلمان نشان می‌دهند برای این‌که بتوانند مردم را با خودشان همراه کنند و اینها ملحد هستند و اعتقاداتشان الحادی است. بعد از انقلاب می‌بینیم مسیری را که دنبال کردند، درست براساس پیش‌بینی شهید مطهری، مسیر مقابله با انقلاب اسلامی بود. ابتدا سعی می‌کردند خودشان را پیرو امام خمینی نشان دهند تا این‌که می‌رسیم به جنگ تحمیلی در شهریور 59، در انتخابات ریاست جمهوری اینها با بنی‌صدر همراه شدند. در 31 خرداد 60، همان روز هم اقدامات تروریستی در شهرهای مختلف ازجمله تهران انجام دادند و شروع کردند به اقدامات تروریستی علیه نظام؛ خوب اولین اقدام بزرگ آنها ترور آیت‌الله خامنه‌ای بود در مسجد ابوذر تهران در6 تیر 60، دومین اقدام‌شان که بسیار مهیب بود فاجعه 7 تیر حزب جمهوری اسلامی ایران در سرچشمه تهران و بعد از آن فاجعه هشت شهریور و شهادت شهید رجایی و باهنر در نخست‌وزیری بود. همین اقداماتی شبیه داعش؛ یعنی در حقیقت شروع‌کننده اقدامات تروریستی در جهان اسلام به این سبک منافقین بودند که داعش هم همین سبک را دنبال کرد که کمربند انفجاری به خود می‌بستند و می‌رفتند نماز جمعه خودشان را منفجر می‌کردند و امام جمعه را هم بغل می‌کردند که همین شهدای محراب همین امام جمعه‌ها بودند.

بعد کارشان به جایی رسید که دیگر دستشان به جایی نمی‌رسید و توان‌شان تحلیل رفته بود. مردم کوچه و بازار را (هر کس که ریش داشت یا خانمی که حجاب داشت) ترور می‌کردند که بیلان کاری‌شان را بالا ببرند. در جنگ هم اینها چون ایرانی بودند، می‌رفتند در نقاط مختلف و جنگ می‌کردند و به عراق اطلاعات می‌دادند به گونه‌ای که گفته می‌شود شکست ما در چند عملیات جنگی ازجمله کربلای 5 که چند هزار غواص ما را عراقی‌ها با بستن برق شهر بصره به رودخانه کارون تمام غواص‌های ما براثر برق گرفتگی چند هزار تایشان شهید شدند که بسیاری از اینها دانشجویان خط امام بودند. بعد هم که به عراق رفتند و به دامن صدام پناه بردند.

چرا همواره منافقین به دنبال نفوذ در مراکز قدرت بوده‌اند؟ آنها چرا به دنبال نفوذ در مراکز قدرت هستند؟

چون قدرت‌طلب هستند و در داخل ایران که دیگر از سال 60 به بعد هیچ پایگاهی ندارند یعنی مردم ایران حتی مخالفین نظام هم از اینها متنفرند. در داخل ایران هیچ جایگاهی ندارند منتهی در خارج از ایران اینها به عنوان یک گروه متشکل قرار دارند و می‌توانند کارهایی را انجام دهند و مورد حمایت آمریکا و اروپا و دستگاه‌های جاسوسی عربستان و اسرائیل هم قرار دارند، اینها می‌توانند فضا ایجاد کنند چون خارجی‌ها که نمی‌دانند اینها واقعا چه کسانی هستند. اینها از این طریق ضربه به جمهوری اسلامی و به ایران می‌زنند و سعی می‌کنند موقعیت ایران را تضعیف کنند.

ارتباط منافقین با بیت آقای منتظری را چگونه می‌دانید؟ فایل صوتی اخیری که درباره اعدام‌های سال 67 منتشر شده نشان نمی‌دهد همچنان ردپای منافقین در این بیت وجود دارد؟ چرا باید منافقین به دنبال نفوذ و فریب چنین کسانی باشند؟

امام راحل در نامه‌ای خطاب به آقای منتظری گفتند «شما از آن جهت که در پی این هستید که پس از من انقلاب را به دست لیبرال‌ها و از طریق آنها به منافقین بسپارید شایستگی رهبری نظام جمهوری اسلامی را ندارید.» این جمله امام است، یعنی امام و مسئولان آگاه همان موقع و دستگاه‌های حساس مثل وزارت اطلاعات همان موقع کشف کردند که رابطه بیت آقای منتظری با منافقین را و این یک چیز مشخصی بود.

خود مهدی هاشمی و هادی هاشمی که در بیت آقای منتظری بودند اینها ارتباط داشتند. فرزند آقای منتظری نیز باید تکلیفش با نظام جهوری اسلامی روشن شود، این طور نباشد که از آن طرف کار خودشان را می‌کنند بعد دیدند که کار خیلی خراب و ضایع شد و همه جناح‌های سیاسی ازجمله جناح‌هایی هم که قبلا در این مسأله علیه آنها موضع‌گیری نمی‌کردند دیدند علیه‌شان موضعگیری می‌کنند و می‌بینند هوا پس است بیایند یک مصاحبه جدید کنند و حرف‌های جدید بزنند و خودشان را طرفدار نظام جمهوری اسلامی نشان دهند. شما اگر طرفدار نظام جمهوری هستید باید در همین مسیر هم حرکت کنید چرا دو دوزه بازی و نفاق از خودتان نشان می‌دهید.

در طول تاریخ شخصیت‌های دیگری نیز فریب منافقین را خوردند. این فریب و نفوذ با چه هدفی بوده است؟ چه افراد دیگری فریب این گروهک را خوردند؟

می‌دانید منافقین ابتدا واقعا ماهیت‌شان برای خیلی‌ها مشخص نبود و خیلی‌ها هم سعی می‌کردند بزرگوارانه اینها را از این مسیر انحرافی خودشان دور کنند. خود مرحوم آیت‌الله طالقانی که اینها (مجاهدین خلق) خیلی خودشان را به ایشان وابسته می‌دانستند و ایشان را پدر طالقانی خطاب می‌کردند. خوب ایشان در آخرین نماز جمعه سال 58 خودشان این را بیان کردند و به اینها امتناع کردند و گفتند که اینها بالاخره یک عده‌ای هستند که حرف‌های نسنجیده‌ای می‌زنند که روی حسابشان به اینها بود.

شما می‌بینید موقعی که مرحوم آیت‌الله طالقانی از دنیا رفتند اینها به شهید بهشتی اتهام زدند که فوت آیت‌الله طالقانی گردن شهید بهشتی است و شعار می‌دادند ‌«بهشتی بهشتی طالقانی را تو کشتی» در حالی که دست داشتن خود آنها در فوت آیت‌الله طالقانی محل بحث است. به هر حال نفاق به همین جهت اشتباه انداختنش است که خطرناک‌تر است و لذا این‌که در قرآن می‌فرمایند «ما می‌گوییم منافقین از کفار بدتر هستند» به خاطر همین نفاقش است که باعث می‌شود مدتی حتی انسان‌های والایی را ممکن است اینها گول بزنند. اینها برای این‌که اگر بخواهند صادقانه دیدگاه‌های خود را بیان کنند که کسی به آنها جذب نمی‌شود، هم از جهت دیدگاه‌های ایدئولوژیکی مارکسیستی‌شان و هم از جهت اهداف قدرت‌طلبانه‌شان. اینها به ناچار باید نفاقی از خود نشان دهند و قدرت برایشان هدف است نه وسیله، خب می‌روند از همه افرادی که در قدرت و جایگاهی دارند و می‌توانند از طریق آنها به قدرت نزدیک شوند تحت تأثیر قرار می‌دهند و هدفشان همین است.

یک مدتی برخی افراد بودند و با اینها همراهی کردند، خیلی از علمای مبارز تا اوایل پیروزی انقلاب که ماهیت اینها را نمی‌شناختند از اینها حمایت می‌کردند، چون ماهیت منافقین خیلی رو نبود؛ کم‌کم ماهیت اینها رو شد و خیلی از افراد و بزرگواران متوجه شدند و از آنها دور شدند.