نقد و بررسی بازی «فارکرای: نخستین»

بازگشت به روزهای نخست

«فارکرای: نخستین» از بازی‌هایی است که محیط و محل وقوع آن تاثیری مستقیم و شگرف بر همه ارکانش دارد. این قسمت از این سری بازی محبوب، برخلاف برادران دیگرش در 10 هزار سال پیش از مسیح اتفاق می‌‌افتد. قهرمان داستان، تاکار، جست‌وجویی برای یافتن اعضای قبیله گمشده‌اش وِنجا آغاز کرده است. محل پراکندگی آنان درّه اوروس است، جایی مملو از جنگل، تالاب و غارهای یخ‌زده که ببرهای خنجردندان و ماموت‌ها از ساکنان عادی آن هستند. بازیکن در قالب تاکار، دست در دست افراد دیگر، برپایی قبیله ونجای جدید را آغاز می‌کند.
کد خبر: ۸۹۳۸۵۵

این برپایی مجدد، مستقیم بر سیستم پیشرفت بازی اثر می‌گذارد. با پیوستن اعضای قدیم قبیله به تاکار مانند شامان تنسای یا کاروش جنگجو، آیتم‌ها، اسلحه و مهارت‌های جدید باز می‌شود. فارغ از ظاهر بازی، با یک پوسته جدید برای سیستم قدیمی این سری طرف هستیم؛ اما پوسته‌ای که فراتر از حد انتظار ظاهر شده است.

در حین تشکیل مجدد قبیله، با گروه‌های دیگری آشنا خواهید شد که عمدتا هدفی مغایر با هدف تاکار دارند. هویت هرکدام از سه قبیله بازی و بده بستان سیاسی بین آنها، به برخوردها باطنی طبیعی می‌بخشد. چنین خصلتی در کل دنیای «نخستین» جریان دارد. اتفاقا بسیاری از برخوردهای بازی از محیط طبیعی آن ناشی می‌شود. سیستم کلی بازی همانی است که در قسمت‌های قبلی شاهد بوده‌ایم و دیگر براحتی می‌توان مدعی شد که سری فارکرای گرفتار همان دور باطلی شده که زمانی سری بازی کیش قاتل شده بود. انتظار می‌رفت نخستین بتواند با روایت خاص خود این چرخه را بشکند که نشد. اما فارغ از آن، دنیای نخستین بیش از هر قسمت دیگر فارکرای وهم‌آمیز و خطرآکنده است.

در دنیای نخستین، حیوانات وحشی به‌صورت دسته‌ای ظاهر می‌شوند؛ حملات ناگهانی به سمت کمپ‌های مختلف بازی انجام داده و افزون بر همه اینها، در شب‌ها با تعداد بیشتر و انواع متخاصم‌تری از این حیوانات طرف هستید. شاید بد نباشد حس شب‌های نخستین را با بازی Dying Light مقایسه کنید. در شب‌های نخستین بزرگ‌ترین نگرانی بازیکن این است که چربی کافی برای روشن نگه‌داشتن مشعلش داشته باشد.

تاکید این قسمت بر بقا در سراسر آن قابل حس است. در زمین‌های شمالی سرما به یکی از عوامل موثر تبدیل شده و هر آتش روشن در دوردست را به بارقه‌ای از امید تبدیل می‌کند. در تالاب‌های سرسبز آن نیز احتراز از آب همیشه لازم به نظر می‌آید، زیرا آب در تصرف حیوانات شکارچی خطرناک است.

در این قسمت از بازی توانایی برای دفاع از خود بسیار محدودتر شده است. دیگر خبری از سلاح‌های فراوان و قدرتمند قسمت‌های قبل نیست. اینجا تیر، کمان، نیزه و چماق حکم می‌راند. همین مساله درگیری‌های این بازی را سبک‌تر و کندتر کرده، اما از طرفی هویت خاص خود را به آن داده است. همچنین، با وجود این‌که راه‌های مردن در این قسمت بیشتر است، تعادل خوبی در سختی بازی لحاظ شده که از تبدیل آن به شکنجه جلوگیری می‌کند.

کمبود امکانات در این دنیای بی‌رحم و پر شقاوت، به حسی منحصر‌به‌فرد تبدیل شده که متاسفانه نواقص خاص خود را همراه دارد. هرچه از طول این بازی سپری می‌شود، کمبود امکانات بازیکن در آن پررنگ‌تر می‌شود. پس از مدتی بازیکن به این نتیجه می‌رسد که سلاح ایده‌آل برای زمان مخفیکاری تیر و کمان، برای مبارزه از نزدیک چماق و برای شکار حیوانات نیزه است. ابزار متنوع دیگری برای این اهداف وجود دارد، اما هیچ کدام این اثرگذاری خاص را ندارد. به طور کل، موقعیت منظور شده برای نخستین، بیشتر مانند یک تنفس از وضعیت عناوین دیگر این سری می‌ماند تا یک قسمت پر و پیمان.

در این گیم دشمنانی وجود دارند که زره‌های بیش از حد آنان مانع از لذت بردن کافی و وافی بازیکن می‌شود. حتی با بهترین ارتقای ممکن نیزه هم ممکن است 30 ثانیه درگیر سرنگون کردن یکی از این دشمنان باشید که قطعا از لذت فاصله گرفته و به ناراحتی می‌انجامد.

در مقابل این مساله، رکن جذاب رام‌سازی حیوانات وجود دارد که شاید مهم‌ترین نوآوری در این قسمت از بازی باشد (و نه در صنعت گیم، زیرا نمونه واقعا خوبی از آن را در سایه موردور دیده بودیم). با پیوستن این رکن به این سری، می‌توانید حیوانات وحشی بازی را رام کرده، از آنها برای شکار، مبارزه و همراهی کنار خود بهره ببرید.

جگوارها قادرند بدون مطلع کردن گروه‌های بزرگ‌تر، دشمنان را از پا دربیاورند. گرگ‌ها کمانداران دور از شما را درگیر می‌کنند تا خود را به معرکه برسانید. همچنین می‌توانید از خرس‌ها و بچه ماموت‌ها سواری گرفته و با کمترین زحمتی دشمنان را قلع و قمع کنید. جغدتان نیز می‌تواند به امر شما دسته‌های دشمن را وارسی و اهداف را برایتان مشخص یا نارنجکی میان آنها رها کند.

یادگیری قابلیت‌های هرکدام از این حیوانات نقشی بسزا در موفقیت بازیکن در درگیری‌ها ایفا می‌کند. پس از مدتی این حیوانات به جزئی جدایی‌ناپذیر از بازی بازیکن تبدیل خواهند شد و تصور به انجام رساندن اهداف بازی بدون آنان غیرممکن خواهد بود. از اینجا به بعد است که جذابیت حقیقی نخستین رخ می‌نماید و حرارت آن دوچندان می‌شود.

سازندگان یوبی‌سافت مونتریال با رفتن به سراغ چنین موضوع و مقطعی از تاریخ، تصمیم و خطر بزرگی اتخاذ کردند که ممکن بود به یک موفقیت یا شکست فاحش بینجامد. به‌خصوص از آنجا که برخلاف تمام گمانه‌ها مبنی بر تغییر ناگهانی محیط بازی و جهش آن به آینده یا ورود فضایی‌ها! به داستان آن و
زیر و رو شدن سلاح‌های مورد استفاده، به همان محیط نخستین وفادار مانده و سعی نکردند با گیمیک‌های (ترفندها) مختلف کار خود را راحت کنند. نتیجه، تجربه‌ای خاص است که خوب و بد را با هم دارد. تنوع آن در ظاهر کم است، اما جذابیت‌ها و وفای به محیط آن به تمام این کاستی‌ها می‌چربد. لحظاتی در بازی وجود دارد که هدف سازندگان بخوبی در آن موج می‌زند. در آن لحظات است که بازیکن حس بقا را بخوبی درک کرده و برای فراهم‌سازی کاستی‌های آن لحظه‌اش دست و پا می‌زند. زیبایی این بازی هم در همین لحظات است که رخ می‌نماید. تکرار که در چهارمین فارکرای گریبان این سری را گرفت، در اینجا کورس می‌گذارد. از آن توقع یک جهان باز پر از ماجرا نداشته باشید. اگر محیطش آن قدر برایتان جذابیت دارد که از این کاستی چشم بپوشید، آن را از دست ندهید.

Farcry: Primal

پلتفرم Xbox One، PS4، PC

ناشر Ubisoft

سازنده Ubisoft Montreal

سبک اکشن اول شخص

امتیاز 7

سیاوش شهبازی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها