به بهانه ساخت سری جدید برنامه هفت

«هفت»‌ در‌ سه ‌پرده

از قدیم گفته‌اند تا سه نشه بازی نشه! اکنون برنامه هفت به این مرحله رسیده و سه‌گانه‌اش تکمیل شده. به این بهانه نگاهی اجمالی به این سه فراز در حیات برنامه هفت خواهیم انداخت.
کد خبر: ۸۴۴۶۶۹
«هفت»‌ در‌ سه ‌پرده

شاید ابتدا به‌ نظر برسد برنامه‌هایی از جنس «هفت» پایان نظریه‌ای است که معتقد به تضاد ماهوی سینما و تلویزیون به‌عنوان دو رسانه رقیب است که در مناسبات رسانه‌ای همواره به تقابل حرفه‌ای شهره بوده‌اند.

ظاهرا هدف تهیه‌کنندگان برنامه نیز کمک به سینمای ایران از طریق بازشناسی، نقد و آسیب‌شناسی آن بوده است.

در یک نگاه کلی، برنامه هفت را از دو منظر مضمون و محتوا که برساخته ماهیت درونی آن است از یک سو و از حیث فرم و ساختار اجرایی به‌عنوان شمایل بیرونی از سوی دیگر می‌توان مورد نقد و بررسی قرار داد.

هفت بر سلاحی تکیه دارد که دسته‌‌اش را نیز می‌برد و این خاصیت نقادی است.هفت از همان ابتدا با برنامه نود در حوزه فوتبال مورد قیاس قرار گرفت که حتی به نود سینمایی هم معروف شد.

واقعیت این است که مقایسه نود و هفت قیاس مع‌الفارقی است چراکه ورزش و سینما اگرچه در ذیل صنعت فرهنگ و سرگرمی قرار می‌گیرند و هر کدام در حوزه خود، طیف گسترده‌ای از اقشار اجتماعی را به‌عنوان مخاطب، مجذوب خود ساخته‌اند، اما به لحاظ ماهوی در یک خانواده نیستند.

شاید فیلم دیدن یک کنش عمومی باشد، اما نقد و بررسی و دنبال کردن جوانب آن یک دغدغه عمومی نیست.

سینما برخلاف فوتبال که یک بازی است و به علت ماهیت ورزشی‌‌اش کمتر بازتاب اختلافات ایدئولوژیک و فرهنگی است.

تجلی بصری بسیاری از مناقشات فلسفی و سیاسی است که اگرچه بازیگر دارد، اما در حد یک بازی تقلیل نمی‌یابد و شاید بیشترین جایی که بازی خیلی جدی گرفته می‌شود در سینماست.

در واقع مخاطبان برنامه هفت بیشتر مخاطب خاص هنر هفتم هستند؛ مثل سینماگران و اهالی مطبوعات و منتقدان که سینما فراتر از فیلم دیدن برای آنها تعریف شده و به شکل حرفه‌ای به این مقوله می‌نگرند.

البته این بدان معنی نیست که مخاطبان عام و تماشاگران عادی علاقه‌ای به مسائل و اخبار سینمایی ندارند.

اما آنها بیشتر به حاشیه‌های زرد و اخبار و اطلاعاتی درباره بازیگران و ستاره‌های سینمایی به‌ویژه زندگی خصوصی آنها علاقه دارند که قطعا در رسانه‌ای مثل صدا و سیما قابل طرح نیست.

اگرچه سیمای بازیگران سینما همواره بر پرده اکران است، اما چهره واقعی آنان و عوامل دیگر در پشت صحنه، پنهان است و بخش زیادی از حاشیه‌های سینما به آشکار شدن پشت پرده سینما وابسته است.

آیا هفت می‌تواند این حواشی را بازتاب دهد یا حتی درباره آنها صحبت کند؟ این مهم‌ترین دغدغه‌ای بود که علاقه‌مندان سینما درباره کارکرد هفت داشته و دارند

هفت تا اینجای کار نشان داد که خیلی هم وارد مناقشات حرفه‌ای بازیگران و سینماگران نشده و کمتر به سراغ دعواها و اختلافاتی می‌رود که در مناسبات شغلی اصناف سینمایی وجود دارد و از طرح و موشکافی آن در برنامه پرهیز می‌کند.

این در حالی است که بخش عمده جذابیت برنامه نود طرح شفاف و بدون تعارف مناقشاتی است که در پشت صحنه فوتبال وجود دارد؛ مثلا اختلاف دو فوتبالیست یا مربی مشهور و...

اگر بخواهیم به این قیاس ادامه بدهیم مثلا می‌توان به این مساله اشاره کرد که در برنامه نود یکی از نقاط چالش‌برانگیز به تصمیم‌گیری‌ها و سیاست‌گذاری‌های مدیران باشگاهی برمی‌گردد و آنان بدون خط قرمزهای رسانه‌ای مورد نقد و بررسی قرار می‌گیرد اما در هفت هیچ گاه شاهد نقد بی‌نقاب تهیه‌کنندگان و مدیران تولید و زدوبندهای سینمایی نبوده‌ایم.

البته این به معنای این نیست که هیچ نوع ردپایی از این جنس نقادی در برنامه نبوده است.

برنامه هفت به‌دلیل برخی ملاحظات فرهنگی ـ سیاسی و نبود آسیب‌شناسی حرفه‌ای نمی‌تواند به برنامه‌ای جریان‌ساز در سینمای ایران بدل شود، آنچنان‌که نود چنین موقعیت و کارکردی دارد.

فرق این دو برنامه فارغ از تفاوت‌های ماهوی در سوژه و ساختار به شیوه طرح مساله هم برمی‌گردد؛ شیوه‌ای که موجب شده تاکنون هفت یک برنامه محافظه‌کارانه باشد و دقیقا به‌دلیل همین محافظه‌کاری نمی‌تواند آیینه تمام‌قد سینمای ایران باشد.

برنامه هفت از حیث اجرایی و فرم ساختاری نیز از ضعف‌های زیادی رنج می‌برد. بیش از هر چیز باید به مجری و شیوه اجرای وی اشاره کرد که بیشترین مقایسه هفت با نود هم از این منظر صورت گرفته است.

واقعیت هم این است که نود به واسطه نوع اجرا و موقعیت کاریزماتیک عادل فردوسی‌پور اعتبار و شهرت یافته است و ماهیت برنامه با هویت مجریش چنان درهم آمیخته که قابل تفکیک نیست.

فریدون جیرانی هرچند فیلمساز باسوادی است که سابقه مطبوعاتی‌‌اش نیز به کمکش می‌آید، اما مجری تلویزیونی نبود و بسیاری از مهارت‌های حرفه‌ای در اجرا را نداشت.

البته برخی، نارسایی و ناشیوایی در سخنوری را نیز از جمله معایب جیرانی برمی‌شمرند. این مشکلی است که اتفاقا فردوسی‌پور بیش از جیرانی به آن دچار است.

اما به‌دلیل صراحت لهجه و سویه کاریزماتیک‌‌اش این ضعف به افت برنامه منجر نمی‌شود، اما بیش از جیرانی باید به انتخاب مسعود فراستی به‌عنوان تنها منتقد برنامه اشاره کرد که خود نقض غرض بوده و ماهیت برنامه را زیر سؤال می‌برد.

درست است که برنامه هفت یک برنامه نقدمحور است که هم ابزار و لوازمش و هم ماهیت و هدفش، نقادی است، اما مسعود فراستی نماینده جامعه منتقدان نبوده و مورد تائید آنها. نمی‌توان او را پرچمدار جامعه منتقدان دانست.

حتی اگر بپذیریم که او منتقدی مستقل و بسیار حرفه‌ای و کاربلد است، باز هم محدود کردن برنامه به یک منتقد خاص نه مطلوب است نه منطقی.

این مشکل البته در سری دوم برنامه هفت حل شد و شاید یکی از مهم‌ترین امتیازهای دوره گبرلو استفاده از منتقدان مختلف به جای تک منتقدی بود و فرصتی فراهم شد تا صداها و افکار گوناگونی از نقد شنیده شود.

با این حال یک چیز را نباید انکار کرد و آن جذابیت فردی و کاریزمایی بود که فراستی داشت و مناقشات بیشتری برمی‌انگیخت.

اکنون در سری سوم هفت بهروز افخمی بار دیگر به سراغ مسعود فراستی رفته، اما قرار است منتقدان دیگر را هم در مقابل او قرار دهد تا نقد یکسویه به مناظره نقادانه بدل شود و این ترکیب به نظر الگوی مناسب‌تری خواهد بود.

برنامه‌های تاک‌شویی ـ تحلیلی بیش از هر چیز مجری محور است به‌ویژه برنامه‌ای مثل هفت که مجری آن سردبیر برنامه هم هست و در واقع قرار است یک مجله تصویری را به نمایش بگذارد.

جیرانی به واسطه سابقه مطبوعاتی‌اش و حافظه عجیب و غریب سینمایی در هدایت بحث‌ها نقش موثری داشت.

گبرلو اما با وجود سابقه مطبوعاتی و نقدنویسی‌اش کمتر به سراغ چالشی کردن بحث‌ها رفت و بیشتر سعی کرد با انداختن توپ به زمین مهمانان، مباحثه و مناظره بین آنها را پررنگ‌تر کند.

اینک بهروز افخمی که هم کارگردان سینماست و هم روزنامه‌نگاری کرده با توجه به اولین برنامه‌ای که از او دیدیم به نظر می‌رسد بتواند بالانس بیشتری بین این مهمان و کارشناس ایجاده کند و به تعادل فضای گفت‌وگو کمک کند البته اگر کنترل بیشتری روی خودش داشته و فرصت بیشتری به مهمانانش بدهد.

در واقع بهروز افخمی را می‌توان به نوعی ترکیب و جمع و سنتزی از جیرانی و گبرلو دانست.

ساختار دو برنامه قبلی از حیث اجرا به هم شبیه بود و تقریبا در همان اوایل سری دوم محمود گبرلو در همان دکور و طراحی قبلی برنامه را اجرا می‌کرد که بعد از مدتی به فرمت جدیدی درآمد.

دکور برنامه هفت البته دارای تازگی و تنوع بیشتری نسبت به برنامه‌های مشابه است، اما چیدمان و نوع انتخاب رنگ در پس زمینه آن می‌تواند جذاب‌تر از این نیز بشود.

ضمن این‌که به تنوع و تغییر هم‌نیازمند است تا تکراری و ملال‌انگیز نشود. البته اینها پوسته کار بوده و صرفا ویترین این فروشگاه فرهنگی ـ هنری را جذاب می‌کند، مهم‌تر از اینها جنسی است که در این دکان عرضه شده و شیوه رفتار فروشنده با خریداران و مخاطبان.

در سری سوم دست‌کم در قسمت اول که به نوعی برنامه مقدماتی و معارفه محسوب می‌شد به طور کلی ساختار تغییر یافته و برنامه از حالت استودیویی خارج شده و بهروز افخمی با حضور در لوکیشن‌های مختلف حتی در حال رانندگی و به شکل مستند برنامه را ارائه کرده.

در ارتباط با مقایسه ساختار این سه برنامه البته باید صبر کرد تا هفت افخمی در قسمت‌های بعدی ساختار و شمایل برنامه خود را رو کند.

تنوع آیتم‌ها در دو برنامه قبلی تا حدودی شبیه به هم بود مثل اخبار هفتگی سینما، گزارش پشت صحنه یا نشست‌ها و آمار فروش فیلم‌ها و شیوه اکران که به نظر می‌رسد در سری سوم هم با طراحی گرافیکی دیگری عرضه شود.

طراحی گرافیکی در سری دوم البته نسبت به سری اول یک گام به جلو گذاشته شده بود و انتظار می‌رود در سری سوم عمق و ابعاد تازه‌تری به خود بگیرد.

هنوز درباره قیاس این سه سری از یک برنامه مشترک زود است و باید منتظر بود تا هفت جدید جلوتر برود.

اما هفت در هر سه پرده خود نیازمند هفت اصل است تا هفت رنگش به 70 رنگ بدل شود: صراحت، صداقت، تنوع آیتم‌ها، تعدد کارشناسان و منتقدان، تکثر در سوژه‌ها، تقید به جذابیت‌های بصری و رسانه‌ای و تغییر در اجرای برنامه.

سیدرضا صائمی - قاب کوچک

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها