مزرعه ذرت ، مخفیگاه ربایندگان نوجوان 12 ساله

با شکایت پدر نوجوان 12 ساله ، تحقیقات پلیسی برای یافتن سرنخی از گروگانگیران آغاز شد. از آنجا که بررسی های کارآگاهان نشان می داد پدر کودک در مزرعه صیفی کاری خود چندین کارگر افغانی دارد ، این احتمال مطرح شد که آنها از ماجرای ربودن کودک اطلاع داشته باشند بنابراین ردگیری آنها در دستور کار پلیس قرار گرفت .در شاخه ای دیگر از عملیات پلیسی ، از آنجا که احتمال داشت گروگانگیران بزودی با تماس تلفنی خواسته خود را مطرح کنند، تلفن منزل کودک ربوده شده تحت کنترل قرار گرفت و ماموران با دادن آموزش های لازم به خانواده کودک ، از آنها خواستند در صورت تماس گروگانگیران با آنها قرار بگذارند. با گذشت 24ساعت از ربوده شدن نوجوان 12ساله ، گروگانگیران با پدر وی تماس گرفتند و درخواست 50میلیون تومان در مقابل آزادی او کردند ، از آنجا که تماس گیرنده لهجه افغانی داشت ، احتمال دخالت کارگران افغانی پدر کودک در این ماجرا قوت گرفت و ماموران به بررسی مخفیگاه های احتمالی آنها و مسیرهای برقراری تماسهای تلفنی پرداختند و سرانجام 12روز بعد از ناپدید شدن کودک ، تیمی از کارآگاهان مبارزه با آدم ربایی استان تهران ، مخفیگاه گروگانگیران را در شهر ری شناسایی کردند و در یک عملیات ضربتی 2افغانی گروگان گیر به نامهای حکمت و عبدالحدود و 4همدستشان را دستگیر و نوجوان 12ساله را آزاد کردند.آدم ربایان در بازجویی ها در زمینه انگیزه خود از آدم ربایی گفتند: 2سال پیش ، نزد پدر محمد کار می کردیم ولی او حقوق ما را نمی داد. به همین خاطر عبدالحدود (یکی از متهمان) نقشه ربودن محمد را طراحی کرد و برای این که حقمان را از پدرش بگیریم ، او را ربودیم.

مخفیگاهی در مزرعه

نوجوان 12ساله پس از رهایی درباره چگونگی آدم ربایی به ماموران گفت : روز حادثه در حال خالی کردن بار سبزی بودیم که 2کارگر افغانی پدرم به نامهای حکمت و عبدالحدود به سمت من حمله کردند. آنها پس از مجروح کردن یکی از اقواممان - که راننده ماشین بود - دهان مرا با پارچه ای بستند و در حالی که چند خودرو شاهد ماجرا بودند ، با تهدید چاقو سرم را داخل گونی کردند. محمد با بیان این که در این مدت 2 گروگانگیر افغانی و 4 همدست دیگرشان او را با چاقو تهدید به مرگ می کرده اند ، گفت : پس از ربودنم گروگانگیران احتمال می دادند پلیس آنها را تعقیب کند و به همین خاطر مرا به یک مزرعه ذرت منتقل و لابه لای شاخه ها مخفی کردند و برای این که دیده نشوم ، پتویی را روی سرم کشیدند و سپس با پدرم تماس گرفتند و تقاضای پول کردند. کودک گروگان گرفته شده در ادامه گفت : گروگانگیران 2روز اول مرا در مزرعه نگه داشتند. روزها من از لای پتو می دیدم که هلیکوپتر پلیس از بالای سر ما رد می شود ولی جرات فرار نداشتم چرا که آنها تهدیدم می کردند اگر فرار کنم مرا می کشند.