حکایت اعتراض به فیلم و سریالی که بخشی از قصه یا تمام فیلمنامه‌اش درباره یک صنف یا گروه خاصی است، زیادی کشدار شده است. تقریبا در هیچ جای دنیا چنین رویه‌ای مرسوم نیست که یک صنف همیشه با این عنوان شناخته شود که تلاش می‌کند تا از وجهه همکاران خود در آثار مختلف تصویری ـ به هر شکل ـ دفاع کند.
کد خبر: ۷۵۵۶۹۵
به هنرمندان «اتاق عمل» اعتماد کنیم

آیا ادامه چنین روندی می‌تواند به اعتماد متقابل بین مردم و آنها کمک کند؟ اصلا چرا این‌گونه تصور می‌شود که قرار است هنرمندان اسرار مگو را فاش کنند یا تصویری مخدوش از آن قشر به مخاطب ارائه کنند؟ این دیوار بی‌اعتمادی چگونه و کی بالا رفته است که بسیاری از محسنات آثار تصویری اینچنین نادیده گرفته می‌شود؟

این‌که نویسنده‌ای تلاش می‌کند داستانش را در یک بستر آشنا و با آدم‌های آشنا روایت کند آیا پاداش این است که با سازوکار قانونی و فراقانونی باید عرصه را چنان بر او تنگ کرد که دیگر هیچ نویسنده‌ای به سمت نگارش قصه‌ای با مضمون آن «شغل» و «حرفه» نرود؟

از قدیم گفته‌اند آدم خوب وبد همه جا پیدا می‌شود. بنابراین هیچ‌کس نمی‌تواند بگوید در صنف و گروه ما همه طیب و طاهرند و هیچ خطایی از آنها سر نمی‌زند که اگر این‌گونه بود میزان ناهنجاری اجتماعی ما در سطوح مختلف به مراتب کمتر از این بود. این بی‌اعتمادی به هنرمند از کجا نشأت می‌گیرد که هرکس در هر رده شغلی تلاش می‌کند با ابزار در اختیارش جلوی خلاقیت هنرمند را با بهانه‌های مختلف و در لوای اسامی گوناگون بگیرد و دست آخر پیروزمندانه خود را در قاب خاطره‌ها بنشاند که پیروز مبارزه نیز بوده است.

گفتن این نکته ظریف و احتمالا کلیشه‌ای خالی از لطف نخواهد بود که کار هنرمند به دور از بایدها و نباید شکل می‌گیرد، خلق می‌شود، جلوه می‌کند و به چشم می‌آید و در نهایت این مخاطب است که باید درباره آن اثر اظهارنظر کند. این‌که خوشش آمده یا نه، با اثر ارتباط برقرار کرده یا نه، داستان و شخصیت و دیالوگ‌ها او را تحت تاثیر قرار داده یا نه، همه و همه فرآیندهای بعد از دیدن اثر است که تمامش به مخاطب و رسانه مربوط است.

فیلمنامه، خشت اولیه ساخت یک اثر است، در واقع این فیلمنامه است که ماهیت آن اثر را مشخص می‌کند. برای پدید آمدن هر فیلمنامه‌ای از درام و ملودرام بگیرید تا تراژدی و طنز، نویسنده به مصالحی احتیاج دارد تا اثرش را سر و شکل دهد و این مصالح معمولا از دنیای پیرامون او وام گرفته می‌شود. نویسنده‌ای که با رسانه‌ای مانند تلویزیون همکاری می‌کند معمولا حساسیت‌ها و ظرایف را می‌داند، بنابراین بیهوده خودش را در مسیری قرار نمی‌دهد که جریان‌ها او را به سمت و سوی مختلف بکشاند. فقط کافی است به او اعتماد شود تا خلاقیتش شکوفا شود.

حالا دیگر کمتر اثر ارزنده‌ای را در جهان می‌توان سراغ گرفت که با بخشنامه و مصلحت‌اندیشی رایج به جایگاهی که درخور آن است، رسیده باشد. بخصوص وقتی مخاطب رسانه هوشمندی و درایت لازم را دارد که بخوبی همه چیز را رصد می‌کند وآنچه را می‌پسندد نظاره‌گر می‌شود، نه آنچه را که برایش می‌پسندند. به همین دلیل ساده است که هر اثری را که می‌بیند انباشته از واقعیت پیرامونش باشد با آن بیشتر ارتباط برقرار می‌کند و احتمالا تحت تاثیر آن قرار می‌گیرد و در مقابل از هرچه رنگ تصنعی دارد و با مصلحت‌اندیشی به کار دیکته شده بیشتر و بیشتر رویگردان می‌شود.

مهدی غلامحیدری / قاب کوچک (ضمیمه شنبه روزنامه جام جم)

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها