نجات دختر 6 ساله از اسارتگاه نامادری

به گزارش جام‌جم، چند روز پیش زنی با سامانه 123 اورژانس اجتماعی تماس گرفت و گفت: زن همسایه، دخترخوانده‌اش را ساعت‌ها در خانه حبس می‌کند و همیشه صدای گریه‌های این کودک به گوش می‌رسد.

در پی این تماس مددکاران اورژانس اجتماعی عازم خانه این زن شدند، اما کسی پاسخگو نبود تا این‌که ساعاتی بعد با پدر کودک روبه‌رو شدند که قصد وارد شدن به ساختمان را داشت. ماموران پس از گفت‌وگو با او متوجه شدند کودک وی توسط نامادری‌اش مورد آزار و اذیت قرار دارد. پدر کودک پس از اطلاع از موضوع همراه مددکاران وارد خانه شد.

نامادری کودک در تحقیقات عنوان کرد، دختر شوهرش را آزار نمی‌دهد و فقط هر بارکه دخترک شیطنت می‌کند او را تنبیه می‌کند.

وقتی مددکاران خواستند از سلامت این کودک مطمئن شوند، نامادری اجازه ملاقات به آنها را نداد.

با گزارش موضوع به پلیس و حضور آنها در محل، دختر شش ساله در یکی از اتاق‌ها در حالی پیدا شد که زیر تختخواب پنهان شده بود و حاضر به بیرون آمدن از این محل نبود.

در ادامه مددکاران اورژانس اجتماعی وی را از اتاق خارج و مشاهده کردند، موهای سرش تراشیده شده و آثار کبودی و خراش‌ روی چهره و بدن او وجود دارد.

با گزارش موضوع به قاضی دادسرا، دخترک همراه پدر و نامادری‌اش به مرکز پلیس منتقل شدند. ماموران ابتدا به تحقیق از پدر کودک پرداختند که وی عنوان کرد، پس از جدایی از همسرم با این زن که صاحب دو دختر بود ازدواج کردم. اوایل رفتار همسرم با دختر شش ساله‌ام خوب بود اما از مدتی پیش او نسبت به دخترم سختگیری می‌کرد. هر بار که به رفتارش اعتراض می‌کردم می‌گفت دخترم وسایل خانه را بر هم می‌زند و نظافت را رعایت نمی‌کند.

وی اضافه کرد: برای حفظ زندگی‌ام گفته‌های همسرم را قبول می‌کردم. هر بار که با دخترم حرف می‌زدم او می‌گفت هنگام بازی با بچه‌ها زمین خورده و زخمی شده و کمتر از نامادری‌اش حرف می‌زد. تصور می‌کردم او رفتار خوبی با فرزندم دارد.

در پی این اظهارات، دختر شش ساله نیز عنوان کرد، نامادری‌اش هر روز او را کتک می‌زند و دست و پایش را سوزانده است و دیگر نمی‌خواهد به آن خانه بازگردد.

با تحقیقات اولیه، نامادری جوان به شکنجه دختر شوهرش اعتراف کرد و گفت: علاقه‌ای به این کودک نداشتم و همیشه به دخترانم رسیدگی می‌کردم. همین موضوع باعث حسادت دختر شش ساله می‌شد و با شیطنت‌هایش مرا به ستوه می‌آورد.

وی افزود: زمانی که شوهرم به محل کارش می‌رفت، کودک را ساعت‌ها در اتاق حبس کرده و با او رفتار خوبی نداشتم. وی اضافه کرد: فرزند شوهرم را تهدید می‌کردم که اگر از اذیت‌هایم به پدرش حرفی بزند، دوباره کتکش می‌زنم و در خانه زندانی‌اش می‌کنم و در پی این تهدید‌ها او نیز سکوت می‌کرد.

در پی اظهارات این زن، وی برای مشخص شدن سلامت روانی به پزشکی قانونی منتقل و کارشناسان نظر دادند او در سلامت کامل عقلی است.

بنابراین گزارش، با صدور قرار قانونی برای این زن، صلاحیت نگهداری این کودک از پدرش نیز سلب شد و نگهداری از وی به اداره بهزیستی سپرده شد.