با غلامرضا حیدری ابهری، نویسنده کتاب‌های درسی و مبلغ دینی

خدا فقط در مسجد نیست

غلامرضا حیدری ابهری، روحانی و مبلغ دینی در دانشگاه، سال‌هاست در زمینه روان‌شناسی بخصوص روان‌شناسی و اصول تربیت کودکان کار می‌کند و چند درس از کتاب «هدیه‌های آسمانی» پایه ششم دبستان را نیز نوشته است. او کتاب‌های متعددی برای کودکان دارد که معمولا حکمت خدا در آنها بسیار پررنگ است. در مجموعه اخیر او با نام «چرا خدا چنین کرد؟» از نشر جمال، تمام اطلاعات مربوط با حیوانات به همین حکمت‌ها آمده است و این نوع نوشتن، متفاوت از دیگر کتاب‌هایی است که امروزه منتشر می‌شود. همین شد که با او صحبت کردم تا علت این شیوه متفاوت نگارش را بیابم. ابهری، خدا را یک خالق جدا از زندگی روزمره ما نمی‌بیند، بلکه می‌گوید: «گاهی اوقات خدای ما در مرحله باور به بودن او باقی می‌ماند. در حالی که ما باید پس از باور به خدا با صفات او آشنا شویم. بعد باید یک گام جلوتر برویم و یاد بگیریم زندگی‌مان را براساس صفات این خدا سامان دهیم.
کد خبر: ۶۲۵۷۵۷

در کتاب‌های شما فعل و فاعل‌ها تغییر کرده و خدا در آن بسیار پررنگ است. چطور شد به جای گفتن عبارت «چرا زرافه گردن دراز دارد»، به این نتیجه رسیدید که بگویید: «چرا خدا به زرافه گردن دراز داده است»؟

مساله بر سر جهان‌بینی و نوع تربیت انسان است. علامه طباطبایی در جلد اول المیزان می‌گویند ما سه نحوه تربیت با سه پشتوانه متفاوت می‌توانیم داشته باشیم. اول، براساس منافع دنیا. برای مثال ما به کسی می‌گوییم دروغ نگو، زیرا مثل چوپان دروغگو می‌شوی و کسی حرف‌هایت را باور نخواهد کرد. بنابراین ضرر مالی و عاطفی خواهی خورد. آموزش این فضیلت براساس منافع دنیاست. دوم، تربیت براساس منافع آخرت است. مثلا به کسی می‌گوییم راستگو باش تا به بهشت بروی. علامه معتقد است هر دو روش یک اشکال مشترک دارند و آن این که هیچ کدام میل به دروغگویی را در شما از بین نمی‌برد؛ زیرا شما هنگام راستگویی،‌ باز هم دلت می‌خواهد دروغ بگویی ولی منافع دنیا یا آخرتت شما را از این کار وامی‌دارد. پس فرد هنوز درست نشده است. قرآن روش سومی دارد که موجب می‌شود میل به بدی، نه براساس سود و زیان بلکه در کل، در فرد از بین برود. آن روش، روش توحیدی است.

روش توحیدی بر چه اساسی می‌تواند میل به بدی را در فرد از بین ببرد؟

با یک مثال توضیح می‌دهم. کسی مدرک دیپلم دارد و به دروغ می‌گوید من لیسانس دارم. چرا این دروغ را گفته است؟ زیرا خواسته عزیز شود. حالا اگر باور کند خدا عزت را می‌دهد، به دنبال عزت دروغین نیست. در روش توحیدی، اساس بر این است هر چقدر باورمان را به صفات خدا بیشتر کنیم، میل به بدی در ما کمتر می‌شود تا جایی که کلا از بین می‌رود. هر چه بچه‌های ما خدایی تر شوند، بار تربیت ما سبک‌تر خواهد شد.

چطور می‌توان تربیت براساس نظام توحیدی را به کودک آموخت؟

ما باید کاری کنیم که فرزندانمان خدا را نه فقط در مسجد، بلکه در آنچه پیرامون‌شان می‌گذرد هم پیدا کنند مثلا اگر مدرسه برایشان اردو می‌گذرد و به باغ وحش می‌روند، آنجا هم حکمت‌های خداوند در خلق موجودات را بفهمند، اینجاست که به قول سعدی: برگ درختان سبز در نظر هوشیار‌/‌ هر ورقش دفتری است معرفت کردگار.

همین است که من در کتابم می‌گویم چرا خدا به زرافه گردن دراز داد؟ آقای جوادی آملی می‌گویند ما یک خلقت داریم و یک طبیعت. همین که ما زرافه را می‌بینیم، یعنی با طبیعت مواجه شده‌ایم، اما خلقت یعنی وقتی به زرافه نگاه می‌کنیم بدانیم او خالقی هم دارد. وقتی ما می‌گوییم شتر چیست، یعنی نگاهمان صرفا به طبیعت است. ولی وقتی می‌گوییم شتر چگونه آفریده شده است، به خلقت توجه می‌کنیم. کل قرآن هم با همین نگرش ما را به دیدن جهان سوق می‌دهد مثلا می‌گوید باران را خدا نازل می‌کند و... .

امروز نگاه به طبیعت و کتاب‌های علمی منتشرشده اهمیت زیادی دارد. آیا نگاه خلقتی می‌تواند نگاه طبیعتی را هم پوشش دهد؟

در بخش طبیعت بین نگاه مسلمان و غیرمسلمان فرقی وجود ندارد. آیا این دو نفر مثلا در بحث زمین‌شناسی، حرف‌های متفاوتی درباره لایه‌های زمین بیان می‌کنند؟ مسلمان به پدیده‌ها به عنوان مخلوق نگاه می‌کند و نگاه غیرتوحیدی، پدیده‌ها را چیزهایی رها شده در عالم می‌بیند. زرافه اگر موجودی رها در عالم باشد، عزیزتر و زیباتر است یا اگر هدیه‌ای باشد که دوستی باارزش آن را به ما داده است؟ ما باید نگاه بچه‌ها را تربیت کنیم. پزشکی که قلب را به عنوان یک نشانه و آفریده خدا مطالعه می‌کند، در سجاده عبادت قرار دارد. اگر به کودکانمان بیاموزیم که به هستی درست نگاه کنند، میلشان به علم و علم‌آموزی بیشتر می‌شود. این گونه، زیبایی‌ها را نیز بهتر درک می‌کنیم. یک کافر از سیب لذت می‌برد و یک مسلمان از سیبی که خدا به او داده است، لذت می‌برد. اینجا فایده و لذتی که مسلمان آن را درک می‌کند، دوچندان است. در کل، کودک ما باید یاد بگیرد هستی یک جنگل آشفته و رهاشده نیست.

آیا می‌توان گفت با نگاه توحیدی به پدیده‌های اطرافمان، خواه ناخواه امنیت وجود یک حامی و محافظ هم در ذهن فرزندمان ثبت می‌شود؟

بله. واقعا مساله این نیست که چرا گردن زرافه دراز است و چرا لاک‌پشت لاک دارد. بلکه مساله همان بهداشت روانی است. مساله این است که ما با ایمان به آرامش و امنیت‌خاطر برسیم. نگرانی بزرگ از آینده و اتفاقاتی که ممکن است بیفتد، می‌تواند ما را بشدت آشفته کند. ولی اگر از همان کودکی در ذهن فرد نهادینه شده باشد که جهان دارای خالقی است که تا همیشه برای او مسیر مشخص و روشنی را رقم زده، آرامش‌خاطر حاصل می‌شود. مساله توحید فقط یک مساله اعتقادی نیست، بلکه نوعی شخصیت‌سازی بدون عارضه است. لذا هر جور سرمایه‌گذاری برای نگاه مومنانه کودکانمان به عالم، کمکی است برای افزایش شادابی، نشاط، لذت بردن از نعمت‌های دنیا و... .

آیا این نگاه را در کتاب‌های کمک درسی، علمی، داستانی و... هم می‌توان وارد کرد؟

این سوال را باید به شکل دیگری پرسید. در گذشته‌ها، کتاب‌ها براساس نگاه توحیدی نوشته می‌شدند. امروز باید پرسید چه اتفاقی افتاده است که دیگر کتاب‌های ما به آن صورت نوشته نمی‌شود؟ یعنی آن زمان معنویت و علم ما با هم مخلوط بوده و اکنون جدا شده است. علم و دین با هم منافاتی ندارند. علم یعنی تحلیل کار خدا در آن زمینه خاص. اگر هم مساله را به غرب زدگی و... برسانیم باید بگویم غرب‌زدگی ما کج و معوج است. ما بازی‌های خشن غربی‌ها را رواج می‌دهیم، ولی درباره آن همه انجمن رابطه دین و بهداشت روان و... صحبتی نمی‌کنیم.

حورا‌ نژاد صداقت / جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها