سارقان برای دزدیدن جان نقشه می​کشند

اسکناس‌های خـونـیـن

جسد پیرزن روی زمین افتاده بود.زن جوان به محض دیدن آن جیغی کشید و همسایه‌ها را خبر کرد. دقایقی بعد پلیس به محل حادثه رسید و تحقیقات آغاز شد. پیرزن به قتل رسیده بود و قاتل یا قاتلان اموال او را از جمله طلاهایش غارت کرده بودند. تلاش‌های پلیس برای دستگیری عاملان جنایت به بازداشت همسایه پیرزن و اعتراف او به آدمکشی منجر شد.
کد خبر: ۶۰۵۲۶۶
اسکناس‌های خـونـیـن
این خلاصه پرونده‌ای است که چند روز قبل به شعبه 74 دادگاه کیفری استان تهران ارجاع داده شد تا جلسه محاکمه متهم به زودی برگزار شود.عامل این جنایت که مردی به نام فرهاد است، می‌گوید: بشدت مشکل مالی داشتم برای همین هم به فکر سرقت افتادم. همسایه‌ام پیرزنی بود که تنها زندگی می‌کرد. همسرم گاهی اوقات به خانه‌اش سر می‌زد و حال او را می‌پرسید. از طریق زنم متوجه شدم پیرزن مقدار زیادی طلا دارد. همین طور فهمیدم دو دخترش مرتب به او سر می‌زنند اما در بیشتر ساعات روز در خانه تنها است. همان موقع بود که فکر سرقت به سرم زد. زمان ورود و خروج دختران مقتول را زیرنظر گرفتم و بعد از این‌که ساعات تنهایی همسایه‌مان را فهمیدم وارد عمل شدم. اول شیر گازشان را خراب کردم. فکر می‌کردم او از من کمک می‌خواهد و به این بهانه به خانه‌اش می‌روم و طلاهایش را سرقت می‌کنم اما پیرزن به دخترش تلفن زده و از او کمک خواسته بود.

متهم بعد از شکست نقشه اولش بار دیگر دست به کار شد: موضوع را به چهار نفر از دوستانم گفتم و آنها قبول کردند با من همدستی کنند. البته قرار شد من و دو نفر از آنها به خانه پیرزن برویم و دونفر دیگر طلاهای مسروقه را بفروشند. روز حادثه در خانه پیرزن را زدم چون مرا می‌شناخت در را باز کرد همین که سه نفری داخل رفتیم دست و پای او را بستیم بعد جای طلاها را پرسیدیم و من کیسه‌ای را روی سر آن زن کشیدم که باعث شد خفه شود. بعد از مرگ او همه خانه را گشتیم و طلاها را سرقت کردیم. ما هیچ سرنخی از خودمان به جا نگذاشته بودیم و گمان نمی‌کردم دستگیر شوم. فرهاد این روزها در زندان است و دو دختر مقتول در انتظار برگزاری جلسه محاکمه به سر می‌برند. یکی از آنها که جنازه را یافته، در تحقیقات پلیسی گفته است: من و خواهرم هر روز به مادرم سر می‌زدیم و تلفنی با او در ارتباط بودیم. مادرم هیچ وقت تنها از خانه بیرون نمی‌رفت و اگر کاری داشت به ما می‌گفت تا همراهی‌اش کنیم. روز حادثه چند بار به خانه‌اش تلفن زدم و وقتی جواب نداد نگران شدم و به آنجا رفتم. بعد از ورود به خانه بود که چشمم به جسد افتاد.

منصور، مرد سی​ویک ساله‌ای است که به اتهام قتل خاله‌اش در استان تهران بازداشت شده و اکنون در زندان به سر می‌برد. او می‌‌گوید: چون به شدت مشکل مالی داشتم به عنوان مهمان به خانه خاله‌ام رفتم و اول او را خفه کردم و بعد با چاقو دو ضربه به گردنش زدم و او را کشتم. بعد از آن پول و طلاهایش را برداشتم و فرار کردم.

سرقت یکی از رایج‌ترین انگیزه‌های ارتکاب قتل است. برخی مجرمان مانند فرهاد و منصور از پیش برای کشتن و دزدیدن اموال مقتول برنامه‌ریزی می‌کنند و برخی دیگر بدون طراحی نقشه قتل هنگامی که قصد دزدی دارند ناچار به جنایت می‌شوند. آنان معمولا بعد از دستگیری ادعا می‌کنند از ترس شناسایی یا به دلیل درگیر شدن مالباخته با آنها مجبور به قتل شدند. در این میان عده‌ای هم هستند که اصلا قصد قتل ندارند، اما عملی انجام می‌دهند که ناخواسته به مرگ مالباخته منجر می‌شود. یکی از این افراد مردی به نام بابک است که هفته پیش در شعبه 71 دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شد. او می‌گوید: من به دلیل بدهی یک میلیون تومانی به زندان افتادم و در آنجا با چند مجرم حرفه‌ای هم‌بند شدم. از آنها شیوه‌ای را برای دزدی یاد گرفتم و بعد از آزادی از زندان چون هنوز مشکل مالی داشتم از آن شگرد استفاده کردم. با موتور در خیابان‌ها پرسه می‌زدم و افرادی را که عجله داشتند به عنوان مسافر سوار می‌کردم.در طول مسیر با آنها حرف می‌زدم و باب دوستی را باز می‌کردم بعد آبمیوه می‌خریدم و در آن قرص خواب‌آور حل می‌کردم وقتی طعمه‌ام می‌خورد بیهوش می‌شد و من اموالش را سرقت می‌کردم.

متهم از پنج مرد به این شیوه سرقت کرد.ششمین طعمه او مرد مسنی بود که آبمیوه مسموم شده با پنج قرص خواب‌آور قوی را خورد و گوشه خیابان جانش را از دست داد. متهم می‌گوید: من نمی‌دانستم مصرف این قرص‌ها ممکن است کشنده باشد. برای پنج نفر قبلی هیچ مشکلی پیش نیامده و فقط چند ساعتی بیهوش بودند. من حتی برای اطمینان وقتی به اولین نفر داروی خواب‌آور دادم و کیفش را سرقت کردم خودم مخفیانه او را زیرنظر گرفتم و دیدم بعد از دوساعت به هوش آمد. اصلا قصد کشتن پیرمرد را نداشتم.

برخی سرقت‌های مرگبار با طرح و نقشه‌های پیچیده و برنامه‌ریزی‌های گسترده و شناسایی سوژه انجام می‌شود. جدیدترین قتلی که در تهران با انگیزه سرقت رخ داده مربوط به کشته شدن مردی است که در زمینه خرید و فروش سنگ‌های قیمتی فعالیت داشت. یکی از همکاران این مرد با همدستی دو نفر دیگر به عنوان مهمان به خانه مقتول رفتند و بعد از کشتن او تعدادی سنگ و اموال قیمتی دیگری را به سرقت بردند. متهمان این پرونده نیز بعد از خوراندن آبمیوه مسموم به مقتول او را ناتوان و سپس خفه کردند و او را به کام مرگ کشاندند.

سه متهم که از پیش برای ارتکاب جرم برنامه‌ریزی کرده بودند، اکنون در بازداشت پلیس آگاهی هستند و تحقیقات مقدماتی از آنها هنوز به پایان نرسیده است. یکی از سرقت‌های خونینی که پرونده آن باز و عامل جنایت همچنان فراری است، مربوط به دزدی از یک صرافی در میدان فردوسی تهران می‌شود. قاتل ناشناس روز 25 اردیبهشت وارد صرافی امین شد و با ضربات چاقو زن میانسالی را که فروشنده و دختر صاحب مغازه بود به قتل رساند و با دلارهای مسروقه متواری شد.

نمونه دیگری از سرقت‌های مرگبار با برنامه قبلی توسط مردی افغان به نام عبدالحمید انجام شده است. او می‌گوید: در تهران با زنی دوست شدم. او درخانه زوج مسنی کار می‌کرد و به من گفت آنها مبلغ زیادی پول دارند. زن مسن معلول بود و من فقط باید با پیرمرد مقابله می‌کردم. همراه یکی از دوستانم به خانه پیرمرد رفتیم و او را کتک زدیم تا جای کلید گاوصندوق را بگوید، اما او به قتل رسید و ما هم کلید را پیدا نکردیم به همین دلیل خود گاوصندوق را دزدیدیم و بعد در آن را باز کردیم. داخل آن 200 گرم طلا و دو میلیون و 900 هزار تومان پول نقد بود. برخی از سرقت‌های خونین و مرگبار نیز توسط افراد معتاد انجام می‌شود. آنان برای رسیدن به پول و خرید مواد مخدر گاه دست به جنایت می‌زنند و معمولا اطرافیان این قاتلان بیش از دیگران در معرض خطر هستند.

کریم، جوان معتادی است که مادربزرگ خودش را قربانی سرقت کرد. او می‌گوید: برای خرید موادمخدر به پول نیاز داشتم به همین دلیل به خانه مادربزرگم رفتم و وقتی او گفت حاضر نیست به من پول بدهد وی را با چاقو کشتم و سرقت کردم. بعدا از کاری که کرده بودم پشیمان شدم.

نیروی انتظامی برای پیشگیری از این‌گونه جنایت‌ها توصیه می‌کند هرگز اموال قیمتی خود را در معرض دید قرار ندهید و درباره آنها با افراد غریبه صحبت نکنید، مراقب تردد افراد غریبه بویژه خدمتکاران به خانه‌تان باشید و اگر با سارقان مواجه شدید بدانید زیان مالی بهتر از ضرر جانی است.

زهرا الیاسی

برداشت اول

جرم در کمال خشونت

کاظم بیرجندی ـ آسیب‌شناس اجتماعی

وقتی از سرقت صحبت می‌شود باید پیش از هر عاملی دنبال ریشه‌های اقتصادی بود. طبیعتا فردی که به این جرم دست می‌زند از بیکاری یا فقر مالی رنج می‌برد. گاهی این فقر، مطلق نیست بلکه شخص اگرچه می‌تواند نیازهای اولیه‌اش را برطرف و تامین کند، به دلایل مختلف از نظر مالی دچار مشکلاتی است؛ از جمله این مشکلات می‌توان به بدهکاری، ورشکستگی یا بروز حوادث غیرمنتظره در زندگی اشاره کرد. البته باید به این موضوع توجه داشت که گرفتاری مالی به تنهایی سرقت را توجیه نمی‌کند و قطعا عوامل دیگری نیز در این بین نقش دارد و زمینه‌سازی می‌کند اما اقتصاد پررنگ‌ترین عامل است. حتی معتادی که برای رسیدن به مواد مرتکب دزدی می‌شود در واقع در تنگنای اقتصادی این جرم را انجام می‌دهد.

حال وقتی شخصی با هدف سرقت مرتکب قتل می‌شود دیگر نمی‌توان عامل اقتصادی را پررنگ‌ترین عامل دانست، بلکه باید به دنبال ریشه‌های خشونت‌گرایی در فرد بود. این‌گونه قتل‌ها - چه با برنامه‌ریزی قبلی و چه بدون تصمیم قبلی باشد - به هر حال قتل است؛ یعنی فرد آگاهانه عملی را انجام می‌دهد که شدیدترین نوع خشونت است و به گرفتن جان انسانی بی‌گناه می‌انجامد. عوامل فردی و خانوادگی زیادی در گرایش افراد به خشونت نقش دارد که درباره آنها بارها صحبت شده است اما در این میان باید به عوامل اجتماعی نیز توجه داشت و فراموش نکرد خشونت امری قابل سرایت از فردی به فرد دیگر است. ایجاد جو آرام و فضای پرنشاط در جامعه مهم‌ترین راهکار برای کاهش میزان خشونت است و تنش‌های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی می‌تواند خشونت را افزایش بدهد.

 

برداشت دوم

خشم انباشته شده

شبنم خدابخش ـ روان‌شناس

افرادی که با انگیزه سرقت مرتکب قتل می‌شوند علاوه بر این‌که مشکلات اقتصادی خود را از این طریق نشان می‌دهند، از خشمی پرده برمی‌دارند که در آنها انباشته شده است. این مجرمان در واقع فقط به دنبال کسب پول و رفع نیاز مالی خود نیستند، بلکه به نوعی می‌خواهند خشم خود را نیز تخلیه کنند. یکی از منابع تولید و انباشت این خشم ناکامی‌های پی‌درپی است. افرادی که همواره در رسیدن به خواسته‌های خود ناکام می‌مانند و برنامه‌هایی که برای زندگی‌شان تدوین می‌کنند با شکست مواجه می‌شود، اگر قدرت تحلیل درست را نداشته باشند و بویژه اگر از اختلالات شخصیتی رنج می‌برند به جای آن‌که علت‌های شکست را بررسی و سهم خود و عوامل دیگر را به صورت دقیق مشخص کنند و در پی رفع موانع بربیایند با فرافکنی، دیگران و جامعه را مقصر اصلی ناکامی‌های خود تلقی می‌کنند و به این باور می‌رسند که حقوق آنان تضییع شده است. بنابراین آنها نیز حق دارند حقوق دیگران را تضییع کنند و به آنان ضربه بزنند و حتی مرتکب قتل شوند. در این میان وظیفه جامعه است که به شهروندان راه برنامه‌ریزی درست، حل مساله، شیوه زندگی و مهارت‌های مربوط به آن را بیاموزد.

 

تبصره

باور غلط درباره مشارکت در قتل

سعید منصوری ـ حقوقدان

سرقت و قتل دو عنوان مجرمانه مستقل است که هر یک مجازات‌های جداگانه و سنگینی دارد که از قصاص تا حبس را شامل می‌شود. بنابراین کمبودی در قانون در این خصوص وجود ندارد اما آنچه‌ در این خصوص از منظر حقوقی اهمیت پیدا می‌کند باور نادرستی است که برخی مجرمان دارند. ما شاهدیم در سرقت‌های مرگبار گاه چند نفر با یکدیگر همدست می‌شوند و گمان می‌کنند اگر بیش از یک نفر در قتل دست داشته باشند دیگر اجرای مجازات قصاص غیرممکن می‌شود حال آن‌که این‌گونه نیست و بعد از هر قتل، جسد مقتول در پزشکی قانونی مورد بررسی دقیق قرار می‌گیرد تا علت فوت مشخص شود آن‌گاه قصاص شامل حال مجرمی می‌شود که عامل اصلی مرگ است و دیگران به دلیل معاونت در قتل مجازات می‌شوند. همچنین اگر معلوم شود عمل دو یا چند نفر همگی به یک میزان در مرگ مقتول تاثیر داشته است همه آنها به قصاص محکوم می‌شوند که البته در این صورت اجرای حکم منوط به پرداخت تفاضل دیه از سوی اولیای دم مقتول است.

 

برداشت سوم

عوامل اصلی سرقت‌های خونین

مهدی گودرزی ـ آسیب‌شناس اجتماعی

هروقت جرمی به وقوع می‌پیوندد همه اذهان متوجه کسی می‌شود که مرتکب جرم شده است و در تحلیل‌ها نیز وقتی به چرایی جرم می‌پردازیم کمتر نقش و سهم بزه‌دیده را مدنظر قرار می‌دهیم. این امر درخصوص سرقت‌هایی که به قتل منجر می‌شود نیز صادق است. جدای از همه عوامل و دلایلی که سبب می‌شود انسانی جان انسان دیگر را برای سرقت اموال او بگیرد باید به این موضوع نیز توجه کنیم که جرم در چه بستری صورت می‌گیرد. حقیقت این است که رفتارهای قربانیان نیز در وقوع این‌گونه جرایم تاثیر دارد و درواقع شرایط وقوع بزه را تسهیل می‌کند.

یکی از رفتارهای نادرستی که احتمال دارد از سوی بزه‌دیدگان صورت بگیرد، ایجاد روابط غیرمتعارف بین دو جنس مخالف است که در نهایت یکی از آنها دیگری را برای کسب منافع مالی از بین می‌برد. رفتار نادرست دیگر ایجاد دوستی‌های زودهنگام و بدون شناخت است. در بسیاری از این قتل‌ها شاهد هستیم مقتول در پی آشنایی سطحی بدون این‌که طرف مقابل را بشناسد قاتل را به حریم شخصی خود وارد می‌کند، اطلاعاتی درباره زندگی خصوصی، اموال و دارایی‌هایش، سطح رفاهی که از آن برخوردار است و... به فرد می‌دهد.

رفتار نادرست دیگر فخرفروشی و تحقیر طرف مقابل است. در برخی موارد شاهد هستیم زیردست، مقام بالاتر خود را با انگیزه سرقت به قتل می‌رساند. وقتی پرونده را بررسی می‌کنیم، می‌بینیم مقتول به سبب تمکن مالی به قاتل فخرفروشی می‌کرده یا با دیده تحقیر به وی می‌نگریسته است. همین مساله کینه‌ای را موجب شده که درواقع انگیزه و محرک اصلی برای ارتکاب قتل است اما چون سرقتی نیز صورت می‌گیرد در نهایت، انگیزه دزدی تشخیص داده می‌شود.

رفتار غلط دیگری که باز هم در برخی پرونده‌ها شاهد هستیم دادن وعده‌های بی‌اساس است. مقتول به قاتل وعده مالی می‌دهد و از عمل به آن سر می‌زند. قاتل، دست یافتن به پول وعده داده شده را حق خود می‌داند و در نهایت دست به قتل می‌زند. نمونه این ماجرا را در یکی از شهرهای اطراف تهران شاهد بودیم. مردی به همسایه خود که باید بابت زایمان همسرش به بیمارستان پول پرداخت می‌کرد وعده کمک مالی داد اما از عمل به آن طفره رفت و متهم در جریان درگیری آن شخص را به قتل رساند.

یکی دیگر از شرایط تسهیل‌کننده جرم در معرض دید و به تبع آن در معرض سرقت قرار دادن اموال باارزش است. فردی در خانه یا در خودرو،خیابان و...اموال قیمتی خود را نمایان می‌کند و در این شرایط شخصی تصمیم به سرقت آن می‌گیرد و در جریان کشمکش مرتکب قتل می‌شود. نمونه این مورد را نیز می‌توان در چند پرونده‌ای که خدمتکاران منازل دست به قتل صاحبخانه زده‌اند دید یا در پرونده‌ای که مردی پیرزن همسایه را کشته، مقتول اموال خود را در معرض دید همسر قاتل قرار داده و متهم از این طریق در جریان ماجرا قرار گرفته و دست به قتل زده است.

علاوه بر عوامل فردی که نزد بزه‌دیده یا بزهکار وجود دارد، عوامل اجتماعی نیز در این نوع جنایت‌ها دخیل است. مهم‌ترین عامل اجتماعی تضاد و شکاف طبقاتی است. هرچه این شکاف بیشتر و گسترده‌تر شود، احتمال این‌که افرادی از طبقه فرودست، قشر مرفه را هدف جرم قرار بدهند بیشتر می‌شود. بخشی از این شکاف اجتماعی از واقعیت‌های اقتصادی و اجتماعی به وجود می‌آید و بخشی دیگر کاملا توهمی و کاذب است که اگر آن را ریشه‌یابی کنیم به تبلیغات نادرست و اطلاع‌رسانی‌های غلط رسانه‌ها می‌رسیم.

بنابر آنچه گفته شد هیچ جرمی از جمله قتل‌ها باانگیزه سرقت رخ نمی‌دهد مگر آن‌که سه رکن اصلی آن از پیش بنا شده باشد. رکن اول ویژگی‌های فردی بزهکار، دوم رفتارهای تسهیل‌کننده بزه‌دیده و سوم شرایط اجتماعی است. / ضمیمه تپش

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها