گفت‌وگو با علیرضا دهقان، عضو سابق کمیته تربیت بدنی مجلس شورای اسلامی

مدیران ورزش از تصمیم‌گیری کلان ترس دارند

علیرضا دهقان به عنوان یک ورزشی وارد مجلس شورای اسلامی شد تا با توجه به چهره شناخته‌شده‌اش نزد اهالی ورزش، انتظارها از وی نیز در این حوزه دوچندان باشد.
کد خبر: ۴۸۷۷۰۵

هرچند دهقان طی 4 سال گذشته معتدل عمل و تلاش کرد با مواضع حمایتگرانه خود به یاری و همراهی جامعه ورزش پرداخته و چندان وارد مسائل حاشیه‌ای و جنجالی ورزش نشود، اما بی‌شک او طی این سال‌ها که در حوزه قانونگذاری حضور داشته، از دریچه‌ای دیگر و با اطلاعاتی بیشتر با مسائل ورزش مانوس بوده است تا امروز و با فارغ شدن از مسوولیت نمایندگی، حرف‌های تازه‌ای از مسائل و مشکلات امروز ورزش داشته باشد.

با توجه به گذشت قریب به یک‌سال از تشکیل وزارت ورزش و جوانان، تحلیل شما از عملکرد صورت گرفته چیست؟ این سوال از آنجا مطرح می‌شود که به هر حال عده‌ای هنوز هم معتقدند فعالیت‌های این دو با وجود تمام سنخیت‌ها، با یکدیگر قابل جمع نیست. با این رویکرد به نظر می‌رسد که وزارت نتوانسته استراتژی لازم را در هر دو بخش مورد توجه قرار دهد.

وزارت ورزش و جوانان سازمانی نوپاست و نمی‌توان با گذشت یک‌سال از زمان تشکیل آن براحتی و به صورت قاطعانه در ارتباط با عملکرد آن قضاوت کرد. باید توجه داشت که در هر سازمانی تدوین استراتژی، برنامه‌ریزی کوتاه‌مدت و بلندمدت، انجام اصلاحات و ایجاد بهبود و تحول با شناخت صحیح وضعیت موجود و محیط سازمانی صورت می‌پذیرد. فکر می‌کنم مدیران و کارکنان وزارت ورزش و جوانان هنوز بدرستی نتوانسته‌اند با محیط درون و برون‌سازمانی‌شان ارتباط مطلوب برقرار کنند. باید اذعان داشت که فعالیت همزمان در زمینه ورزش و جوانان با توجه به این‌که اکثریت قریب به اتفاق مخاطبان نیز جوانان کشور هستند و اهداف معاونت جوانان نیز به نوعی با همین مخاطبان سروکار دارد این مساله هم می‌تواند باعث افزایش کارایی و اثربخشی وزارت شده و هم باعث ایجاد تضاد و تعارض سازمانی و ابهام نقش در بین کارکنان. فکر می‌کنم استراتژی‌های اتخاذ شده در زمینه ورزش آنقدر پررنگ بوده که معاونت جوانان به کلی در سایه آن محو شده است، به طوری که مردم شاید حتی نام مدیر جوانان را نیز نمی‌دانند و بدرستی نقش و وظایف این معاونت معرفی نشده است. بنابراین راهبردی باید تدوین شود که این دو حوزه به موازات هم حرکت کرده و نقش بازوی کمکی را برای هم داشته باشند.

‌‌جدا از همه این موارد می‌توانید بگویید مجلس چه تعاملی با وزارت ورزش دارد و مشخصا در باب روند توسعه ورزش، تاثیر‌گذاری‌اش چیست؟ این را از این نظر مطرح می‌کنم که به هر حال یکی از دلایلی که باعث تشکیل وزارت ورزش و جوانان شد، این بود که رئیس ورزش به مجلس پاسخگو نیست.

 یکی از مشخصه‌های اصلی مجلس شورای اسلامی کلان‌نگری آن به مسائل است. زمانی که تصمیم به تبدیل یک سازمان به سازمان بزرگ‌تر و تشکیل وزارتخانه‌ای گرفته می‌شود مسلم بدانید کار کارشناسی آن از مدت‌ها قبل شروع شده و گسترش حوزه عملکرد یعنی تلاش در جهت رضایت عمومی، ارتقای سطح کارکرد، افزایش اثربخشی و تدوین برنامه‌های راهبردی کلان که با تشکیل وزارتخانه حوزه اختیار، قدرت، بودجه و اعتبار در جهت تصمیمات متنوع هموار می‌شود. با توجه به تنوع فعالیت‌های  این حوزه، بودجه محدود و نقش ورزش، از حوزه سلامت گرفته تا جایگاه آن در مجامع بین‌المللی، دیگر سازمان تربیت بدنی نمی‌توانست بار ورزش را با وجود محدودیت‌های آن به دوش بکشد. در عین حال ما نیازمند تشکیل سازمانی بودیم که براحتی در برابر هر نتیجه قابلیت پاسخگویی در برابر مجلس و نمایندگان را داشته باشد و همچنین مجلس بتواند راهکارهای لازم را در مواقع لازم اتخاذ کرده و تعامل مطلوب بین دولت و مجلس نیز در حوزه ورزش براحتی امکان‌پذیر شود.

با توجه به این‌که مجلس در روز رای اعتماد، رای پایینی را به وزیر ورزش داد، انتظار می‌رفت که کنترل‌ها و نظارت‌ها بر مجموعه ورزش بیشتر شود، در این زمینه توضیحی دارید؟

 کنترل و نظارت جزء‌لاینفک در مدیریت هر سازمانی است. متاسفانه پروسه نظارت و کنترل در سازمان‌های کشور ما بیشتر محدود به اعتبار و هزینه شده تا حوزه عملکرد سازمانی. مجلس چند بار وزیر ورزش را به مجلس احضار کرد و خواستار توضیحاتی پیرامون عملکرد‌های صورت گرفته شد و راهکارهای پیشنهادی را نیز ارائه کرد، وزیر محترم نیز قول دادند که در جهت رفع نقایص تمامی تلاش خود را به کار گیرند. شما مطمئن باشید مجلس جدید نیز با جدیت پیگیر عملکرد وزارت ورزش خواهد بود. ما از وزیر ورزش و جوانان انتظار داریم با یک تعامل خوب با مجلس شورای اسلامی قوانین و چارت سازمانی مطلوب را تدوین کنند و با نگاه کلان و تدوین استراتژی بلندمدت شرایطی را به وجود آورند که مجلس نخواهد برای هر برد و باختی وزیر را جهت پاسخگویی احضار کند.

یکی از مشکلات اساسی ورزش ما در چند سال گذشته، ‌استفاده از مدیران غیرتخصصی در بخش‌هایی بوده است که لزوما باید تخصصی اداره می‌شدند. مثل فدراسیون فوتبال که متاسفانه چون نگاه‌ها به این بخش متاثر از مسائل و رویکردهای سیاسی بوده، این شرایط فراهم نشده که فوتبال ایران بنا بر ظرفیت‌ها و پتانسیل‌های خود به نتایج لازم دست یابد. مثل این‌که جام جهانی آفریقای جنوبی را با این انتخاب‌های غلط براحتی از دست دادیم یا در مجموعه فوتبال باشگاهی نیز از لطمات این نوع مدیریت‌ها در امان نیستیم.

متاسفانه در سازمان‌ها ما در 3 حوزه دچار مشکل هستیم. یکی نحوه ورود و انتخاب مدیران که چون شرایط احراز پست مدیران بدرستی تعریف نشده هر مدیر غیرورزشی براحتی به خود اجازه ورود به حوزه ورزش را می‌دهد. دوم پروسه ارزیابی عملکرد مدیران است که ما هیچ ابزار ارزیابی کمی و کیفی استانداردی که نتایج آن به صورت عینی قابل دسترسی باشد را در اختیار نداریم و سوم این‌که نحوه خروج و کنار گذاشتن مدیران ما نیز پروسه درستی نیست. مدیران ورزشی ما به هیچ وجه از حاشیه امنیت مطلوب برخوردار نیستند، چون به این اطمینان رسیده‌اند که انتخاب و برکناری مدیران کاملا سلیقه‌ای اعمال می‌شود، از تصمیم‌گیری‌های کلان ترس دارند. در مجلس شورای اسلامی بحث اصلی پیرامون وجود ثبات مدیریتی در حوزه ورزش است، وگرنه مجلس با کاندیداهای مدیریت فوتبال مشکلی نداشت. به شخصه پیشنهاد دارم آقای کفاشیان به حوزه‌هایی ذیل توجه کنند: افزایش عملکرد بدنه سازمان و به کارگیری نیروی انسانی علمی و حائز تجربه ورزشی در فدراسیون، شناسایی بهتر فرصت‌ها و توجه به زیرساخت‌های فوتبال، واگذاری و تفویض اختیار بیشتر به اتحادیه فوتبال و هیات‌های استانی و تعامل و بهبود روابط کاری در حوزه‌های مختلف فوتبال، تجاری‌سازی و طراحی الگوی کسب و کار جهت تغییر نگاه هزینه‌بر بودن فوتبال به نگاه درآمدزا بودن آن.

آیا فکر نمی‌کنید که فوتبال ما نیازمند تدوین نظام‌نامه فوتبال باشگاهی است تا بر مبنای آن، از ضریب آزمون و خطاها در ورزش کاسته شده و سرمایه‌ها هدر نرود؟

 این‌که نیازمند نظام‌نامه لیگ باشگاهی هستیم امری کاملا بدیهی است، اما مشکل اصلی این است که هنوز نمی‌دانیم لیگ‌های ما آماتور، نیمه‌حرفه‌ای یا حرفه‌ای است. در اصل سردرگمی ایجاد شده اجازه تنظیم نظام‌نامه درست را نمی‌دهد. ما باید به سمت حرفه‌ای شدن و استانداردسازی مطابق استانداردهای بین‌المللی حرکت کنیم. مهم‌ترین بحث برای ورود به لیگ‌های حرفه‌ای خصوصی‌سازی، ایجاد فضای رقابتی و کسب و کار است که متاسفانه الزامات قانونی و بسته‌های حمایتی، تسهیلی و تشویقی برای ورود بخش خصوصی به ورزش هنوز در نظر گرفته نشده است. فساد و پدیده دلالیسم حاکم بر ورزش ناشی از دولتی بودن ورزش است. نقش مهم و کلیدی اتحادیه فوتبال را باید با دادن اختیار و مسوولیت بیشتر بپذیریم. طرحی از طرف بنده با نام الزامات قانونی نظام باشگاه‌داری با رویکرد خصوصی‌سازی طراحی و تدوین شد که متاسفانه با عدم همکاری برخی دوستان جهت تصویب نهایی به صحن علنی مجلس ارسال نشد.

راجع به تحقیق و تفحص از ورزش به دنبال ناکامی در المپیک پکن سر و صدای زیادی شد و مردم نیز منتظر نتایج آن بودند، اما این مساله آنقدر زمانبر شد و نتایج آن تحلیل رفت که گزارش آن از خیر انتفاع افتاد تا امروز که ورزش ایران با گذشت 4 سال از آن ماجراها به المپیک 2012 لندن برسد. در این زمینه چه پاسخی دارید؟

مهم‌ترین بحث در این زمینه عدم وجود نهاد متولی در کسب نتایج است. باید سهم هریک از سازمان‌های درگیر براحتی تعریف و مشخص شود. از یک‌سو وزارت ورزش در انتخاب و انتصاب مدیران فدراسیون‌ها نقش اصلی را دارد و از سوی دیگر وظیفه کمیته ملی المپیک بسترسازی و تدارک شرایط و امکانات مورد نیاز جهت حضور ورزشکاران در المپیک است. به نظر می‌رسد با توجه به این‌که تدوین راهبرد و استراتژی و خط‌مشی ورزش قهرمانی در فدراسیون‌ها به عهده رئیس است در کسب نتایج نیز باید نقش راهبردها و برنامه‌ریزی مشخص شده و ریشه‌یابی و کارشناسی صحیح در ارتباط با نتایج صورت گیرد. چون هیچ متر و مقیاسی جهت پیمایش نقش وزارت ورزش و کمیته المپیک وجود ندارد هر کدام از این سازمان‌ها براحتی نتایج ضعیف را به دیگری ربط داده و از زیر بار پاسخگویی شانه خالی می‌کنند و ما شاهد تداخل سازمانی در این زمینه هستیم. ابتدا باید تکلیف فدراسیون‌ها به عنوان نهاد‌های مردمی غیرانتفاعی مشخص شود که باید زیر نظر کدام سازمان باشند. برنامه ما این بود که طرحی تدوین شود که هم سازمان بالادستی فدراسیون‌ها و نحوه تخصیص بودجه و اعتبار و هزینه‌هایشان بدرستی مشخص شود و هم نحوه انتخاب مدیران بر اساس معیارهایی اولویت‌بندی شود تا بتوان خلأ قانونی موجود در این زمینه را حل کرد.

آیا فکر نمی‌کنید که روح حاکم بر ورزش ما هنوز هم المپیکی نیست؟ این فرصت‌سوزی‌ها را چه کسی باید پاسخ دهد؟

 متاسفانه عدم برنامه‌ریزی درست در فردای هر المپیکی باعث شده که ما عملا 2 سال اول از پروژه 4 ساله حضور در بازی‌های المپیک را براحتی از دست بدهیم، در صورتی که ما باید برنامه بلندمدت 8  و 12 ساله برای المپیک داشته باشیم. تمام تمرکز ما به سال آخر منتهی می‌شود و می‌خواهیم کار 4 ساله را در یک سال انجام دهیم. این امر نه‌تنها باعث عدم استفاده از تمامی پتانسیل‌ها و استعدادها می‌شود، بلکه استرس زیادی نیز به ورزشکاران و مربیان و دست‌اندرکاران ورزش وارد می‌کند و این امر تقریبا کلیشه‌ای و روتین از گذشته تا به حال بوده و هست. مردم ما نیز به این باور رسیده‌اند که برنامه‌ریزی مناسبی برای المپیک نمی‌شود و هر دوره این نبوغ ایرانی و تک‌ستاره‌های ما هستند که باعث مدال‌آوری شده‌اند، نه داشتن یک پروسه منظم و سیستماتیک مدیریتی. در حالی که ورزشکاران سایر کشورها برای المپیک لحظه‌شماری می‌کنند تا در این میدان بزرگ توانمندی‌های خویش را به نمایش بگذارند. ما هرچه به المپیک نزدیک‌تر می‌شویم گاها با تصمیمات عجولانه فشار، استرس، عدم اطمینان و خودباوری را هر چه بیشتر به جامعه ورزش تزریق می‌کنیم. بعد از رقابت نیز با هزار و یک دلیل غیرموجه قصد توجیه نتایج را داریم. این گونه عمل کردن تنها فرصت‌ها و منابع و استعدادهای ما را نابود می‌کند و نیازمند یک اصلاحات قوی و اصولی در حوزه ورزش هستیم. متاسفانه ما در مجلس و انتخاب روسای کمیسیون‌ها و کمیته‌های تخصصی نیز مشکل داریم و با رایزنی‌ها برخی کمیسیون‌ها در اختیار افراد غیرتخصصی قرار می‌گیرد که نتایجش عدم تدوین قوانین مناسب جهت رفع مشکل و معضلات حوزه خاص می‌شود.

به عنوان کسی که سال‌ها با مسائل ورزش دمخور و مانوس بوده‌اید، فکر می‌کنید ورزش ما برای استفاده بهینه از استعدادها و ظرفیت‌های بالفعل خود، چه سیاست و رویکردی را باید در پیش بگیرد؟

ما در کشوری زندگی می‌کنیم سرشار از استعداد؛ نه‌تنها در حوزه ورزش، بلکه در تمامی حوزه‌ها.  ما حتی باید در نحوه جذب دانشجویان دانشگاه‌های کشور نیز متناسب با پتانسیل‌ها و استعدادهای موجود عمل کنیم. شما ببینید ما چه پتانسیل بالایی در زمینه نفت و پتروشیمی، معادن، کشاورزی، دامداری و... داریم. چه اشکالی دارد که در این زمینه‌ها  استعدادهای بیشتری را در دانشگاه‌ها جذب کنیم تا افراد متخصص و مدیران آینده متناسب با نیاز کشور تربیت شوند. در ورزش نیز وضع به همین صورت است. ما کلا در این زمینه در 2 حوزه مهم مشکل داریم، یکی روند شناسایی استعدادها و دیگری روند پرورش استعداد و نخبه‌پروری. گاها اگر استعدادیابی هم صورت گرفته کاملا مقطعی و موقتی بوده و حتی پس از شناسایی، استعدادها به حال خود رها شده و حمایت نشده‌اند. معتقدم ابتدا باید با مطالعه جمعیت‌شناختی، نژادی و جغرافیایی و آب و هوایی، استعدادهای منطقه‌ای را در هر رشته ورزشی مورد توجه قرار دهیم تا با تمرکز و سرمایه‌گذاری بیشتر در آن مناطق،  جهت و حرکت ورزش را در راستای بسترسازی درست و اصولی مورد توجه قرار دهیم. البته این به آن معنا نیست که به بقیه استعدادها و رشته‌ها در مناطق بی‌اعتنایی کرد. دوم این‌که باید مدارس ورزش با رویکرد استعدادپروری ایجاد شود. این امر در دانشگاه‌ها با ایجاد دانشگاه ورزش نیز قابلیت اجرا دارد. انجام این موارد نیازمند حمایت توام بخش دولتی و بخش خصوصی است.

در آخر لازم می‌بینم یادآوری کنم ورزش ما نیاز شدید به تدوین برنامه خصوصی‌سازی به صورت پلکانی و طی یک پروسه 5 ساله دارد، چه در غیر این صورت ورزش ما با شکست مواجه خواهد شد. از سوی دیگر ورزش باید به چشم یک صنعت دیده شده و نقش آن در رشد تولید ناخالص ملی پذیرفته شود. صدا و سیما و رسانه‌ها نقش بسیار کلیدی در این زمینه دارند و باید طرحی را برای حمایت هرچه بیشتر صدا و سیما با وجود خصوصی شدن ورزش پیش‌بینی کرد. باید رابطه‌مداری و فامیل‌بازی در مدیریت سازمان‌ها و باشگاه‌های ورزشی را تا حد امکان کاهش داد و در مسیر توسعه پایدار ورزش کوشید.

حجت‌الله اکبرآبادی / دبیر گروه ورزش

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها