گزیده سرمقاله‌ روزنامه‌های صبح امروز

ریشه ناباوری کجاست‌

روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «استدلال‌های عملی ولایت فقیه»،«کلینتون ماموریت صهیونیستی ناکام»،«نقدی بر لایحه بودجه سال89»،«کرملین و تحریم ایران»،«محکمات نظام جمهوری اسلامی»،«تحدید رابطه ایران و انگلیس ؛ مطالبه ملی»،«ریشه‌های نظری مشکلات اقتصادی»،«ریشه ناباوری کجاست‌»و... که برخی از آنها در زیر می‌آید.
کد خبر: ۳۱۲۴۱۰

جام جم:استدلال‌های عملی ولایت فقیه

«استدلال‌های عملی ولایت فقیه»عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی جام جم به قلم عباس محمدنژاد است که در آن می‌خوانید؛ولایت فقیه که پس از پیروزی انقلاب اسلامی با مصوبه مجلس خبرگان به قانون اساسی ایران اضافه شد، یک اصل مترقی در فقه شیعه است که نظام سیاسی مشروع در دوران غیبت امام معصوم را بیان می‌کند.

ریشه این اصل مهم و حیاتی هم برخلاف ادعای برخی که عامدانه مطرح می‌کنند تنها برگرفته از دیدگاه‌های امام راحل نیست، بلکه ریشه آن به قرن‌ها پیش برمی‌گردد. آن زمانی که شیخ‌مرتضی انصاری در کتاب مکاسب خود به بحث ولایت فقیه می‌پردازد یا کسانی چون صاحب جواهر، احمد نراقی و کاشف‌الغطاء فراتر از شیخ‌مرتضی انصاری منصب فقیه جامع‌الشرایط را در تمامی حوزه‌ها از جمله حوزه امور سیاسی گستر‌انده و آن را تنها در افتا و قضا محدود نمی‌کنند. اما اگر از ریشه‌های مبحث ولایت فقیه و استدلال‌های نظری آن بگذریم که خود حدیثی است مفصل حیات 30 ساله انقلاب اسلامی و نقش مهم ولی‌فقیه در این 3 دهه، دلیلی عملی و عینی است که جایگاه رفیع ولایت فقیه را بیش از پیش ثابت می‌کند.

چه آن زمان که امام خمینی(ره) در جایگاه ولی‌فقیه زمانه با تدبیر و دوراندیشی خود کشور را از گذرگاه‌های خطرناک سال‌های اولیه پس از پیروزی انقلاب با وجود گرایش‌های مختلف و گاه تند سیاسی، ترورهای کور دهه 60، دوران جنگ تحمیلی، تحریم و محاصره و فشارهای داخلی و خارجی به سلامت عبور داد و چه دوران رهبری آیت‌الله خامنه‌ای که تدبیر و دوراندیشی ایشان غائله‌های خطرناکی را در عرصه منطقه‌ای، جهانی و ملی خنثی کرد.

در این میان، نقش ولی‌فقیه در خنثی کردن فتنه اخیر، برجستگی خاص و منحصربه‌فردی دارد؛ از آن جهت خاص که فضایی ایجاد شد که نه تنها عوام که خواص نیز در برخی مواقع دچار شک و تردید شدند، گروهی از آنها در صف دشمنان قرار گرفتند و برخی دیگر با سکوت خود بر ابهام‌ها افزودند، اما هدایت‌های هوشمندانه و راهگشای رهبر انقلاب بویژه در خطبه‌های 29 خرداد و 21 ماه مبارک رمضان تاثیری شگرف در افشای لایه‌های پنهان و آشکار توطئه داشت. ایشان در مقطعی سعی بر ایجاد آرامش در فضای کشور داشتند، در مقطعی بر ضرورت نقش نخبگان اشاره کردند و در زمانی بحث بصیرت بویژه بصیرت خواص را مطرح کردند.

رهبری در جریان وقایع اخیر با تدبیر، حکمت و قاطعیتی که نشان دادند و برمبنای بصیرت بالا، توانستند حوادث اخیر را به‌گونه‌ای مدیریت کنند که به آرامش منتهی شود. به منظور دشمن‌شناسی، برخوردی قاطع و صریح با دشمن داشتند، حوزه دوستان را از حوزه دشمنان جدا کردند، بارها از نقش خواص گفتند و مثال‌های متعددی در این باب مطرح کردند. در سخنانی از عاشورا گفتند و در جای دیگر از جنگ صفین مثال زدند. پس از حضور میلیونی مردم در تظاهرات‌ 9 دی نیز از شناخت لحظه و نیاز زمان سخن می‌گویند. ایشان اگر چه با اتکا به دوراندیشی خود، افول و سقوط جریان فتنه را پیش‌بینی کرده بودند اما هیچ‌گاه از شرح اهداف این جریان غافل نبودند. حاصل چنین مدیریتی است که مردم ایران در سالروز پیروزی انقلاب اسلامی چنین حضور باشکوهی را به نمایش می‌گذارند و بساط جریان فتنه را برای همیشه از صحنه کشور جمع می‌کنند.

جمهوری اسلامی:کلینتون ماموریت صهیونیستی ناکام

«کلینتون ماموریت صهیونیستی ناکام»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی جمهوری اسلامی است که در آن می‌خوانید؛هیلاری کلینتون وزیر خارجه آمریکا به دوره گردی سیاسی پرداخته تا بلکه بتواند با جوسازی در منطقه علیه جمهوری اسلامی ایران و تحریک دیگران برای هماهنگی با سیاستهای ناکام واشنگتن بر شکست های مستمر آمریکا سرپوش بگذارد. شواهد نشان می دهند این تحرکات سیاسی در واقع یک « ماموریت صهیونیستی»است که اجرای آن به آمریکا محول شده است.

دست و پا زدن آمریکا در منطقه و در سطح کشورهای دارای « حق وتو » اگر چه تازگی ندارد ولی این دور جدید فعالیتهای واشنگتن با تبلیغات رسانه ای بیشتر همراه است و در واقع هدف آنست که رسانه ها ماموریت تامین نوعی « آتش تهیه » را بر عهده داشته باشند تا سفر کلینتون با اهداف و نتایج پیش بینی شده همخوانی داشته باشد ولی در بدشانسی این بانوی ناکام همین بس که حتی این بار هم وی به موفقیت خود امیدی ندارد و هرچه بیشتر تلاش می کند کمتر نتیجه می گیرد. مشکل بزرگ آمریکا اینست که حتی از « لابی صهیونیستی » هم در این زمینه کاری ساخته نیست و آنها عموما با درهای بسته مواجه می شوند و حتی در صورت استقبال هم پاسخ روشن شفاف و صریحی که برای واشنگتن و صهیونیستها دلگرم کننده باشد دریافت نکرده و نمی کنند و این ماموریت صهیونیستی حتی برای آمریکا هم تحقیر کننده است .

اجلاس 1 +5 بارها تشکیل جلسه داده ولی به توافق روشنی دست نیافته است . مذاکرات فشرده ای صورت گرفته ولی هنوز هم از تفاهم و پیشرفت خبری نیست . اینکه چرا واشنگتن در این زمینه با چنین بن بست زجر دهنده ای مواجه است موضوع مهمی است که برای درک ابعاد آن به هوش و استعداد چندان زیادی احتیاج نیست .

نیروی محرکه اصلی در پشت این تلاشها را صهیونیستها و « لابی صهیونیستی » تشکیل می دهند و آمریکا خود نیز مجری سیاستهای دیکته شده ای است که از جانب عناصر روانی و افراطی صهیونیست در تل آویو به آنها تحمیل شده است .

« باراک اوباما » و دستیارانش قطعا حوادث پرحاشیه مرتبط با سفر « بنیامین نتانیاهو » به واشنگتن را فراموش نکرده اند و قاعدتا به خاطر دارند که نخست وزیر رژیم صهیونیستی با چه الفاظی و از چه موضعی با وی به عنوان رئیس جمهور آمریکا سخن گفت و چگونه وی را تحقیر نمود.

همین الفاظ و همین موضع گیریها در مقیاس وسیع تری توسط « آویگدور لیبرمن » وزیر خارجه رژیم صهیونیستی در جریان سفرهای زنجیره ای وی در کشورهای اروپائی آمریکای لاتین و... عینا تکرار شده و با واکنش منفی همراه گردیده است.

مقامات صهیونیستی در جریان سفر به روسیه هم تلاش کردند مسکو را به رودرروئی با ایران فرا بخوانند و از موضعی سخن گفتند که گوئی مسکو را کارگزار صهیونیستها می شناسند که البته پاسخهای دندان شکنی دریافت کردند. اکنون این عجوزه آمریکائی تلاش می کند در نقش کارگزار صهیونیستها به تکرار همان اراجیف بپردازد و حال آنکه می داند بهره ای بیشتر از گذشته عاید وی نخواهد شد.

خانم کلینتون در مناسبات با پکن هم سعی دارد چین را با خود همراه سازد. وی طی هفته های اخیر سیاستهای خصمانه علیه چین را علنی تر ساخته است . امضای قرارداد فروش 6 5 میلیارد دلار جنگ افزار فوق مدرن به تایوان خشم پکن را برانگیخته و در عین حال طرح سفر « دالائی لاما » رهبر جدائی طلبان تبت به آمریکا و دیدارش با اوباما در کاخ سفید موضوعی نیست که خوشایند پکن باشد.

آمریکا در یک فاصله کوتاه زمانی دو حرکت مغایر منافع ملی و دقیقا بر ضد امنیت ملی چین انجام داده و در عین حال از پکن می خواهد علیه ایران با آمریکا و صهیونیستها همصدا شود!
خانم کلینتون در سفر به منطقه از قطر عربستان و سایر شیخ نشین های عرب حاشیه جنوبی خلیج فارس خواست که با خواسته های اسرائیل برای اعمال فشار بر ایران همراهی کنند. این رفتار کلینتون برای تمامی اعراب تحقیرآمیز است چرا که در ماههای اخیر نه تنها تمامی خواسته های اعراب از آمریکا برای مهار گستاخی های رژیم صهیونیستی بدون پاسخ مانده بلکه حتی واشنگتن از اعراب خواسته است نسبت به شرارتهای این رژیم بی تفاوت بمانند و با پذیرش تمامی اقدامات جنایتکارانه صهیونیستها با آنها بر سر میز مذاکره بنشینند و به خواسته های آنها تمکین کنند!

مهمترین اقدامات و خواسته های رژیم صهیونیستی از اینقرارند.

1 استمرار عملیات شهرک سازی صهیونیستی که اخیرا سرعت و شتاب بیشتری به خود گرفته است .

2 تشدید عملیات اشغال و تصاحب املاک فلسطینی ها در شرق بیت المقدس و « کوچ اجباری » فلسطینی ها بمنظور بر هم زدن « بافت جمعیت » بیت المقدس به زیان اعراب
3 اعمال فشار بر فلسطینی ها بمنظور فراموش کردن همیشگی موضوع بازگشت 4 5 میلیون فلسطینی مهاجر و نفی ابدی حق بازگشت آنها

4 توسل به عملیات نظامی علیه فلسطینی ها در غزه و کرانه باختری بمنظور تحمیل موضع انفعالی به فلسطینی ها

5 تحریک جناح فتح و طیف محمود عباس به عدم تفاهم با حماس در مذاکرات قاهره .
خواسته های صهیونیست ها در این موارد خلاصه نمی شود ولی دقیقا در همین شرایط آمریکا و رژیم صهیونیستی از اعراب می خواهند که ایران را به عنوان یک « کانون خطرساز » تلقی کنند و بجای « خطر جدی اسرائیل » به « خطر موهوم ایران » بیندیشند و آنرا اعلام کنند!

تصادفی نیست که این روزها تل آویو به مرکز ثقل فعالیتهای ضد ایرانی آمریکا و صهیونیست ها تبدیل شده و طرفین با تشکیل یک « ستاد مشترک سیاسی تبلیغاتی » علیه ایران تلاش می کنند اهداف تازه ای را دنبال کنند. اتخاذ چنین رویکردی برای آمریکا و رژیم صهیونیستی هرگز تازگی نداشته و حساسیت کسی را بر نمی انگیزد و خشم و کینه آمریکا و صهیونیستها نیز دقیقا به همین خاطر است که چرا دستاوردی از میان اینهمه دوره گردی و تلاش فشرده حاصل نمی شود.

سفر دریادار « مایک مولن » رئیس ستاد ارتش آمریکا به تل آویو و طرح دیدار از شیخ نشین های خلیج فارس بهمراه سفر ژنرال « دیوید پترائوس » فرمانده نیروهای آمریکائی در منطقه که قرار است با سفر « ویلیام برنز » و « جیمز استاینبرگ » و دو فرمانده بلندپایه نظامی هماهنگ شود در واقع نوعی تهاجم سیاسی تبلیغاتی برای بزرگنمائی طرحهائی است که واشنگتن در نظر دارد به کمک آن بر شکست های بزرگ خود در عراق و افغانستان و یمن سرپوش بگذارد و چنین وانمود سازد که گویا هنوز « ابتکار عمل » را در اختیار دارد.

حتی اگر ستاد مرکزی هماهنگی ها در اجرای طرح جدید واشنگتن هم در تل آویو مستقر نمی شد باز هم تمامی ابعاد این بازی رسوا آشکار می بود و همه می دانستند که واشنگتن برای تامین چه اهدافی و برای سرپوش گذاشتن بر چه چیزی تصمیم به جو سازی های کنونی گرفته است.

واشنگتن مایل است چنین وانمود کند که اولا ایران یک « کانون خطرساز » است . ثانیا در منطقه گویا همه از قدرت روزافزون ایران دچار وحشت شده اند! ثالثا در منطقه گویا تمام دنیا به آمریکا پناه برده اند که واشنگتن دست به کار شود و کاری صورت دهد هرچند این آرزوی آمریکا و صهیونیستها است که دنیای معاصر چنین دروغها و جوسازیهائی را باور کند ولی اکنون همه می دانند که این بازی رسوا در ذهن علیل صهیونیستها طراحی شده و آمریکا موظف به اجرای آن شده است و همانند سایر طرحهای صهیونیستی پیشاپیش محکوم به شکست و ناکامی است .

رسالت:نقدی بر لایحه بودجه سال89

«نقدی بر لایحه بودجه سال89»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی رسالت به قلم محمد کاظم انبارلویی است که در آن می خوانید؛نقدهای نمایندگان محترم مجلس در نشست مشترک دولت و مجلس و برخی نقدهای مطرح در رسانه ها را در مورد بودجه سال89 خواندم. هیچ ایرادی در این نقدها بر لزوم شفا ف سازی عملکرد مالی شرکت ملی نفت به عنوان بزرگترین بنگاه اقتصادی دولت ترتب ندارد. برای بیان حساسیت موضوع کافی است بدانیم که بودجه شرکت ملی نفت در سال89 رقمی نزدیک به کل بودجه عمومی دولت است.

آیا وقتی که برای بررسی و دقت در بودجه عمومی دولت صرف می شود معادل زمانی است که صرف بودجه شرکت ملی نفت می شود؟سال گذشته هنگامی که بند7 بودجه که مربوط به شرکت ملی نفت می شد مطرح شد هیچ موافق و مخالفی بحث نکردند و پیشنهاد کمیسیون تلفیق ظرف چند ثانیه رای آورد. در حالی که دهها موضوع برنامه ای و بودجه ای در لابه لای اجزای پیشنهاد که هر کدام در اندازه یک لایحه و طرح مستقل است مطرح بود. اما حساسیت کسی را برنینگیخت و همین عدم حساسیت در شورای نگهبان دیده شد. نگاهی به تفریغ بودجه سالهای84 تا87 نشان می دهد این عدم حساسیت چه زیانهایی برای بودجه نویسی پدید آورده است .

 نقدهای نمایندگان محترم مجلس در نشست مشترک دولت و مجلس و برخی نقدهای مطرح در رسانه ها را در مورد بودجه سال89  خواندم. هیچ ایرادی در این نقدها بر لزوم شفا ف سازی عملکرد مالی شرکت ملی نفت به عنوان بزرگترین بنگاه اقتصادی دولت ترتب ندارد. برای بیان حساسیت موضوع کافی است بدانیم که بودجه شرکت ملی نفت در سال89   رقمی نزدیک به کل بودجه عمومی دولت است.

آیا وقتی که برای بررسی و دقت در بودجه عمومی دولت صرف می شود معادل زمانی است که صرف بودجه شرکت ملی نفت می شود؟سال گذشته هنگامی که بند7  بودجه که مربوط به شرکت ملی نفت می شد مطرح شد هیچ موافق و مخالفی بحث نکردند و پیشنهاد کمیسیون تلفیق ظرف چند ثانیه رای آورد. در حالی که دهها موضوع برنامه ای و بودجه ای در لابه لای اجزای پیشنهاد که هر کدام در اندازه یک لایحه و طرح مستقل است مطرح بود. اما حساسیت کسی را برنینگیخت و همین عدم حساسیت در شورای نگهبان دیده شد. نگاهی به تفریغ بودجه سالهای84  تا87  نشان می دهد این عدم حساسیت چه زیانهایی برای بودجه نویسی پدید آورده است.

پیوست شماره3  بودجه که اختصاص به بودجه شرکتهای دولتی دارد شرکت ملی نفت را به شماره طبقه بندی220000  با درآمدی معادل114  هزار میلیارد تومان و هزینه ای معادل87  هزار میلیارد تومان به ثبت رسانده است. آیا پیش بینی چنین درآمدی و برآورد چنان هزینه ای با توجه به اینکه سال آینده اولین سال اجرای قانون هدفمند کردن یارانه هاست واقعی به نظر می رسد؟اگر تمامی1470  میلیون بشکه نفتی را که شرکت ملی نفت در سال آینده تولید می کند با قیمت65  دلار بفروشد، پیش بینی درآمد آن کمتر از95  هزار میلیارد تومان می شود.

عدد114  هزار میلیارد تومان با چه محاسباتی تقویم شده است حال آ نکه شرکت ملی نفت در سال آینده براساس ماده یک قانون هدفمند کردن یارانه  ها590  میلیون بشکه از1470  میلیون بشکه تولیدی را باید با نصاب های مقرر در قانون هدفمند کردن یارانه ها به پالایشگاه های نفت بفروشد.

حداکثر درآمدی که براساس نصابهای مورد نظر که می شود به عنوان درآمد پیش بینی کرد20  هزار میلیارد تومان خواهد بود.لذا پیش بینی درآمد شرکت ملی نفت به80  هزار میلیارد تومان هم نمی رسد تا چه رسد به114  هزار میلیارد تومان؛ از سوی دیگر جمع جبری هزینه های6  شرکت بهره بردار نفتی در پیوست شماره3  بودجه سال89  و نیز4  شرکت طرف معامله شرکتهای یاد شده و نیز20 شرکت زیر مجموعه شرکت ملی نفت که همگی دست اندرکار اکتشاف، استخراج، تدارک و توزیع و پالایش نفت هستند، به36  هزار میلیارد تومان نمی رسد. چگونه است که رقم هزینه های شرکت ملی نفت در پیوست شماره بودجه با عدد87  هزار میلیارد تومان برآورد شده است.

آیا در شرکت ملی نفت کارشناسان محترم و حسابداران و حسابرسان می توانند تصویر درستی از تقویم محاسبات پیش بینی درآمد و برآورد هزینه بزرگترین بنگاه اقتصادی کشور را در سال89  ارائه دهند؟

نکته مهمتر اینکه جداول شماره3  خلاصه بودجه کل کشور در سال89  نشان می دهد265  هزار میلیارد ریال مستند به بند اول منابع حاصل از نفت و فرآورده های نفتی و134  هزار میلیارد ریال مستند به بند هفتم مربوط به منابع حاصل از استفاده از صندوق توسعه ملی مندرج در جدول شماره4  اختصاص به بودجه عمومی دولت دارد. جمع این دو رقم به400  هزار میلیارد ریال می رسد.

طراحان بودجه از پیش بینی درآمد114  هزار میلیارد تومان نفت، فقط40  میلیارد تومان آن را برای بودجه عمومی گذاشته اند . سوال این است که74  هزار میلیارد تومان آن تحت چه مکانیسمی در بودجه هزینه می شود آیا درست است دولت، مجلس و شورای نگهبان تنها به40  هزار میلیارد تومان درآمد نفتی نظارت کنند و از نظارت بر74  هزار میلیارد تومان آن در سال آینده پرهیز کنند؟

مردم سالاری:کرملین و تحریم ایران

«کرملین و تحریم ایران»عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی مردم سالاری به قلم علی ودایع است که در اَن می‌خوانید؛دستگاه دیپلماسی ایران روزهای سرنوشت سازی را  پشت سر می گذارد.ایران پنجه در پنجه غرب ایستاده است تا از حقوق هسته ای خود دفاع کند; کاخ سفید به دنبال تحریم ایران است. در میان این نبرد شرکایی که تا دیروز روی آنها حساب می کردیم گاه مواضعی به خود می گیرند تا نگرانی منتقدین دیروز رنگ واقعیت به خود گیرد.

روس ها دلا یل عدم همکاری خود در زمینه های گوناگون از جمله مساله اس-300 و نیروگاه بوشهر را مشکلات فنی اعلام می کنند و دائم ژست های متفاوتی مقابل ایران می گیرند; سخنگوی دستگاه دیپلماسی ایران آنان را به رعایت عهدنامه های خود با تهران فرا می  خواند و اصول اخلاقی را یاد آوری می کند اما در چرخشی ناگهانی روسها علنا از تحریم ایران حمایت می کنند.

روز گذشته، ناتالیا تیموکووا، سخنگوی مدودف، رئیس جمهوری روسیه، گفت در صورتی که ایران اعتماد جامعه بین المللی در مورد صلح آمیز بودن برنامه های اتمی خود را به دست نیاورد، نمی توان وضع تحریم بین المللی علیه این کشور را مردود تصور کرد.

خانم تیموکووا به نقل از رئیس جمهوری روسیه گفت که این کشور «از ایران می خواهد در زمینه اطلاع رسانی در باره برنامه های هسته ای خود از نزدیک و به شکلی فعالانه و گسترده تر با آژانس بین المللی انرژی اتمی و سایر کشورها همکاری کند.»

سخنگوی رئیس جمهوری روسیه گفت که جامعه بین المللی باید اطمینان حاصل کند که برنامه هسته ای ایران کاملا صلح آمیز است و افزود "اگر ایران به این تعهدات عمل نکند، آنگاه استفاده از تحریم ها علیه این کشور را منتفی نمی دانیم."

این مواضع کرملین درواقع دسته گلی برای بدرقه بنیامین نتانیاهو محسوب می شود.
البته این موضع مسکو در قبال تهران دور از ذهن نبود ; تفاهم های تسلیحاتی روسیه و آمریکا، تسلیم اوکراین به روسیه همه آنچه که روسیه طلب می کرد را در دل خود داشت تا روس ها خود پرچم تحریم ایران را در دست بگیرند.

امروز چین تنها کشوری است که با تحریم ایران مخالفت می کند; چینی ها که از خریداران عمده نفت صادراتی ایران واز سرمایه گذاران جدید در مناطق نفتی جنوب ایران محسوب می شوند، به دلیل منافع اقتصادی خود مانع از تصویب قطعنامه جدیدی علیه تهران شده اند.

ایالات متحده در تلاش برای قانع کردن چین به حمایت از قطعنامه احتمالی تحریم ایران، کوشیده است دیگر صادرکنندگان عمده نفت را به تامین نفت مورد نیاز چین ترغیب کند و به گفته ناظران، اقداماتی مانند حمایت تسلیحاتی از تایوان را برای وارد کردن فشار سیاسی بر دولت چین دنبال کرده است.

بی شک امروز که بازارهای داخلی را قربانی کالاهای نامرغوب وارزان چینی می کنیم احتمالا  نوع روابط دیروز با روسیه را فراموش کردیم تا پکن نیز امتیازاتی که از واشنگتن طلب می کند را به چنگ آورد.

کیهان: نه فتنه گر، نه واسطه

«نه فتنه گر،نه واسطه»عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی کیهان به قلم سعدالله زارعی است که در آن می خوانید؛«تجمعات ضد نظام که قرار بود با مراسم رسمی نظام در روز پنجشنبه - 22 بهمن - همزمان باشد بطور بالقوه بعنوان آخرین فرصت مخالفان برای راه اندازی یک تظاهرات بزرگ برای چند ماه به حساب می آمد. بعضی از اعضای جنبش می گویند که شانس تغییر در ایران به تدریج از دست می رود.»

این بخشی از یادداشت روزنامه واشنگتن پست است که یک روز پس از راهپیمایی عظیم 22 بهمن نوشته شده است. در مورد راهپیمایی الهی - مردمی روز 22 بهمن گفتنی های زیادی وجود دارد که در این مجال کوتاه تنها به مواردی از آن اشاره می شود.

1- راهپیمایی عظیم امسال در واقع کارکرد یک رفراندوم را داشت هرچند از آن مهمتر بود چرا که شهروندان برای انداختن یک رای در صندوق معمولا به بیش از نیم ساعت وقت گذاری نیاز ندارند و حال آنکه مردم ایران در راهپیمایی ها به حداقل یک نیم روز وقت گذاری نیاز دارند. تظاهرات عظیم 22 بهمن یک همه پرسی واقعی در مورد رهبری نظام جمهوری اسلامی بود که البته با توجه به جایگاه قدسی و ملکوتی رهبری دینی باید گفت یک بیعت واقعی - و البته بسیار پرشور - بود که میزان محبوبیت و مقبولیت رهبر معظم انقلاب اسلامی را به شیوایی نشان داد. همه می دانند که این بار برخلاف سال های قبل صدا و سیما و سایر رسانه های رسمی کشور کوچکترین مانوری روی دعوت این گروه یا آن گروه سیاسی - با هر گرایش - و یا این شخص یا آن شخص سیاسی - با هر گرایش - نکرد و تظاهرات در واقع صرفا به دعوت رهبر معظم انقلاب اسلامی انجام شد.

کیفیت راهپیمایی هم به گونه ای بود که حضرت آیت الله خامنه ای - دامت برکاته - در کانون توجه راهپیمایان قرار داشت تنوع و گستردگی تصاویر ایشان و سربندهای اعلام حمایت از رهبری بر هر تصویر یا شعار دیگری غلبه داشت این بخصوص در شهری مثل تهران که گاهی - دردمندانه - شاهد هتک حریم رهبری در بیانیه های سران فتنه و یا در تجمعات آشوب طلبانه بود، متمرکزتر بود. مردم در واقع در 22 بهمن پاسخ 8 ماه هتاکی بعضی از معاندان داخلی و خارجی علیه رهبر معظم را دادند این هتاکی ها بدون تردید ریشه ای صهیونیستی - آمریکایی داشت حدود 50 میلیون ایرانی در بیستمین سال رهبری حضرت آیت الله خامنه ای با ایشان بیعت تازه کردند و این از نظر عدد و آداب فراتر و باشکوهتر از بیعت حدود 30 میلیون نفری مردم در خرداد 68 بود. دشمن اراده کرده بود که از اعتبار قطب مرکزی نظام دینی بکاهد ولی خدای متعال اراده دیگری داشت و صد البته اراده خدا غالب است.

2- سران فتنه طی هفته های منتهی به تظاهرات عظیم 22 بهمن با کمک گرفتن از بعضی واسطه های اصولگرانما تلاش وسیعی کردند تا وضعیت را عادی سازی کنند و علیرغم جنایاتی که مرتکب شده بودند بار دیگر بعنوان خودی نظام و مردم جلوه گر شوند بر این اساس چندین نامه خصوصی و چند بیانیه عمومی صادر کردند و بعضی از واسطه ها هم دوره افتادند که بله حالا که این ها از مطالبات! خود کاسته اند خوب است که رهبری و نظام هم آغوش بگشایند و جنایات این ها را نادیده بگیرند یعنی دوباره این ها مجال پیدا کنند که خون و آبروی مردم و نظام را بر زمین بریزند و دندان طمع دشمنان را علیه مردم تیز نمایند.

سران داخلی فتنه گمان می کردند که نظام برای مشارکت گسترده مردم در تظاهرات یک بار دیگر به سراغ آن ها می آید و تصاویر آنان از صدا و سیما پخش می شود و این فرصتی را برای چانه زنی آنان فراهم می کند اما نظام به آنان اعتنا نکرد نه به درخواست های آزمندانه - و در عین حال مکر آلود - وقعی گذاشت و نه اجازه داد که بار دیگر در رسانه های رسمی کشور مطرح گردند. از این رو این جریان با نزدیک شدن به روز 22 بهمن بار دیگر به انتقاد تند علیه نظام روی آورد و بیانیه های شداد و غلاظ داد و گمان می کرد می تواند در مراسم سالگرد انقلاب در تهران رخنه کند و از طریق بلند کردن صداهای اعتراضی و آشوب طلبی نظام جمهوری اسلامی را وادار کند تا به آنان توجه کند و آن ها را به حساب آورد که این هم نشد، این بار این مردم بودند که سران فتنه را با صراحت و فریاد رسا از خود راندند و مهر باطل را بر پیشانی شان کوبیدند. آنان نه توانستند نظام را وادار به شنیدن کنند و نه توانستند مردم را دچار انحراف نمایند. جالب این است که حزب مشارکت یک روز پس از شکست سنگین سران فتنه از مردم در بیانیه رسمی نوشت: «از رهبران نظام می خواهیم وجود اعتراض و بحران در کشور را به رسمیت بشناسند» شبیه همین عبارت را واسطه های دیگری نیز بیان کردند در واقع درد بزرگ آنان این است که کشور درگیر بحران نیست و نظام نیز حاضر به پذیرش تحلیل های اذهان بحران زده نمی باشد. خط وجود بحران در کشور طی چند سال گذشته همواره توسط چهره های خاص سیاسی مطرح گردیده و از این عبارت جز دشمنان نظام استقبال نکرده اند.

3- یک نکته کلیدی دیگر اقتدار نظام جمهوری اسلامی بود. دشمنان خارجی و داخلی طی ماههای گذشته روی این عبارت که «کار از دست نظام خارج شده» تبلیغ زیادی می کردند تا از یک سو به مخالفین ترسوی نظام روحیه و جسارت بدهند و از سوی دیگر در سطح خارج از کشور وانمود کنند که شرایط فروپاشی نظام در داخل فراهم شده و لذا باید با صراحت و حجم بیشتر علیه آن وارد عمل شد. در این میان بسیاری از گروههای سیاسی در داخل و پاره ای از دولت های خارجی همه توشه و توان خود را در سبد معارضه با نظام گذاشتند ولی نتیجه همه این سرمایه گذاری ها این شد که دست آخر بگویند: «استقرار سنگین نیروهای امنیتی عمدتاً مانع استفاده تظاهرات کنندگان از فرصت 22 بهمن شد» در واقع این عبارت واشنگتن پست که به شکل های دیگر توسط محافل خارجی و داخلی تکرار گردید، اعتراف به اقتدار نظام و توانایی نیروهای حافظ آن در کنترل مخالفین است و این البته در حالی است که در همین صحنه نظام اقتدار مردمی خود را نیز در بالاترین سطح به رخ مخالفان خود کشیده است. روزنامه نیویورک تایمز در روزجمعه نوشت: «برخلاف مراسم روزعاشورا و... که توسط مخالفان تحت الشعاع قرار گرفت، مراسم سی ویکمین سالگرد انقلاب به رهبری و هواداران آن تعلق گرفت». این نکته ای است که به هر حال مخالفان را وامی دارد تا در مورد سیاست نفوذ انگلی به مراسم اصلی و یا سیاست آشوب در کف خیابان تجدیدنظر کنند که البته صدای آن از لابلای رسانه های آمریکایی و انگلیسی به گوش می رسد.

4- یک نکته دیگر در این ماجرا نقش کلیدی و راهبردی آمریکایی ها و انگلیسی ها در توطئه شکست خورده در روز 22 بهمن بود. روزنامه واشنگتن پست اعتراف کرد که ماهها روی بهم زدن مراسم روز 22 بهمن کار شده و قرار بود میوه چند ماه فعالیت در روز پنجشنبه چیده شود. سایت فارسی بی بی سی به مطلبی که بطور متفق القول در رسانه های مشهور آمریکایی درج شده بود اشاره کرد و نوشت که : «همه روزنامه های مهم آمریکایی مانند نیویورک تایمز، واشنگتن پست و لس آنجلس تایمز از «برنامه ریزی گسترده قبلی» برای مانور معترضان در روز 22بهمن تهران خبر داده اند.» روزنامه لس آنجلس تایمز بعد از شکست در 22بهمن نوشت: « به برنامه تازه ای نیاز است»، روزنامه نیویورک تایمز نوشت: «فضای چندانی برای فعالیت مخالفان باقی نمانده است»، «معترضان در دریای هواداران نظام ناپدید شدند» و به نحو معناداری افزود: «سبزها کاملاً ناامید نشده اند»، تلویزیونی بی بی سی همان روز گفت: «خیابانهای اصلی محل برگزاری راهپیمایی در تصرف هواداران نظام است و مخالفان امکان حضور در این خیابانها را ندارند.» بر این اساس می توان گفت آمریکایی ها دقیقاً از پروژه خبر داشته اند. خبرهای این پروژه چگونه به دست آنان رسیده است آیا آنان خود طراحان اصلی ماجرا نبوده اند؟ و آیا یک وحدت آشکار میان امثال موسوی و خاتمی با محافل اطلاعاتی آمریکا دیده نمی شود؟ مرور عبارات این رسانه ها فقط بخشی از ماجرا را تبیین می کند ولی از همین مقدار می توان فهمید که معنای «چیدن میوه 8 ماه فعالیت در 22 بهمن» یعنی چه؟ این چه میوه ای است؟ آیا میان این میوه و مضامین مصاحبه میرحسین موسوی با سایت کلمه و بیانیه روز 23 بهمن حزب مشارکت مبنی بر اینکه باید وجود بحران در کشور به رسمیت شناخته شود، ارتباطی وجود ندارد؟

5- در تظاهرات 22 بهمن ریزش شدید آرای جریان فتنه کاملاً نمودار بود. تردیدی نیست که نزدیک به چند میلیون از جمعیت واجدشرایط رأیی که در تظاهرات 50 میلیونی 22 بهمن هم آمده بودند در انتخابات به میرحسین موسوی رأی داده بودند این ها بر حسب شعارها و تصاویری که در دست شان بود با یک حس و حال مضاعف شرکت داشتند آنان از یک سو فریاد شوق انگیز تجدید عهد و پیمان با رهبری را سر دادند و از سوی دیگر بغض فرو خفته خود را علیه کسانی که به نام پاسداری از رأی آنها به فتنه گری علیه نظام و رهبری مظلوم آن روی آوردند، خالی کرده و از امثال موسوی و خاتمی ابراز برائت کردند. بر این اساس بعضی از نزدیکان این جریان این را بزرگترین خسارت جریان فتنه دانسته اند. عباس عبدی عضو حزب مشارکت می نویسد: «منشأ کم و کمتر شدن مخالفان از 13 آبان شروع شد و بعد از عاشورا شدیدتر خود را نشان داد. تا جایی که کسی حاضر نیست مسئولیت وضعی که پیش آمده را بپذیرد حالا هر کسی - از اعضای جریان آشوب- خودش رهبر خودش است! من نمی فهمم این یعنی چه؟»

بر این اساس باید گفت تظاهرات عظیم 50 میلیونی روز 22 بهمن از یک سو استحکام نظام را به رخ جهانیان کشید و از سوی دیگر میرایی و رو به پایان بودن جریانی که ادعا می کرد آینده ایران را در دستان خود دارد را به اثبات رساند.

حسن ختام این مقال جمله ای از حضرت آیت الله خامنه ای است که در پیام تشکر خود خطاب به ملت بزرگ ایران فرمودند: «آیا حضور دهها میلیون انسان بصیر و پرانگیزه در جشن سی و یک سالگی انقلاب کافی نیست که معاندان و فریب خوردگان را که گاه ریاکارانه دم از مردم می زنند، به خود آورد» و افزودند: «این ملت... تصمیم خود را گرفته است... و هر مانعی را از سر راه بر خواهد داشت.»

سیاست روز:محکمات نظام جمهوری اسلامی

«محکمات نظام جمهوری اسلامی»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی سیاست روز به قلم علی دارابی است که در آن می‌خوانید؛هر نظام حکومتی فارغ از ایدئولوژی و جهان‌بینی حاکم بر آن، دارای اصول بنیادین و پایه ای است که همه شهروندان آن جامعه خود را مکلف و ملزم به وفاداری، حفظ و پاسداشت آن می دانند. در نظام جمهوری اسلامی که برخاسته از اسلام عزیز و متکی بر آرای عمومی مردم است، برخی اصول بنیادین به مثابه محکمات نظام هستند که میزان وفاداری، اعتقاد، التزام شهروندان بر اساس این شاخصه ها سنجیده می شود.

اما در مرحله بالاتر، نخبگان و مسئولان، کوشندگان و فعالان سیاسی، کارگزاران و دولتمردان که در حلقه اول خادمان کشور هستند باید رفتار، عملکرد و مواضع آنان نسبت معنادار و مستقیمی با این محکمات داشته باشد.

در شرایط بس خطیر و کنونی کشور، بازخوانی و مروری دوباره بر محکمات نظام جمهوری اسلامی می تواند شاخصه ای برای تمیز مدعیان از غیر مدعیان نظام باشد و افکار عمومی هم براساس همین سنجه ها درباره جریانات سیاسی، نخبگان، احزاب، تشکل های سیاسی و اشخاص روحانی و دانشگاهی داوری کند.

در یک دسته بندی کلی می توان شاخصه‌های زیر را به عنوان محکمات نظام جمهوری اسلامی برشمرد:
1- مردم سالاری: امروزه بزرگترین جلوه از دموکراسی های رایج در دنیاست. حق رأی، آزادی انتخابات، مشارکت سیاسی شهروندان، نماد بزرگی از مردم سالاری است. در نظام جمهوری اسلامی که امام خمینی (ره) حفظ آن را بر همه امور واجب تر دانسته است.

مردم سالاری دینی که همان ترجمان اسلامیت و جمهوریت نظام است، از هم انفکاک ناپذیر و جدانشدنی هستند. به بهانه اسلامیت نمی توان جمهوریت را تضعیف کرد و برعکس.
حفظ جمهوریت به همان اندازه واجب است که اسلامیت آن. موافقان و مخالفان یکی از دو بی شک مردم سالاری دینی را نشانه گرفته اند که بزرگترین مظهر و نشانه نظام مستقر
کنونی است.

2- ولایت فقیه و رهبری: براساس آموزه های دینی دیدگاه های معمار کبیر انقلاب اسلامی و بنیانگذار جمهوری اسلامی حضرت امام خمینی(ره) و نیز اصول مندرج در قانون اساسی که میثاق همه ملت است، نظام جمهوری اسلامی همان گونه که مستظهر به پشتیبانی ملت و اتکای آرای عمومی است، متکی بر حاکمیت ولایت فقیه مجتهد عادل و جامع الشرایط در رأس حکومت است.

ولایت فقیه، استمرار راه انبیاء و تداوم بخش ولایت ائمه علیهم السلام در زمان غیبت امام عصر(عج) است.

ولی فقیه به عنوان جانشین امام عصر(عج) مشروعیت و مقبولیت توأمان دینی و مردمی برای اداره و رهبری جامعه را بر عهده دارد.

امروز ملت بزرگ ایران همان عهد و پیمانی را که با امام خمینی (ره) بسته بود با خلف صالح او حضرت آیت ا... خامنه ای (مدظله العالی) دارد.

میزان نزدیکی و دوری و نحوه تنظیم روابط و مناسبات نخبگان و اشخاص با ولایت و رهبری و اهتمام بایسته برای عملی شدن رهکردها و اندیشه های ایشان شاخصه ای بزرگ و محکم بر پایبندی به محکمات نظام جمهوری اسلامی است.

3- خط امام خمینی(ره): مراد از خط؛ سیره، روش، اندیشه ها و به خصوص وصایای گران قدر امام خمینی (ره) است. استکبار ستیزی، دفاع از فلسطین و آرمان قدس، دفاع از محرومان، مستضعفان و کوخ نشینان در برابر زراندوزان و اشرافی گری و کاخ نشینان، طرد توأمان تحجر و واپس گرایی، غرب زدگی و تجدید نظر طلبی، دفاع از اسلام ناب محمدی(ص) در برابر اسلام آمریکایی به مثابه اسلام بدلی و تقلبی، تقدم حفظ نظام بر همه امور عدالت خواهی، توجه به شرایط زمان و مکان و اقتضائات زمانه در استنباط احکام فقهی و صدور فتوا برای حل مشکلات و برون رفت از بن بست ها در راستای گره گشایی و کارآمدی نظام را باید از مهمترین شاخصه های خط و سیره امام خمینی (ره) برشمرد.

آیا به راستی ادعای برخی مدعیان بی عمل در پیروی خط امام خمینی(ره)، در شرایط کنونی و خروج علیه ارکان نظام، نسبتی با اطاعت و تبعیت از خط آن حکیم فرزانه دارد؟ و چه زیبا در وصف حال چنین اشخاصی گفته بود که میزان حال فعلی افراد است. آیا برخی فعالان سیاسی که امروز به مطرودان امام خمینی (ره) تمسک کرده اند می توانند خود را در زمره مدعیان خط امام بدانند؟

4- قانون گرایی: قانون در هر جامعه ای حبل المتین و فرقانی برای اداره امور است. همه امور و مناسبات فی مابین نهادها، قوای حاکم، حاکمیت و ملت بر پایه قانون است.

حق و تکلیف شهروندان و حاکمیت در قانون تعریف شده است. وظایف، مأموریت ها، مطالبات، انتظارات و سوگندها و میثاق ها در قانون به درستی نهادینه شده است.

تشخص و هویت هر جامعه و شهروندان آن به میزان پایبندی و وفاداری آنان به قوانین است. هرگونه بی قانونی، خروج از نظم و آغاز استبداد و دیکتاتوری که خود منشأ هرج و مرج و نوعی آنارشیسم می?باشد را گویاست.

استبداد رأی، یکه سالاری، عدم اعتقاد به کار جمعی، نادیده انگاشتن تضارب آراء و جدال احسن، تحمیل یک عقیده یا سلیقه خاص بر اکثریت، از جمله مصادیق بی قانونی و عدم پایبندی به حاکمیت قانون در اداره کشور است.

در شرایط کنونی کشور و فراز و فرودهای آن نسبت اشخاص، نخبگان حوزه و دانشگاه، احزاب و تشکل های سیاسی، کوشندگان و فعالان سیاسی و کارگزاران نظام را باید به میزان وفاداری و پای بندی آنان به محکمات نظام جمهوری اسلامی (مردم سالاری دینی، ولایت فقیه و رهبری، خط امام خمینی(ره)، قانون گرایی) مورد ارزیابی قرار داد که هر میزان عملکردها، مواضع و رفتارها با این شاخصه ها و سنجه ها نزدیک تر، خودی تر و به میزان فاصله گیری از حلقه خودی ها، دورتر است. خدا کند از مرز نظام بیرون نمانیم که خسران دنیا و آخرت را برای خود خریده ایم. امید که چنین نباشد.

آفرینش:عراق جدید وانتخابات پارلمانی

«عراق جدید وانتخابات پارلمانی»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی آفرینش است که در آن می‌خوانید؛با نزدیک شدن به زمان برگزاری دومین دور انتخابات پارلمانی عراق پس از سقوط رژیم حزب بعث ( به رهبری صدام حسین ) نزدیک به 6500 نامزد از حدود 300 ائتلاف وحزب برای دست یابی به 325 کرسی پارلمانی مجلس ملی این کشور رقابت های خود را آغاز کرده اند . انتخابات پارلمانی 16 اسفند ماه در واقع آخرین گام برای ساختن عراق جدید است.

عراقی که پس از سقوط صدام وحزب بعث اینک در چارچوب قانون اساسی جدید وبا خروج تدریجی نیروهای آمریکایی از این کشور روز به روز به سمت بومی سازی امنیت در کشور حرکت کرده است . بومی سازیی که پس از خروج نیروهای ایالات متحده از شهرها در تابستان گذشته وبه دست گرفتن امنیت توسط نیروهای دولتی اینک در صورت موفقیت آمیز بودن روند برگزاری انتخابات در این کشور حدود 90 هزار نیروی نظامی در تابستان آینده از این کشور خارج خواهند شد وگام های آخر امنیت در عراق مستقل برداشته خواهد شد.

حدود 19 میلیون عراقی واجد شرایط در انتخابات آتی قرار است سرنوشت جامعه 32 میلیونی عراق را با دستان خویش رقم زنند سرنوشتی که پس از ایجاد قانون اساسی عراق جدید وتقسیم قدرت میان شیعیان ،کردها واعراب سنی نوع بازی سیاسی آینده عراق وچگونگی تقسیم قدرت وانتخاب دولت ونخست وزیر را مشخص خواهد کرد .

در این میان اینک کردها وشیعیان برخلاف دوران تسلط چند دهه ای حزب بعث از موضع ضعف بیرون آمده ودر مقابل اعراب اهل سنت با توجه به جمعیت اقلیتی خود سهمی متناسبی در ساخت عراق جدید یافته اند .   بی شک انتخابات آینده عراق از آنجا که اکثریت رای دهندگان از میان شیعیان بوده وبالتبع نخست وزیر ودولت آینده نیز از میان آنان خواهد بود به نوعی رقابت میان ائتلاف های تازه شکل گرفته ای همانند ائتلاف ملی عراق وائتلاف دولت قانون خواهد بود . در این حال باید توجه داشت که تقسیم قدرت در پارلمان آینده عراق بویژه در میان شیعیان بر محور احزابی همچون اعلای اسلامی عراق ،حزب الدعوه وجریان صدر خواهد بود.

نوری المالکی نخست وزیر فعلی عراق پس از خروج نظامیان آمریکایی از شهرها همواره آزمون سختی را پشت سر گذاشته است آزمونی که چنانچه با موفقیت از سوی رای دهندگان همراه خود می تواند بار دیگر وی را بر کرسی نخست وزیری این کشور ابقا» کند . در این حال نوری المالکی وساختار سیاسی عراق در چند ماه گذشته بحران هایی را پشت سر گذاشته اند که هنوز آثار وپیامد های برخی از آنها در جامعه وسیاست عراق موجود است.

انفجارهای چهارشنبه سیاه ، اختلال در روابط با سوریه ،افزایش فعالیت حزب بعث ونیروی القاعده از جمله این بحران ها بوده اند که برخی از آنها همانند بحران بر سر تنظیم قانون انتخابات عراق باعث تعویق انتخابات شد .

به علاوه مهم ترین چالش یکماه گذشته یعنی راس هیات بازخواست وعدالت مبنی بر محرومیت بعثی ها از شرکت در انتخابات مجلس عراق باعث ایجاد فشارهای بسیاری از سوی برخی سیاست مداران سنی ، احزاب سیاسی هوادار حزب بعث وکشورهایی همانند عربستان وترکیه به عراق شد .

در این میان تهدید به تحریم انتخابات از سوی فهرست العراقیه مطرح شده است تحریمی که هر چند ممکن است تاثیر زیادی بر فضای انتخابات نگذارد اما موجب ایجاد اهرم فشاری از سوی کشورهای عرب سنی منطقه بر دولت عراق خواهد شد .

بی شک استدلال طرفداران روند بعث زدایی مبتنی بر قانون اساسی عراق است قانونی که با توجه به فجایع حزب بعث آنان را از شرکت در ساخت سیاسی کشور ممنوع کرده است واینک نیز با وجود فشارهای متعدد در عراق ،حمایت حداکثری از شیعیان ، کردها  وحتی بسیاری از اعراب سنی  روند بعث زدایی باعث شده است تا شرایط انتخابات عراق آماده تر شود  و دولت نوری المالکی با حمایت شخصیت های بزرگی همچون آیت الله سیستانی راه برگزاری انتخاباتی سالم وهمراه با آرامش را با وجود تلاش های تروریستی حزب بعث والقاعده هموار تر کند .  

قدس: تحدید رابطه ایران و انگلیس ؛ مطالبه ملی

«تحدید رابطه ایران و انگلیس ؛ مطالبه ملی»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی قدس به قلم غلامرضا قلندریان است که در آن می‌خوانید؛رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی در پاسخ به نامه سفیر انگلیس در تهران تأکید کرد، اکثریت نمایندگان مجلس ایران خواستار کاهش و حتی قطع رابطه ایران و انگلیس هستند.

هفته گذشته، «سایمون گس» سفیر انگلیس در تهران در نامه‌ای سرگشاده به بروجردی با اشاره به درخواست نمایندگان برای کاهش روابط دو کشور، نوشت: «چنین اقدامی تأسف آور خواهد بود و این اقدام به نفع هیچ یک از طرفین نخواهد بود.» سفیر انگلیس در این نامه اتهامهای وارده به کشورش مبنی بر دخالت در امور داخلی ایران را رد کرده است.

شخصیت سیاسی این کشور در تاریخ مناسبات ایران و انگلیس، بیانگر روابط ظالمانه از سوی لندن و ذهن هر شهروند ایرانی مملو از ستمها و زورگویی های حقوقی، سیاسی و امنیتی دولتهای اروپایی بویژه دولت انگلیس بوده است.

سراسر دوران قاجار تا پیروزی انقلاب اسلامی، انگلیس یا به تنهایی مترصد چپاول ایران بوده است و یا با همراهی دیگر دولتهای غربی، به نحوی از انحا، منافع ملت ایران را غارت نموده است. در این نوشتار، مجال پرداختن به عملکرد این دولت استعماری در ارتباط با ایران نیست، بلکه جهت تنویر افکار عمومی با عنایت به موضعگیری نمایندگان و مطالبه عمومی مبنی بر کاهش و یا قطع رابطه با انگلیس، به برخی از عملکردهای ناصواب این دولت در روابط پس از انقلاب اشاره می شود.

پیروزی انقلاب اسلامی سبب گردید، منافع دولتهای استعماری در ایران تعطیل و جایگاه آنها در مناسبات منطقه ای و فراتر از جغرافیای همسایگان در شعاع گسترده تر جهان اسلام به خطر بیفتد و بیداری ملتها و دولتها متأثر از عنصر الهام بخش انقلاب اسلامی تحمیل زور گویی های بلوک غرب را با چالشها و هزینه های متعددی برای آنها مواجه نماید.

انگلیس در سال 1359 رابطه خود را با تهران به خاطر تعطیل شدن لانه جاسوسی آمریکا و به خواست واشنگتن قطع کرد و این وضعیت تا سال 67 به مدت 8 سال ادامه داشت. سپس به محض از سرگیری روابط با ایران، آشکارا پشت سر سلمان رشدی مرتد قرار گرفتند و با سلاح وی به مقدسات اسلامی اهانت نمودند. در نتیجه، این رابطه پس از سه ماه، دوباره قطع شد.

در دوران 8 ساله جنگ عراق علیه ایران، انگلیس از دیگر شرکای سیاسی غربی اش عقب نماند و در رقابتی تنگاتنگ، بر خلاف عرف دیپلماتیک از بغداد حمایت تسلیحاتی به عمل آورد. گزارش 2000 صفحه ای قاضی اسکات به پارلمان انگلیس در سال 1375 ، بیانگر نقض تعهدهای بین المللی مبنی بر عدم تأمین تسلیحات طرفین درگیر می باشد و نشانگر آن است که انگلیس مقادیر زیادی اسلحه غیرمتعارف به ارزش میلیاردها دلار به عراق فروخته است.

پر واضح است، دولتمردان پیر استعمار پس از رخداد سیاسی سال 1376 با خرسندی از تحولات سیاسی اجتماعی ایران، سیر حوادث را متناسب با خواسته های زیاده طلبانه خود ارزیابی می کردند و به همین دلیل در رقابتهای سیاسی که چهره های مورد نظر آنها از دستیابی به قدرت بازماندند، سکوت نکردند و با مواضع مداخله جویانه، پروسه دموکراتیک جمهوری اسلامی را مخدوش جلوه دادند.

پس از انتخابات دوره هفتم مجلس شورای اسلامی، جک استراو وزیر خارجه انگلیس، مدعی شد: «انتخابات هفتمین دوره مجلس شورای اسلامی ایران یک انتخابات ناقص بود. همه می توانند به راحتی قضاوت کنند که این انتخابات از ابتدا مشکل داشت؛ زیرا از همان ابتدا حداقل نیمی از نامزدهای اصلاح طلب به صحنه رقابتی انتخابات دعوت نشدند.» وی در ادامه ادعا کرد میزان رأی دهندگان 25 درصد کمتر از سطح رأی دهندگان در انتخابات آزاد سال 1376 بود.

در حوادث پس از انتخابات سال جاری، نقش بیگانگان در تحریک، ترغیب، تهییج و تشجیع اغتشاشگران قابل کتمان نیست. نقش سفارت انگلیس، رسانه های این دولت که مبین دخالت آشکار و خلاف رویه دیپلماتیک است، از مصادیق حمایت از براندازی و هواخواهی اغتشاشگران می باشد. این موضوع نمایندگان ملت را بر آن داشته است تا برای پاسخ به افکار عمومی، موضوع کاهش و حتی قطع رابطه را در دستور کار قرار دهند.

میلیبند وزیر امور خارجه انگلیس می گوید: «ایران را باید همچنان در قبال دل نگرانیهای بین المللی، درگیر نگه داشت.» وی در اظهاراتی بی ادبانه و گستاخانه که دخالت در امور داخلی ایران است، می گوید: «ملازمات حوادث اخیر در ایران را با نگرانی جدی دنبال می کنیم.»
رهبر معظم انقلاب در 29 تیر 1388 در خصوص مداخلات بیگانگان و نقض حاکمیت ملی، در سخنانی فرمودند: «دشمنان ملت ایران از رسانه های خود، علناً برای گروه های غافل و نادان اغتشاشگر، دستورالعمل چگونگی ایجاد ناامنی، تخریب و درگیری پخش می کنند و از طرف دیگر مدعی می شوند که در امور داخلی ایران دخالت نمی کنند، در حالی که آشکارترین دخالتها را انجام می دهند.»

بدون تردید، تعقیب مشی حمایت از مخالفان از سوی دولتمردان انگلیس، جدا از استراتژی سیاستهای غرب، محور آنها نیست. همراهی لندن با واشنگتن در جهت گیری علیه ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی، بیانگر مخرج مشترک موضعگیریها نسبت به تهران می باشد.

پیروزی اصولگرایی و تأکید بر احیای اندیشه بنیانگذار انقلاب اسلامی پس از سال 1384 و متعاقب آن پیروزی جریان ضد آمریکایی در کشورهای عراق، لبنان، فلسطین و بحرین، بازی با حاصل جمع صفر را به نمایش گذاشت و آنها را مصمم نمود در انتخابات آتی با تلاشهای گسترده، مانع وقوع حادثه مشابه سال 84 در ایران و منطقه شوند. اقدامهای انگلیس در عرصه های مختلف با این هدف برنامه ریزی گردید تا در وهله نخست طیف اصولگرایی و حامی گفتمان امام و رهبری در مصدر قدرت قرار نگیرد و در صورت توفیق نیافتن در این زمینه، گام بعدی را با الگوی انقلاب رنگی پیگیری کنند که در این زمینه بیداری مردم و تبعیت آنها از ولایت فقیه، بر ناکامیهای مقامهای لندن افزود.

بنابراین، بررسی سیر روابط ایران و انگلیس این حقیقت را اثبات می نماید که این دولت قائل به رعایت قاعده بازی در مناسبات بین دو کشور بر اساس رعایت موازین بین المللی نیست و تلاش می کند با بازسازی حوادث اول انقلاب، سفارت انگلیس در تهران را همچون سفارت آمریکا به لانه جاسوسی تبدیل نماید که شواهد پس از انتخابات و اعترافهای برخی افراد، این ادعا را تأیید نموده است.

لذا انتظار افکار عمومی از نمایندگان ملت، تحدید روابط ایران و انگلیس به امور کنسولی است و در صورت استمرار اقدامهای گذشته، قطع رابطه می باید در دستور کار قرار گیرد.

تهران امروز:اقدام عاجل یا عجولانه

«اقدام عاجل یا عجولانه»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی تهرانامروز به قلم دکتر امید ملکی است که در آن می‌خوانید؛ابتدای هفته جاری ریاض، در شصت و پنجمین سالگرد نشست مشترک عبدالعزیز بن عبدالرحیم آل سعود پادشاه عربستان سعودی با رئیس‌جمهور وقت ایالات‌متحده، فرانکلین روزولت، شاهد سفر وزیر امور خارجه آمریکا و دیدار با همتای سعودی‌اش بود. دیداری که مطابق عرف دیپلماتیک با برگزاری کنفرانس مشترک خبری دو وزیر خارجه پایان یافت.
 
همزمان با آغاز سفر هیلاری کلینتون به منطقه دفتر رسانه‌ای وزارت امور خارجه ایالات‌متحده در بیانیه‌ای یکی از اهداف این سفر را ساماندهی اقدامات دیپلماتیک برای همگام کردن کشورهای منطقه با تحریم‌های جدید علیه ایران عنوان کرد، لذا طبیعی بود که افزایش فشارها علیه ایران ترجیع‌بند صحبت‌های کلینتون از دوحه تا ریاض باشد اما در میانه راه وزیر امور خارجه عربستان گوی سبقت را از همتای آمریکایی خود ربود و جملاتی بیان کرد که از منظر حفظ منافع ملی ایران قابل توجه است.

وزیر امور خارجه عربستان سعودی با اشاره به اینکه تحریم‌ها راه‌حلی دراز مدت هستند به نقد این اقدامات به دلیل طولانی مدت بودن آنها پرداخته و در ادامه تاکید کرده است که «ما» به اقدامات عاجل‌تری نیاز داریم.

دلیل آن را نیز این دانست که «ما» به تهدید نزدیک‌تر هستیم. هرچند وی به محتوایی که ترجیح می‌دهد علیه ایران در این اقدامات عاجل گنجانده شود اشاره‌ای نکرده است. جملاتی که نه تنها خبرگزاری عربستان سعودی از گزارش رسمی نشست مشترک خبری وزرای خارجه حذف کرد بلکه سایت رسمی وزارت خارجه عربستان سعودی نیز موضع‌گیری‌های بالاترین مقام خود را از متن منتشر شده این نشست خبری خارج کرد.

اینکه عربستان سعودی بعد از انقلاب ایران در طول سه دهه گذشته نقش نایب هژمون آمریکا را در منطقه ایفا کرده و از این منظر جایگزین دولت ایران در دهه‌های سی تا پنجاه شده امری قابل فهم است. چرا که عربستان با هر تحلیلی به این نتیجه رسیده است که نمایندگی منافع آمریکا در منطقه هم‌گام با تامین منافع سعودی ممکن‌تر خواهد بود ولی اینکه وزیر امور خارجه این کشور از امنیت منطقه‌ای و ضرورت توسعه در سایه این امنیت و از اقدام عاجل علیه ایران به عنوان یک بازیگر تاثیرگذار در منطقه سخن بگوید جای تعجب دارد به‌ویژه اینکه چارچوب این اقدام عاجل همچنان در هاله‌ای از ابهام باقی مانده است.

حتی اگر خوش‌بینانه به این موضع‌گیری نگاه کنیم باید گفت یک نگاه مسئولانه به امنیت منطقه بحرانی خاورمیانه نمی‌تواند با این تحلیل‌ها همراه باشد که هرگونه «اقدام عاجل» بتواند راه‌حل بحران‌های امنیتی باشد آن هم اقدامات عاجلی که علیه یک کشور استراتژیک نظیر ایران در منطقه صورت بپذیرد و از آن مهم‌تر اینکه آیا عربستان از جایگاه همراه اقدامات 5+1 علیه ایران فراتر رفته و خود را در جایگاه پیشگام این اقدامات می‌داند در این صورت دیگر چگونه می‌توان تحلیل‌هایی را نادیده گرفت که نشان می‌دهد پادشاهی عربستان سعودی امنیت منطقه‌ای را در سایه «تقابل» با دولت‌هایی نظیر جمهوری اسلامی می‌داند که مخالف صریح هژمونی آمریکا در خاورمیانه هستند.

از این منظر جا دارد وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران خواستار پاسخگویی صریح دولت عربستان درباره اظهارات اخیر وزیر امور خارجه‌اش شود تا این موضوع برای افکار عمومی روشن شود که آیا سعودی‌ها هم به عنوان یک قدرت متوسط منطقه‌ای می‌توانند سیاست هویج و چماق را در برابر ایران به کار بندند؟ و اگر پاسخ این سوال مثبت است آیا دولت عربستان سعودی در جایگاهی قرار دارد که ایران را تهدید منطقه‌ای قلمداد کرده و گام‌هایی به مراتب بلندتر از قدرت‌های جهانی علیه ایران بردارد؟ در این صورت باید گفت که وزیر امور خارجه عربستان عجولانه خواستار اقدام عاجل علیه ایران شده و این وظیفه دستگاه دیپلماسی ایران است که این پیام را همراه با تبعاتش به ریاض مخابره کند.

دنیای اقتصاد:ریشه‌های نظری مشکلات اقتصادی

«استدلال‌های عملی ولایت فقیه»،«کلینتون ماموریت صهیونیستی ناکام»،«نقدی بر لایحه بودجه سال89»،«کرملین و تحریم ایران»،«محکمات نظام جمهوری اسلامی»،«تحدید رابطه ایران و انگلیس ؛ مطالبه ملی»،«ریشه‌های نظری مشکلات اقتصادی»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی دنیای اقتصاد به قلم مهران دبیرسپهری است که در آن می‌خوانید؛طی بیست سال گذشته؛ یعنی دوران پس از جنگ، کشورمان سه رییس‌جمهور به خود دیده است که هر سه، از نظر اقتصادی مورد نقد‌های بسیاری قرار گرفته‌اند؛

اما نکته مهمی که مورد غفلت واقع شده این است که در بیست سال گذشته به لحاظ تئوریک این سه دولت، مشابه هم رفتار کرده‌اند. یا به عبارت دیگر نظریه اقتصادی حاکم بر آنها با شدت و ضعف، یکی بوده است. در واقع می‌توان همین موضوع را علت‌العلل مشکلات اقتصاد ایران در دوره فوق دانست؛ مشکلاتی که بسیاری از تحولات سیاسی داخلی نیز متاثر از آن بوده است.

بعد از پایان جنگ، دولت سازندگی به ریاست آقای هاشمی‌رفسنجانی سیاست‌های اقتصادی خود را برای رشد و توسعه کشور به مورد اجرا گذاشت که نقدهای بسیاری را به سبب فشار‌های اقتصادی بر مردم به همراه داشت و بررسی شاخص‌های اقتصادی به‌ویژه دو شاخص رشد نقدینگی و اندازه مالی دولت کاملا نشان می‌دهد که این دولت مرامی کینزی داشته است. اگرچه با تحلیل‌های نادرستی در آن زمان گفته می‌شد هدف دولت سازندگی، نیل به اقتصاد آزاد می‌باشد، اما باید گفت که چارچوب کلی تصمیمات آن دوره هشت ساله با شاخص‌های اقتصاد آزاد همخوانی نداشت.

پس از دولت سازندگی، مردم برای رهایی از فشارهای کینزی به دولت آقای خاتمی دل بستند و این دولت نیز کماکان به گواه شاخص‌های اقتصادی، همان سیاست اقتصادی را با شدت کمتری ادامه داد.

با پایان یافتن دولت اصلاحات مردم به دولت آقای احمدی‌نژاد روی آوردند که در این دوره نیز همان چارچوب گذشته در پیروی از سیاست‌های اقتصادی کینز ادامه یافت. نگارنده در سال 1385 و پس از اجرای سیاست پولی انبساطی شدید، در یکی از مطبوعات هشدار داد که به گواه تاریخ ایران همیشه سیاست بسط افسارگسیخته پول، منجر به تنش‌های اجتماعی شده است.

همین طور بارها در نوشته‌های متعدد و اخیرا در دو سرمقاله دنیای‌اقتصاد به تاریخ 22/9/88 و 8/10/88 تاثیر مخرب تئوری کینز بر جوامع انسانی را تشریح نمودم.به عبارت دیگر، نمی‌توان هیچ کس را در مشکلات بیست‌سال گذشته مقصر دانست؛ مگر آنکه به لحاظ تئوریک بتوان کینز انگلیسی را مقصر قلمداد نمود که البته آسیب او هم به اقتصادهای پیشرفته در سال 1980 پایان یافت و برخی از کشورهای در حال توسعه نظیر ترکیه هم به صورت تجربی در اواخر دهه 90 میلادی تا حدودی به این موضوع پی بردند چنانچه سایت بانک مرکزی ترکیه در آن زمان نوشت: «گرچه هدف اصلی سیاست‌های اقتصادی قبلی در ترکیه تامین رشد پایدار و افزایش اشتغال بود اما نتایج این سیاست‌ها بطلان نظریه قدیمی اقتصاد مبنی بر شتاب رشد اقتصادی از طریق سیاست‌های انبساطی پولی را به اثبات رساند».* برای رهایی از شر میراث شوم کینز، پایبندی توام به دو سیاست پولی و مالی لازم است.

در سیاست مهم‌تر پولی، بانک مرکزی باید به گونه‌ای عمل کند که نرخ تورم همیشه در حد صفر نگه داشته شود؛ چیزی که سال‌ها است به یک آرزوی دست نیافتنی تبدیل شده است. در سیاست مالی نیز دولت باید رشد هزینه‌های خود را کنترل کند؛ به گونه‌ای که این رشد از رشد اقتصادی فراتر نرود و این کار مستلزم آن است که دست‌اندرکاران قوه مجریه در ایران یک بار برای همیشه به این نتیجه برسند که دولت وظیفه ایجابی برای اشتغال و رشد اقتصادی ندارد و اتفاقا حاکمیت همین تفکر در نهایت منجر به افزایش رشد اقتصادی و اشتغال می‌شود.

برای نمونه و در قدم اول می‌توان حذف کامل تسهیلات تکلیفی و دستوری بانک‌ها را خواستار شد. البته تحقق این اولین قدم، مستلزم آن است که کاهش نرخ بهره بانکی فقط و فقط از طریق کاهش نرخ تورم انجام شود و بسیار مهم است که نرخ سود تسهیلات بانکی، بالاتر از نرخ تورم باشد زیرا تنها در این صورت است که منابع بانکی به سمت تولید کارآمد هدایت می‌شود.

در هر صورت نرخ عادلانه، نرخی است که بازار آن را تعیین کند. بنابراین دولت می‌تواند با اقدامات سلبی(پرهیزگارانه) خود زمینه رشد و شکوفایی کشور را فراهم کند. پایبندی به این دو سیاست است که در بلندمدت، رضایت عمومی را افزایش خواهد داد.  
 
جهان صنعت:ریشه ناباوری کجاست‌

«ریشه ناباوری کجاست‌»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی جهان صنعت است که در آن می‌خوانید؛در حالی دیروز محمود احمدی‌نژاد پشت میز کنفرانس خبری با رسانه‌های داخلی و خارجی نشست که تحرکات منطقه‌ای برای تحت فشار قراردادن ایران بیشتر شده است. این موضوع عصر روز قبل باعث شد تا بسیاری از مباحث به سمت سیاست ایران در تعامل با جهان و موضوع هسته‌ای سوق پیدا کند و در ادامه برخی سوال‌های دلخواه رییس‌جمهور از سوی رسانه‌های نزدیک به دولت هم باعث شد تا جواب‌های همیشگی رییس کابینه شنیده شود.

اما در این میان چند سوال  هم وجود داشت که به زندگی مردم و اقتصاد عمومی ربط داشت و باعث شد حرف تازه‌ای شنیده شود.

رییس‌جمهور در پاسخ به چگونگی تحقق وعده‌ها و رشد اقتصادی کشور جوابی داد که خبرنگاران و آگاهان اقتصادی را مبهوت کرد. وی گفت که حقوق کارمندان و کارگران 20 درصد بالا رفته، قدرت خرید مردم افزایش یافته و با وجود رشد 9/6 درصدی اقتصاد ایران، عده‌ای نمی‌خواهند این پیشرفت را ببینند!

بدون حاشیه رفتن، آمار سالانه بانک مرکزی که شهریورماه 88 منتشر شد را به یاد دکتر احمدی‌نژاد می‌آوریم که اعلام کرده بود، رشد اقتصادی کشور در سال قبل 2/3 درصد است و آمار مورد اشاره وی مربوط به سال 86 و زمانی است که نفت در قله قیمت خود بود، نه سال 87 !حال باید پرسید که چرا وی نمی‌گوید رشد اقتصادی امسال کاهش محسوسی داشته و پیش‌بینی سال بعد تا حدود یک درصد برآورد شده است. حال آمار اعلامی بانک مرکزی که مرجع رسمی در اعلام آمار اقتصاد کشور است را باور کنیم یا آمار دو سال قبل را !

آیا این گزیده‌گویی هدفمند از سوی رئیس دولت خبر مثبتی است که منفی نوشته می‌شود؟
آقای احمدی‌نژاد اگر ناراحت نمی‌شوید و این مطلب را هم  منفی نویسی نمی دانید ، باید یک سوال زیربنایی بپرسم.

وقتی شما آمار دو سال قبل را اعلام کرده‌اید چگونه انتظار دارید در حال حاضر همه آمارها را باور کنند؟ ای کاش در کنار خبر دو سال قبل حال و روز امروز و پیش‌بینی سال بعد را هم می‌گفتید تا باورپذیری‌مان رشد یابد.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها