سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
ابطحی در وبلاگ شخصیاش آورده بود: موسوی با حضورش انتخاباتی را که میبردیم، سخت و مشکل کرد. او در بیان حضورش در ستاد مهدی کروبی هم گفته بود به دلیل قانع نشدن از حضور موسوی در انتخابات به همراهان کروبی پیوسته است.
ابطحی در مصاحبه با یکی از سایتها هم با بیان این که من این را قبول ندارم که آقای خاتمی، مهندس موسوی را به عنوان کاندیدای موردنظر خود معرفی کرده است، گفته: آقای خاتمی نه به نفع آقای مهندس موسوی، بلکه به نفع اصلاحات کنار رفت و طبیعتا هر دو کاندیدای اصلاحطلبان نزد ایشان از جایگاه یکسانی برخوردارند.
موسویلاری هم که با سفر به شهرستانها، موسوی را تبلیغ میکند، در مصاحبه با فارس گفته: خاتمی نسبت به میرحسین، قدرت بیشتری در جذب آرا داشت و من هیچ تردیدی ندارم که هیچیک از کاندیداهای موجود به اندازه خاتمی این ظرفیت و قدرت جذب آرای مردم را ندارند.
موسویلاری اضافه کرده که رایهای خاکستری هم کمتر جذب موسوی خواهند شد. این بخشی از دیدگاه اصلاحطلبان است که در کنار دهها انتقاد و ایراد نثار موسوی میشود؛ اما این سوال همچنان بیپاسخ مانده است که آخرین نخستوزیر کشور که کارنامه دوران دفاع مقدس را با خود یدک میکشد، با چه تحلیلی وارد این میدان سخت شده است؟ این میدان برای افراد و شخصیتهای مهم هزینههای سنگینی دارد؛ بویژه برای مهندس موسوی که 2 دهه از عالم سیاست دور بوده و برای بسیاری قابل احترام است، هزینهای دوچندان دارد. قطعا نتیجه نگرفتن در این انتخابات چه بسا موسوی را برای همیشه خانهنشین کند؛ چون همراهان کنونی او با توسل به او میخواهند حیات سیاسی یابند و در صورت عدم موفقیت، به او پشت خواهند کرد.
اما چرا موسوی به این میدان وارد شد؟ میدانی که موسوی وارد آن شده است چند شاخصه اساسی دارد:
1- عرف 8 ساله ریاستجمهوری
بر مبنای عرف 8 ساله ریاست جمهوری در ایران بیشترین بخت با شخص رئیس جمهور آقای احمدینژاد است. او در لایههای پایین و متوسط جامعه پایگاه خوبی دارد. نتایج نظرسنجیهای انجام شده از سوی همه طیفها هم این را نشان میدهد. فعالان دوم خردادی هم شکستن رای احمدینژاد و رفتن به دور دوم را انتظار میکشند. ضمن این که در دورههای گذشته، افراد شاخص با حضور رئیسجمهور در رقابتهای انتخاباتی ریسک نمیکردند و خود را در معرض آزمونی که پیشبینی شکست آن محتمل است، قرار نمیدادند.
2- کاهش نفوذ گروههای مرجع
در گذشته نهچندان دور به دلایل مختلف از جمله نبود وسایل ارتباط جمعی، پایین بودن سطح آگاهی عمومی، گروههای مرجع مثل معلمان، دانشگاهیان، بازاریان و روحانیت و غیره به دلیل برخورداری از جایگاه و منزلت اجتماعی و ویژه، قدرت نفوذ بالایی داشتند و در بسیاری از رویدادها و تحولات صاحب نقشی تعیینکننده و سرنوشتساز بودند؛ اما به دلیل شرایط اجتماعی از میزان اثرگذاری گروههای مرجع از جمله در انتخابات کاسته شده. به همین سبب در سالهای اخیر راه عموم مردم از گروههای مرجع و به تعبیری نخبه، جدا بوده و انتخابی دیگر داشتهاند. شاید هم علت این مساله احساس شخصیت، وظیفه و جایگاهی است که تکتک افراد جامعه برای خود قائلند، بنابراین قیم و تصمیمگیر نمیخواهند؛ چنانکه این موضوع در انتخابات 84 بخوبی خودنمایی کرد.
3- شکلگیری طبقات جدید و قوی
متاسفانه در تصور بسیاری از اهل سیاست، جامعه همین دور و بریها یعنی اصحاب رسانه، نخبهها و به تعبیر اینجانب، شبهنخبهها «یعنی کسانی که دستی در آتش دارند، اهل بحثهای سیاسی یا اقتصادی بوده و خود را تا حدی بالاتر از بخشهایی از جامعه میبینند» هستند و دیگران تابع و پیروند؛ حال آن که تغییرات جدی در جامعه ما رخ داده است. لایههای مختلفی در جامعه شکل گرفته و طبقات اجتماعی جدیدی که سازماندهی شده نیز نیستند، ظهور و بروز کردهاند؛ همان لایههایی که در انتخابات 84 خودنمایی کردند، پس از آن نیز در معرض دید و نظر احمدینژاد قرار گرفتند و هر روز، فربهتر و قویتر نیز شدهاند؛ همان لایههایی که از سوی بسیاری از بازیگران سیاسی همچنان نادیده گرفته میشوند و به حساب نمیآیند؛ غفلتی که در شرایط فعلی باعث ارزیابیها و تحلیلهای نادرست از فضای انتخابات و افکار عمومی شده و شخصیتهای مطرح را به اشتباه انداخته است.
4- افزایش نقش لایههای پایین جامعه در انتخابات
بررسی آمارهای انتخاباتی در چند دوره گذشته نشان میدهد، به موازات کاهش حضور طبقاتی که خود را نخبه میدانند و افرادی که از آنها به عنوان رایهای خاکستری یاد میکنند، نقش لایههای پایین و اصلی که بیشترین رای را در کشور دارند، بیشتر میشود.
مقایسه میزان مشارکت شهرهای بزرگ با سایر مناطق، مقایسه استانها با یکدیگر، حتی مقایسه مناطق مختلف شهرها نشان میدهد که نقش لایههای میانه به پایین جامعه در انتخابات بسیار بیشتر است. آنها جنب و جوش بیشتری دارند و معمولا از موضع بالا و قدرت با آنها سخن گفتن هم جواب نمیدهد که چه بسا نتیجه عکس دارد.
در شرایط کنونی اگر لایههای مختلف جامعه را فرضا 10 لایه بدانیم، عمده فعالیتها متوجه لایههای سوم به بعد است؛ یعنی دو سه لایه جامعه کمترین تحرک را در مسائل سیاسی و اجتماعی دارند و برعکس چند لایه آخر نیز فعالیت بیشتری دارند. لایههای میانی هم به تناسب موضوع و شرایط فعالیتشان را تنظیم و اظهارنظر میکنند. بنابراین بدون توجه به خواست و نظر همه لایههای اجتماعی بویژه لایههای موثرتر، هرگونه تصمیمگیری به خطا میرود.
5- تقویت نقش لایههای پایین جامعه
حرکت احمدینژاد از همان آغاز فعالیت برای شرکت در انتخابات سال 84 بیشتر متمرکز بر همین لایههای بیشتر فعال جامعه بود و همچنان ادامه دارد. بنابراین در رویکرد دولت نهم، خواستههای لایههای به اصطلاح نخبه و شبهنخبه کمتر قرار داشته است؛ لذا برنامه براساس نیاز لایههای بیادعا اما تاثیرگذار برنامهریزی و اجرا شد و از درون آن سفر به اقصی نقاط کشور و جاهایی درآمد که حتی مدیران کل هم به آنجا سرنمیزدند.
در این رویکرد از پاسخ به نامه یک روستایی گرفته تا ساخت سد و نیروگاه انجام شد و در نتیجه حضور این بخش از جامعه در تحولات سیاسی و اجتماعی تقویت شد و مدیریت میدانی، جای مدیریت مرکزنشینی را گرفت. آنچه در این رویکرد مهمتر از هر چیزی خودنمایی میکند، ارزش و احترامی است که دولت نهم برای این بخش از جامعه قائل شده است. توجه دولت نهم به این بخشهای جامعه تا حدی بوده که طیفی از اصولگرایان نیز ابراز نارضایتی کردند و حتی دچار ارزیابیهای غلط شدند.
با این مقدمات، در ارزیابی به میدان آمدن مهندس موسوی، این نکات را میتوان برشمرد:
الف) به نظر میرسد سطح تحلیل و ارزیابی او و همفکرانش از وضع کنونی کشور، میزان رضایت مردم از دولت مستقر و رفتار اجتماعی افکار عمومی همین لایههایی است که در این نوشتار از آنها به عنوان نخبه یا شبهنخبه یاد شد؛ یعنی همانهایی که بعد از انتخابات سال 84 جایگزین پیدا کردند و در منش و رویکرد دولت نهم، در کنار لایههای پایین جامعه قرار گرفتند. بنابراین در تعامل نخستین با این بخش از جامعه؛ یعنی به اصطلاح نخبگان و شبهنخبگان آنها با میزانی از نارضایتی از شرایط موجود مواجه شدهاند، به عنوان مثال سایتها و روزنامهها را میبینند، اظهارات برخی افراد و شخصیتها را ارزیابی میکنند یا در محافلی مثل دانشگاه حاضر میشوند که تنها بخش کوچکی از این جامعه است و به دلایلی که در بالا به آن اشاره شد، از مرجعیت سیاسی و اجتماعی آنها بسیار کاسته شده است. حال آن که لایههای موثر در انتخابات آن بخش از جامعهاند که طی سالهای اخیر بیشتر مورد توجه قرار گرفته و در معادلات سیاسی هم برای خود جایگاه ویژهای قائلند و نقش اصلی را در پای صندوقهای رای بازی میکنند.
ب) با بررسی ادبیات به کار رفته توسط آقای موسوی و دیدارهایی که در این مدت صورت داده است، میتوان دریافت به دلیل ارزیابی نادرست از فضای عمومی جامعه و نگاه افکار عمومی، گروههای هدف نیز خوب انتخاب نشده و بیشتر معطوف به دانشگاهها و گروههای فعال سیاسی بوده است. این رویکرد به نظر میرسد متاثر از شرایط سال 76 است؛ اما باید توجه داشت که جامعه امروز با گفتمانهای دیروز و دیروزها به حرکت در نخواهد آمد و لذا با آنها هم قابل اداره نیست. از سوی دیگر، شکل دادن گفتمان جدید هم مستلزم داشتن زمان، ایده و حرف نو و شناخت دقیق ابعاد مختلف جامعه است. بنابراین شرایط فعلی کاملا متفاوت با گذشته است. مهمتر از این، درک درست داشتن از تفاوتهاست. چیزی که در جامعه پیچیده ایران کار سادهای نیست.
ج) جامعه ایران بخصوص طبقاتی که مهمترین نقش را در سرنوشت انتخابات دارند، دغدغههای متفاوتی دارند که ممکن است سیاسی، اقتصادی یا اجتماعی باشد. به نظر میرسد حامیان موسوی در شناخت این نیازها و اولویتها دچار اشتباه شدهاند؛ لذا در صحبتها و اظهارنظرها تمرکز بر مقولاتی است که اولویت کشور و جامعه نیست.
د) در ارزیابی آقای موسوی و حامیانش، روی حضور طیف خاموش یا رایهای خاموش حساب ویژهای باز شده است. به همین سبب در ادبیات به کار رفته از جمله در حوزه سیاسی، این موضوع پیگیری شده است. اما واقعیت آن است که تجربه 8 ساله آقای خاتمی و بیرغبتی به وجود آمده در میان این طیف که بیشتر متاثر از عملکرد اصلاحطلبان در دوره صدارتشان است، ورود دوباره این بخش را به میدان بسیار ضعیف کرده است.
ه) اگرچه سعی آقای موسوی استفاده از ادبیات نرم و غیرمستقیم در انتقادهاست؛ اما به سبب این که ایشان دیر شروع کرد و در اولین اظهارنظرها هم چیز جدیدی نداشت، بعید است حرف تازهای داشته باشد. این همان چیزی است که افرادی نظیر سروش بر آن تاکیدکردند.
تجربه نشان داده است رویکرد انتقادی در جامعه و در میان مردم طالب نداشته و در بسیاری از موارد نتیجه عکس دارد. در هر حال موسوی با هر نیتی وارد رقابت شده یا واردش کردهاند، جای تقدیر و تشکر دارد؛ زیرا ایشان بهرغم شرایط موجود که تنها به نمونههایی اشاره شد، وارد میدان شدهاند و با هزینه کردن از موقعیت و شخصیت خود، فضای انتخابات را رقابتیتر و جدیتر کردهاست.
باید همه فعالان عرصه انتخابات از جمله رقبای درونگروهی و برونگروهی مهندس موسوی بویژه یاران و حامیان فعلی او باید فارغ از هر نتیجهای، او را محترم بشمارند و او را به عنوان نیرویی موثر در نظام اسلامی گرامی بدارند.
رضا واعظی
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتوگو با دکتر سیدمرتضی موسویان، ضرورت و اهمیت داشتن دکترین در رسانه و دلایل قوت و ضعف رسانههای داخلی و معاند را بررسی کردهایم
ابراهیم تهامی، مهاجم سابق تیمملی در گفتوگو با جامجم:
گفتوگو با محمود پاکنیت بازیگر پیشکسوت سینما، تئاتر و تلویزیون
در گفتوگو با تهیهکننده مستند معروف شبکه سه اولویتهای موضوعی فصل جدید بررسی شد