در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
رسالت:شکوه مرجعیت
«شکوه مرجعیت»عنوان سرمقالهی روزنامهی رسالت به قلم سیداحمد خاتمی است که در آن میخوانید؛ تاریخ روحانیت مملو است از چهرههای شاخصی که در عرصههای علم و عمل ممتازند، پیشگامند و الگو، انسانهای وارستهای که هرکدام در عصر خود چراغی فروزان فرا راه انسانیت بودهاند و تشنگان زندگی انسانی را از زلال منش و روش خود سیراب میکردند، از ستارگان پرفروغ این کهکشان فضیلت مرحوم آیتالله العظمی بهجت بود. بزرگی که عمر نزدیک به صدسالهاش را تماما در مسیر عشق به خدا وخدمت به دین و نشر آن صرف کرد، مقام معظم رهبری این بزرگ را به عباراتی ستودهاند که هر یک از این عبارات شایسته دقت فراوان است زیرا که ما مقام معظم رهبری را به این میشناسیم که در پیامهای خود اهل مبالغه و گزافگویی نیستند از ایشان تعبیرکردند به عالم ربانی، عالم ربانی کیست؟ عالم ربانی آن است که منسوب به رب است و منسوب به خداست ، عالم ربانی آن است که دیدنش انسان را به یاد خدا میاندازد کیست که آیت الله العظمی بهجت را از نزدیک و یا از تلویزیون دیده باشد و به یاد خدا نیفتد، کیست که نماز جماعت عارفانه این فقیه بزرگ را دیده باشد و سیر و سلوک الیالله در ذهنش تداعی نکند. عالم ربانی یعنی این .
مقام معظم رهبری از ایشان تعبیر کردند به فقیه عالیقدر یعنی آن کس که در عرصه فقه پژوهی برجسته است، حوزه علمیه و بزرگان آیتالله العظمی بهجت را به عنوان فقیهی برجسته و والا میشناختند. ایشان از جمله کسانی بود که در صدر مراجع معرفی شده از سوی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم بود، تدریس ممتد بیش از 50 سال و تالیفات نفیس فقهی و اصولی ایشان گویای عمق فقاهتی این فقیه وارسته است درس او فقیهانی را پرورید که برخی چشم و چراغ صراط مستقیماند و علم هدایت را به دست گرفتهاند همانند آیتالله مصباح یزدی، فقیهی که 15 سال در مکتب این استاد بزرگ زانو زده و خوشهها برگرفته است مقام معظم رهبری از ایشان تعبیر کردهاند به عارف روشن ضمیر و آنگاه این چنین تعبیر دارند که معلم بزرگ اخلاق و عرفان و سرچشمه فیوضات معنوی بیپایان. دل نورانی و مصفای آن پارسای پرهیزکار آینه روشن و صیقل یافته الهی و کلام معطر او راهنمای اندیشه عمل رهجویان و صالحان بود. این تعابیر، تعابیری کاملا واقعبینانه است .
این واقعیتها بوده است که بزرگانی همچون امام خمینی ، علامه طباطبایی ، بهاءالدینی و کشمیری که هرکدام خود آیتی از عرفان و سیروسلوک بودهاند ارادتی ویژه به این فقیه عالیقدر داشتند ، مقام معظم رهبری مدظله نیز از شیفتگان این عالم ربانی بود، این تعبیر مقام معظم رهبری که در پیامشان میگویند برای خود و دیگر داغداران از خداوند متعال درخواست تسلی میکنم جمله بینظیری از مقام معظم رهبری است و گویای آن است که فقدان این عالم بزرگ سخت برای رهبر عالیقدر سنگین است و انصافا مصیبت، مصیبتی بزرگ است ، داغ فقدان ایشان مصداق ثلمه است که در روایت آمده «لا یسد ها شی» پرشدن خلاء این مصیبت جز با فضل ذات مقدس ربوبی نیست ، تقریبا میتوان گفت او آخرین حلقه وصل علمای پیشین همچون مرحوم آیتالله محقق اصفهانی و مرحوم آیتالله قاضی استاد عرفای متاخر بود او با کولهباری از سرمایه عرفان و سیروسلوک به دیدار خدا رفت و مطمئنا ذات مقدس ربوبی جل و علا بهترین پذیرایی را از این میهمان تازه بار یافته به محضر حضرتش خواهد کرد، مطمئنا مردم عزیز ما هم برترین تجلیلها که درخور شان این فقیه بزرگ است خواهند کرد یقینا مردم متدین و روحانی دوست قم در مراسم تشییع ایشان سنگ تمام خواهند گذاشت و مراسم باشکوه وداع با پیکر این فقیه بزرگوار را به جهانیان نشان خواهند داد.
اعتماد ملی:جنبش دانشجویی و انتخابات
«جنبش دانشجویی و انتخابات»عنوان سرمقالهی روزنامهی اعتماد ملی است که در آن میخوانید؛انتخابات در ایران پدیدهها و رویدادهای جدیدی را با خود به ارمغان میآورد که یک ماه مانده به انتخابات ریاست جمهوری نیز نشانههای این نوگرایی در اندیشهها، دیدگاهها و انتخابها به وضوح به چشم میخورد. شاید دو ماه قبل فضای گرایشهای انتخاباتی در جبهه اصلاحات مبهم یا تکراری و سنتی بود و در حقیقت رویکرد، جریانات سیاسی، صرفا به اعتبار بخشی از افکار عامه مردم شکل میگرفت و به همین دلیل هم بعد از کنارهگیری سیدمحمد خاتمی و ورود میرحسین موسوی آن نگاه سنتی و کهنه صحه بر این روال رایج گذاشت و برخی عناصر برجسته این گروهها نیز بهرغم تصمیم تشکیلاتی احزابشان اقدام به حمایت از آقای کروبی کردند و در آن روزها تنها استدلال گروهها میزان رایآوری بود نه آرمانها و اهداف اصلاحطلبی. در حقیقت گروههای سیاسی اصلاحطلب اولویت اول انتخاب را به رایآوری اختصاص دادند و ماندگاری اندیشههای اصلاحطلبی را در اولویتهای بعدی منظور کردند.
این هم پدیده جدید و اقدامی تازه بود، البته یک پارادوکس رخ داده و قاعدتا آثار و نتایج مختص خود را نیز بر جا خواهد گذاشت، اما بخش عمده هواداران اصلاحات که ریشه در جنبش دانشجویی داشت و دانشجویان بودند که پایهگذار حرکت عظیم دوم خرداد را پیریزی کردند، در این انتخابات نیز فارغ از اینکه گروههای اصلاحطلب به کدام سو جهتگیری میکنند با صبوری به نظاره نشستند و معیار و میزان انتخاب خود را صرفا در چارچوب آرمانهای اصلاحطلبی کاملا پوشانیده است، به نحوی که شیخ اصلاحات پا در هر دانشگاهی که میگذارد با استقبال کمنظیر دانشجویان مواجه میگردد.
سوالی که به ذهن میرسد این است که چه اتفاقی افتاده! و چرا دانشجو با نگاه اولویت دادن به میزان رایآوری فاصله گرفته است و خود را مماس با اندیشههای اصلاحطلبی میخواند و شخصیت شیخ اصلاحات را بارزترین نمونه آرمانهای خود در شرایط کنونی تشخیص داده است. اساس شالوده و شاهبیت تب و تابهای سیاسی دانشجو با ادراک امروزی برخی سیاسیون متفاوت است.
جمهوری اسلامی:پشت نقاب تغییر
«پشت نقاب تغییر»عنوان سرمقالهی روزنامهی جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا وعده های انتخاباتی خود را یکی پس از دیگری زیر پا گذاشته و « بازگشت به دوران بوش » را سرلوحه سیاستهای خود قرار داده است . اگرچه اوباما در جریان تبلیغات انتخاباتی سعی داشت همه را در مورد ضرورت تغییر در سیاستهای واشنگتن متقاعد کند ولی امروزه به تدریج درحال بازگشت به دوران سیاهی است که مردم آمریکا به خاطر فرار از آن به این رئیس جمهور سیاهپوست رای دادند.
تا این مرحله اوباما از 4 محور به سیاستهای جنون آمیز دوران بوش بازگشته و این احتمال را قوت بخشیده است که در سایر موارد نیز در فرصتهای مناسبی عینا به سیاستهای گذشته عمل کند و رای دهندگان آمریکائی در میدان عمل به این جمع بندی برسند که از این چهره به ظاهر متفاوت و مدعی تغییر فریب خورده اند.
1 ـ اوباما و خانم هیلاری کلینتون در دوران تبلیغات انتخاباتی خواستار خروج فوری نظامیان آمریکائی از عراق بودند و اصرار داشتند که حتی این خروج فوری بایستی قبل از انتخابات ریاست جمهوری صورت پذیرد اما رئیس جمهور جدید هر که باشد وارث بحران و جنگ در عراق نباشد. اوباما تصریح می کرد که در اولین فرصت پس از پیروزی جدول زمانی برای خروج کامل نظامیان آمریکائی از عراق را تدوین و تصویب می کند و به اوضاع فاجعه بار عراق پایان خواهد داد.
اما در روزهای اخیر ژنرال « ریموند اودیرنو » فرمانده نظامیان آمریکائی خاطرنشان ساخت که تصمیم کاخ سفید برای خروج از عراق تغییر کرده و نظامیان آمریکائی در این کشور باقی خواهند ماند درحالی که مطابق مفاد توافقنامه امنیتی عراق و آمریکا واشنگتن متعهد به خروج نظامیانش از عراق است . این فرمانده آمریکائی خروج کامل نظامیان را رد کرد و از تصمیم جدید اوباما برای ابقای حداقل یک پنجم نظامیان آمریکائی برای یک دوره دراز مدت خبر داد.
کاملا آشکار است که اوباما و دستیارانش در کاخ سفید نه تنها مقامات بغداد بلکه حتی افکار عمومی آمریکا را نیز فریب داده اند.
بدین ترتیب اوباما وعده های انتخاباتی و حتی تعهدات رسمی واشنگتن را زیر پا گذاشته و برای خروج اشغالگران از عراق چشم انداز روشنی وجود ندارد.
2 ـ اوباما وعده داده بود که به فجایع ضدانسانی در زندانهای آمریکا و زندانهای مخفی سازمان جاسوسی سیا در گوشه و کنار جهان خاتمه می دهد و بارها از شکنجه های ضدانسانی بعنوان « اقدامات غیرقانونی و غیرمجاز یاد کرده و آنرا باعث بی اعتباری آمریکا در سطح بین المللی معرفی نموده بود لکن در هفته های اخیر از این موضع خود عدول کرد و قویا به حمایت از شکنجه گران سیا پرداخت و صراحتا وعده داد شخصا از شکنجه گران سیا در برابر هرگونه تعقیب قضائی محاکمه و مجازات حمایت می کند و شکنجه گران سیا بایستی مطمئن باشند که هیچ نوع پیگرد قانونی در انتظار آنها نخواهد بود.
بدین ترتیب اوباما در این محور نیز به عملکرد سیاه دوران بوش بازگشت و یکبار دیگر نشان داد که فعالان حقوق بشر سازمانهای دفاع از حقوق مدنی و افکار عمومی جهان حتی در آمریکا در عراق افغانستان و زندانهای مخفی سیا در گوشه و کنار جهان شده اند. ابتدا اوباما در قبال این درخواستها نرمش و انعطاف نشان داد ولی سریعا تغییر موضع داد و با چرخش سریع در این مقوله دستور جلوگیری از انتشار عکس های شکنجه شدگان در عراق و افغانستان شد. اوباما در توجیه این تصمیم جدید و عقب نشینی از موضع گذشته مدعی شد انتشار تصاویر شکنجه و بدرفتاری نظامیان آمریکائی با زندانیان بویژه زنان و دختران و کودکان خردسال آتش احساسات ضد آمریکائی را شعله ور می کند و نظامیان اشغالگر آمریکائی را با خطرهای بزرگتری مواجه خواهد کرد.
این نکته از آن جهت اهمیت دارد که عکس های مربوط به شکنجه ها تماما توسط عکاسان حرفه ای تهیه شده که خود نیز « عضو تیم شکنجه گر » بوده اند. بدین ترتیب اوباما با این عقب نشینی و تصمیم خود مانع افشای ابعاد عظیم جنایات آن در زندانهای عراق و افغانستان شد و فعالان حقوق بشر و گروههای مبارزات را فریب داده است .
3 ـ اوباما در طول دوران تبلیغات انتخاباتی قویا از عملکرد ارتش و نیروهای باصطلاح امنیتی آمریکا در عراق و افغانستان بویژه در زندانهای ابوغریب در عراق « پل چرخی » و « بگرام » در افغانستان و گوانتانامو انتقاد کرده و آنرا « شرم آور » و « غیرقابل دفاع » معرفی می نمود. فعالان حقوق مدنی و برخی سازمانهای حقوق بشر خواستار افشای ابعاد شکنجه ها و انتشار عکس های مربوط به شکنجه های قرون وسطائی در زندانهای سیا و ارتش آمریکا در عراق افغانستان و زندانهای مخفی سیا در گوشه و کنار جهان شده اند. ابتدا اوباما در قبال این درخواستها نرمش و انعطاف نشان داد ولی سریعا تغییر موضع داد و با چرخش سریع در این مقوله دستور جلوگیری از انتشار عکس های شکنجه شدگان در عراق و افغانستان را صادر کرد. اوباما در توجیه این تصمیم جدید و عقب نشینی از موضع گذشته مدعی شد انتشار تصاویر شکنجه و بدرفتاری نظامیان آمریکائی با زندانیان بویژه زنان و دختران و کودکان خردسال آتش احساسات ضدآمریکائی را شعله ور می کند و نظامیان اشغالگر آمریکائی را با خطرهای بزرگتری مواجه خواهد کرد.
این نکته از آن جهت اهمیت دارد که عکس های مربوط به شکنجه ها تماما توسط عکاسان حرفه ای تهیه شده که خود نیز « عضو تیم شکنجه گر » بوده اند. بدین ترتیب اوباما با این عقب نشینی و تصمیم جدید خود مانع افشای ابعاد عظیم جنایات آن در زندانهای عراق و افغانستان شد و فعالان حقوق بشر و گروههای مبارزات را فریب داد.
4 ـ تازه ترین تصمیم اوباما احیای باصطلاح « دادگاه های ویژه نظامی » و از سرگیری بازجوئی های رسوا تحت عنوان محاکمه زندانیان « گوانتانامو » است . اوباما در مبارزات انتخاباتی خواستار تعطیلی بدون قید و شرط زندان « گوانتانامو » شد. وی به محض ورود به کاخ سفید پرونده سازیهای رایج تحت عنوان محاکمه زندانیان گوانتانامو را به حال تعلیق درآورد و حتی ادعا کرد که آمریکا توقف این اقدامات شرم آور وارد عصر تازه ای از احترام به حقوق بشر شده است . اوباما این شیوه ها را « غیرکارآمد » و وجود آنرا شرم آور و نقطه عمده برای آمریکا در سطح جهانی معرفی کرد.
اکنون اوباما دستور تازه ای صادر کرده که بموجب آن دوباره « پرونده سازیها » تحت عنوان فعالیت دادگاههای ویژه نظامی برای پیگرد قضائی مظنونین به عملیات تروریستی احیا شده و کار خود را مثل گذشته و مطابق روال قبلی از سرخواهند گرفت .
طبعا فعالان حقوق مدنی و گروههای حقوق بشر در این زمینه تصمیمات اوباما را اقدامی در جهت احیای روال سیاه گذشته می دانند و قویا علیه آن به مخالفت برخاسته اند.
اکنون کاملا محرز است که شعارهای انتخاباتی اوباما صرفا برای فریب افکار عمومی بوده و او تلاش کرده است چهره تازه ای از آمریکا به تصویر بکشد ولی در « پشت نقاب تغییر » همچنان آمریکا درصدد احیای رفتار جنایتکارانه خود در تمامی زمینه ها بوده و در این مقوله تاکنون از 4 محور اوباما در مسیر بازگشت به دوران بوش به پیش می رود .
آفتاب یزد:خاطراتی از گذشته برای امروز و فردا
«خاطراتی از گذشته برای امروز و فردا»عنوان سرمقالهی روزنامهی آفتاب یزد است که در آن میخوانید؛یـکـی از نـخستین روزهای تـابـستان ســال 1371 برای دیـــدن مهدی کروبی به دفتر او رفتم. در آن روز، او تازه از ریاست مجلس سوم فارغ شده بود و با آسودگی خاطر در حیاط دفتر خود قرآن میخواند. کروبی این آسودگی را مدیون هم پیمانی هاشمی رفسنجانی و جناح راست برای حذف جناح چپ (اصلاحطلبان) از حکومت بود که البته نقش تبلیغات جعبه جادویی - تلـویزیون - در خانهنشینی کروبی و یارانش موضوعی نبود که کسی از آن غافل باشد و در این میان نقش یک رفسنجانی دیگر - محمد هاشمی رفسنجانی - غیرقابل انکار بود. به هر صورت، به کروبی گفتم از شرایطی که پیش آمده است بسیار خوشحالم. زیرا از یکسو می بینم که شما با آسودگی خاطر مشغول خواندن قرآن هستید و از سوی دیگر حدس میزنم یکدست شدن دولت و مجلس، زمینه را برای حل مشکلات مردم فراهم میکند. رئیس تازه بازنشسته شده در پاسخ ، سخنی گفت که آن لحظه، برای من غریب مینمود: »اگر بدانم همین مجلس، تنها یکسال با رفسنجانی میسازد سیاست را کنار میگذارم... « [نقل به مضمون] البته مشخص بود که یک سیاستمدار 55 ساله - در آن روز - که بهترین سالهای عمر خود را صرف مبارزات انقلابی و فعالیتهای پس از انقلاب کرده است هیچ گاه نمی تواند نسبت به سرنوشت کشور و تحولات سیاسی آن، بی تفاوت باشد اما کروبی که به آینده نگری خود نسبت به روابط دولت و مجلسِ هم پیمان، اعتماد داشت احتمالاً این سخن را گفت تا این اعتماد را به نمایش بگذارد. حقیقت آن است که در آن لحظه، سخن او را نپذیرفتم و به قول قدیمیها، در دل گناه او را شستم که »لابد از سر کینه این حرف را می زند و گرنه مگر میشود مجلسی که اکثر نمایندگان آن، خود را مدیون رفتار ”بخش دولتی انتخابات“ در حذف گسترده جناح چپ میدانند، در برابر کسی بایستد که سه سال برای حذف رقیب تلاش کرده و راه را برای ورود راست گرایان به مجلس بازنموده است؟!« اما حدود 6 ماه بعد، زمانی که بودجه دولت سازندگی برای نخستین بار تقدیم »مجلس همسو و هم پیمان « شد حقانیت تحلیل کروبی برای من آشکار گردید . یک سال بعد از آن هم، رای منفی مجلس چهارم به کلیدی ترین عضو کابینه رفسنجانی - مرحوم نوربخش - حقایق را بیش از پیش افشا نمود.
اکنون که از آن روزها، هفده سال میگذرد برخی اظهارنظرها یا سکوتهای محافظهکاران نسبت به احمدینژاد، مرا به یاد آن استقبالهای خوش و بدرقههای دلسرد کننده و فرصت سوزیهای ناشی از آن در سال 71میاندازد. ملت ایران در سال 88در حالی به استقبال دهمین انتخابات ریاست جمهوری می رود که به صورت ناگهانی و برخلاف انتظار، تعدادی از اصلیترین تشکلهای اصولگرا، حمایت خود از احمدینژاد را اعلام کردهاند و به نوعی هم پیمانی خـود با رئیس جمهور را به نمایش گذاشتهاند. شباهت این هم پیمانی به هم پیمانی رفسنجانی با محافظهکاران از آنجا ناشی میشود که دقیقاً مانند سالهای 70 و 71، گروهی از سیاسیون فقط با یکدیگر متحد شدهاند تا رقیب را حذف کنند. اما این همپیمانی، تفاوت بزرگی با نمونه قبلی آن دارد. در آن زمان در یک سر ماجرا، هاشمی رفسنجانی قرار داشت که به لحاظ سوابق اجرایی و انقلابی، به هیچ وجه با رئیس جمهور امروز قابل مقایسه نبود. ضمن آنکه تا آن روز، محافظهکاران هیچ گاه کوچکترین انتقاد به رفسنجانی را تحمل نمیکردند و اگر لازم میشد مخالفت با او را تا حد دشمنی با پیامبر (ص)، تقبیح می نمودند. اما امروز، کسانی به حمایت ناگهانی از احمدی نژاد پرداخته اند که عدهای از آن ها تا چند ماه قبل، جدی ترین انتقادات را متوجه او می کردند و برخی تصمیمات دولت نهم را موجب مشکل آفرینی در معیشت و زندگی روزمره مردم می دانستند. حمایت از احمدی نژاد در حالی ابراز می شود که نه حمایت کنندگان حاضر هستند انتقادات پرحجم خود از دولت در سه سال گذشته را، پس بگیرند و به صحت عملکرد دولت اعتراف کنند و نه احمدی نژاد، کوچک ترین عقب نشینی از مواضع جنجال برانگیز خود در امور اقتصادی، سیاسی و بین المللی داشته است. پس به راحتی می توان حدس زد که این حمایتها، تنها برای فرار از خطر بزرگی است که فراکسیون های مختلف اصولگرایان از بازگشت اصلاح طلبان به قدرت احساس کردهاند. اما آیا این هم پیمانی، قابل تداوم است و می تواند گرهای از مشکلات مردم باز کند؟ پاسخ به اینسوال را با نگاه به هم پیمانی محافظه کاران در سال 71 - اصولگرایان امروز - میتوان حدس زد. برخی از افرادی که از نیمه دوم سال 71 در برابر رفسنجانی ایستادند به خوبی میدانستند که موقعیت سیاسی خود را مدیون حمایت رفسنجانی برای حذف اصلاح طلبان در نیمه اول همان سال هستند.
اما در میان کسانی که امروز با توقف ناگهانی انتقادات اساسی خود از دولت، با احمدینژاد اعلام همپیمانی میکنند، افرادی پیدا میشوند که به قدرت رسیدن او را متاثر از برنامهریزیها و مقاومتهای خود در دوره 8 ساله حاکمیت اصلاحطلبان میدانند. این مقایسه نشان میدهد که برخی سکوت و اعلام همراهیها، حتی به اندازه فاصله »اظهار خوشحالی رفسنجانی از نتایج انتخابات مجلس چهارم« تا »ایستادگی آن مجلس در برابر بعضی مطالبات رئیس جمهور سازندگی« طول نخواهد کشید. حتی میتوان حدس زد که بعضی هم پیمانان امروز، تا زمان تشکیل دولت فرضی احمدی نژاد در دوره دوم مسئولیت، تحمل نخواهند کردو دوباره به یاد خواهند آورد که »باید ترمز دولت را کشید تا تصمیمات تورمزا نگیرد«، »باید به دولت تفهیم کرد که بدون تئوری اقتصادی و استراتژیهای مدون، نمیتوان کشور را اداره کرد«، »با تصمیمگیریهای عجولانه و کارشناسی، باید مقابله شود«، »باید از برخی اظهارنظرهای غیرضروری در عرصه بینالمللی که تنها مصرف داخلی دارد جلوگیری کرد« و... به عبارت دیگر، این حمایتهای ناگزیر و تاکتیکی، نه تنها موجب اتحاد استراتژیک و کاربردی »حامیان« و »حمایت شونده« برای رفع مشکلات و تامین مطالبات مردم نخواهد شد بلکه میتواند کشور و ملت را از فرصتهای تازهای که با حضور رئیس جمهور جدید ایجاد میشود، محروم سازد. البته گروههای سیاسی حق دارند برای حذف جدیترین رقیب، دست به ائتلافهای مصلحتی بزنند. اما تجربههای گذشته بایستی برای بعضی عناصر بیطرف و نیز کسانی که به امید هماهنگی بعدی نهادهای حکومتی، به طرف یک کاندیدا می روند درس آموز باشد.
ابتکار:حضور اسرائیل در پشت مرزهای ایران
«حضور اسرائیل در پشت مرزهای ایران»عنوان سرمقالهی روزنامهی ابتکار است که در آن میخوانید؛بر اساس گزارش خبرگزاری ریانوستی طی هفته گذشته هیآتی از وزارت امور خارجه اسرائیل با هدف آماده سازی گشایش سفارت در ترکمنستان، عازم این کشور شد. به گفته یکی از منابع بلندپایه وزارت امور خارجه رژیم صهیونیستی، کارمندان بخش مالی و بخش برنامه ریزی وزارت امور خارجه به عشق آباد سفر کردند که وظیفه آنها جست وجوی ساختمانی مناسب برای تاسیس سفارت در پایتخت ترکمنستان بود. این تلاش تازه اسرائیل برای گسترش حضور در کشورهای آسیای میانه با توجه به نزدیکی آنها با ایران، با روی کار آمدن دولت ائتلافی بنیامین نتانیاهو سرعت بیشتری به خود گرفته است; کما اینکه این رژیم قصد دارد علاوه بر گسترش دایره نفوذ خود در کشورهای اطراف ایران، اعراب را نیز به همراهی با خود وادار کند. تلاش برای متوقف کردن فعالیت صلح آمیز هسته ای ایران می تواند یکی از دلایل عمده اقدامات رژیم صهیونیستی علیه ایران باشد. بدون شک حضور ترکمنستان در مسیر ارسال سوخت هسته ای از روسیه به ایران، زمینه مناسبی برای این رژیم به منظور تلاش برای ممانعت از ادامه فعالیت هسته ای ایران فراهم خواهد آورد. در همین زمینه دیدارها و گفت وگوهای نتانیاهو با سران عرب به ویژه حسنی مبارک رئیس جمهور مصر، قابل تامل به نظر می رسد.
خبرگزاری آسوشیتدپرس گزارش داده است که بنیامین نتانیاهو در صدد ایجاد ائتلافی علیه ایران و در عین حال تبادل نظر درباره پیشبرد مذاکرات صلح خاورمیانه در طول سفرش به مصر است. به عقیده برخی تحلیل گران، نتانیاهو امیدوار است با جلب توجهات به ایران به عنوان "تهدید کلیدی برای ثبات خاورمیانه" دستور کار منطقه ای را دوباره تعریف کند. علاوه بر این او تلاش می کند که پا را از منطقه خاورمیانه فراتر بگذارد و کشورهای آسیای میانه و همسایگان جغرافیایی ایران را نیز با خود همراه کند. در همین راستا می توان به افتتاح دفتر رایزنی رژیم صهیونیستی در باکو (پایتخت آذربایجان) و کمیسیون مشترک اقتصادی جمهوری آذربایجان و رژیم صهیونیستی اشاره کرد. در این میان اشاره به این مساله ضروری است که شرکت های اسرائیلی، سرمایه گذاری های عظیمی در بخش های نفتی، صنایع غذایی، کشاورزی، ساختمان و فن آوری اطلاعات آذربایجان کرده اند و بنابراین برای مجاب کردن این قبیل کشورهای همسایه ایران برای همراهی با خود، به راحتی می توانند از ابزار فشار اقتصادی استفاده کنند.
رژیم صهیونیستی پیش از این نیز روابط خود را با پاکستان، ترکیه و کشورهای عرب حوزه خلیج فارس گسترش داده بود. بنا به گزارش خبرگزاری ها، این رژیم به طور محرمانه دفتر نمایندگی سیاسی و بازرگانی خود را در دبی افتتاح کرده بود. پاکستان نیز روابط دیپلماتیک خود را با این رژیم گسترش داده است تا به زعم خود نقشی در حل مسائل بین فلسطینی ها و یهودی ها بازی کند. اقدامات دیپلماتیک اخیر رژیم صهیونیستی در حالی انجام می شود که "آویگدور لیبرمن"، وزیر امور خارجه این رژیم اعلام کرده بود اسرائیل در هیچ شرایطی به ایران حمله نظامی نخواهد کرد. در چند ماه گذشته برخی رسانه ها ادعا کرده بودند که اسرائیل تدارک عملیات هوایی گسترده به تاسیسات هسته ای ایران را تسریع می کند.
به عنوان نمونه روزنامه تایمز چاپ لندن نوشت: حمله به ده ها هدف در ایران، از جمله به مرکز هسته ای در نطنز می تواند ظرف چند روز و یا حتی چند ساعت پس از آنکه دستور مربوطه از سوی دولت اسرائیل صادر شود، صورت پذیرد. این روزنامه ادامه داد: نظامیان اسرائیلی چند فروند هواپیمای مجهز به سیستم تجسس و هدایت الکترونیک "آواکس" دریافت کرده و مانور حمله هوایی نیز انجام داده اند. اسرائیل همچنین به واسطه ارتباط نزدیک با ترکیه، مناسبات نظامی این دو کشور و حضور اسرائیل در خاک ترکیه و نقاط هم مرز با ایران با هدف انجام مانور نظامی گسترش یافته بود. در همین راستا با توجه به وضعیت جغرافیایی و ژئوپلتیک ترکمنستان در آسیای میانه و به ویژه نزدیکی به ایران و واقع شدن در مسیر ارسال سوخت هسته ای از روسیه به ایران، افتتاح سفارت اسرائیل در این کشور می تواند هشداری جدی برای مسئولان کشور باشد تا سیاست های هوشمندانه تری در قبال همسایگان خود اتخاذ کنند.
سرمایه:وعده «سود موهوم» احمدی نژاد
«وعده سود موهوم احمدی نژاد»عنوان سرمقالهی روزنامهی سرمایه به قلم سعید لیلاز است که در آن میخوانید؛ جدیدترین قول آقای احمدی نژاد مبنی بر پرداخت سود درآمدهای نفتی به ایرانیان مقیم داخل و خارج از کشور، از نظر عرف حسابرسی در زمره «سود موهوم» به شمار می آید.متاسفانه ظرف چهارسال گذشته مجموعه سیاست های اقتصادی دولت نهم به گونه ای طراحی و اجرا شده است که اکنون در پایان چهارسال ضیافت بزرگ و بی همتای نفتی اساساً درآمدی برای توزیع بین ایرانیان اعم از آنها که در داخل یا خارج از کشور هستند؛ وجود ندارد.
برآوردها نشان می دهد به علت عدم سرمایه گذاری کافی، در چهار سال گذشته میزان صادرات نفت ایران در سراسر امسال حداکثر به اندازه 43 سال پیش یعنی معادل 700 میلیون بشکه خواهد بود.
اگر فرض کنیم متوسط قیمت نفت صادراتی ایران به ازای هر بشکه نفت خام در سراسر امسال معادل 50 دلار باشد با حداکثر درآمد ارزی کشور 35 میلیارد دلار خواهد شد.
به این ترتیب حتی اگر تمام این درآمد نفتی نیز به بودجه عمومی دولت برای امسال اختصاص داده شود؛ بین 25 تا 30 میلیارد دلار کسری بودجه امسال دولت خواهد بود.
بنابراین در سال 1388 حتی با فرض اینکه متوسط قیمت نفت صادراتی ایران به ازای هر بشکه نفت خام به 70 دلار هم برسد؛ اساساً سود مازادی در کار نخواهد بود که در میان اقشار ایرانیان داخل یا خارج از کشور توزیع شود.
در نتیجه در خوشبینانه ترین حالت ممکن، قول اخیر آقای رئیس جمهور چیزی بیش از یک شعار انتخاباتی از نوع آن دسته از شعارهای ایشان که چهار سال قبل مطرح کرد و غالباً یا به فراموشی سپرده شد یا برخلاف آنها عمل شد یا اساساً تکذیب شدند؛نیست.
قرائن و شواهد نشان می دهد در یک ماه گذشته دولت نهم چنان بر حجم تعهدات و قول های خود در حوزه های مختلف اجتماعی افزوده است که برای تامین هزینه آنها، بودجه عمومی دولت، امسال باید به معادل یکصد میلیارد دلار برسد.
در حالی که برای تامین هزینه های مورد نیاز و رسیدن به چنین رقمی از بودجه عمومی، قیمت نفت صادراتی ایران به ازای هر بشکه نفت خام باید به معادل 80 دلار و حتی 90 دلار برسد.
همین که آقای احمدی نژاد نیز در نشست دیروز خود با مدیران ارشد صنعت نفت، قیمت مطلوب برای هر بشکه نفت خام صادراتی را 80 الی 90 دلار دانست، مبین این حقیقت است که تنها در حدود قیمت های یاد شده، هزینه های بودجه عمومی دولت در سال 1388 با درآمدهای آن سربه سر شده و فقط در شرایط افزایش، قیمت نفت خام صادراتی ایران در هر بشکه بیش از یکصد دلار است که می توان از توزیع مازاد درآمد نفت در میان اقشار مردم سخن به میان آورد.
در صورتی که رسیدن متوسط قیمت نفت صادراتی ایران در هر بشکه نفت خام به معادل یکصد دلار در سال 1388 به شدت فرضی نامحتمل است.
اگرچه حتی در صورت تحقق چنین امری بیش از 10 الی 15 هزار تومان ماهانه برای هر ایرانی سود به همراه نخواهد آورد.
بدین ترتیب برای پرداخت مبلغ 10 الی 15 هزار تومان سود به هر ایرانی باید از صبح امروز، متوسط قیمت نفت صادراتی ایران در هر بشکه نفت خام به معادل 110 دلار برسد تا دولت نهم بتواند به هر ایرانی ماهانه مبلغ 10 الی 15 هزار تومان مازاد سود نفت بپردازد.
در واقع می توان گفت درآمدهای نفتی ایران تا بشکه ای 110 دلار قبلاً پیش خور شده است.
دنیای اقتصاد:تلخ و شیرین تقسیم سهام نفت
«تلخ و شیرین تقسیم سهام نفت»عنوان سرمقالهی روزنامهی دنیای اقتصاد به قلم محمدصادق جنان صفت است که در آن میخوانید؛تعارف را اگر کنار بگذاریم، باید بپذیریم که نهاد دولت در ایران در برابر شهروندان، یک ارباب بزرگ است.
شهروندان ایرانی به دلیل توزیع نابرابر قدرت، در برابر دولت همواره یک تابع کامل به حساب میآیند و آهنگ کسب و کار و معیشت خود را با ساز دولت، کوک میکنند. چرا چنین تعاملی پدیدار شده است؟ پایدار ترین و نیرومندترین عاملی که موجب نامتوازن و نامتعادل شدن قوای میان این دو نهاد شده است، مالکیت مطلق دولت بر سهام شرکتهای بزرگ نفت و گاز و درآمد حاصل از فروش آنها است.
اقتصاددانان طرفدار اقتصاد رقابتی، در سالهای اخیر بارها یادآور شدهاند که اصلاحات سیاسی و اقتصادی در ایران یک شاهراه دارد و آن انتقال مالکیت سهام شرکتهای مالک نفت و گاز و سایر بنگاههای بزرگ به شهروندان است. اقتصاددانان طرفدار اقتصاد آزاد و رقابتی در این حوزه همواره پیشگام بودهاند. طرح ارائه شده از سوی دکتر مسعود نیلی، یکی از برجستهترین اقتصاددانان ایرانی در این حوزه که چند ماه پیش منتشر شده تا امروز جامعترین و کاملترین طرح برای رسیدن به هدف یاد شده است.
مقبولیت سیاسی و اقتصادی طرح انتقال مالکیت سهام نفت از دولت به شهروندان، اکنون روندی فزاینده را تجربه میکند و دو کاندیدای مطرح حاضر در جریان انتخابات 22 خرداد ماه آن را پذیرفتهاند. در صورتی که دیگر کاندیداهای حاضر برای تصدی پست ریاستجمهوری نیز طرح ارائه شده از سوی دکتر مسعود نیلی را بپذیرند، اجرایی شدن آن قوت بیشتری خواهد گرفت.
دقت در کلیت طرح انتقال مالکیت سهام شرکتهای نفت و گاز از دولت به شهروندان نشاندهنده دو هدف بزرگ است: هدف اول، حذف موانع اجتماعی اصلاحات اقتصادی است؛ به این معنی که شهروندان ایرانی به دلیل افزایش منفعت فردی، در مسیر اصلاحات اقتصادی از جمله آزادسازی قیمتها مسوولیت بیشتری را میپذیرند.
هدف دوم و بزرگ از طرح یاد شده، اصلاح بنیادین رابطه و نوع تعامل دولت و شهروندان است؛ به این ترتیب که با انتقال سهام شرکتهای نفت و گاز، به جای اینکه درآمد و سود حاصل از فروش محصولات در اختیار یک گروه کوچک به نام دولت قرار گیرد و آنها براساس سلیقههای سیاسی، نوع هزینهکردن را تشخیص دهند، این شهروندان هستند که درآمد را به خود اختصاص میدهند. در چنین وضعیتی هر حزب و گروه و جمعیتی که بخواهد نهاد دولت را در اختیار داشته باشد، باید منابع مالی خود را از شهروندان دریافت کند و به این ترتیب نقش اربابی از نهاد دولت به شهروندان منتقل میشود.اما نکتهای که در این عرصه حایز اهمیت فوقالعاده است، اجتناب از رویکرد احساسی، هیجانی و انتخاباتی از طرح انتقال سهام شرکتهای نفتوگاز به شهروندان است. درحالحاضر فقط جنبه مالکیت سهام و به دست آمدن پول نفت برجسته شده و پیامدهای چنین طرح بزرگی کمتر مورد توجه است. طرفداران این طرح باید به شهروندان به طور شفاف بگویند که در صورت انتقال به صورت واقعی، پیامد آزادسازی قیمت کالاها و خدمات به طور جامع در راه است و دیگر قیمتهای دستوری و اداری برای کالاها تعیین نخواهد شد. نکته بسیار بااهمیت دیگر در مسیر اجرایی کردن طرح انتقال سهام شرکتهای نفت و گاز به شهروندان، مدیریت اجرایی نیرومند،کارآمد و ورزیده است. مدیریت اجرای چنین طرح بزرگی را نمیتوان به گروه سادهانگار، کمتجربه و فاقد مهارتهای علمی و کارشناسی سپرد.
مردم سالاری:انتخابات، ارتباطات روابط عمومی
«انتخابات، ارتباطات روابط عمومی»عنوان یادداشت روز روزنامهی مردم سالاری به قلم میرزابابا مطهری نژاد است که در آن میخوانید؛دومین ماه فصلی را سپری می کنیم که قرار است یکی از زیباترین و به یادماندنی ترین رویدادهای سیاسی کشور دراین فصل رقم بخورد.
برگزاری انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری و پیش بینی مشارکت گسترده مردم، شیوه هایی که از طرف رسانه ها برای "ترغیب" مردم به مشارکت هر چه بیشتر در عرصه سیاسی انتخابات، تکنیک های مورد استفاده رسانه ها برای "برجسته سازی" برخی رویدادها و سوژه ها و چگونگی عملکرد آنها در پیروی یا به کار گیری نظریه هایی چون "نیازجویی مخاطب"، "نظریه تزریقی"، "نظریه استحکام" و نظریه "وابستگی مخاطب"، "تحلیل محتوای اخبار" و گزارشهای خبری خاص انتخابات، " نقش تیتر و جهت گیری آن"، نقش و تاثیر "آگهی های تبلیغاتی" نامزدها در رسانه های جمعی و استفاده از "تکنیک روابط عمومی" در جلب آرای مردم، "مناظره های تلویزیونی" و بسیار وجوه دیگر از جمله مواردی است که فضای فعالیت برای حرفه ای های روابط عمومی و فضای مطالعه و بررسی برای پژوهشگران این حرفه وفن را فراهم می سازد. چنین شرایطی برای شکل گیری روابط عمومی سیاسی و مطالعه تکنیک بسیار جالب لابی گری فرصت مغتنمی است.
انتخابات دهم ریاست جمهوری ویژگیهایی پیدا کرده است که اقناع و پاسخگویی افکار عمومی بسیار مهم است و افکار عمومی باثباتی برای هیچ یک از نامزدهای احتمالی وجود ندارد، به همین جهت اجرای برنامه های ارتباطی موثر بصورت روزانه با توجه به افکار عمومی رابرای نامزدها اجتناب ناپذیر کرده است و این امر فقط با آشنایی و آگاهی کم و بیش پیچیده از کار رسانه ها و "ماشین روابط عمومی" حرفه ای و ظرفیت کاربرد مفید این دانش میسر است.
مطالعه ارتباط سیاسی توجه را به حضور 3 عنصر اصلی این ارتباط و رابطه میان آنها در فرآیندی جلب می کند که به کمک آن کنش سیاسی قابل درک است و این سه عنصر عبارتند از: سازمان های سیاسی (احزاب، نهادهای سیاسی، دولتها و...)، رسانه ها و شهروندان.
از طرف شهروندان و سازمان های سیاسی درخواست ها، برنامه ها، آگهی ها، نامه ها و نظرات گاهی یا تکنیک های روابط عمومی به رسانه ها (به معنای کلی و نه فقط رسانه های جمعی) منتقل می شود و رسانه ها آنها را در قالب گزارش ها، سرمقاله ها، تفسیرها و تحلیل ها و مصاحبه ها انعکاس می دهند و متقابلا واکنش نامزدها و سازمان های سیاسی حامی آنها را برای اطلاع شهروندان و همراهی با آنان در انتخابی صحیح منتشر می کنند و در این میان مباحث مهمی چون دروازه بانی، سانسور، تحریف، تخریب و اعمال سلیقه ها و گرایش ها جایگاه واقعی خود را نشان می دهد. در چنین شرایطی کارکردها آشکار می شوند.
کارکرد تسهیل مردم سالاری و کارکرد سرکوب مردم سالاری. با توضیحات فوق اینک که در آستانه روز ارتباطات و روابط عمومی قرار داریم، به دو نکته به عنوان ختم بحث در این مقال توجه می دهم:
1- کارشناسان، اساتید، دانشجویان و صاحبنظران ، رسانه ها را از این دیدگاه به خصوص چگونگی نقشآفرینی و غفلت زدایی روابط عمومی به نظاره بنشینند و یافته های خود را به هر وسیله ممکن منتشر کنند.
2. اساتید، انجمن ها و کارشناسان روابط عمومی از این فرصت برای تبیین و تعریف روابط عمومی سیاسی در کشور استفاده کنند و مولفه های آن را در جلسات علمی و کلاس های درس به بحث بگذارند.
نگارنده با بیش از ربع قرن فعالیت مستقیم در روابط عمومی اعم از اجرا، تدریس، تحقیق، تدوین و انتشارات روابط عمومی به این باور رسیده ام که ارتقا، دانش و بینش و جایگاه واقعی روابط عمومی در کشور ما در گرو شکل گیری روابط عمومی سیاسی است. تا روابط عمومی ها در کسب، حفظ و تداوم قدرت صاحب نقش و هویت نشوند چالش ها و آسیب های آنها تقلیل نخواهد یافت.
قدس:آینده مبهم یک منازعه
«آینده مبهم یک منازعه» عنوان یادداشت روز روزنامهی قدس به قلم دکتر نوذر شفیعی است که در آن میخوانید؛بالاخره پس از فراز و نشیبهای زیاد، ارتش پاکستان علیه آنچه طالبان پاکستانی خوانده می شود وارد عمل شد. شواهد موجود حکایت از آن دارد که موفقیتهای مهمی در این زمینه حاصل شده است. آنچه در حال حاضر مهم به نظر می رسد و احتمالاً توجه محافل سیاستگذاری در پاکستان و آمریکا را به خود معطوف کرده، سرانجام این عملیات است: آیا ارتش پاکستان موفق خواهد شد، منطقه شمال غرب این کشور را از وجود طالبان پاک نماید؟
بدون تردید، مجموعه ای از عوامل و شرایط در نیل به هدف مؤثرند. با این حال، مهمترین مسأله این است که هدف ارتش چیست؟ آیا ورود ارتش به جنگ علیه طالبان جنبه استراتژیک دارد یا تاکتیک؟ این پرسش از آن نظر حایز اهمیت است که اگر هدف ارتش استراتژیک نباشد، دیر یا زود شاهد سست شدن مبارزه علیه طالبان خواهیم بود و این ممکن است نتایج بسیار منفی در منطقه بر جای بگذارد.
اما اگر هدف ارتش استراتژیک و قصد ارتش آن باشد که طالبان به عنوان یک نیروی رادیکال و ضد نظم برای همیشه از صحنه پاکستان حذف شوند، موفقیت در این مسیر مستلزم وجود شرایط ذیل خواهد بود:
1 - حمایت مادی و معنوی از ارتش: این حمایت می تواند هم از ناحیه آمریکا باشد و هم از ناحیه دولت پاکستان. افزایش بودجه ضد تروریسم برای ارتش پاکستان از سوی ایالات متحده، حمایت تسلیحاتی و لجستیکی از ارتش و ارتقای موقعیت ارتش در ساختار سیاسی پاکستان، از جمله این حمایتهای معنوی و مادی است.
2 - عقب نشینی نیروهای هندی از مرزهای مشترک هند و پاکستان، تمرکز نیروهای هندی در مرزهای مشترک این کشور با پاکستان که پس از حادثه بمبئی اتفاق افتاد، باعث ایجاد دغدغه های جدی برای ارتش پاکستان شده است. به همین دلیل، در بدو امر ارتش تمایل جدی برای ورود به جنگ علیه طالبان نداشت، زیرا بر این باور بود که وظیفه اصلی ارتش دفاع از تمامیت ارضی پاکستان بویژه در مقابل هند است. اکنون که ارتش وارد جنگ علیه طالبان شده است، هندوستان باید با کاهش نیرو، خیال ارتش پاکستان را از مرزهای شرقی آسوده کند. البته کاهش نیروهای هندی نباید به گونه ای باشد که راه را برای ورود طالبان به منطقه کشمیر فراهم سازد، زیرا فشار ارتش در داخل خاک پاکستان و فشار نیروهای غربی در داخل خاک افغانستان، ممکن است طالبان را به سمت کشمیر سوق دهد.
3 - فشار از ناحیه افغانستان: طالبان پاکستان و طالبان افغانستان دو روی یک سکه اند. آنچه باعث رشد طالبان پاکستانی شد، آرامش نسبی بود که در این سوی مرزهای افغانستان و پاکستان وجود داشت. برای آنکه طالبان سرکوب شوند، حمله از دو سوی خط دیوراند یک ضرورت استراتژیک است. حمله ارتش پاکستان از جنوب و حمله ائتلاف مبارزه با تروریسم از شمال، شرط لازم و ضروری برای موفقیت ارتش پاکستان است.
4 - تفکیک قومیت از ایدئولوژی: منطقه ای که هم اکنون جنگ در آن جریان دارد منطقه ای است که از نظر بافت جمعیتی، پشتون هستند. حدود 14 میلیون نفر پشتون در افغانستان و دو برابر همین میزان در پاکستان زندگی می کنند. این گروه قومی داخل افغانستان با غیر پشتونها و در داخل پاکستان با دولت اسلام آباد مشکل دارند. جنگ علیه طالبان نباید به گونه ای باشد که قومیت پشتون آن را یک تهاجم علیه پشتونستان قلمداد کند. برای ناسیونالیسم پشتون باید واضح و روشن باشد که جنگ در دو سوی خط دیوراند نوعی مبارزه همه جانبه علیه یک اندیشه رادیکال است؛ اندیشه ای که در نهایت پشتونیسم را قربانی خود خواهد کرد.
5 - تفکیک بین القاعده و طالبان: طالبان و القاعده چنان در هم آمیخته اند که جدا کردن آنها از یکدیگر کار دشواری به نظر می رسد. منطقه ای که اکنون کانون درگیری است گروه هایی از چچن، جنبش اسلامی ازبکستان، جنبش ترکستان شرقی (ایغورهای چین)، اتباع عرب، بنگلادش، فیلیپین و... را در خود جای داده است. موفقیت ارتش پاکستان در گرو آن است که به عنوان یک تاکتیک، در بدو امر نوعی تمایز بین نیروهای خارجی و طالبان پاکستانی قایل شود اولویت اول را بر مقابله با القاعده عرب و نیروهای خارجی قرار دهد. این مهم می تواند از تحریک احساسات و افکار عمومی ساکن در منطقه علیه عملیات ارتش بکاهد.
6 - ممانعت از فرسایشی شدن جنگ: بدترین حالت آن است که عملیات نظامی ارتش به درازا کشیده شود. طولانی شدن جنگ باعث خواهد شد طالبان پاکستان با «پدیده جنگیدن» خو بگیرند، خود را پیدا کنند و فرصتهای جدیدی برای مقاومت و مقابله بیابند. این همان وضعیتی است که اکنون درباره طالبان افغانی و نیروهای آمریکایی اتفاق افتاده است.بی ثباتی اقتصادی پاکستان، وقوع عملیات انتحاری بی ثبات کننده، تبانی احتمالی رادیکالهای ارتش با طالبان و... از جمله مواردی است که در صورت طولانی شدن جنگ، ممکن است موقعیت طالبان را بهبود بخشد.
صدای عدالت:در این ساختمان چه خبراست؟!
«در این ساختمان چه خبراست؟!»عنوان سرمقالهی روزنامهی صدای عدالت به قلم هادی موسوی است که در آن میخوانید، اگر به شما اجازه دادند وارد جام جم شوید و اگر توانستید از سد حراست عبور کرده و خودتان را پشت درب های بسته اتاق مدیران سیاسی جام جم برسانید در صورتی که شانس با شما یار باشد و گوشهایتان آنقدر تیز که از دیوارهایی که صدا را عبور نمی دهند چیزی بشنود ممکن است این جملات به گوشتان بخورد " روی انتخابات مانور دهید اما انتخابات فعلاً نباید گرم شود " وقتی این جملات را کنار فرمایشات مقام معظم رهبری در مورد لزوم انتخابات پر شور و نیز صحبت های ضرغامی مبنی بر بی طرفی صدا و سیما در انتخابات قرار می دهیم. این سوال به ذهن خطور میکند.
پشت این درب های بسته چه کسانی نشسته اند؟ بالاترین مقام سیاسی در صداوسیما معاونت سیاسی است آخوندی پس از آنکه لاریجانی ساختمان شیشه ای را ترک کرد تا به شورای امنیت ملی و سپس مجلس شورای اسلامی برود به جای رحمانی فضلی رئیس فعلی دیوان محاسبات، پست معاونت سیاسی صداوسیما را در دست گرفت. قائم مقام سابق رحمانی فضلی و رئیس کنونی معاونت سیاسی سازمان صداوسیما یکی از با نفوذترین افراد جام جم است. مدیریت گروه سیاسی تمامی شبکه ها به دست وی انتخاب می شوند و رئیس خبر سیما و واحد مرکزی خبر نیز از او دستور می گیرد.
علاوه بر این وی دو بازوی قدرتمند و بانفوذ دارد. فرشته نیک روین مشاور زمان او در معاونت سیاسی است و سبقتی قائم مقامی است که بوی ریاست می دهد. مرد شماره 2 سیاست صداوسیما، دبیر سابق خبر 21 و رئیس فعلی واحد مرکزی خبر است عبدالرضا بوالی بعد از آخوندی بالاترین مقام سیاسی صداوسیما است وی که نفوذ و قدرتش دست کمی از آخوندی ندارد کاملاً مستقل کار خود را انجام می دهد و به کسی پاسخ گو نیست حتی اگر آن شخص رئیس یک شبکه باشد. بوالی اما هنوز به کار قبلی خود " دبیر خبر ساعت 21 " علاقه نشان می دهد چراکه تولید و پردازش اخبار 20:30 را شخصاً به عهده گرفته و آن را هدایت می کند.
یکی دیگر از افراد مهم صداو سیما که حضوری عجیب و غریب دارد زابلی زاده رئیس شبکه خبر است، زابلی زاده کار خود را با خبرنگاری در صداو سیمای کردستان در زمان جنگ شروع کرد و به واسطه رابطه با آخوندی و بوالی به ریاست شبکه خبر منصوب شد.
علاوه بر این مدیران می توان از غلامی مسئول برنامه های سیاسی سیما، رستم وندی مسئول بخش خبر صدا و سید مهدی رئیس بخش خبر سیما و مسئول اجرا و پخش خبر 20:30 نام برد. این مردان سیاسی صداوسیما با نزدیک شدن انتخابات دهم دست به تشکیل ستاد مرکزی انتخابات صداو سیما زدند ریاست این ستاد را آخوندی بر عهده دارد و دبیر آن مجید دانشور است.
همچنین شورای سیاست گذاری ستاد متشکل از مدیران سیما و مدیران رادیو شامل سبقتی، بوالی، جوان فکر" مشاور رئیس جمهور "، سید مهدی، غلامی و یزدان پناه است این ستاد وظیفه تبیین اهداف و رویکردهای صداوسیما در انتخابات 88 را برعهده دارد.
اما دقیقاً مشخص نیست این رویکردها و اهداف شامل چه چیزهایی می شود که اکنون صداوسیما به جانبداری به یک گروه خاص متهم شده است. مقایسه کوتاه میان سیاستهای ستاد پیشین صداوسیما در انتخابات گذشته و عملکرد کنونی صداوسیما در انتخابات پیش رو به روشن شدن این اهداف و رویکردها کمک می کند.
در ستاد قبلی سیاست تبیین انتخابات با موضوع اهمیت انتخابات و شرکت در آن، از بهمن 83 و در تمام برنامه های سیما آغاز شد چیزی که در این انتخابات تا بعد از تعطیلات نوروز اتفاق نیفتاد. سیاست مناظره افکار مختلف از فروردین 83 در شبکه 2 پس از اخبار 22:30 و در شبکه 1 بعد از خبر شروع شد.
اتفاقی که هنوز هم در صداوسیما آغاز نشده است. سیاست پخش اخبار انتخابات با موضوع اطلاع رسانی از اخبار انتخابات، افراد و گروهها از اسفند 83 در خبر 20:30 و در تمام کانال های سراسری و استانی کار خودرا ادامه داد ولی در انتخابات 88 این موضوع بعد از فروردین ماه به جریان افتاد. سیاست تعرفه کاندیداها با موضوع اطلاع رسانی درباره برنامه نامزدها از اول خرداد 84 در تمام کانالهای سراسری آغاز شد که باید امیدوار بود در انتخابات دهم حداقل این موضوع به موقع انجام شود.
با این حال به نظر میرسد افراد دیگری نیز در این سیاستها دخیل هستند و از آن سود میبرند . افرادی که هیچ گوش شنوا و هیچ چشم بینایی نمیتواند ان ها را ببیند. از خارج از سازمان نفوذ کرده اند و یا به خاطر روابط خواص با افراد خاص در خود سازمان صعود کرده اند. اینها عالیجنابان سایه هستند.
آفرینش: ناقوس یک بحران
«ناقوس یک بحران»عنوان سرمقالهی روزنامهی آفرینش به قلم مسعود رفیعی طالقانی است که در آن میخوانید؛روزها ، هفته ها ، ماه ها و سال ها هر چه بیشتر روی هم تلنبار می شوند و هر قدر مرزهای تکنولوژی و دنیای جدید فراخ تر می گردند ، مواهب دنیای مدرن نیز رنگی تازه می گیرند و جای خود را با مصائب این دنیا عوض می کنند . مواهبی که به مدد ظهور و بروز تکنولوژی ها و مکاتب مختلف طرحی نو از زیستن را برانگیختند و مصائبی که باز هم به همان مدد و یاری طرحی تازه از زیستنی دیگر را در انداخته اند. اینگونه است شاید که پدیده های اجتماعی در دوران جدید را می توان به گونه ای دیگر بررسی کرد و با سیاقی تازه کند و کاو نمود . به این معنا که واکاوی های دیرین در امور اجتماعی که منجر به پدید آمدن آمارهای مختلف شده اند دیگر محلی از اعراب ندارند و آمارها را یکپارچه باید نو کرد و همه چیز را باید با در نظر گرفتن فصل تازه زندگی افراد بررسی کرد . زندگی در سال 2009 با تمام فراز و نشیب هایش و با تمام تازه های خوب و بدش! در روزگار امروز براستی اینچنین است که بسیاری از ارزش ها ضد ارزش شده و بسیاری از ناهنجارها به هنجارهایی نو بدل گردیده اند .
فرو ریختن قبح ناهنجاریها از همین رهگذر به سرلوحه ای بلند بالا تبدیل شده و دیگر زمان آن نیست که کسی بتواند با حرفها و سخنهای داغ و جنجالی چیزی را عوض کند و شرایطی را تغییر دهد ! طلاق یکی از همین پدیده های اجتماعی است که در روزگاران نه چندان دور ، به سختی بر زبان کسی رانده می شد و آنقدر قبح داشت که هر کسی نمی توانست آن را در دهان خویش بچرخاند و بگوید ... نا هنجاری چنان که مثل های بسیار برانگیخته بود و همین مثلها نقل مجالس ازدواج بود . این ناهنجار اما در سالهای اخیر بگونه ای دیگر رخ نموده است که بر زبانی اگر رانده شود ، نمی گویند پشت ملائک به درد می آید ! بلکه راهکاری جسته می شود برای خلاصی ! زودهنگام آدمها از یکدیگر. و این نه در طلاقهایی با بن بست واقعی در زندگی بلکه در مواردی است که طلاق واقعی مطرح نبوده است و ریشه در مشکلی دیگر دارد.
آمارها نشان می دهند که در سال گذشته در ایران از هر 100 ازدواج ، 20 مورد آن به طلاق ختم شده است . آماری سخت تکان دهنده که شاید برخی جوامع بسیار توسعه یافته نیز با آماری اینچنین دست و پنجه نرم نکنند حتی اگر در محاسبات، فاصله فرهنگی این جوامع را با جامعه نیمه سنتی چون ایران لحاظ کنیم .
آمارها نشان می دهند که درسال گذشته 110 هزار و 510 رویداد طلاق در کشور ثبت شده است. این در حالی است که در سال 1365 در برابر هر 340 هزار و 342 ازدواج،35 هزار و 211 طلاق در کشور ثبت شده است. این آمار در سال 1375 به 479هزار و 263 ازدواج در برابر 37 هزار و 817 طلاق و در سال 1381 به 650هزار و 960 ازدواج در برابر 67هزار و 256 طلاق می رسد. اگر چه آمارهای مربوط به طلاق به دلایل مختلف از جمله ثبت نشدن در دفاتر، جاری کردن صیغه شرعی طلاق بدون درج محضری و...با کم شماری مواجه می شوند و چندان قابل استناد نیستند، ولی بررسی همین آمار و محاسبه شاخص هایی چون نسبت طلاق به ازدواج و یا نسبت طلاق به کل جمعیت نشان دهنده آن است که این آمار طی سال های مختلف با نوساناتی روبه رو بوده است.
بررسی رقم مطلق طلاق طی سال های 1365 تا 1381 نشان دهنده افزایش آمار طلاق طی سال های مورد بررسی است اما محاسبه شاخص های آماری نشان می دهد در سال 1365 شاخص طلاق با افزایش روبه روست سپس طی سال های 1370 تا 1377 به تدریج کاهش می یابد و از سال 1379 تا 1381 این آمار مجددا افزایش می یابد. این امر، گویای آن است که اگرچه به گفته جمعیت شناسان افزایش طلاق با افزایش ازدواج رابطه ای مستقیم دارد، ولی به صورت غیر مستقیم نوسانات شاخص های طلاق تحت تاثیر عوامل اقتصادی ، اجتماعی ، فرهنگی و همچنین مسایل حقوقی است.
از سویی اما برخی کارشناسان میزان طلاق در ایران را در عرف بین المللی خیلی بالا نمی دانند و معتقدند با اینکه میزان طلاق در ایران روندی رو به افزایش داشته است - به خصوص تعداد طلاق - اما تعداد طلاق با توجه به رشد جمعیت زیاد شده ولی شتاب تعداد طلاق به اندازه تعداد جمعیت نبوده است! اما برخی دیگر با اشاره به نرخ رشد طلاق و ازدواج برآنند که در حال حاضر طلاق در کشور ، 2برابر و ازدواج 1/5 برابر شده است. بنابراین مشهود است که رشد طلاق بیشتر از رشد ازدواج است.
همین نگاه آماری را اگر به سالهای پیش رو تسری دهیم که بحران های اجتماعی آرام آرام در حال ایجاد سدی عظیم در برابر ازدواج هستند ، طلاق خود بحرانی بزرگ خواهد شد که دیگر نمی توان جلوی موج سیل آسای آن را گرفت و حتی اگر متوقف شود ، معضلات ناشی از آن را نمی توان به هیچ قیمتی کنترل کرد. در این میان اما برخی از کارشناسان وابسته به دولت که چندان هم مایل نیستند تا آمار واقعی از طلاق ارائه شود معتقدند که طلاق در ایران به نسبت سایر جوامع که آموزه های مذهبی را به شکلی که در ایران رعایت می شود ، رعایت نمی کنند، بسیار کمتر است و اصلا قابل مقایسه نیست .
اما به نظر می رسد این مقایسه ای کارامد و صحیح نیست چرا که بیشتر به توجیهی می ماند تا اهرمی برای پیشگیری از بحران. بررسی ها و شواهد جملگی نشان از آن دارند که اعتیاد، دخالت والدین و اطرافیان ، خشونت و ضرب و شتم، سو»ظن و بدبینی و نبود تفاهم و ... عواملی هستند که بیشترین مراجعه کنندگان برای اعلام درخواست طلاق ، مطرح کرده اند یعنی عواملی که با یک حساب ساده و سرانگشتی می توان ریشه های آن را یافت . ریشه هایی که هر چند هرگز نمی توان آنها را در روزگار کنونی افراد بررسی کرد اما می توان دانست که از کدام سو پدید آمده اند . بحرانهای اجتماعی سخت گره خورده یکدیگرند و در این میان مجالی نیست تا از هم بازشناسی و تفکیک شوند .افزایش طلاق در کشور شاید هشداردهنده ترین بحرانی است که وضع نابسامان اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی را بر گوش مسئولان ناقوس می کند . طلاق باید بیش از این جدی گرفته شود .
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
اکبرپور: آزادی استقلال را به جمع ۸ تیم نهایی نخبگان میبرد
در گفتوگوی اختصاصی «جام جم» با رئیس کانون سردفتران و دفتریاران قوه قضاییه عنوان شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
گفتوگوی بیپرده با محمد سیانکی گزارشگر و مربی فوتبال پایه