گزیده سرمقاله‌ روزنامه‌های صبح امروز

توپ آتشین غول پیکر

روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «گمشده امروز ما»،«روزهای سخت بانک مرکزی»،«دولت سازی اسلامی در ایران»،«توپ آتشین غول پیکر»،«فاتحه اى براى حقوق بشر!»،«افتتاح پروژه ها فقط با حضور رئیس جمهور»،«تخلف محرز دولت»،«هواپیماهای فرتوت ، جان های بی ارزش !» و... که برخی از آنها در زیر می‌آید.
کد خبر: ۲۵۳۲۷۴

جام جم:گمشده امروز ما

«گمشده امروز ما»عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی جام جم به قلم مهدی فضائلی است که در آن می‌خوانید؛ انتخابات، فصل رقابت است و رقابت یعنی تلاش برای موفقیت در یک مسابقه. ولی ما در یک جامعه دینی زندگی می‌کنیم که قرار است «اسلام» و بایدها و نبایدهای آن و حتی مکروهات و مستحباتش بر زندگی فردی و اجتماعی ما حاکم باشد. در چنین جامعه‌ای، اخلاق رکنی مستحکم باید باشد.

منظورم از «اخلاق» در این بحث «عمل اخلاقی» است که می‌توان درباره خوب یا بد بودن آن قضاوت کرد، نه مجموعه‌ای از خلقیات یا صفات اخلاقی.

درباره ملاک اخلاقی بودن یک رفتار، اختلاف نظرهایی وجود دارد. بعضی آن را در برابر «فعل طبیعی» دانسته‌اند و گفته‌اند رفتار اخلاقی «رفتاری است که هدف انسان از آن، غیر خودش باشد.» عده‌ای مانند کانت، وجدان را معیار فعل اخلاقی معرفی کرده‌اند. بر اساس نظر این گروه، هر کاری که به خاطر انگیزه‌ای غیر از «انجام تکلیف» صورت بگیرد هر چند انگیزه آن علاقه به غیر خود باشد، کاری شریف و اخلاقی نیست. و گروهی نیز «عقل» را ریشه رفتار اخلاقی دانسته‌اند. شهید مطهری که از این گروه به شمار می‌رود بر این باور است که عقل، منافع و مصالح خود را می‌سنجد و بر آن اساس عمل می‌کند و اخلاق یعنی آن سلسله اصولی که منافع افراد را بهتر از همه تامین می‌کند.

البته روشن است که منافع مورد نظر شهید مطهری، منافع زودگذر و دنیایی نیست، بلکه منافع واقعی است که سعادت و کمال انسان را تضمین کند.

بنابراین تعاریف، رفتار غیراخلاقی رفتاری است که یا برای خود باشد، یا انگیزه‌ای غیر از تکلیف داشته باشد و یا غیرعقلانی باشد. تعریف رفتار غیراخلاقی هرچه باشد مع‌الاسف این روزها و در کوران رقابت‌های انتخاباتی شاهد آن و تکرارش هستیم.

افراط در نفی دیگری نه دیگران! دعوت مبالغه‌آمیز به خود، سیاه نشان دادن اوضاع کشور و دادن وعده‌های آنچنانی، بازاری درست کرده است که تنها متاع نایاب، کمیاب و یا گمشده ما در آن اخلاق است و انصاف و مروت.

آیا کسانی که امروز وارد این رقابت شده‌اند، اولین مسوولیت‌شان است که می‌خواهند تجربه کنند یا پیش از این مسوولیت و چه بسا مسوولیت‌هایی داشته‌اند؟ آیا دوران مدیریت آنها در مسوولیت‌هایی به مراتب کوچک‌تر از ریاست امور اجرایی امروز کشور، دورانی بی‌نقص بوده است؟ آیا منتقدان امروز چنین نقدهایی را بر مدیریت پیشین خود برمی‌تابند؟

این دوران به پایان خواهد رسید و کمتر از یک ماه دیگر، تکلیف ریاست جمهوری دور دهم نیز روشن خواهد شد و آن‌گاه ما می‌مانیم و رفتارمان که تکلیف آن نیز روزی روشن خواهد شد.

امیر کلام علی بن ابی‌طالب (ع) می‌فرماید:

«واجعل نفسک میزانا لغیرک.» خود را ملاک برای غیر خودت قرار بده.

براستی اگر شیعیان امام علی (ع) فقط این سخن مولا را، مبنای عمل قرار دهند و آنچه برای خود می‌پسندند برای دیگران نیز بپسندند و آنچه بر خود روا نمی‌دارند بر دیگران نیز روا ندارند، وضعیت جامعه ما چگونه خواهد بود؟

دنیای اقتصاد:روزهای سخت بانک مرکزی

«روزهای سخت بانک مرکزی»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی دنیای اقتصاد به قلم دکتر سیداحمد میرمطهری است که در آن می‌خوانید؛این‌روزها برای بانک مرکزی ایران روزهایی عادی نیست.

بانک مرکزی در مقام سیاست‌گذار پولی، سال‌ها است از مهم‌ترین ابزار سیاستی در این عرصه، یعنی ابزار نرخ بهره، تا حدود زیادی محروم مانده است. علاوه بر آن، به سبب مداخلات مکرر دستوری در عملکرد بانک‌ها، طی سال‌های اخیر و رشد غول‌آسای حجم نقدینگی، مدیریت تورم با شرایط نسبتا دشواری مواجه بوده و تنها با یاری عواملی مانند رکود اقتصاد جهانی و افت قیمت‌ها در عرصه جهان و نیز برخی سیاست‌های انقباضی در عرصه تسهیلات مانند محدودسازی تسهیلات بانک مسکن، توانسته‌است تاحدودی آهنگ رشد تورم را مهار سازد.

سیاست‌های سال‌های اخیر در اعطای آسان تسهیلات به بخش‌های مختلف و گاه نامولد اقتصادی، مداخلات مکرر سیاسی در عملکرد بانک‌ها و نیز درگیر شدن بانک‌های خصوصی در درگیری‌های جناحی، شرایط دشواری برای شبکه بانکی ایران فراهم ساخت. حاصل این سیاست‌ها و کاهش نسبی سودآوری بخش‌های واقعی اقتصاد، افت حاشیه سود بانک‌ها، اعم از خصوصی و یا دولتی بوده است. افزایش حجم مطالبات سوخت‌شده و مطالبات مشکوک‌الوصول و کاهش دستوری نرخ بهره در عقود مبادله‌ای از سویی و کاهش سود ناشی از سرمایه‌گذاری‌های بانک‌ها از سوی دیگر، در عمل باعث شد سود حاصل از فعالیت‌های بانکی به‌شدت کاهش یابد. بسیاری از سرمایه‌گذاری‌های بانک‌ها در سال‌های اخیر، به‌خصوص سرمایه‌گذاری‌های گسترده‌ در مستغلات، دارایی‌های واقعی و نیز بورس اوراق بهادار منجر به زیان شده است. می‌توان برای مدتی این زیان را پنهان ساخت، اما قطعا در درازمدت آثار نامطلوب زیان حاصل‌شده در فعالیت‌های بانکی، آثار مخرب خود را بیش از امروز آشکار می‌سازد.

در این شرایط، و وقتی شاهد مشکلات مهم ساختاری در شبکه بانکی هستیم، تازه صحبت از خصوصی‌سازی بانک‌های دولتی می‌شود؛ اگر واقعا به دنبال افزایش کارایی از مجرای خصوصی‌سازی هستیم، واگذاری سهام بانک‌های دولتی به بخش خصوصی در شرایط عدم اصلاح ساختارهای مالی و سازمانی بانک‌ها، تنها حاصلی که می‌تواند به دنبال داشته باشد، رفع تکلیف‌های بودجه‌ای خصوصی‌سازی است که نه از آن کارایی به دست می‌آید و نه رشد بهره‌وری.بنابراین، بانک مرکزی در مقام ناظر بر فعالیت بانک‌ها از سویی با چالش زیان‌های بخش بانکی و ترفندهای به کار رفته برای پوشاندن این زیان و نیز واگذاری‌های شتاب‌زده در بانک‌های دولتی روبه‌رو است و از سوی دیگر در مقام سیاست‌گذار پولی با دشواری‌های کنترل نقدینگی و تورم مواجه است، در شرایطی که قادر نیست استفاده‌ بهینه را از ابزار نرخ بهره ببرد.اما علاوه بر آن، چالش مهم دیگر بانک‌مرکزی در این روزها، دشواری‌های ناشی از مدیریت ارزی کشور است. تثبیت نرخ اسمی ارز در سال‌های گذشته و امسال در شرایطی استمرار یافته است که به سبب افت درآمدهای نفتی شاهد کاهش شدید درآمدهای ارزی ایران هستیم. البته، تقاضای واقعی برای ارز نیز تاحدودی به سبب رکود نسبی در بخش‌های واقعی اقتصاد کاهش یافته است. اما پتانسیل بالایی برای تقاضاهای سوداگرانه ارزی وجود دارد که در مقطع بروز این احساس در میان فعالان بازار که دیگر بانک مرکزی قادر به حمایت از نرخ رسمی ارز نیست، به بازار هجوم خواهد آورد. در میان‌مدت به نظر نمی‌رسد امکان استمرار حمایت از نرخ کنونی وجود داشته باشد و همین امر نیز سومین چالش مهم بانک مرکزی را در شرایط کنونی اقتصاد ایران فراهم می‌آورد.

بانک مرکزی برای مدیریت این چالش‌ها، نیازمند سیاست‌گذاری‌هایی مبتنی بر رویکردی کارشناسانه، مدیریتی هوشمندانه و فارغ از دخالت‌های سیاسی، در بستری از ثبات مدیریتی است. عدم‌تحقق هریک از سه شرط فوق، مدیریت پولی و ارزی ایران را در شرایط کنونی با دشواری‌ها و چالش‌های بسیار بیشتری مواجه می‌سازد.

رسالت:دولت سازی اسلامی در ایران

«دولت سازی اسلامی در ایران»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی رسالت است که در آن می‌خوانید؛پژوهشگران اجتماعی دولت و قدرت رسمی در هر جامعه را معیار مناسبی برای شناخت جوامع قلمداد می کنند. قدرت رسمی و یا دولت در یک تعریف فنی مجموعه ای از دستگاه هایی است که تحت عنوان حاکمیت ملی به اعمال مشروع قدرت  می پردازند. “ژرژسل” در تحلیل خود راجع به دولت می گوید :  “ دولت یک پدیده اجتماعی است ، نوعی از وجود یک اجتماع سیاسی معین درسرزمینی محدود است که در آن یک نظام حقوقی مستقل و یک سازمان تاسیسی تکامل پیدا کرده است. “ جان لاک می گوید: “هدف دولت حصول آرامش و تامین صلح و ایجاد امنیت و تهیه موجبات رفاه افراد جامعه است. “ دولت را جان لاک “ وسیله ای برای حفظ نظم بین مردمی با قدرت محدود “ معرفی می کند.‌

شاه بیت تمام تعاریفی که از دولت مشروع و مدرن ارائه شده ساختار و کیفیتی است که از جنس ملت و برخاسته از متن  توده هاست. این کیفیت توزیع خاصی از قدرت در سطح جامعه است که با فرهنگ و سنتهای اجتماعی پیوند مستمر دارد.‌

در ایران جدید که سوزن پرگار عزیمت آن را برخی در سلسله صفوی می گذارند ساختار دولت روندهای زایشی خود را آغاز کرد. البته هنوز بعضی از جامعه شناسان معتقدند در ایران جدید چیزی به اسم دولت مدرن شکل نگرفته است. چرا که اساسا دولت مدرن بر بستر یک جهان بینی و معرفت شناسی مدرن و سکولاریستی می روید. اما در عین حال نمی توان دانشوران بزرگ و برجسته‌ای چون شیخ بهایی، میرفندرسکی، ملاصدرا، مجلسی و ملامحسن فیض کاشانی، علامه مجلسی و هنرمندانی نظیر کمال‌الدین بهزاد، آقامیرک، سلطان محمد، میرسیدعلی و علیرضا عباسی و بسیاری دیگر از خوشنویسان و نقاشان بزرگ و نام‌آور این عصر که هنوز آثار آنها بر تارک علم و هنر و دین می درخشد را انکار کرد. بدون تردید این رویش عظیم در ادب و فرهنگ و هنر ایران نمی تواند در پیوند مستمر با فرایند دولت سازی در ایران نباشد.‌

با پیروزی انقلاب اسلامی دولت سازی در ایران وارد مرحله جدیدی شد. ناکامی ها و شکستهای این فرایند در سلسله های قاجار و پهلوی روشنفکران انقلابی را به تجدید نظر در روند  دولت سازی در ایران واداشت. پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل نظام اسلامی به طور خود به خود فضای اجتماعی و سیاسی کشور را مهیای تشکیل یک دولت اسلامی نمود. دولتی که مقدمه ایجاد جامعه اسلامی و کشور اسلامی است.‌

هر چند در تقسیم بندی های متداول در گونه شناسی رژیم های سیاسی، دولت اسلامی هنوز جایگاه درخور توجهی پیدا نکرده و بیشتر شبیه یک آرمان نظری است اما عموم مسلمانان و به خصوص ملت انقلابی ایران معتقدند که مفهوم دولت اسلامی یک ما به ازای عینی و واقعی دارد که در هر عصر و مکان به فراخور مقتضیات امکان حدوث و تکامل دارد.‌

به تعبیر رهبر فرزانه انقلاب:” از همان اوان کار، تلاش برای تشکیل دولت اسلامی شروع شد. بعضی‌ها می‌گویند شما بعد از 27 سال می‌خواهید دولت اسلامی تشکیل دهید؟ نه، تلاش و اقدام برای تشکیل دولت اسلامی از روز اول شروع شد؛ منتها افت و خیز داشته؛ پیشرفت و عقبگرد داشته؛ در جاهایی موفق بودیم، در برهه‌ای موفق نبودیم. بعضی از ماها وسط راه پایمان لغزید؛ بعضی از ماها در اصل هدف مردد شدیم؛ بعضی از ماها نتوانستیم خود را نگه داریم؛ دلبسته‌ به رفتارهای طاغوتی شدیم.”( رهبر معظم انقلاب اسلامی‌ در دیدار رئیس جمهور و هیئت وزیران-  8‌‌1384/6/)‌
اغلب مشکلات امروز کشور ناشی از تردیدهای گذشته و حال ما در تحقق مفهوم “دولت اسلامی” است.‌

دولت اسلامی اگر چه از بایسته های انقلاب اسلامی است اما در مسیر تحقق آن افت و خیز های فراوانی وجود داشته است. در واقع در حرکت اسلامی ملت ایران انقلاب اسلامی اولین منزلگاه بود که در ادامه به تشکیل نظام اسلامی انجامید. تحقق دولت اسلامی از همان عنفوان انقلاب اسلامی به عنوان یکی از اهداف اصلی حرکت اسلامی ملت ایران مطرح شد و تشکیل این الگوی آرمانی از دولت  مقدمه ای بر شکل گیری بطئی “جامعه اسلامی” قلمداد می شد. اما دراین مسیر ملت بصیر ایران شاهد پستی و بلندی هایی نیز بود.‌

به تعبیر مقام معظم رهبری:”اگر دولت ما اسلامی شد، آن وقت کشورمان اسلامی خواهد شد....اول، ما اسلامی می‌شویم؛ وقتی اسلامی شدیم، “کونوا دعاه الناس بغیر السنتکم”؛آنوقت عمل ما مردم را مسلمان واقعی خواهد کرد و کشور، اسلامی خواهد شد؛ هم احکام ومقررات اسلامی است، هم اجرا اسلامی است.”‌
در حقیقت حیات اجتماعی مومنانه در گرو مهندسی دولت اسلامی- ایرانی است. دولتی که بتواند در مناسبات سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی  بن مایه های اسلامی را وارد نماید.‌
ادامه دارد...

جمهوری اسلامی:توپ آتشین غول پیکر

«توپ آتشین غول پیکر»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی جمهوری اسلامی است که در آن می‌خوانید؛ سفر رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله خامنه ای به استان کردستان علاوه بر جنبه های عاطفی فرهنگی اجتماعی و سیاسی و ویژگی های منحصر به فردی که در تقویت وحدت ملی و همبستگی اقوام مختلف ایرانی در چارچوب نظام مقدس جمهوری اسلامی دارد از جنبه پاسخگوئی به تهدیدات دشمنان نیز دارای اهمیت ویژه ایست . همزمان با این سفر اخباری از طریق رسانه ها منتشر می شود که از نوعی تهدید به حمله هوائی توسط ارتش رژیم صهیونیستی به نقاط استراتژیک ایران از جمله مراکز هسته ای حکایت دارد. صهیونیست ها مدتی است مشغول مانور هستند و در گمانه زنی ها یک احتمال اینست که این مانورها برای کسب آمادگی جهت حمله به ایران است.

هرچند هنوز هدف این کسب آمادگی ها کاملا مشخص نیست اما رفت و آمدهای آمریکائی ها به فلسطین اشغالی و پیام ها و اظهارات مقامات آمریکائی تا حدودی اخبار مربوط به هدف بودن ایران را تایید می کنند. روزنامه صهیونیستی « هاآرتص » از پیام ویژه اوباما رئیس جمهور آمریکا به نخست وزیر رژیم صهیونیستی در این زمینه خبر داده است . این روزنامه نوشت : باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا با ارسال پیامی به بنیامین نتانیاهو نخست وزیر رژیم صهیونیستی درباره هرگونه حمله احتمالی اسرائیل به ایران هشدار داد. رئیس جمهور آمریکا در این پیام از نتانیاهو خواسته است با عملیات نظامی علیه ایران آمریکا را حیرت زده نکند.

همزمان با انتشار این خبر رهبر معظم انقلاب اسلامی در اظهاراتی که در جمع نیروهای مسلح در پادگان امام علی علیه السلام سنندج داشتند فرمودند : « ملت بزرگ ایران و نظام مقتدر اسلامی اهل تعدی و تجاوز نیستند اما در پاسخ به تهدیدات دیگران لحظه ای درنگ نخواهند کرد و یقینا به فضل الهی و در پرتو آمادگی های روزافزون ملت مسئولان و نیروهای مسلح تهدید و توطئه و بدخواهی دشمنان به هیچ نتیجه ای نخواهد رسید » .

این سخن دقیق رهبر معظم انقلاب اسلامی و فرمانده کل قوا از پشتوانه عظیم مردمی توانائی بالای نیروهای مسلح اعتماد به نفس مسئولان نظام جمهوری اسلامی و حمایت های ملت های مختلف جهان که به انقلاب و نظام جمهوری اسلامی دل بسته اند برخوردار است . شاید فقط بخشی از این واقعیت ها را بتوان در اعترافات رسانه های غربی و شخصیت های مطرح جهانی یافت رسانه هائی که در اختیار دشمنان ایران قرار دارند اما در مواجهه با واقعیت های انکارناپذیر چاره ای جز اعتراف ندارند.

روزنامه آمریکائی « کریستین ساینس مانیتور » اخیرا در گزارشی عواقب مصیبت بار هرگونه حمله احتمالی به تاسیسات هسته ای ایران را مصیبت بار دانسته و نوشت : « حمله به ایران سونامی علیه اسرائیلی ها در جهان را در پی خواهد داشت » . همین روزنامه با اشاره به تهدیدات نخست وزیر رژیم صهیونیستی علیه ایران نوشت : « جهان باید امیدوار باشد که این تهدیدات پوچ و تهی باشد. عواقب یکجانبه اسرائیل اگر مصیبت بار نباشد عظیم خواهد بود و اوباما نمی تواند به خود اجازه دهد از نتانیاهو بترسد. اگر نیروی هوائی اسرائیل به ایران حمله کند وی نمی تواند به تل آویو چراغ سبز نشان دهد » .

محمد البرادعی مدیر کل آژانس اتمی هم به رژیم صهیونیستی هشدار داد و گفت : « حمله به ایران کل منطقه را به یک توپ آتشین غول پیکر تبدیل خواهد کرد و ایرانیان بلافاصله ساخت بمب اتمی را آغاز خواهند کرد و مورد حمایت کل جهان اسلام قرار خواهند گرفت .

روزنامه ها و رسانه های دیگر غربی نیز این روزها همین هشدارها را به سران رژیم صهیونیستی می دهند و عواقب خطرناک حمله به تاسیسات هسته ای ایران را گوشزد می کنند. این رسانه ها با اشاره به خشم طرفداران جمهوری اسلامی در نقاط مختلف جهان رژیم صهیونیستی و حتی حامیان غربی این رژیم را از عوارض این خشم بیم می دهند.

درک این واقعیت برای کسانیکه با تاریخ 30 سال اخیر اندکی آشنا باشند چندان دشوار نیست . مردم ایران توانستند با اراده پولادین خود در برابر رژیم تا دندان مسلح شاه بایستند و علیرغم حمایت های همه جانبه آمریکا از وی سلسله پهلوی را به همراه رژیم منحط و فاسد شاهنشاهی به زباله دان تاریخ بیاندازند و نفوذ استعماری آمریکا در ایران را قطع کنند. در جنگ تحمیلی نیز علیرغم حمایت های بی حساب و کتاب سران ارتجاع عرب و قدرت های استکباری شرق و غرب از صدام و رژیم بعث عراق ملت ایران توانست به پیروزی برسد و نظام جمهوری اسلامی را تثبیت کند و بیداری ملت های مسلمان و سایر ملت ها را سبب شود مردم ایران علاوه بر این در برابر توطئه های دشمنان از قبیل کودتا تحریم های اقتصادی و فشارهای سیاسی بایستند و در تمامی زمینه ها پیروز و سربلند به راه خود ادامه دهند.

امروز اگر رئیس جمهور آمریکا سراسیمه نماینده ویژه به تل آویو می فرستد تا پیام او را در کابینه رژیم صهیونیستی بخواند و سران این رژیم را از حمله به ایران برحذر دارد به این دلیل است که او با تجربه 30 سال گذشته و برخوردهای ناکام اسلاف خود با ملت ایران مواجه است و به درستی میداند که در افتادن با این ملت نتیجه ای جز شکست ندارد.

سران رژیم صهیونیستی باید از تجربه جنگ 33 روزه لبنان که افسانه شکست ناپذیری ارتش این رژیم را باطل کرد عبرت بگیرند . آنها باید این سخن رهبر انقلاب اسلامی ایران را جدی بدانند که « در پاسخ به تهدیدات لحظه ای درنگ نخواهیم کرد » . این حرف همه مردم ایران است و سران رژیم صهیونیستی با اطلاعاتی که از قدرت رزمی ایران دارند بعید است هوس تعرض به ایران را کنار نگذارند و به تعبیر البرادعی خود را در برابر « توپ آتشین غول پیکر » قرار دهند.

‌کیهان:فاتحه اى براى حقوق بشر!

«فاتحه اى براى حقوق بشر!»یادداشت روز روزنامه‌‌ی کیهان به قلم حسام الدین برومند است که در آن می‌خوانید؛جمعه گذشته و تنها سه روز پس از آنکه آمریکا برای اولین بار و در رویدادی پرسش برانگیز به عضویت شورای حقوق بشر سازمان ملل درآمد؛باراک اوباما دستور داد تا دادگاه های نظامی دوران بوش-همتای قبلی اش- برای محاکمه زندانیان گوانتانامو مجدداً آغاز به کار کنند.

عضویت آمریکا در شورای حقوق بشر به عنوان نهادی که وظیفه آن نظارت بر وضعیت حقوق بشر در 192 کشور عضو سازمان ملل متحد است در حالی صورت می گیرد که واشنگتن طی سال های اخیر و به ویژه در دوران 8 ساله زمامداری جرج بوش با تجاوز آشکار از چارچوب قوانین بین المللی حقوق بشر، کارنامه ای سیاه در این زمینه از خود بر جای گذاشته است و بارها توسط  همین شورا درباره نقض حقوق بشر مورد انتقاد شدید قرار گرفته بود و جالب آنکه آمریکا نیز شورای حقوق بشر را متهم می کرد در آن کشورهایی عضویت دارند که حقوق بشر را نقض می نمایند و برای همین از سال 2006 که «شورای حقوق بشر» جایگزین «کمیسیون حقوق بشر» در سازمان ملل شد آمریکا به عضویت آن درنیامد.

اکنون باید  به ارزیابی این موضوع نشست که چه اتفاقی افتاده است که پس از رسوایی آمریکا در نقض گسترده و بی پرده حقوق بشر در محیط بین الملل و به راه انداختن جنگ و کشتار در افغانستان و عراق - به بهانه های واهی مبارزه با تروریسم و یا کشف تسلیحات کشتارجمعی که هیچ گاه محقق نشد- و حمایت مادی و لجستیکی از سردمداران کودک کش صهیونیستی در جنایات ددمنشانه غزه و همچنین فاش شدن جنایت های سازمان سیا-CIA- در بازداشت های غیرقانونی و شکنجه انسان ها در زندان های گوانتانامو، ابوغریب، بگرام و بسیاری دیگر از زندان های مخفیانه خارج از آمریکا؛ واشنگتن با ژست حقوق بشر به عضویت شورای حقوق بشر سازمان ملل درآمده است. و آیا این عضویت نشانه و قرینه ای است بر اینکه دولت اوباما در زمینه حقوق بشر عملکردی متفاوت از دولت بوش خواهد داشت؟!

1- عضویت آمریکا در شورای حقوق بشر سازمان ملل و کسب یک کرسی در این شورا در پی انتخابات مجمع عمومی در شرایطی است که از مدت ها قبل از برگزاری انتخابات، کارشناسان و صاحبنظران پیش بینی می کردند علی رغم سوابق و عملکرد ضدحقوق بشری آمریکا در عرصه بین المللی، این کشور رأی لازم را برای عضویت در شورای حقوق بشر اخذ خواهد کرد از این منظر انتخابات انجام شده را می بایست فرمالیته و تشریفاتی قلمداد کرد. همچنانکه روزنامه آمریکایی نیویورک تایمز در مقاله ای به قلم «واسلاو هاول» رئیس جمهور سابق چک، با تاکید بر اینکه شماری از کاندیداها- کشورهای سابقه دار در نقض حقوق بشر- بی کفایت و بی صلاحیت هستند نتیجه این انتخابات را از پیش  تعیین شده خواند و نوشت: «هر نوع رای دادن دموکراتیک به این روش  یک نمایش مضحک است».

بنابراین رای به کشوری که در مقیاس جهانی ناقض حقوق بشر است نه در چارچوب موازین حقوقی- و یا دست کم اخلاقی- بلکه در راستای زد و بندهای سیاسی جاه طلبانه قابل تفسیر است. وگرنه هویت جعلی و تقلبی حقوق بشر  آمریکایی ها که روزگاری نه چندان دور به دروغ و با لطایف الحیل خود را پرچمدار دفاع از حقوق بشر جا زده بودند امروز برای افکارعمومی دنیا و ملت ها برملا شده است.

مدت هاست که داعیه  حقوق بشری آمریکا در دنیا رنگ باخته است بطوری که با شنیدن واژه «حقوق بشر» برای افکارعمومی جهان تصاویر مشمئزکننده شکنجه ها و اقدامات وحشیانه آمریکایی ها در زندان های ابوغریب، گوانتانامو و بگرام در افغانستان به اذهان متبادر می شود و امروز ملت های مستقل و آزادیخواه دنیا به خوبی و هوشمندانه دریافته اند که «حقوق بشر آمریکایی» اسم مستعاری برای باج خواهی ها، زیاده خواهی ها و استعمار و استثمار کشورها و به غارت بردن نفت و انرژی منطقه استراتژیک خاورمیانه است. همچنان که مؤسسه چینی «گفت وگوی بشردوستانه» در گزارش سالانه خود در سال 2007 میلادی از اعمال ضد حقوق بشری آمریکا پرده برداشت و صراحتاً اعلام کرد که آمریکا بزرگ ترین ناقض حقوق بشر در دنیاست.

2- باراک اوباما رئیس جمهور جدید آمریکا تلاش دارد با رتوش چهره کریه، مخوف و بدترکیب «کاخ سفید» تا حدودی شرایط نابسامان سیاسی و اقتصادی واشنگتن را بهبود ببخشد و از آنجایی که به گفته هیلاری کلینتون وزیر خارجه اوباما، «حقوق بشر عنصر اساسی سیاست خارجی دولت جدید آمریکاست» باید دید اوباما طی 4 ماه گذشته که بر مسند قدرت بوده است چه اقداماتی را پیرامون «حقوق بشر» کلید زده و یا به سرانجام رسانده است. پیگیری پرونده حقوق بشر در دولت اوباما از اهمیتی مضاعف و معنادار برخوردار است  چرا که اوباما در جریان مبارزات انتخاباتی با برگزیدن شعار و گفتمان «تغییر»، تبلیغاتش را حول محور «حقوق شهروندی و حقوق بشر» متمرکز کرده بود.

به عنوان نمونه وی متعهد شد که زندان گوانتانامو را تعطیل می کند و دستور توقف شکنجه زندانیان توسط سربازان آمریکایی را صادر خواهد کرد. اوباما همچنین در همین راستا ماه گذشته 4 سند محرمانه مربوط به موضوع جنجال برانگیز شکنجه زندانیان در دوران ریاست جمهوری سابق این کشور که به سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا- سیا- اجازه می داد از روش های شکنجه غرق مصنوعی، بی خوابی و قراردادن زندانیان در برابر نیش حشرات علیه مظنونین به عضویت در القاعده استفاده کنند را منتشر کرد. اما علی رغم پاره ای از تحرکات اوباما در زمینه حقوق بشر به منظور متفاوت نشان دادن سیاست هایش نسبت به راهبردهای دولت بوش با کمی تأمل و دقت در رویکرد و رفتارشناسی اوباما در خصوص «حقوق بشر» محرز می گردد که جنس تصمیمات و باورهای اوباما با سلف قبلی اش بوش تفاوت چندانی ندارد و تنها نوع رفتار انتخابی اوباما در مواجهه با مقوله حقوق بشر بغرنج و پیچیده است؛ چرا که در عین مانور و اصرار اوباما و دولت وی در تغییر رفتار کاخ سفید نسبت به قبل مشاهده می شود که در تازه ترین تصمیم، اوباما احیای دادگاه های نظامی در زمان بوش برای محاکمه زندانیان گوانتانامو را خواستار می شود.

یا چندی قبل اوباما طی بیانیه ای اعلام کرد که بازپرسان سیا که در دولت بوش به شکنجه زندانیان مظنون به شرکت در فعالیت های تروریستی پرداختند مورد پیگرد قضایی قرار نخواهند گرفت.

در حالی که براساس گزارش کمیته بین المللی صلیب سرخ- که در 43 صفحه تنظیم شده است- ابعاد تازه ای از جنایت های سازمان سیا در زندان های مخفیانه خارج از آمریکا در دوره اوباما به اثبات رسیده است.

همچنین به موجب گزارش سازمان عفو بین الملل از زمانی که اوباما دستور بسته شدن گوانتانامو را صادر کرده است تاکنون تنها یک زندانی از این زندان آزاد شده است.

نمونه هایی از اقدامات ضد و نقیض اوباما در مقوله حقوق بشر در همین چند ماه از دوران زمامداری وی حکایت از آن دارد «تغییری» که دولت اوباما در مسئله حقوق بشر از آن دم می زد تنها فریبی برای سرپوش گذاشتن بر فعالیت ها و اقدامات زورگویانه و زیاده خواهانه واشنگتن است تا از این رهگذر چهره کریه کاخ سفید رتوش شود و اینجاست که جمله هیلاری کلینتون مبنی بر اینکه حقوق بشر عنصر اساسی سیاست خارجی آمریکاست بهتر فهمیده می شود اکنون که آمریکایی ها در ادامه سیاست سالوسانه خود مبنی بر تغییر به عضویت شورای حقوق بشر سازمان ملل درآمده اند چنانچه تاکتیک ها و ترفندهای آنها در پوشش حقوق بشر رصد و شناخته نشود و در برابر زیاده خواهی ها و باج خواهی های آمریکا و همپیمانانش اقدامی مؤثر ا تخاذ نگردد می بایست فاتحه حقوق بشر را در عرصه بین المللی خواند.

سرمایه:تخلف محرز دولت

«تخلف محرز دولت»عنوان سرمقاله‌ی روزنامهی سرمایه به قلم موید حسینی صدر است که در آن می‌خوانید؛ در ارتباط با موضوع گزارش تفریغ بودجه سال های 85 و 86 و مشخص نبودن وضعیت یک میلیارد دلار از درآمدهای ارزی، تاکنون گزارش های دستگاه وزارت اقتصاد، نفت، بانک مرکزی و خزانه داری کل کشور مورد بررسی قرار گرفته است.طی جلسات متعددی که در کمیسیون انرژی مجلس برای بررسی این موضوع برگزار شد.

نهایتاً در آخرین جلسه کمیسیون انرژی مجلس و دیوان محاسبات تمامی گزارشات ارائه شده از سوی بانک مرکزی، وزارت امور اقتصادی و دارایی، خزانه داری کل کشور و همچنین وزارت نفت مورد بررسی قرار گرفت اما در تمامی این گزارش ها نکات مبهمی وجود داشت. در گزارش های ارائه شده از سوی نهادها هر کدام با استدلال های خود سعی در اثبات گزارش خود داشتند که با بررسی های صورت گرفته نهایتاً دیوان محاسبات با توجه به استدلال های خود و ابهامات موجود در گزارش ها، تخلف را محرز دانست و قرار شد پرونده یک میلیارد دلار واریز نشده به خزانه مراحل قانونی خود را طی کند. بر این اساس، هنوز وضعیت این یک میلیارد دلار و اسناد مربوط به آن به طور کامل مشخص نشده و دیوان محاسبات هنوز قانع نشده است.

مردم سالاری:افتتاح پروژه هافقط با حضور رئیس جمهور

«افتتاح پروژه هافقط با حضور رئیس جمهور»عنوان یادداشت روز روزنامه‌‌ی مردم سالاری به قلم حمیدرضا شکوهی است که در آن می‌خوانید؛افزایش تعداد سفرهای رئیس  جمهور در دولت نهم و تلا ش برای حضور محمود احمدی نژاد و اعضای هیات دولت هنگام افتتاح طرح های عمرانی واقتصادی و... در تمامی نقاط کشور، از  جمله  مسائلی است که همواره انتقاداتی را به همراه داشته چرا که منتقدان معتقدند حضور شخص رئیس جمهور و هیات دولت  در استان ها اگر حتی برای تصمیم گیری در مورد اجرای طرح ها و پروژه های مختلف و مصوب کردن آن ضروری باشد - که  در این مورد هم تردیدهای جدی وجود دارد - برای افتتاح طرح ها و پروژه ها چندان ضروری به نظر نمی رسد مگر آنکه جنبه تبلیغاتی و رسانه ای این حضور مدنظر قرار داشته باشد که به نظر می رسد در دولت نهم همین طور است. چرا که افتتاح طرح ها و پروژه های استانی و منطقه ای یا تخصیص بودجه برای طرح ها و  تصویب اجرای آن، نیازمند حضور هیات دولت در منطقه است و در غیر این صورت هیچ تصمیم کلا نی اتخاذ نمی شود، گویی همه مدیران استانی  و منطقه ای تنها باید در انتظار رئیس جمهور و وزرا باشند تا تصمیم مهمی اجرایی شود، حال، این تصمیم می تواند مصوب کردن یک پروژه و تخصیص بودجه  برای اجرای آن باشد یا افتتاح یک طرح.

در این مورد نمونه های استانی بسیار است که در مقاطع زمانی گوناگون، توسط مسئولا ن محلی و استانی یا نمایندگان شهرهای مختلف در مجلس شورای اسلا می مطرح شده و نسبت به آن انتقاداتی صورت گرفته و آخرین نمونه از آن هم مشکلا ت موجود بر سر راه تخصیص بودجه یا افتتاح پروژه هایی در استان سمنان است که باتوجه به تاخیر در سفر استانی احمدی نژاد به این استان، باز هم دچار تاخیر شده; چرا که باید حتما رئیس جمهور و وزرا در استان حضور داشته باشند تا این تصمیمات مصوب یا اجرایی شود و لاغیر. اما ای کاش این اقدامات تنها به موضوعات محلی و استانی منحصر می شد. در حالی که گاهی این تصمیمات، گریبانگیر پروژه هایی ملی می شود که این امر هم مسبوق به سابقه است. به طوری که برخی از پروژه ها، روزها و هفته ها معطل می مانند تا سرانجام رئیس جمهور فرصتی پیدا کند و برای افتتاح آن پروژه  مهم، به منطقه مربوطه سفر کند; چرا که گویی این پروژه ها بدون حضور رئیس جمهور نباید افتتاح شود.

برای اینکه به کلی گویی و سیاه نمایی متهم نشویم، همانگونه که در بند قبلی مطلب خود، سمنان را مثال زدم، در این بند نیز از پروژه  ملی تزریق گاز به میدان نفتی آغاجاری که گفته می شود بزرگترین پروژه تزریق گاز در جهان است یاد می کنم. براساس اعلام صریح غلامحسین نوذری وزیر نفت در کنفرانس خبری حاشیه نمایشگاه بین المللی نفت، گاز و پتروشیمی که قریب به یک ماه پیش برگزار شد، همان زمان، پروژه تزریق گاز آغاجاری آماده افتتاح بود و قرار بود با حضور احمدی نژاد افتتاح شود اما تاکنون خبری از افتتاح این پروژه نیست چرا که همانگونه که باز هم وزیر نفت، این بار در هفته گذشته اعلام کرد، هنوز رئیس جمهور فرصتی برای افتتاح این پروژه پیدا نکرده است. اینکه چرا یک پروژه مهم ملی - و البته ده ها پروژه دیگر - حتما باید با حضور رئیس جمهور افتتاح شوند و اگر او فرصت نداشته باشد تا در مراسم افتتاح حاضر شود، افتتاح پروژه به تاخیر می افتد، موضوعی نیست که بتوان به سادگی از کنار آن عبور کرد.

البته زمانی آقای احمدی نژاد اعلام کرده بود که هیچ پروژه ای برای افتتاح، معطل حضور او نخواهد شد اما اکنون که این اتفاق، نه یک بار بلکه چند بار رخ داده - ماجرای افتتاح فازهای 6  و 7 و 8 و نیز 9 و 10 میدان گازی پارس جنوبی در نیمه دوم سال گذشته را هم به یاد بیاورید - باید به رئیس جمهور محترم یادآوری کرد که آنچه در حال حاضر رخ می دهد، برخلاف آن گفتار است. اگر شائبه استفاده تبلیغاتی از افتتاح پروژه های مختلف با حضور رئیس جمهور را هم نپذیریم، نمی توانیم این ضعف را در دولت نهم نادیده بگیریم که افتتاح هر پروژه ای نیازمند حضور فیزیکی شخص رئیس جمهور است.

قدس:جنگ ایدئولوژیک پیرامون دیوراند

«جنگ ایدئولوژیک پیرامون دیوراند »عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی قدس به قلم محمد ملازهی است که در آن می‌خوانید؛قبایل پشتون در دو سوی خط مرزی «دیوراند» میان پاکستان و افغانستان به دلایل تاریخی در محور مناقشه ای منطقه ای با ماهیتی بین المللی قرار گرفته اند.

هر چند دورنمای جنگی که در این مناطق در شمال پاکستان و شرق و جنوب افغانستان در جریان است، بدرستی روشن نیست، اما از هم اکنون می توان پیش بینی کرد آینده این منطقه متفاوت تر از وضعیت کنونی و گذشته آن باشد. سازمان یافته ترین قبایل، در حال دگرگونی ساختاری قرار گرفته اند و شاید هم در پایان این جنگ نابرابر که آگاهانه ایدئولوژیک شده است، قبایل پشتون وارد دوران جدیدی شوند و شیوه زندگی و زیستی هزاران ساله شان را اگر نه به طور کامل رها کنند ولی در مسیری قرار گیرند که برای دولتهای ملی اسلام آباد - کابل دردسرساز تلقی نشوند.

اما جالب تر این است که جنگ تنها علیه قبایل پشتون است و خود آنها صاحب و اداره کننده جنگ نیستند. درست به همین دلیل است که بهای اصلی مادی و انسانی آن را قبایل می پردازند.

جنگ ایدئولوژیک شده کنونی در مناطق پشتون نشین شمال پاکستان و شرق و جنوب افغانستان نبرد بین دو ایدئولوژی مدعی است. هر دو مدعی اند که می خواهند مردم را به سعادت برسانند و برای رساندن مردم به سعادت است که جنگ می کنند. القاعده و طالبان با ادعای جهاد علیه کفر جهانی مشغول کشتار مردم قبایل هستند و آمریکا و ناتو و ارتشهای متحد پاکستان و افغانستان، سعادت را در ایدئولوژی دموکراسی لیبرال در زرورق پوشانده اند و با توپ و تانگ و جنگنده و موشک باران مناطق مسکونی، زمینه ورود مردم به بهشت موردنظر را فراهم می کنند. در این بین، این مردم هستند که کشته می شوند و خود نمی دانند که این بهشت اجباری کجاست که آنها باید از میان خون و آتش عبور کنند تا به آن برسند.

واقعیت این است که القاعده، طالبان، آمریکا، ناتو و هر بازیگر دیگری که در مناطق پشتون نشین در دو طرف خط مرزی «دیوراند» مشغول جنگ ایدئولوژیک شده است؛ در سودای بهشت، جهنم را پیش روی مردم گشوده است.

اما در این میان، دولت و ارتش پاکستان که جنگ را در دره «سوات» پی می گیرد، با موقعیت دشوارتری رو به روست. حداقل اش این است که هم اکنون با جمعیت آواره یک و نیم میلیونی رو به روست که پس از سال 1947 و زمان جا به جایی بزرگ جمعیت مسلمان از هند با آن رو به رو نبوده است. گرچه پشتونها در افغانستان این جا به جایی را در دوران جهاد علیه اتحاد شوروی سابق تجربه کرده اند، اما در هر حال پاکستان اکنون میزبان پشتونها با ملیت خودی است.

تردید نباید کرد که وضعیت جاری در میان قبایل پشتون بهای آن را تنها به قبایل تحمیل نخواهد کرد و در صورت ادامه سایر قومیتها در پاکستان و افغانستان و حتی در منطقه ممکن است درگیر پیامدهای منفی آن شوند. گذشته از این تجربه تاریخی در سایر مناطق جهان نشان می دهد که جنگ ایدئولوژیک بسادگی پایان نمی یابد و می تواند سالها ادامه یابد. هم اکنون قبایل پشتون با جنگی نابرابر و با دورنمای ناروشن رو به رو شده اند؛ جنگی که مال آنها نیست، اما مجبورند بهای آن را بپردازند.

صدای عدالت:تحرکات گروه های فشار نشانه چیست؟

«دو بار اغتشاش در سخنرانی موسوی طی یک ماه،تحرکات گروه های فشار نشانه چیست؟»عنوان سرمقالهِ روزنامه‌ی صدای عدالت است که در آن می‌خوانید؛ یادآوری دوران پیش از اصلاحات و اوایل روی کار آمدن خاتمی، خاطرات تلخی را از به هم ریختن مراسم ها و کتک خوردن جوانان و... به اذهان متبادر می کند اما کم کم با پیش رفتن گفتمان اصلاح طلبی و رسیدن جریانات سیاسی به یک عقلانیت نسبی، حملات گروه های فشار خودسر که ظاهرا از جایی فرمان نمی گرفتند و به جایی نیز پاسخگو نبودند فروکش کرد. اما اکنون در شرایطی که چهار سال از جمع شدن بساط اصلاح طلبی می گذرد، در آستانه انتخابات ریاست جمهوری بار دیگر به طور جسته و گریخته شاهد تحرکات این گروه های فشار خودسر هستیم. گروه هایی که گفتگو و تعامل مدنی را بر نمی تابند و صرفا با زبان زور سخن می گویند و کاری جز حضور در تجمعات مسالمت آمیز و بر هم زدن آنها ندارند. این اعمال بیانگر یک مسئله است و یک پیام دارد و آن خیزش مجدد موج اصلاح طلبی و این مسئله افرادی را که زبان منطق را نمی دانند آنقدر نگران کرده است تا مجددا به رفتارهای منسوخ و نخ نمایی که تاریخ مصرفشان گذشته و تجربه نشان داده است به جز نتیجه معکوس حاصل دیگری ندارد، روی بیاورند. شنبه شب سخنرانی مهندس موسوی در مسجد امام صادق(ع) شهرستان ملارد با حمله گروه‌های فشار به مردم و پخش گاز اشک آور به تنش و خشونت کشیده شد. در اواسط سخنرانی مهندس میرحسین موسوی تعدادی از گروه‌های فشار که در انتهای شبستان بارها سخنرانی مهندس میرحسین موسوی را قطع کرده بودند با خشونت کشیدن جلسه قصد داشتند مانع از سخنرانی مهندس میرحسین موسوی شوند. و این برای دومین بار در ماه جاری بود که سخنرانی میرحسین موسوی توسط گروه های خود سر به اغتشاش کشیده شد و مردم مورد ضرب و شتم قرار گرفتند و حاضران در جلسه مجبور به استشمام گاز فلفل شدند. مشابه این مسئله در اوایل اردیبهشت ماه، زمانی که نخست وزیر پیشین ایران قصد سخنرانی در سالن شهید بهشتی شهر مشهد را داشت نیز اتفاق افتاد و عوامل خودسر در آنجا نیز ضمن پخش کردن گاز فلفل برخی از حاضران را مورد ضرب و شتم قرار دادند.

اغتشاش گران با اعمال غیر قانونی خود تلاش دارند به مردم نشان دهند که اقبال به اصلاح طلبان موستوجب توبیخ است و اگر می خواهند بار دیگر به کاندیدای اصلاح طلب رای بدهند باید خود را برای تشدید این رفتارها آماده کنند. اما این افراد از این مسئله غافل اند که گرایش فکری مردم را نمی توان به زور کتک و گاز اشک آور تغییر داد و این راه باطل به بن بست رسیده است. در شرایطی که طی رقابتی نابرابر کاندیدایی که این نیروهای خودسر ادعای حمایت از او را دارند، از امکانات خوبی برای تبلیغ برخوردار است عجیب است که چرا آنها تلاش دارند تا اندک تریبون کاندیدای جریان اصلاحات را از میان بردارند و با ایجاد آشوب در سخنرانی های وی اجازه ندهند پیام او به مردم منتقل شود.

 شایسته است که گروه های اصیل جریان اصول گرایی که از دل سوزان کشور هستند، ضمن اعلام برائت از این افراد با اعمال غیر قانونی گروه های خود سر برخورد کنند چون مسلما دود رفتارهای نادرست اینها به چشم آنها نیز خواهد رفت و می تواند منجر به روی گردانی مردم از جریان اصول گرایی شود. ‏

به نظر می رسد در 30 سالگی انقلاب عزیر کشورمان گروه ها و جریان های سیاسی به آن حد از پختگی و کمال رسیده باشند که با گفتگو و صحبت مسائل سیاسی را حل و فصل کنند و با بیان اندیشه های خود اجازه دهند که مردم آگاهانه و آزادانه، خود و به دست خویش سرنوشت و راه آینده کشور را انتخاب کنند. ‏

این شیوه واقعی نظامی است که به معنای واقعی کلمه جمهوری و اسلامی است که احزاب و گروه ها طی یک رقابت آزاد، عادلانه، منصفانه و به دور از بی اخلاقی برای مدتی زمام اداره امور را در دست خود بگیرند و این امر در مبانی و پیشنیه تاریخی دین مبین اسلام و مذهب تشیع حضور پر رنگ و قاطعی دارد. ‏

خوب است نیروهای خودسری که داعیه دار پیروی از امامان والامقام شیعه هستند به تاریخ نگاه کنند و از مواجهه آن بزرگواران در برابر مخالفان خود درس بگیرند. ائمه ما صرفا زمانی دست به شمشیر می بردند که دشمن از در جنگ وارد می شد و شمشیر می کشید و به جز این مورد همواره زبان منطق را با منطق و سخن را با سخن پاسخ داده اند و آنچه که منجر به پیروزی آنها می گردید منطق کلام و استدلال ایشان بود نه زور شمشیر. حال این افراد با چه مبنایی بر خلاف سنت دینی خود، با مخالفان سیاسی خویش که همگی از معتقدین به دین اسلام و سابقه داران انقلاب هستند اینگونه برخورد می کنند. ‏در اندرزهای امامان معصوم و پیامبر بزرگ اسلام آمده است که به هم ریختن سخنرانی های رقیبان و ضرب وشتم مردم روا است یا در آموزه های امام راحل که مردم را ولی نعمت خود می دانستند و میزان را رای ملت قلمداد می کردند؟ ‏خوب است که این نیروهای خود سر قدری در آموزه های دینی خود تامل و تعمق کنند تا نیک دریابند راهی که میروند به ترکستان است.

آفرینش:هواپیماهای فرتوت ، جان های بی ارزش !

«هواپیماهای فرتوت ، جان های بی ارزش !»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی آفرینش است که در آن می‌خوانید؛جان آدمی گرانتر از آن است که در تنگنای سو» مدیریت افراد ، طعم فنا را تجربه کند و هیچ گاه هم پاسخگویی یافت نشود تا چرایی از دست رفتن این جان را بازگو کند ! هر چه هم که بخواهی دادگاه و محاکمه و رفت و آمد ! این اما  هیچ گاه انجامی چون بازگشت جانهای از دست رفته به همراه ندارد و تنها محکومیت است برای عده ای که انفصال از خدمت و پرداخت جریمه را تجربه می کنند و شاید  هرگز خود را به دلیل سو» مدیریت سرزنش نمی کنند! اگر چه انفصال از خدمت هم جریمه ای ماندگار نبوده است !

این مقدمه در باب وضعیت ناوگان حمل و نقل هوایی کشور است که در سالهای اخیر طعم تلخ بی کفایتی های بسیار را چشیده .  تعدادی هواپیما که در سالهای پیاپی از آسمان به زیر افتادند ،  در میان خاکستر جان صدها انسان سوختند و فراموش شدند. اینگونه است که  از کاستیهای حمل و نقل هوایی کشور اگر بگذریم ،  کوتاه ترین حکایت  شاید سر انجام تلخ پروازهایی باشد  که هیچ گاه کنترل نشدند و تنها به دلیل فروش بلیط و .... به آسمان رفتند و دیگر بازنگشتند. هواپیماهایی که به صد دلیل گفته و نگفته و  موجه و غیر موجه فرسوده بودند و بیشتر به کار نشستن در موزه ها می آمدند تا پرواز بر فراز آسمان ها .آمارهای موجود نشان می دهند که متوسط عمر ناوگان هواپیمایی کشور به بیش از 23 سال رسیده است  .   به عبارتی دیگر ناوگان هواپیمایی  ایران با این میانگین سنی یکی از پیرترین و فرتوت ترین ناوگان های فرسوده دنیاست و این با سابقه 82 ساله صنعت هوایی و پیشینه ما و عضویت در ایکائو، به هیچ رو  همخوانی ندارد .مسئولان وقت هواپیمایی کشور در بهمن ماه 83 در مصاحبه هایی عمرمتوسط ناوگان هواپیمایی را 15/5 سال ذکر کردند  . در حالی که بر اساس یکی از تکالیفی که در قانون برنامه چهارم توسعه در خصوص نوسازی هواپیمایی آمده در بند "ج" ماده 28 تاکید شده است،" نوسازی ناوگان حمل ونقل در پایان برنامه باید متوسط سن ناوگان هوایی حداکثر 15 سال را رقم بزند ،  یعنی در پایان سال 88 باید متوسط سن ناوگان هوایی به 15 سال برسد، اما در بررسی هایی که در آخرین مستندات سازمان هواپیمایی در سال 82 ارائه شد، متوسط عمر ناوگان هواپیمایی ایران براساس این آمار چنین بود :  شرکت ساها با 28 سال، ماهان با 20/3 سال و  ایران ایر /2 20 .

در این میان بیشترین هواپیماهای ما به استناد آمارهای موجود در سازمان هواپیمایی کشور (در پایان سال 82) اینگونه بوده اند :  " توپولوف 154"  با 17 فروند و 2785 صندلی در رتبه نخست، " فوکر 28 " با تعداد 10 فروند و 1003 صندلی در رتبه دوم، " بوئینگ 727 " با 8 فروند و 1320 صندلی و"  ایرباس 310 " با 8 فروند و 2096 صندلی در جایگاه سوم،"  ایرباس 300 "  با 5 فروند و 1228 صندلی، " فوکر 100 " با تعداد 5 فروند و 540 صندلی و نیز " فوکر 50 " به تعداد 5 فروند و 246 صندلی در جایگاه چهارم  .   با این شرایط  اما در حالی که سیستم حمل ونقل هوایی کشور با وجود هواپیماهای فرسوده هر روز شاهد مشکلات فراوانی از قبیل تاخیر در پروازها، نقص فنی درهنگام پرواز و حتی سقوط است اکنون با قرار گرفتن در سال 1388 خورشیدی آمارهای متناقض  نیز رو به افزایش هستند و وضعیت ناوگان حمل و نقل هوایی کشور بهبود چندانی نیافته است. تحریمهای اقتصادی که در چند سال اخیر با صدور چند قطعنامه از سوی شورای امنیت سازمان ملل متحد و تحریمهای یکجانبه اقتصادی  ایران از سوی ایالات متحده آمریکا رنگ و بویی شدیدتر یافته است به سرعت دامان ناوگان حمل و نقل هوایی کشور را گرفت و سبب شد تا واسطه ها و دلالان بین المللی پا در میان بگذارند و بازار فروش هواپیماهای فرسوده دیگر کشورها به ایران  را داغ ببینند!    این در حالی بود که معاون امور اقتصادی سازمان بازرسی کل کشور از بی توجهی سازمان هواپیمایی کشوری به توصیه های سازمان بازرسی در خرید هواپیماهای فرسوده گلایه کرد و وعده داد که به زودی افرادی را که در این خریدها  قصور کرده اند، معرفی خواهند شد.    این مسئول  آن زمان درست پس از خرید هواپیماهای فرسوده از ترکیه اشاره کرده بود که  در زمان خرید،  از هواپیماها و نحوه خرید ایرادهایی گرفته شده و قرار شده است در صورت رفع مشکلات خرید انجام شود .

ولی متاسفانه مشکلات رفع نشد و به توصیه ها هم توجهی نگردید . به این ترتیب بود که  درست چند ماه پس از خرید هواپیماهای فرسوده،  " روزنامه حریت چاپ ترکیه " با لحنی تمسخر آمیز اعلام کرد:" ایران سه فروند هواپیمای مستعمل خطوط هوایی ترکیش ایرلاینز را برای استفاده در ناوگان خود خریداری کرده است . مبلغ این معامله 68 میلیون دلار اعلام شده که البته به همراه 2 موتور   یدکی می باشد.   "    اما هنوز چند ماه از این خریدها نگذشته بود که چهار موتور هواپیماهای ایرباس خریداری شده از ترکیه با هزینه هفت میلیون دلار جهت تعمیر به این کشور فرستاده شدند . جالب است بدانید هواپیمایی ترکیش ایرویز یکی از ایرلاینهای سودآور در سطح جهان می باشد که در سالهای گذشته بخش بزرگی از سود خود را از طریق فروش هواپیماهای فرسوده و دریافت هزینه های تعمیرات به دست آورده است.      در این میان اما به رغم تمام نکات و تذکرات داده شده به مقامات سازمان هواپیمایی کشور خبرهای منتشره حاکی از خرید هفت فروند هواپیمای ایرباس از ترکیه توسط ایران است که این بار هم  سرنوشت معامله پیشین بی تردید در انتظار معامله تازه نیز هست ! گذشته از این خدمات داخلی هواپیماها نیز وضع بسامانی ندارند و سوار شدن در آنها مسافران را به یاد نشستن در اتوبوسهای مستهلک و فرسوده سالهای دور می اندازد.  بدین ترتیب سئوال اینجاست که تا چه زمانی مسافران ایرانی که حمل و نقل هوایی را برمی گزینند باید طعم تلخ اضطراب و ترس را در یک مسافرت هوایی تجربه کنند؟!                                         

آفتاب یزد:‌قدیمی‌ترین سخنگو پاسخ دهد!

«‌قدیمی‌ترین سخنگو پاسخ دهد!»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی آفتاب یزد است که درآن می‌خوانید؛ بــا اوج‌گیری انتقادات اقتصادی از دولت نـهـم، انـتــظار می‌رفــت تــصــمــیــم‌سـازان و تـصـمـیـم‌گیـران اقـتـصــادی در ایــن دولــت در مـقـام پاسخگویی برآیند. اما تاکنون پاسخ قابل اعتنا توسط این گروه از دولتمردان ارائه نشده است. البته می‌توان حق را به آنها داد زیرا مدیران اقتصادی دولت اگر بخواهند براساس استانداردهای شناخته شده علمی اظـهارنظر کنند احتمالاً‌چاره‌ای جز تکرار سخن منتقدان نخواهند داشت که در آن صورت قاعدتاً فرجام چهار مدیر برکنار شده - دو رئیس کل بانک مرکزی، وزیر اقتصاد و رئیس سازمان مدیریت - در انـتـظـار آنـهـا خواهد بود.پس شاید بهتر باشد پاسخگویی به عهده کسانی قرار گیرد که نه تخصص اقتصادی دارند و نه مسئولیت آنها مرتبط با این حوزه می باشد. در ماه‌های گذشته برخی مشاوران فرهنگی و مذهبی رئیـس‌جمهور این وظیفه را به دوش گرفته بودند اما در جدیدترین نمونه، وزیر ارشاد به میدان آمده و تلاش کرده است با ارائه آمار و ارقام، یک تنه پاسخ ده‌ها سیاستمدار و اقتصاددان از جناح‌های گوناگون در زمینه نحوه مصرف300 میلیارد دلار درآمد نفتی در چهار سال اخیر را بدهد. ممکن است کسی سوال کند »آیا صفار هرندی تاکنون به منتقدان خود در حوزه سینما، نشر، کتاب و مطبوعات، تئاتر و سایر عرصه‌های فرهنگی جواب‌های قانع کننده داده است که اکنون با فراغت از انجام آن وظیفه، به پاسخگویی سیاسی - اقتصادی در برابر متخصصان حوزه سیاست و اقتصاد برخاسته است؟« پاسخ به بـخـشی از این سوال برای دست اندرکاران امور فرهنگی آشکار است. ورود صفار هرندی به کارزار سیاسی با منتقدان احمدی نژاد هم موضوع جدیدی نیست که موجب تعجب گردد. وزیر فعلی ارشاد از 5 سال قبل به روشنی در این بخش مشغول فعالیت بوده است. نخستین بار او در سال 1383 - یک سال قبل از انتخاب احمدی نژاد به ریاست جمهوری - در یک محفل شناخته شده به سخنرانی پرداخت و رسماً پیشنهاد حذف عناصر با سابقه دو جناح - یا به تعبیر خود او بزرگان دو جناح - از عرصه مدیریت کشور را مطرح نمود. صفـار هـرندی در همان سخنرانی، حضور مدیرانی چون احمدی‌نژاد را موجب حل بسیاری از مشکلات دانست. ‌‌

پس به جای پرداختن به حواشی، بهتر است آقای صفـار هـرندی را به عنوان قدیمی ترین سخنگوی »مدیریت احمدی نژادی« مورد خطاب قرار داد و از او پاسخگویی به برخی سوالات دیگر را خواستار شد.

وزیـر ارشـاد در جـدیـدترین پاسخ خود به کسانی‌که سراغ 300 میلیارد دلار درآمد نفتی و محل هزینه آن‌را می گیرند به جای پاسخگویی صریح،به جوابگویی »نقضی« پرداخته و محاسباتی انجام داده تا ثابت کند در چهار سال اول از نخست وزیری میرحسین موسوی، درآمد واقعی کشور بیش از 500 میلیارد دلار بوده است.

استدلال »وزیرمهندس« که مسئولیت »فرهنگی«دارد و بار پاسخگویی »اقتصادی« را به دوش گرفته، آن است که ارزش واقعی 96 میلیارد دلار درآمد نفتی در سال‌های 60 تا 66 ، معادل حداقل 450 تا 500 میلیارد دلار به نرخ امروز بوده و حتی ممکن است تا700 میلیارد دلار هم قابل افزایش باشد! او بدون آنکه مشخص کند رقم 96 میلیارد دلار را از کجا محاسبه کرده خواستار آن شده است که با گذشت 25 سال از آن دوران، مسئولان مربوطه به مردم گزارش دهند با این همه پول چه کرده اند؟ البته کسی نباید از این حامی جدی دولت گله داشته باشد زیرا از عالی ترین تا پایین ترین سطوح مدیریتی دولت نهم، نمی توان کسی را پیدا کرد که در آن دوران حتی تصدی مدیریت های دسته چهارم و پنجم را به عهده داشته است. چنین مدیرانی ناچارند برای ارزیابی امروز و گذشته ، به گزارش هایی اعتماد کنند که توسط عده ای خاص برای آنها تهیه می شود و ایشان نیز در سخنرانی های عمومی به همین گزارش ها استناد می نمایند. یک روز یکی از این »گزارشگران« مدعی می شود »افزایش قیمت کالاها در کشور ناشی از تصمیم غلط یک نفر در کارخانه شیر است که با گرانی 30 تومانی شیر به گرانی ها دامن زده است.« روز دیگر هم لابد بر اساس مبانی مشابه، درآمد 96 میلیارد دلاری کشور در سال‌های 60 تا 64 را کشف می کنند و با ضرب کردن آن در 5 یا 8 ، به رقم‌هایی از 450 ‌تا 700 میلیارد دلار می‌رسند! آنگاه همین آمار در اختیار تریبون داران دولت نهم قرار می‌گیرد تا از آن برای کاربردهای تبلیغاتی خود استفاده کنند. آقای صفار هرندی و همکاران بالادست و پایین دست او در آن دوران و دو دهه بعد از آن، در عرصه‌های مدیریت عالی کشور دستی نداشته‌اند اما می‌توانند در کوچه و خیابان به سراغ کسانی بروند که دهه چهارم عمر یا دهه‌های بالاتر از آن را سپری می‌نمایند و از آنها بپرسند: ‌‌

‌ 1-‌در آن دوران، کشور ما با چه حادثه‌ای درگیر بود؟ ‌‌

2-‌متوسط وضعیت معیشت مردم نسبت به دوران فعلی چگونه بود؟ ‌‌

‌ 3-‌در دوره اول نخست‌وزیری، مهندس موسوی توسط چه کسی انتخاب شد و مقام مافوق او چه کسی بود؟

پاسخ به سوال اول و دوم ،بسیاری از ابهامات را برطرف خواهد کرد زیرا دوره اول نخست‌وزیری موسوی مصادف با سخت‌ترین روزهای جنگ بود و بخش عمده درآمد کشور صرف آن می‌شد. در عین حال بسیاری از مردم رضایت بیشتری از وضعیت معیشت خود - نسبت به امروز- داشتند. پاسخ سوال سوم نیز برای کسانی که تلاش می‌کنند واقعیت‌های سال‌های نخست دهه 60 را به فراموشی بسپارند مفید خواهد بود.

اگر پیشنهاد نگارنده توسط آقای وزیر و همکاران ایشان در دولت انجام شود آنها از مواجهه مجدد با انتقاد گزنده رئیس صدا و سیما نیز معاف خواهند شد. ضرغامی 2 سال پیش که با ادعای احمدی‌نژاد در خصوص دامن زدن رسانه‌ها به گرانی مواجه شد، اظهار داشت: »آقای رئیس‌جمهور در منابع اطلاعاتی خود تجدیدنظر کنند. وقتی مردم در کوچه و خیابان گوشت را کیلویی 6 هزار تومان خریداری می‌کنند ما نمی‌توانیم از قیمت 4 هزار تومانی گوشت در رسانه ملی حرف بزنیم‌«‌.

البته اگر بعضی محدودیت‌های اطلاعاتی و امنیتی وجود نداشته باشد بد نیست که آقای موسوی رقم دقیق درآمدها و هزینه‌های دولت خود و سهم جنگ در آن را اعلام نماید. مسئولان دولت نهم هم که اعلام کرده‌اند »هیچ چیزی از مردم مخفی ندارند« آمار مشابه در اختیار افکار عمومی قرار دهند. اگر این کار صورت گیرد قطعا جوان‌ترها نیز مدیریت حاکمان دهه 60 را بر بعضی مدعیان امروز ترجیح خواهند داد. اما قبل از آن، بهتر است آقای صفار هرندی برای رفع ابهام توضیح دهد که »چرا هر گاه قرار است عملکرد دولت نهم، برجسته شود قدر مطلق ارقام، مورد مقایسه قرار می‌گیرد تا مثلا ثابت شود ارزش ریالی و دلاری پروژه‌های اقتصادی در این دولت، دهها برابر نسبت به 16 سال قبل از دولت فعلی افزایش یافته است. اما مقامات همه فن حریف دولت نهم هیچ‌گاه در مقام مقایسه به این نکته اشاره نمی‌کنند که ارزش واقعی یک ریال یا دلار در دهه‌های 60 و 70 دهها برابر بیشتر از امروز بوده است. درحالی که همین آقایان به جای پاسخگویی در برابر اینکه با "درآمدهای افزایش یافته نفت" چه کرده‌اید به یاد کاهش ارزش دلار و ریال در سال‌های اخیر می‌افتند‌«!
 

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
روایت اول، شرط پیروزی

در گفت‌وگو با دکتر سیدمرتضی موسویان، ضرورت و اهمیت داشتن دکترین در رسانه و دلایل قوت و ضعف رسانه‌های داخلی و معاند را بررسی کرده‌ایم

روایت اول، شرط پیروزی

مجرمان در قاب شوک

در گفت‌وگو با تهیه‌کننده مستند معروف شبکه سه اولویت‌های موضوعی فصل جدید بررسی شد

مجرمان در قاب شوک

نیازمندی ها