بعدازسلا‌م

وطن یعنیتمام سهم یک ملت ز دنیا...

توی هفته‌های پیش اتفاقات بسیاری افتاد. از روز ملی خلیج‌فارس بگیر تا روز معلم. راستش بعضی وقت‌ها از خودم می‌پرسم این چه هجمه‌ای است که اول از طرف غرب و حالا از طرف کشورهای همسایه به فرهنگ و هنر و تاریخ ایران می‌شود؟ آنها چه می‌خواهند؟ و به خودم می‌گویم نکند آنها فکر می‌کنند ما خوابیم یا جوانان این مملکت همین جور دست روی دست می‌گذارند تا تاریخ و افتخارات‌شان را دیگران به زور ببرند؟ خیلی جملاتم حماسی شد، نه؟ ولی باور کنید بعضی وقت‌ها حماسه لازم است. اصلا با خودتان فکر کرده‌اید اگر شاهنامه فردوسی نبود حالا ما چه حال و روزی داشتیم؟ شاید حالا خودمان خلیج‌فارس را به نام دیگری صدا می‌زدیم و هیچ یادمان نبود که این دریا و نامش قدمتی هزاران هزار ساله دارد. می‌بینید بعضی وقت‌ها واقعا حماسه لازم است.
کد خبر: ۲۵۲۶۶۶

چند وقت پیش در خبرها شنیدم که سند معتبری برای نشان دادن تاریخ و قدمت نام خلیج‌فارس پیدا شده است. سندی مکتوب و ارزشمند. ولی بعد دوباره شنیدم که این سند به دست آدم‌های ناشناسی مخدوش شده و آسیب دیده است. راستش اولش خیلی ناراحت شدم. خوب ناراحتی هم داشت ولی خوب که فکر کردم دیدم در اصل موضوع هیچ دخالتی ندارد. چون وقتی یک بخشی از یک سرزمین به نام آن ملت گره‌خورده دیگر کاریش نمی‌شود کرد. خلاصه که به خودم گفتم وطن تمام سهم یک ملت از دنیا است! و سهم ما از تمامی کره زمین همین ایران خودمان است. ایرانی که در آن بزرگ شده‌ایم، روی زمینش راه می‌رویم، هوایش را تنفس می‌کنیم و با خوب و بدش می‌سازیم. توی تاریخ کشورمان، ما آدم‌های زیادی داشته‌ایم که برای وطن از جان خودشان مایه گذاشته‌اند. برای این که واقعا ذره‌ای از این خاک پاک، نصیب دشمن نشود. از آرش کمانگیر که دست تورانیان را از ایران کوتاه کرد،‌بگیر تا همین محمد جهان‌آرای خودمان که داغ خرمشهر را به دل آن صدام ملعون گذاشت. همیشه با خودم فکر کرده‌ام این آدم‌ها بر اساس چه عشقی این جوری دست از خودشان کشیدند؟ و یاد همان چند بیت معروف فردوسی می‌افتم: اگر سر به سر تن به کشتن دهیم / از آن به که کشور به دشمن دهیم/ دریغا ز ایران که ویران شود / کنام پلنگان و شیران شود...

می دانید؟ ممکن است بعضی از جملات و کلمه‌ها از فرط تکرار، تاثیرگذاری خودشان را از دست داده‌اند. این مشکل بزرگی است چون آن وقت تو نمی‌توانی از خیلی‌ها چیزها حرف بزنی. چون اگر حرف بزنی حرف‌هایت رنگ شعار می‌گیرند اما یادمان باشد، عشق به ایران، تعصب ورزیدن به تاریخ و فرهنگ و تمدن هزاران هزار ساله‌مان و نگران سرنوشتش بودن هیچ وقت شعار نیست. یادمان باشد که حتی اگر لحظه‌ای به این مفاهیم به چشم شعار نگاه کنیم دیگر ایران از دست رفته است. راستش را بخواهید حالا که این جملات را نوشتم فکر می‌کنم آنهایی که برای مفاخر ادبی و فرهنگی ما، برای گوشه‌گوشه خاک ما و برای هویت و تاریخ ما دندان تیز کرده‌اند لابد به همین فکر می‌کرده‌اند. به این که ممکن است ما وطن دوستی را حالا دیگر فقط یک شعار بدانیم و بس! اما کور خوانده‌اند، نه؟... کاش جواب این سوال را آنقدر محکم بدهید که همه آنها صدایش را بشنوند. بشنوند که همه‌مان هنوز فریاد می‌کشیم چو ایران نباشد تن من مباد... .

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها