در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
مجید سعدآبادی، شاعر جوانی است که در«شلاق های ادبی » آثار خود را به مخاطبان شعر عرضه میکند. در شعر سعدآبادی، دو مولفه مهم وجود دارد: نخست تخیلی رها که از مرز تصویرسازی میگذرد و به مضمونپردازی میرسد. دوم طنزی بسیار نرم و زیرپوستی که بیشتر برخاسته از همان تخیل غافلگیرکننده است نه صرفا تضادهای زبانی. این دو مولفه سبب میشوند عنصر «تعجیب» در شعر سعدآبادی پررنگترین نقش را ایفا کند و انتقال مفهوم به مخاطب از دریچه همین زیباییشناسی غافلگیرکننده تسهیل شود. به عبارت بهتر حضور ذهن مخاطب در اثر به واسطه ضربههای ناشی از این رویکرد افزایش مییابد و به حرکت پا به پای مخاطب با شعر میانجامد. گذشته از این دو، توجه شاعر به روایت نیز، به پررنگتر شدن این ارتباط کمک شایانی کرده است. روایتی که باز هم با گذر از روایت مالوف داستانی به فضای ذهنی و فراواقعی گره خورده است اما با پرهیز از هذیانگویی و از این شاخه به آن شاخه پریدن، جریانی جوباری در کلیت اثر دارد.
زبان شعر سعدآبادی، زبانی سالم و فصیح است و تن به چرخشهای ناگهانی یا هنجارگریزیهای بیسبب نمیدهد که این خود برجستگی بیشتر دو مولفه پیشگفته را سبب میشود. در واقع شاعر با گذر از رویه زبان، توجه خود را به معنا معطوف کرده و حرکتهای گاه و بیگاه زبانیاش را نیز در خدمت همان ارتباط مستحکم با مخاطب قرار داده است.
به گمان نگارنده، توجه به مخاطب، گوهر گمشدهای در شعر معاصر و بخصوص شعر جوان معاصر است. گوهر گمشدهای که به بهانه توجه به زبان و اصالت هنر، با سوق دادن نحلههایی از شعر معاصر به سمت پریشانگویی موجب قطع ارتباط شعر و شاعر با مخاطب شده است. و این درست همان دامچالهای است که سعدآبادی از آن گریخته و با استفاده از زبان سهل و ممتنعاش و نیز حس جاری در آثارش و البته مضمونپردازیهای کاشفانهاش به ارتباط با مخاطب، بیآنکه به او باجی بدهد، میرسد و این کم دستاوردی نیست.
شعری از مجموعه «قزلآلای خالقرمز» را به روایت مجید سعدآبادی میخوانیم:
پیراهنی کهنه هستم
چقدر برچسبهای دوستت دارم
به من زدهاند
چقدر وصلههای عاشقی
آنقدر که به دست و پای
چوبلباسی میافتم
تا مرا ببرد به تنهایی کمد
آنجا که خورشید
با دستگیره در
طلوع میکند
و با دستگیره در
غروب
اما سمانه عابدینیهم دیگر شاعر جوانی است که در این پنجره مجازی نشسته و شعرهایش را برایمان زمزمه میکند. عابدینی نیز سپید مینویسد. سپیدی که به حس زنانه شاعر و نگاه جزیینگر و عاطفی او به جهان تکیه دارد. بیشک چنین تکیهگاهی شعر را بر لبه تیغ قرار میدهد. هر وقت نسبت شاعر با این نگاه صمیمانه و البته هوشمندانه است که غالبا در شعر عابدینی چنین است شعر به پروازی رها در آسمان واژه تبدیل میشود که مخاطب را به سیالیتی دلپذیر میرساند و البته گاه که ارتباط حسی شاعر با اثرش قطع میشود، مخاطب نیز اوجمندی بسیاری را تجربه نمیکند.
با دقت افزونتر در شعرهای موفق عابدینی درمییابیم که در این آثار علاوه بر محوریت این حس زنانه نکاتی دیگر نیز مورد توجه قرار گرفتهاند که در به سرمنزل مقصود رسیدن شعر نقشی تعیینکننده داشتهاند. مثلا توجه به موسیقی کناری و واژهآراییها :«من تاریخ زبان را/ با دوستت دارم آغاز میکنم /و هر گاه سنگنوشتهای را به موزه ببرند/ رازی بزرگ را کشف خواهند کرد» با توجه به تداعیها و تناسب واژگان که مثلا در شعر پایانی این نوشتار بر کودکانگی و داستانهای کودکانه تکیه دارد.
اما به عنوان یک پیشنهاد به شاعر میتوان توجه افزونتر به درونه و بیرونه زبان را مورد تاکید قرار داد. توجهی که غالبا شاعر از آن بهرهمند است، اما گاه به نفع بیان حس و حالش، به دست فراموشی میسپردش. عابدینی در نمایشگاه امسال اولین کتاب خود را با عنوان «انگشتان کشیدهام» منتشر کرده و در غرفه نشر شانی در دسترس علاقهمندان قرار داده است. با هم شعری از سمانه عابدینی را میخوانیم:
شمعها را فوت نمیکنم
دنیا تاریک میشود
من مسافر کوچکی هستم
که سیارهاش را گم کرده است
چشم میگذارم و
درختها به جنگل باز میگردند
دستانم را به پیراهن دختران کوچه میگیرم
تا قطاری کوهها و دشتهای نقاشی را
سوت بکشد
بابا را با لنگهای دراز مینویسم
اما دیوارهای این اتاق
هیچ جای جهان را نمیبینند
سی
چهل بار
میشمارم و
بستهای را بر میدارم
شاید تو برایم
پنجره آورده باشی.
دکتر سیامک بهرامپرور
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
اکبرپور: آزادی استقلال را به جمع ۸ تیم نهایی نخبگان میبرد
در گفتوگوی اختصاصی «جام جم» با رئیس کانون سردفتران و دفتریاران قوه قضاییه عنوان شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
گفتوگوی بیپرده با محمد سیانکی گزارشگر و مربی فوتبال پایه