درباره اقتباس در درام‌نویسی ایران

تئاتر با لحن ادبیات

ادبیات و نمایش همواره دو حوزه نزدیک به هم بوده‌اند و اصلا پایه‌ها و خاستگاه‌های هنر نمایش را از برخی جنبه‌ها می‌توان در ادبیات و بویژه اشعار و داستان‌هایی با ویژگی‌های دراماتیک جستجو کرد. از سوی دیگر ادبیات معاصر و حتی مدرن امروز نیز می‌توانند ظرفیت‌ها و قابلیت‌های بسیاری را در اختیار تئاتر قرار دهند. اقتباس از ادبیات، همچون سینما، در تئاتر ما نیز چندان مرسوم نیست. هرچند تاکنون تلاش‌های زیادی در بهره‌گیری از ادبیات کلاسیک فارسی و اشعار ایرانی برای قرار گرفتن در ساختار و قالب نمایشی انجام شده، اما اقتباس هیچ گاه به شیوه‌ای مرسوم و رایج در حوزه ادبیات دراماتیک ایران درنیامده است. این در حالی است که اقتباس از آثار ادبی در تئاتر اروپا برای تئاتر بهترین نمونه‌های هنر اقتباس را نتیجه داده است. در نوشتار زیر، نسبت هنر تئاتر و متون نمایشی را با ادبیات فارسی بررسی می‌کنیم.
کد خبر: ۲۱۷۰۰۰

جرات و جسارت گرایش به ادبیات و استفاده از ظرفیت‌های ادبیات، رمان، داستان و شعر تا به حال در بدنه تئاتر کشور ما چندان چشمگیر و قابل تامل نبوده است. در واقع بیشتر نمایش‌های اقتباسی سال‌ها گذشته هم آثار تقریبا شبیه به هم بوده‌اند که شعر ایرانی و اغلب اشعار حماسی شاهنامه را دستمایه پرداخت دراماتیک قرار داده‌اند. این اقدام شایسته نیز طی این سال‌ها آنچنان که باید استمرار و پویایی نداشته و به شیوه‌ای خلاق و پیگیر در تئاتر و درام‌نویسی ایرانی تبدیل نشده است. در کارنامه 3 دهه اخیر تئاتر ایران متون خوب، متوسط و بد بسیاری از ادبیات تولید شده و اغلب به روی صحنه رفته‌اند؛ اما تعداد این آثار و نوع فرآیند اقتباس به گونه‌ای نبوده که بتوان آن را به عنوان جریانی هدفمند و دارای مسیر و جهت مورد ارزیابی قرار داد و آن را به بحث گذاشت.

سال اقتباس ادبی

اما تئاتر ما، طی یک سال گذشته ثابت کرده که گرایش به جریان اقتباس ادبی در آن به شکل چشمگیری تغییر پیدا کرده است. اجرای نمایش‌های اقتباسی متعدد طی یک سال گذشته و حتی در همین 6 ماهه اخیر علاقه و اشتیاق برخی از کارگردانان به استفاده از پتانسیل‌های ادبیات در ساختار درام را تا اندازه‌ای به اثبات رسانده است.

بعد از اقتباس‌های پراکنده یکی دو سال گذشته همچون نمایش‌های موفق کمیک «دن کامیلو» و «شوایک» به کارگردانی کورش نریمانی و اقتباس از رمان «کوری» نوشته ژوزه ساراماگو که با کارگردانی منیژه محامدی در تالار اصلی به روی صحنه رفت و همچنین اقتباس چیستا یثربی از رمان «جنایت و مکافات» داستایوفسکی و اجرای سیروس همتی با عنوان «خون تو را جنون پدر بر زمین ریخت» که یکی از داستان‌های شاهنامه فردوسی را در مطابقت با نمایشنامه معروف «آنتیگون» سوفوکل دستمایه پرداخت قرارداده بود و نمونه‌های مشابه دیگر،‌ امسال تئاتر ما شاهد اجرای چندین و چند نمایش اقتباسی در سالن‌های مختلف نمایش تهران بود. از این رو امسال را بدرستی می‌توان سال استقبال ادبی در تئاتر معرفی کرد.

یکی از اولین نمایش‌هایی که امسال در تالار اصلی تئاتر شهر به روی صحنه رفت «کلبه عمو تم» به کارگردانی و نویسندگی بهروز غریب‌پور بود که این کارگردان در ادامه موفقیت اجرای نمایش «بینوایان» در فرهنگسرای بهمن تصمیم به نگارش و اجرای آن گرفته بود. با فاصله کمی از اجرای کلبه عمو تم، محمد یعقوبی نمایش اقتباسی دیگر با عنوان «ماچیسمو» را در تالار چهارسو به روی صحنه برد و محمود عزیزی نیز نمایش نه چندان موفق «بیژن و منیژه» را براساس داستان بیژن و منیژه شاهنامه نوشت و اجرا کرد.

اجرای نمایش «حسین قلی، مردی که لب نداشت» به کارگردانی حمید پورآذری که چندی پیش از این نمایش اقتباس دیگری به نام «غلتشن‌ها» را در چهارسو در حال اجرا داشت، نیز یک نمایش ساده براساس یکی از اشعار احمد شاملو بود که با استقبال خوبی مواجه شد. این روزها هم، نمایش «شازده کوچولو» با کارگردانی منصور خلج به روی صحنه است.

افزایش ظرفیت‌های درام

اقتباس از ادبیات شیوه‌ای از ادبیات نمایشی است که نه تنها ظرفیت‌‌های تئاتر را محدود نمی‌کند و درام را متکی بر حوزه دیگری از بیان و ارتباط متهم نمی‌سازد بلکه گستره‌های وسیع‌تری را به این هنر می‌افزاید و توانایی‌‌هایش را در پردازش حوزه‌های متفاوت موضوعی افزایش می‌دهد و حتی زبان درام را نیز به بسترهای نامحدود مشابه نزدیک می‌کند و مرتبط می‌سازد.

البته در این مسیر همواره مخالفت‌هایی هم وجود داشته و به عنوان مثال برخی جریان اقتباس دراماتیک از ادبیات را مورد انتقاد قرار می‌دهند و تاثیرپذیری و غلبه لحن و زبان ادبی در درام که زبان و بیان خاص خودش را دارد محکوم می‌کنند. این دسته از منتقدان به تداوم حرکت در اجرای یک نمایش اشاره می‌کنند و تجارب دیداری و سایر مولفه‌های اجرا را به مراتب بالاتر و در سوی دیگر درک ادبی می‌دانند. آنها معتقدند وقتی یک نمایشنامه مطالعه می‌شود، باید توجه کرد که این نمایشنامه برای اجرا و قرار گرفتن در مقابل چشم‌ها و گوش‌ها و دیگر حواس مخاطب نوشته شده و قادر است اطلاعات تقسیم‌بندی شده را در سطوح و لایه‌های مختلف که ما از نظر نظام‌مندی قادر به ضبط آنها نیستیم، در برابر درک دیداری و شنیداری‌مان قرار دهد.

در کنار این انتقادات، البته نمی‌توان از نمونه‌های بسیار خوب اقتباس درام از ادبیات که نتیجه درک درست و دراماتولوژی نویسنده از متن و تبحر او در تبدیل بیان ادبی به بیانی نمایشی و دراماتیک است، نیز چشمپوشی کرد؛ هر چند یک اقتباس بد و ناپخته از ادبیات نیز به طور مشخصی چربش عناصر ادبی و لحن ادبیات را به رخ درام می‌کشد و فرآیند اقتباس را مسلما با اشکال و انتقاد مواجه می‌سازد.

بی‌اعتنایی به ادبیات معاصر

اقتباس دراماتیک، مثل هر شیوه و شگرد دیگری مسلما با آسیب‌ها و اشکالات مخصوص به خود همراه خواهد بود، اما مهم‌تر از این‌ آسیب‌ها، به طور قطع شناخت راهکارهای اقتباس و چگونه بهره‌گیری از عناصر داستان به نفع مولفه‌های درام است.

اگر این بعد قضیه مورد توجه درام‌نویس قرار گیرد، حاصل کار نه تنها درام را مقید به زبان ادبی و تحت‌تاثیر آن معرفی نمی‌کند، بلکه با خوش‌بینی می‌توان انتظار هنری فراتر و تاثیر‌گذارتر از اصل ادبی متن را هم از آن متصور بود.

آنچه مشخص است، این‌که داستان و ادبیات دست‌کم بسترها و گستره‌های نامحدود بسیاری را برای در اختیار گذاشتن درام با خود به همراه دارند؛ اما این‌که درام‌نویس چگونه دست به انتخاب بزند و چه شیوه و نگاهی را در جریان اقتباس مورد استفاده قرار دهد، مسلما در رسیدن به نتیجه و دستیابی به هدف از هر چیز دیگر مهم‌تر است.

تئاتر ما، مثل هر ساختار تئاتر دیگر در هر نقطه از دنیا خواه‌ناخواه باید حرکت به سوی اقتباس را به نحوی آغاز می‌کرد و این‌طور به نظر می‌رسد که این حرکت حالا مدتی است در بدنه درام‌نویسی و تئاتر‌مان شروع شده است؛ هر چند همچنان ضعف‌های پرداخت و آسیب‌های شناخت قالب و کار ویژه‌‌های مشترک ادبیات و درام در آثار محدود تولید شده یکی، دو سال اخیر به چشم می‌خورند و در ضمن گرایش به سمت رمان و ادبیات معاصر ایرانی در میان هنرمندان و درام‌نویسان ایرانی چندان پر رنگ و جدی به‌نظر نمی‌رسد.

البته در توجیه این کم‌کاری و کم‌‌اعتنایی، بسیاری از کارگردانان تئاتر، تنگناهای ممیزی را دلیل اصلی عدم اقتباس از ادبیات معاصر می‌دانند؛ شاید بتوان نزدیک به 10 عنوان داستان یا رمان ایرانی اشاره کرد که در یکی دو سال گذشته درباره اجرای آنها بحث شده، اما هیچ‌ کدام به صحنه نرفته‌اند. در این میان البته بحث حق امتیاز اقتباس از آثار ادبی معاصر نیز باعث بی‌رغبتی کارگردانان به این متون می‌شود؛ اگر بدون هیچ اجازه‌ و هماهنگی می‌توان داستان‌های شاهنامه و آثار شاعران کلاسیک فارسی را به نمایش درآورد، قطعا برای داستان‌ها و رمان‌های نویسندگان معاصر این کار با موانعی روبه‌ور خواهد شد. 

مهدی نصیری

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها