
حس قشنگی است گام زدن روی سنگفرشهای زیبایی که تو را به کوچههای همسایگی میکشاند و مهمان حال و هوای دیروز این سرزمین پر مهر میکند. این کوچهها را از آن رو کوچه همسایگی گفتهاند که چند خانه در یک کوچه قرار داشتند و کوچه یک دروازه داشت همسایگی در این بافت معنای خاص خود را پیدا کند.
به گفته جاوید ایمانیان، کارشناس سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری گلستان، خانههای بافت قدیمی گرگان یا به صورت یک مجموعه بودند یا یک اتاق. مجموعهها متعلق به اعیان شهر بوده است. معمولا این خانهها شامل چند ورودی از معابر مختلف و چند حیاط مجزا و بخش زمستاننشین و تابستاننشین بوده است. گرگانیها در ساخت خانههای خود هم به درون توجه داشتند و هم به برون.
تا پیش از ساخت و سازهای دو سه دهه گذشته، پیرامون بافت را جنگلهای زیبایی در بر میگرفت که زیبایی و طراوت را از تراسها و پنجرهها به دل خانه میکشاند و مناظر تا چشم کار میکرد سبز بود و آبی آسمان یا سبز بود یا خاکستری با لحظههای شاعرانه بارانی. اما امروز باید زیبایی آن روزها را به مددخیال به تار و پود ذهن خسته از زندگی شهری بکشانی که ساخت و ساز، میان آن دنیای سبز دیوار سنگی کشیده و آن منظر زیبا را از دیدگانت گرفته است.
در خانه تقویها
وارد خانه تقویها میشویم، یکی از خانههای مشخص و اعیاننشین. خانه شیروانی که بارها در دل نقاشیهای کودکانه خود ساختهایم، با دودکشی که همیشه دود داشت و خبر از گرمی خانه و خانوادهای میداد و پنجرهای که رو به جنگل باز میشد. هرچند زندگی شهری امروزه بخشهای بسیاری از این صحنه بکر را پاک کرده، اما همین که وارد این خانه میشوی، انگار همه چیز برمیگردد به روزگار گذشته؛ به دوران کودکی و به خیالپردازیهای کودکانه. دم را غنیمت میشمریم. دلت میخواهد دمی زیر سایهسار درختی که سایه بر حیاط خانه کشیده، بنشینی و چشم به گلدانهای گلی که زن صاحبخانه با نهایت سلیقه روی پلهها نهاده و بالکنها را با آن آذین کرده، بسپاری.
خانههای شیروانی آشنای آوازهای بارانی در سرزمین باران و جنگل و دریا، اما گلستان فقط همین نیست. این استان تنها استانی است که هم کویر دارد، هم جنگل و هم دریا. خود منظرهای است بیبدیل. بنابراین براساس سلیقه هر کس برایش آغوش وامیکند. هوا ابری است و شیروانیهای خانه آماده برای این هوای بارانی. زمزمهای شاید درگیرد با ته لهجه بارانی. تا آخر شب همه چیز به سکوت گذشت و ما یکی در میان، تا توانستیم خانههای بافت قدیمی را زیر پا گذاشتیم. همه چیز از طبیعت الهام گرفته. رد جنگل را در هر نقش و هر رج خانه میبینی؛ در پنجرههایی که ساخته شده تا جریان هوا در طبقات بالایی را تنظیم و کوران هوای طبیعی را وارد خانه کند.
خانه تقویها زیباست حتی الان که دیگر سکنهای ندارد و بانوی خانه نیست تا پنجرهها و ایوانهایش را با گلدان گلی تزئین کند و خاک از سر و روی خانه بتکاند. خانه دو در دارد. در اصلی قفل بود و ما نتوانستیم از دالان تاریکش به حیاط وارد شویم و در دیگری به رویمان باز شد. در 2 کلون دارد به رسم مالوف. کلون نازک را بانویی به صدا درمیآورد و کلون بزرگ را مردی تا ساکنان خانه بدانند چه کسی وارد میشود و اگر مردی غریبه است، رو بگیرند. خانه یک سردابه دارد که نقش یخچال را برای نگهداری غذاها داشته است و همچنین پنجرههای هفترنگ. بازی نور و رنگ، تماشایی است در غروب و طلوع خورشید، آنجا که کف اتاق را با رنگهای بدیع فرش میکرد و آرامش را به خانهها میآورد.
پلهها رایکی یکی بالا میرویم تا به طبقه دوم میرسیم. اگر مهمان خانه تقویها شدید، حتما روی تراس زیر شیروانی را ببینید؛ آیههایی از قرآن تمام سطح شیروانی را به خطی زیبا و خواندنی دربرگرفته است. امروز ساختمانها جلوی چشم تو را گرفتهاند و جنگلها از تو دور شدهاند اما هنوز این خانهها زیبایی خود را دارند. خانه تقویها امروزه محل برگزاری کلاس هنرهای سنتی شهر است و هر هفته پذیرایی جمعی از علاقهمندان جوان و نوجوان شهر است.
بنای سلجوقی
از خانه تقویها بیرون میزنیم تا خانه باقریها را ببینیم که یکی از خانههای بزرگ این بافت است و روزگاری قرار بود در قالب طرح پردیسان، پذیرای گردشگران این شهر باشد، اما تا به امروزه نشده است. اما پیش از خانه باقریها، بنای سلجوقی ما را به سوی خود میکشاند با 12 ضلع که هر ضلع به شکلی و نامی تزئین شده است. بعضی اضلاع به اشکالی نامشخص تزئین شده و برخی را با نام الله، محمد و علی مزین کردهاند.
بنا دری زیبا دارد؛ متعلق به دوره تیموری و با تزئینات زیبا. در کنار این بنا روزگاری چنار قدیمی با بیش از 500 سال قدمت وجود داشته که سال 1340 قطع میشود و یک مناره که امروزه بسیاری، از آن با نام مناره کاذب یاد میکنند، ساخته شده است.
این درخت، روزگاری سایه خود را بر سر گورستان شهر گسترانده بود؛ به این محله سرچشمه میگویند.
تا رسیدن به خانه باقریها، تکایا را هم از نظر میگذرانیم. ایمانیان تکایا و مراسمهایی که در دل آن جان میگیرد را یکی از دلایل مهم زندهماندن و احیای بافت قدیمی گرگان میداند. هر محله دارای یک تکیه است که مراسم دهه عاشورا در آن برگزار میشود. مراسم روزهای 8، 9 و 10 محرم در این محلهها حال و هوای خاصی دارد. هر محله دارای یک تکیه اختصاصی است. مراسم در این تکایا شروع میشود و بعد هر محله به محله دیگر میپیوندد.
در خانه باقریها
خانه باقریها نزدیک به 3 متر اعیان و عرصه دارد با یک حیاط مرکزی و چند حیاط فرعی. زمستاننشین و تابستاننشین. برای استفاده از باد جنوب به شمال یعنی از جنگل به دریا و بادهای شمال به جنوب یعنی دریا به جنگل. در میان بده بستانهای جنگل و دریا لحظههایی بکر و دستنخورده نصیبت میشود؛ لحظههایی با لهجه دریا و طعم جنگل؛ نمکین و سبز. فضای اتاقهای طبقه پایین 3 دری و 5 دری است. خانه باقریها پذیرایی زیبا و معروفی داشته. فضایی دلانگیز و 26 دری که از هر سو که گشوده میشوند، جنگل در نگاه مهمانان نقش میبندد البته به دوره قجری.
این تالار، محل برگزاری عروسی بسیاری از بزرگان شهر بوده و مراسمهای بزرگی به خود دیده است. هرچند امروزه از جاه و جبروت آن نشانی نیست و خانه پر است از مصالحی که برای احیای آن به آنجا آمده و چند سالی است به همان حال رها شده است.
جاده سبز ناهارخوران
جاده ناهارخوران، آشناترین نام برای گردشگران گلستان است. در دو سوی جاده و در میان درختان انبوهی که سر بر آسمان ساییدهاند آسمان گرفته و مهآلود است. آن دم صبحی که دامن سفید روی جنگل میکشاند، لحظهای بکر را در دل چشمانت مینشاند؛ بازی مه و جنگل. مات میشود جنگل در میان ابرها.
در دو سوی جاده چادرهایی برپا شده و مسافران دل به جنگل سپردهاند. لحظهای به آرامش پر از خوابهای سبزخدا.
روزهای تعطیل، این جاده غلغله است. هتل جهانگردی و هتل شهرداری از جمله هتلهای شهر گرگان در این جاده قرار دارند. اگر قرار است روزهای تعطیل خود را اینجا بگذرانید، یادتان باشد حتما از قبل، هتل رزرو کنید.
به رغم وجود پتانسیلهای گردشگری زیاد در این شهر و داشتن جاذبههای کویری، جنگلی و دریایی اما برنامه مدونی برای پذیرایی از مسافران وجود ندارد و هتلداران که عمدتا آموزشهای لازم را برای پذیرایی از مسافر ندیدهاند، تنها وظیفه خود را دادن جا برای مسافر میدانند. از سوی دیگر به اندازه کافی در شهر گرگان هتل وجود ندارد و این مساله انبوه گردشگرانی را که در روزهای پایان هفته به این سو میآیند سرگردان میکند. هرچند بتازگی شرکت مشاوره گردشگری آفتاب ساحلی هیرکانیا برنامههایی را برای معرفی جاذبهها و تعریف تورهای تخصصی و آموزش هتلداران آغاز کرده است، اما به نظر میرسد تا مسوولان شهری و استانی گلستان با بخش خصوصی همسو نشوند، نمیتوان کاری از پیش برد.
حمیدرضا رایگان، مشاور سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری که بتازگی همکاری با این سازمان را آغاز کرده، اعتقاد دارد اگر بانکها براساس قوانین موجود، بخش خصوصی را در استان حمایت کنند پتانسیل و علاقهمندی زیادی برای سرمایهگذاری این بخش در حوزه گردشگری وجود دارد.
بر بام گرگان
اما گرگان، گوشه دنج و زیبای دیگری هم برای لحظهای در خود اندیشیدن دارد. شبش را ترجیح میدهیم. پس، فردا جنگلهای النگدره را میبینیم و پس از ساعتی استراحت در دل این جنگل راه بام گرگان را میگیریم. جنگل النگدره در روزهای تعطیل و غیرتعطیل محلی برای استراحت گردشگران بومی و غیربومی است. سکوت جنگل گاهی در میان هیاهوی بازی بچهها گم میشود و گاهی با ماشینهایی که جاده میان جنگل را دربرگرفتهاند. دمی استراحت میکنیم. تقریبا هیچ جای جنگل را بدون سکنه نمیبینیم. دم غروب است و باید برگردیم. اما پیش از آن، میخواهیم گرگان را با تمام ساختمانهای بلند و کوتاهش و با تمام شادی و غمهایش و نگرانی از فردا و پشیمانی از دیروز و امید به آیندهاش زیر چشم بگیریم. بام گرگان درست در نزدیکی مرکز صداوسیمای استان قرار دارد و از آن بالا ساختمانها، کوچه و پسکوچهها و خیابانهای شهر را مینگری. تنها تو نیستی. سکوت و آرامش این بام بلند بسیاری را به این سو میکشاند. چشمانت را خانه دریایی از نور میکنی و قصه مردمانی که آن پایین زندگی میکنند در ذهنت نقش میبندد. اینجاست که دل کندن از این همه زیبایی سخت است، اما باید برگردیم.
زهرا کشوری
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
عضو شورای خانواده و زنان شورای عالی انقلاب فرهنگی در گفتوگو با «جام جم» مطرح کرد
در گفتوگو با گردآورنده کتاب «قصه جریحهدار شد» مطرح شد
ناصر ابراهیمی در گفت و گو با جام جم آنلاین؛
گفتوگو با محمد خیراندیش در حاشیه اختتامیه جشنواره بینالمللی فیلم ۱۰۰