بازداشت روانشناس برای اجیر کردن 2 آدمکش

به گزارش خبرنگار جنایی جام‌جم، بیست و دوم اردیبهشت امسال و همزمان با گم شدن مرد بساز و بفروشی که ساکن قلهک تهران بود با دستور بازپرس شعبه چهارم دادسرای جنایی تهران، تحقیقات پلیسی آغاز شد. چند رو ز بعد دوست او به عنوان تنها مظنون بازداشت شد. او در جریان تحقیقات گفته بود که مرد گمشده دوستش بوده با او معامله کرده، اما آن روز آن مرد از وی جدا شده و قراربوده با شاگرد وی برای دیدن کارگاهی در رودهن برود و دیگر از او خبری نداشته تا از طریق خانواده وی متوجه شده او گمشده است. با ثبت اظهارات او ماموران همچنان در جست‌وجوی مرد گمشده بودند تا این‌که خودروی او را در حالی که لکه‌های خون روی صندلی اش بود بدون سرنشین و رها شده مقابل ساختمان در شهرری یافتند. بررسی‌ لکه‌های خون به جا مانده در خودرو و مطابقت آن با گروه خونی مرد گمشده نشان می‌داد لکه‌های خون متعلق به اوست. بنابراین فرضیه جنایت قوت گرفت. در این مرحله شاگرد 28 ساله بنگاه دار به نام ایرج بازداشت شد. او در جریان تحقیقات اعتراف کردکه از سوی مردی به نام هاشم که با مرد بسازو بفروش آشنا بوده اجیر شده و با دوستش او را به قتل رسانده و دفن کرده است. با اعتراف وی او همراه ماموران به خروجی تونل پردیس اعزام شدند و در حاشیه آنجا جسد مرد بساز و بفروش را که دفن شده بود کشف و جسد به پزشکی قانونی منتقل شد. در ادامه تحقیقات دو روز پیش هاشم که طراح این جنایت بود در تهران بازداشت شد. متهمان برای ادامه تحقیقات به شعبه چهارم بازپرسی دادسرای جنایی تهران منتقل شدند. این بار هم ایرج به قتل اعتراف کرد اما هاشم منکر اجیر کردن آدمکش و همدست او شد . طراح جنایت به بازپرس جنایی گفت: فوق لیسانس روانشناسی دارم و مشاوره‌های تلفنی می‌دهم و در زمینه بسازو بفروشی هم فعالیت دارم . پنج سال پیش ازدواج کردم. مقتول را دوست بنگاه دارم معرفی کرد. سال گذشته من از او یک میلیارد و 200 میلیون تومان پول گرفتم، قراردادی بستیم و قرار شد دو میلیارد و 900 میلیون تومان در پی این معامله پس بدهم. مجتمع را ساختم و بابت آن پول و سود آن دو آپارتمان 150 متری در تهران و شش آپارتمان در رودهن به وی دادم. سندخانه‌ها را دادم و قبل از عید با هم تسویه مالی کردیم. من آنها را برای قتل اجیر نکردم. من با دوست بنگاه دارم اختلاف و پرونده قضایی داشتم که رضایت داد، ده میلیون تومان به اوپرداختم و ده میلیون تومان به شاگردش، اما نمی‌دانم چرا می‌گویند من دستور قتل مرد بسازو بفروش را داده‌ام.

وسوسه پول از من آدمکش ساخت

«مرد بساز و بفروش به من می‌گفت با شریک سابق کاری‌اش اختلاف حساب هشت میلیارد تومانی دارد و به من وعده داد اگر او را به قتل برسانم پول، خانه، خودرو به من می‌دهد و حتی مرا شریک کاری خود می‌‌کند که وسوسه این حرف‌ها باعث شد دستم به جنایت آلوده شود. «این بخشی از گفته‌های ایرج، آدمکش 28 ساله است.»
مقتول را می‌شناختی؟
چند سال بود به تهران برای کار آمدم و سال‌ها نگهبان ساختمان‌های مقتول بودم که به‌خاطر بی‌نظمی کارهایم مرا اخراج کرد و شدم نگهبان‌ ساختمان‌های بسازو بفروشی در رودهن که او می‌شناخت.
چطور برای قتل اجیر شدی؟
بهمن سال گذشته بود که هاشم، رقیب کاری مقتول وقتی فهمید وضع مالی‌ام بد است و حتی شبها در مغازه کارفرمای نگهبانم می‌مانم به من پیشنهاد آدمکشی داد. می‌گفت با مرد بسازو بفروش اختلاف حساب هشت میلیارد تومانی دارد. اول می‌خواست یک افغان را برای قتل او اجیر کند که بعد مرا انتخاب کرد. اول ترسیدم و قبول نکردم اما هر بار مرا می‌دید با وعده پول زیاد وسوسه‌ام می‌کرد تا این‌که اوایل فروردین امسال بود که وعده داداگر قتل را انجام دهم، پول، خانه، خودرو به من می‌دهد و حتی مرا شریک کاری خود می‌کند.
وسوسه شدم و با دوستم قرار گذاشتیم قتل را انجام دهیم.
از شب جنایت بگو ؟
هاشم ـ اجیرکننده ـ قرار بود، مرد بسازو بفروش را برای دیدن و خرید یک کارگاه در رودهن به آنجا بیاورد. من و همدستم هم در آنجا منتظرشان باشیم. او با خودروی آن مرد به کارگاه آمد و ما را آنجا دیدند. مخلوط نوشیدنی قهوه و نسکافه مسموم را به آن مرد دادم که نوشید و بی‌هوش شد. مبایعه‌نامه‌ای که هاشم خواسته بود و سفید امضا با اثر انگشت آن مرد ثبت کرده و به هاشم دادیم . هاشم می‌گفت اگر آن مرد را رها کنیم، به هوش می‌آید و از ما شکایت می‌کند و باید 15 سال زندان برویم که با دستور او تصمیم به قتل گرفتیم.
بعد چه شد؟
بعد از رفتن هاشم از آن کارگاه با انداختن پارچه نخی او را خفه کردیم و بعد من دو بار آمپول هوا به وی تزریق کردم. جسد را داخل خودروی پژو پرشیا‌یش انداخته و به سمت تونل پردیس بردیم و در حاشیه جاده خاکی انداخته و دفن کردیم. خودرویش را در هم در شهرری رها کردیم.
پولی بابت این آدمکشی دریافت کردید؟
هاشم فقط ده میلیون تومان به من داد که بخشی از آن را به همدستم پرداختم اما دیگر تلفن هاشم خاموش شد و به وعده‌هایی که به من داده بود عمل نکرد. می‌ترسیدم ماجرا لو برود چند روزی در محل کار حاضر شدم و بعد به تهران آمدم که شناسایی و بازداشت شدم و می‌دانم حکم قصاص در انتظارم است.