نگاهی به 5 مجموعه شعر از شاعران زن، پس از روزهای پرهیاهوی نمایشگاه کتاب تهران

بی‌محابا برای کشف‌های تازه

انتشارات حکمت کلمه شاید از آن دست از ناشرانی باشد که هنوز شعر منتشر می‌کند و در حجم کتاب‌های منتشر شده از شاعران، کمی از بازار هرج و مرج نشر دامن خود را برچیده و سلیقه‌ای در انتشار مجموعه‌های خود به کار گرفته است.
کد خبر: ۱۱۴۲۴۵۸

این گفته، هم درباره آثار چاپ شدهاش صدق میکند و هم در طرح جلدهایی که برای این دست مجموعهها انتخاب کرده. شاید شما نیز در بازدیدهای غرفه به غرفه نمایشگاه کتاب تهران به این معضل برخورده باشید که مجموعهها در یک سری و با اونیفرمی واحد منتشر شدهاند و انتخاب را برایتان سخت کردهاند تا کمی جلوی میز غرفه تامل کنید و بتوانید مجالی به خود و کتاب بدهید که بیشتر با هم آشنا شوید. اما در حکمت کلمه هر کتاب هویت خود را دارد و میتوانید هر کدام را هر چند چندان با نویسندهاش آشنا نباشید رغبت کنید و بردارید، ورق بزنید و بعد دست به جیب شده و آن را به خانه بیاورید. اما از آثار منتشر شده این نشر میخواهم به معرفی 5 مجموعه از 5 زن بپردازم که بعضی را میشناختم و با برخی در همین دید و بازدید کوتاه آشنا شدم؛ «چند صورت از مستی» سمیرا یحیایی 10 شعر در 48 صفحه که نقاشی پریماه اعوانی که خود شاعر خوبی است را بر جلد دارد. «و من فقط نگاه میکنم» افسانه مرادی و «بالا رفتن از شب» غزاله شمعدانی، دو کتاب از دو زن که به یک مرد، حافظ موسوی تقدیم شده، و «سایه خزنده اشیا» سپیده کوتی و «حق تیر به سگهای خانگی» آناهیتا رضایی که شاید به دلیل دهه پنجاهی بودنشان، دایره واژگانی متفاوتی را به خوانندگانشان ارائه میکنند. در همه این کتابها واژگان محصور در شعرهای زنانه بدون هیچ خساستی خرج شده است. اما انگار این واژگان در دو کتاب «سایه خزنده اشیا» و «حق تیر به سگهای خانگی» کمی از فضای زنانه فراتر رفته و ابعاد اجتماعی و انسانی و مخیلتری را نشانه گرفته است. حال آنکه زنان شاعر گاه دغدغههای حقوقیشان مجالی برای شاعرانگی در شعر باقی نمیگذارد و بیشتر آنها را به فضای منقبضی سوق میدهد. واژههای منحصر به زنان به حدی در این کتابها عیان است که نشان از این دارد که شاعران زن دیگر از پیلههای خود خارج شده و در پی تزریق جهانی لطیفتر از واژه میگردند و بیمهاباتر از پیش از پی کشف خویشند. شاید بتوان شاخصه این کتابها را همان زن بودن شاعرانشان دانست وقتی که شمعدانی در کتابش از ملحفههای نخ کشیده شده در باد و دستمال خونی خاک کرده و حنا حرف میزند. یا رضایی که در شعر آگراندیسمان میگوید: «من مادرم و خوی تصادف در رگهای من نیست» یا سپیده کوتی که از شب میگوید آنگاه که ماهی کوچکی است در دست زنی و مرادی وقتی مینویسد: «زنی که هر روز پشت چرخ خیاطی مینشیند،/ و با حرکت آرام دستهایش/ مویهها را/ [...]/ کوک میزند...»

اما در جهان شاعرانه زنان میتوان لحظات نابی را نشانه رفت که هیچگاه در فوران روزهای عطشناک محبت و بیمروتی روزمرگی کتابها نشانی از آن نیست. جهانی که هیچ بازگشتی ندارد و در زاویههایش راهمان نمیدهند. شاید به این شعر از سمیرا یحیایی که میگوید: «[...] / به کلههای عرق کرده تابستان/ راهم نمیدهید؟/ پس وقتِ خواندن متنی است که از فعلهاش میافتد/ از اشخاص/ تاریخ/ اشیاء و باغها/ صندلیها و تختها/ از وقت بیهوده کشنده پیش نمیرود...»

سید کریم محمدی

جامجم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها