در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
مستند «از نفس افتاده» ساخته عباس امینی روایت همین رنجهای تا به امروز بوده که گویی التیامی بر آن نیست و فقط باید با استواری آن را تحمل کرد. فیلمساز اثرش را با یک بیوگرافی کوتاه از خود و خانوادهاش آغاز میکند و با مرگ یا شهادت پدرش در سال 71 قصه جدیدی آغاز میشود.
پدر شهیدش به دلیل اعتقاداتش نمیخواسته عنوان شهید در سنگ قبر ذکر شود، اما حالا او میخواهد سنگ را عوض کند و همین بهانهای میشود برای تکاپوی فیلمساز در یافتن دوستان پدرش که مانند او شیمیایی شدهاند و سایر اتفاقات پیرامونی بمبارانهای شیمیایی عراق که در زمان جنگ اتفاق افتاده است.فیلم از دو منظر قابل بررسی است:
1 ـ موضوع فیلم با وجود تکراری بودن خلاقیتی قابل تامل دارد و اینکه این بار علاوه بر نگاه به مجروحان شیمیایی به سراغ خانوادههای آنها و حتی بچههایی میرود که دو نسل بعد به دنیا آمده و عوارض شیمیایی را از پدر یا مادر خود به ارث بردهاند و البته در این میان خلأ قانونی وجود دارد و این بچهها از هیچکدام از امکانات دولتی نمیتوانند استفاده کنند و نکته مهم این که مستند از نفس افتاده سومین مستندی است که به موضوع مجروحان شیمیایی میپردازد و ما در این صفحه به آن پرداختهایم و در هر سه مورد یک نکته مشترک است. کمکاری و بیتوجهی ارگانهای مسئول مانند بنیاد مستضعفان و جانبازان که متاسفانه به این کاستیها رسیدگی مناسبی نمیشود.
فیلم در قسمت میانی به سراغ شهرهای سردشت در ایران و بخصوص حلبچه در کردستان عراق میرود تا ابعاد جنایتهای بعثیها در این شهرها و اثرات بمبارانهای شیمیایی را نشان دهد. جنایاتی که در بعضی تصاویر غیرقابل تحمل است و فیلمساز و شبکه را ناچار کرده در گوشه تصاویر هشداری مبنی بر دلخراش بودن این قسمتها را درج کنند.
2 ـ فیلم به لحاظ ساختاری با وجود شروع خوب و خلاقانهاش، آشفته و ناقص است. داستان پدر شهید فیلمساز و تلاش پسر برای یافتن دوستان او رها میشود و یکباره فیلم از خوزستان به کردستان و حلبچه میرود، بدون آنکه ارتباطی تصویری یا حداقل با نریشن ایجاد کند. صحنههای بیمارستان و درددل جانبازان با دوربین یا مراجعه فیلمساز و برادرش برای چکاپ پزشکی ناقص مانده و با پرشهایی بیارتباط فیلم وارد جغرافیایی متفاوت میشود و البته فیلم قصد داشته اثرات این بمبها را روی نسل پس از جنگ بررسی کند که به دلیل پرشهای پیاپی اتفاق نمیافتد و فیلمساز مجبور میشود از گفتوگوهای رودررو و ناقص استفاده کند.
در قسمتی از فیلم بازدید مادران سربازان کشته شده آمریکایی از حلبچه و موزه آن وجود دارد و نگاه مات و مبهوت یکی از آنها که تصویری بکر و قابل تامل است و ایکاش مشابه این اتفاق و تمرکز بیشتر روی سردشت و ایران اتفاق میافتاد.
از نفس افتاده مجموعهای از تصاویر و ایدههای خوب و با ارزش است که در اجرا و بخصوص تدوین دارای نظم ساختاری نیست و این مساله باعث میشود در شکل فعلی تبدیل به یک گزارش تصویری شتابزده از بمبارانهای شیمیایی زمان جنگ باشد که در پایان با اعداد و ارقام به صورت نوشته ابعاد آن فاجعه را نشان میدهد و البته میتوانست مستندی در خور و قابل تاملتر شود.
از روزهای کودکی و آن سالهای پر حادثه همیشه این نکته در ذهن همه ما شاید نقش بسته باشد که چرا باید شاهد این جنایتها و رفتارهای غیرانسانی باشیم و اصلا چرا باید در زمانهای زندگی کنیم که موجودی به نام صدام حسین در آن نفس میکشد. هیولایی که به خیال خامش با کمک دوستان شیک و اروپاییش فکر میکرد میتواند سه روزه نفس ایران را بگیرد، اما حتما نمیدانست اینجا جوانهایی دارد که با خسخس نفسها، زخمهای روی تن و شرفشان کاری میکنند که سالها بعد در دخمهای تاریک توسط همان دوستانش دستگیر شود و به زبالهدانی تاریخ بپیوندد.
بهرنگ ملک محمدی
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
گفتوگوی «جامجم» با سیده عذرا موسوی، نویسنده کتاب «فصل توتهای سفید»
یک نماینده مجلس:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»:
گفتوگوی «جامجم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر