در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
وقتی دانشآموزی دبیرستانی میگفت که میخواهم موتور گازی بخرم لرزه بر اندام خانواده میافتاد؛ آنها با شنیدن این جمله همه اتفاقات بد را در ذهنشان مرور میکردند. اتفاقات تلخی که شامل تصادف و خون ریخته شده بر کف آسفالت داغ و شکستگی دست و پا و بستری شدن بر تخت بیمارستان میشد. در اینگونه مواقع پسربچههایی که تازه پشت لبشان سبز شده بود قیافهای حق به جانب گرفته و با سر کج کرده میگفتند: «از اون موتورسیکلتها که شما فکر میکنین نه! موتور گازی! شبیه دوچرخه است؛ یه کم از دوچرخه پیشرفتهتره.»
شباهتها و تفاوتهای موتور گازی با دوچرخه
از نظر نوجوانها بین این موتور گازی با موتورسیکلتهای دندهای زمین تا آسمان تفاوت بود. با مرور دوباره این جمله درک میکنیم که نوجوانها و جوانهای آن روزگار چندان بیراه هم نمیگفتند. موتور گازی نه سرعت موتورسیکلتهای دندهای را داشت و نه هیکل و ابهتش را. روی کیلومتر شمارش 60 درجه سرعت را نشان میداد که البته حدود 30 درجهاش به قول امروزیها حباب بود! هیچکس نتوانست عقربه سرعت را روی درجه آرمانی 60 برساند. چون عقربه به نزدیکیهای 30 که میرسید موتور رویش فشار میآمد و به تو هشدار میداد که باید کمی آهستهتر حرکت کنی. تو به عنوان راکب احساس میکردی که موتور گازی دارد از زمین کنده میشود و میخواهد پرواز کند! وجه دیگر این وسیله نقلیه با دوچرخه رکابهایش بود. میتوانستی ضامن فنری مخصوص را آزاد کنی و مثل یک دوچرخه از دستگاه موتور گازی استفاده کنی. زمانی که بنزین این وسیله به پایان میرسید یا نقص فنی پیدا میکرد، بناچار باید رکاب میزدی و از حالت دوچرخهای آن استفاده میکردی. موتور گازی یک درجه پیشرفتهتر از دوچرخه بود. اما با وجود همه کمخطر بودنش باز هم پدر و مادرها دوست نداشتند که پسران دلبندشان روی زین این وسیله تازهوارد بنشینند. البته شاید هم آنها خیلی به خطرات موتور گازی فکر نمیکردند و بیشتر نگرانی فرهنگی داشتند؛ نگران بودند که مبادا فرزندشان از درس و مشق و مدرسه بیفتد و بعد از خریدن موتور با افراد ناباب رفیق شود. برخی از افراد موتورسوار، شیطنتهای خاص خودشان را داشتند و جزو خوشنامهای محله به حساب نمیآمدند. به همین دلیل بسیاری از بچه درسخوانها و افراد نخبه و فرهیخته دور موتور و موتورسواری را خط قرمز کشیده بودند! در کنار این افراد، اقشار زیرخط فقر هم به موتور گازی پناه میبردند. آنها که میخواستند پول کرایه تاکسی را پسانداز کنند تا بتوانند آخر ماه یک کیلو گوشت برای خانوادهشان بخرند. سال 72 با پرداخت 20 هزار تومان میتوانستی یک موتور گازی دست دوم برای خودت دست و پا کنی. قیمت این وسیله نقلیه فقط اندکی بیشتر از دوچرخه بود.
دستهای روغنی و سیاه
صاحبان موتور گازی بعضا با دستهای روغنی و سیاهی وارد خانه و مدرسه و محل کار میشدند. آنها بعد از مدتی به اجبار دست به آچار میشدند و تعمیرات وسیله نقلیهشان را شخصا انجام میدادند. بازار تعمیرگاههای تخصصی موتور و دوچرخه هم داغ بود. اما خیلی وقتها بین راه خبری از تعمیرکار نبود و صاحب موتور باید شخصا وارد عمل میشد. برخی از ایرادها هم ثابت و همیشگی بودند و اینقدر تکرار میشدند که دیگر صرف نمیکرد هر بار موتور را به تعمیرگاه ببری. یکی از ایرادهای جزئی این بود که موتور به اصطلاح سرشمع میزد. موتورسواران قدیمی خودشان یک شمع نو و حاضر آماده و یک آچار زیر زین جاسازی کرده بودند و هر بار این اتفاق میافتاد سریع شمع جدید را جایگزین قبلی میکردند. سرشمع زدن به این علت رخ میداد که فرد مورد نظر روغن موتور را کم یا زیاد داخل باک میریخت. معمولا وقتی 5/1 لیتر بنزین داخل باک موتور میریختند، یک استکان روغن هم قاطی بنزین میکردند. به همین راحتی! روغن و موتور با هم در یک محفظه قاطی میشدند و هرکدام وظیفه مخصوص به خودشان را انجام میدادند. خیلی از پمپبنزینها استکان روغن آماده داشتند و پس از هر مرحله سوختگیری آن را تقدیم موتورسواران میکردند. آنهایی که حرفهایتر بودند با خودشان ظرف بنزین دو لیتری میبردند و قبل از بنزین زدن، روغن و بنزین را با هم مخلوط میکردند و ظرف را تکان میدادند. این عملیات موجب میشد که مخلوط یکنواختی وارد باک شود و موتور دیرتر سرشمع بزند. اگر فراموش میکردید که بعد از بنزین، روغن بزنید، سیلندر قفل میکرد و موتور از کار می افتاد. شل شدن زنجیر هم یکی دیگر از ایرادهای شایع بود. در اینگونه مواقع باید سراغ زنجیرکش میرفتی و زنجیر را دوباره جا میانداختی.
از موتور گازی پژو تا رکس و براوو
موتور گازیهای پژو قدمت بیشتری داشت. فرانسوی بود و از سوی شرکت پژو تولید میشد. رنگش فیروزهای کدر بود و روی بدنهشان آرم پژو خودنمایی میکرد. موتور گازیهای براوو که بعدها سروکلهشان پیدا شد شیکتر و باکلاستر بود. مدتی شرکت «نیرو محرکه» تولید این موتورها را بهعهده داشت و پس از آن شرکت «ایران دوچرخ» وارد میدان شد.
«براوو؛ برای نسل جوان» شعار تبلیغاتی بود که مدتها از سوی شرکت تولیدکننده مورد استفاده قرار گرفت. موتورهای گازی «رکس» را به یاد میآورید؟ همانها باکهای بیضی شکلی که موقع سوار شدن بر موتور بین دو زانو قرار میگرفت. موتور «رکس» قدرت خوبی داشت؛ اما قدیمی بود و ظاهرش زیبایی موتورهای براوو را نداشت. الان که دوباره یاد موتور گازیهای قدیمی و صاحبانشان میافتیم، چند تصویر بیشتر در ذهنمان رژه میرود. دستهای روغنی و سیاه آنها و نگرانی همیشگیشان از بابت دزدیده شدن موتور. این وسیله نقلیه جمعوجور سوئیچ نداشت و هر کسی با زدن رکاب و رها کردن ساسات میتوانست آن را روشن کند. برای همین آن روزها موتورهای گازی را با قفل و زنجیرهای درشت به درخت و نرده و هر چیز دیگر گره میزدند.
احسان رحیمزاده
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
اکبرپور: آزادی استقلال را به جمع ۸ تیم نهایی نخبگان میبرد
در گفتوگوی اختصاصی «جام جم» با رئیس کانون سردفتران و دفتریاران قوه قضاییه عنوان شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
گفتوگوی بیپرده با محمد سیانکی گزارشگر و مربی فوتبال پایه