۷ راه برای آرام کردن همسر عصبانی

اختلاف نظر بین دو نفر طبیعی است. طبیعی‌تر از آن اختلاف نظر میان دو جنس مخالف است. درست است که همسران اغلب به تصور داشتن تفاهم با هم ازدواج می‌کنند ولی این تفاهم به معنای هم عقیده بودن در همه جریانات زندگی نیست.
کد خبر: ۶۳۰۶۸۸
۷ راه برای آرام کردن همسر عصبانی

خیلی وقت‌ها همسران بر سر یک مسئله هر چقدر هم بی‌ارزش با هم اختلاف عقیده پیدا کرده و بار‌ها و بار‌ها از دست هم عصبانی می‌شوند. گاهی اوقات این عصبانیت ساعت‌ها طول کشیده و تبدیل به یک معضل می‌شود و‌گاه زود به پایان می‌رسد اما نکته اینجاست که چگونه در مواقع عصبانیت خود را کنترل کنیم تا به معضلات جدی‌تر گرفتار نشویم.

۱- علت عصبانیت را فوراً پیدا کنید: زمانی‌هایی وجود دارد که به طور ناگهانی با عصبانیت همسرتان مواجه می‌شوید بدون آنکه بدانید او به چه علت عصبانی است.
گاهی رفتار عصبی همسرتان ممکن است دلیلی خارج از خانه و رابطه زناشویی داشته باشد بنابراین بهتر است زن یا شوهر از علت عصبانیت همسرشان آگاهی پیدا کنند.
در این مواقع ترک کردن فرد عصبانی کار عاقلانه‌ای نیست زیرا تصور بر این است که اگر او را ترک کند او آرامش پیدا می‌کند در حالی که این مسئله نه تنها بهبود پیدا نمی‌کند بلکه اوضاع را بد‌تر خواهد کرد. زیرا هجوم افکار همراه با تنش و عصبانیت در مواقع تنهایی او را‌‌ رها نخواهد کرد.

۲- آرام باشید: عصبانیت، غذای عصبانیت است. وقتی همسرتان عصبانی است و شما علت عصبانیت آن را فهمیده‌اید، حتی اگر شما موضوع عصبانیت او باشید سعی کنید در آن موقعیت شما نیز عصبانی نشوید زیرا به هم ریختن اوضاع و فضا تنها باعث ادامه مشاجرات شده و اوضاع را بد‌تر از پیش خواهد کرد.

در آن موقعیت سعی کنید آرام باشید حتی اگر حق با شما باشد و بحث درباره موضوع را به وقت دیگری موکول کنید.

۳- احساسات همسرتان را در نظر گرفته و به زبان آورید: خیلی آرام و بدون پرده به او بگویید «می‌دانم عصبانی هستی». این بیان به فرد عصبانی اطمینان می‌دهد که همسرش درک مناسبی از او داشته و موضوع بزودی حل می‌شود. وقتی همسر بداند هنگام تنش فکری تنها نیست احساس آرامش بیشتری می‌کند.

۴- با همسرتان همدردی کنید: اگر شما هم احساس عصبانیت می‌کنید و از احساس عصبانیت همسرتان ناراحت هستید این احساس خود را به زبان آورید زیرا اگر فرد عصبانی بداند که همسرش احساسات واقعی‌اش را انکار کرده و نسبت به موضوع پیش آمده بی‌تفاوت است، خشم‌اش بیشتر می‌شود.

۵- برای صلح پیش قدم شوید: وقتی از دلایل عصبانیت همسرتان با خبر شدید و به طور واقع بینانه متوجه شدید شما نیز در این ماجرا مقصر بوده‌اید برای صلح چند قدم بردارید این قدم‌ها بیانگر این است که خواهان آشتی هستید و بخشی از اشتباهات خود را پذیرفته‌اید و قصد دارید مشکل پیش آمده را هر چه سریع‌تر حل کنید. البته در این راه چند قدم واقعی‌تر هم باید بردارید.

۶- از تکنیک رکوردشکنی استفاده کنید: غالب اوقات رسم خانه شما این است که پس از چند روز قهر دوباره صلح برقرار شود. حال شما از‌‌ همان ابتدا پیش قدم شده و این رسم کهنه را بشکنید.
عصبانیت و کشدار کردن ماجرا را به روزهای بعدی موکول کنید و با آرامش به حرف‌های همسرتان گوش فرا دهید. اگر هنگام صحبت پیرامون موضوع پیش آمده مقوله عصبانیت را فراموش کنید. آرامش، همه چیز را حل خواهد کرد.

۷- تکنیک مه آلود: این تکنیک به شما کمک می‌کند تا عیب جویی‌های بی‌دلیل را دفع کنید چون عیب جویی باعث می‌شود عصبانیت همسرتان اوج گرفته و اوضاع بد‌تر شود، به جای بحث کردن با همسرتان درباره موضوع پیش آمده سعی کنید او را از فضای عصبانیتش منحرف کرده و وارد جاده مه آلود کنید.

به طور مثال وقتی او به خاطر خودپسندی شما عصبانی است به او بگویید «موافقم بعضی وقت‌ها درباره عواقب کار‌ها فکر نمی‌کنم اما در این راه سعی خودم را بیشتر می‌کنم» یا اگر او به خاطر تأخیرتان عصبانی است به جای دلیل آوردن تنها به او بگویید «می‌دانم تأخیر داشته‌ام سعی می‌کنم همین امروز این مسئله را طور دیگری جبران کنم.» |روانشناسان|

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۱۷ انتشار یافته: ۶۱
فراهانی
Iran (Islamic Republic of)
۲۲:۵۳ - ۱۳۹۲/۱۰/۱۲
۳
۰
این همه تكنیك نمیخواد.اینطوری كه شما نوشتید اگر قرار باشه تو دعوا كسی كوتاه بیاد راحتتر است كلمه غلط كردم را بزبان بیاره
.....
-
۰۰:۲۱ - ۱۳۹۵/۰۵/۲۱
قهر كردن گریه كردن پرخاش گری واكنش های طبیعی اند ما كه ربات نیستیم ولی تمام مشكلات بین زن و مرد از تفاوت دنیای بینشون می باشد كه كسی هم نمیاد این چیز ها را به ما بگوید.
شما میتوانید كتاب راز هایی درباره زنان را به همسرتان هدیه بدهید نوشته باربارا دی آنجلیس و كتاب رازهایی درباره مردان از همین نویسنده را مطالعه كنید اینجوری نه كارهای شما برای همسرتان عجیب و نه كارهای همسرتان برای شما عجیب میشود
موفق باشید خدانگهدار
لیلا
Iran (Islamic Republic of)
۰۱:۰۵ - ۱۳۹۳/۰۱/۱۲
۲
۳
خیلی جالب بود
واقعا ممنون
لیدا
Iran (Islamic Republic of)
۱۴:۴۰ - ۱۳۹۳/۰۸/۰۵
۶
۱۲
معمولا همیشه خانمها هستن كه درعین بی گناهی باید ضجر كش باشن مردان هر لحظه راحتتن.
آنا
Iran (Islamic Republic of)
۲۱:۵۶ - ۱۳۹۳/۱۱/۱۲
كاملا موافقم لیدا جان.همیشه كاسه كوزه ها سر ما باید بشكنه.و مردها همیشه به راحتی و بی دغدغه احساساتشون رو هر جور كه میخوان بروز میدن چون فقط مرد هستند.
.....
-
۰۰:۱۶ - ۱۳۹۵/۰۵/۲۱
سلام دنیای زن مرد باهم متفاوته و متاسفانه این تفاوت ها و خیلی چیز های دیگه به ما آموزش داده نمیشه من پیشنهاد میكنم به همسرتان كتاب رازهایی درباره ی زنان نوشته باربارا دی آنجلیس را هدیه بدهید و خودتان هم اگر خواستید كتاب رازهایی درباره مردان از همین نویسنده را مطالعه كنید موفق باشید خدانگهدار
مبی
Iran (Islamic Republic of)
۱۶:۱۴ - ۱۳۹۳/۰۸/۲۶
۳
۱
من شوهرمو خیلی دوست دارم ام چند روزیه كی منو درك نمیكنه و دوس داره جداشه هنوز عروسی نكردیم و منم كار بدی نكردم15 سالمه نمیدونم چیكاركنم
ز ی ن
Iran (Islamic Republic of)
۲۰:۲۷ - ۱۳۹۳/۱۰/۰۳
با سلام خانم مبی شما سعی كن دلیل این كار همسرتو اول بفهمی بعد با بزرگترها باكسی كه خیلی راز داره و راحتی باهاش درمیان بزار و سعی كنیداگه بتونی راضی كنی باهم پیش یك مشاور خانواده برید فكر كنم مشكلتون حل بشه قوی باش زندگی بالا وپایین های زیادی داره
ف
Iran (Islamic Republic of)
۰۰:۴۰ - ۱۳۹۴/۰۳/۲۶
مبی جون منم دقیقاتوموقعیت توم منم ۱۵سالمه منم خیلی شوهرمودوست دارم اونم تاكم میاره میخواد جداهمشم منومقصرهمه چی میدونه…منم هنوزعروسی نكردم……
مریم
-
۱۵:۳۷ - ۱۳۹۵/۰۵/۲۳
دختراخواهش میكنم اگه شوهرتون درك نداره وهمیشه بداخلاقه قبل عروسی جداشین ،مطمین باشین هیچ كسی اخلاقش عوض نمیشه حتی اگه خیلی بخوادت
امید
-
۱۰:۵۲ - ۱۳۹۵/۰۷/۰۸
در این سن هر ازدواجی اشتباهه...
ازل
Iran (Islamic Republic of)
۱۸:۳۷ - ۱۳۹۴/۰۱/۱۱
۱
۱
فرمایشات شمادرست.اماتاانجاكه توانسته ام سعی كردم ارومش كنم بیشتردرجمع ناراحت میشوم وهیچ جوری نمیتواندباجمع خوش اخلاقی كندهمیشه سازمخالف میزدسعی میكنددرجمع بایكی لجبازی كندحال گیری میكند.واقعادیگه بریدهام
مهسا
Iran (Islamic Republic of)
۰۲:۱۱ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۹
۱
۱
خیلی لطف كردین عالی بود
تانی
Germany
۱۶:۴۹ - ۱۳۹۴/۰۶/۲۳
۲
۷
سلام
خسته نباشید دوستان
من 2 ماهه عروسی كردم شوهرم خیلی زود عصبانی میشه جوری كه بدترین واژه ها رو به كار میبره صداشو بالا میبره ، تا حالا نشده عصبانیتش رو یه مورد مهم باشه ، هركسی هم پیشش باشه ازمن عصبانی كه بشه احترام نمیكنه جلو طرف مقابل شرو میكنه به بی احترامی ؛ بخدا بریدم از زندگی از انتخاب شوهرم پشیمونم چیكاركنم لطفا راهنماییم كنین زندگیم خوب شه نمیخوام از ای بدتر بشه.
امید
-
۱۰:۴۷ - ۱۳۹۵/۰۷/۰۸
سریع جدا شو.هر چی بمونی بدتر میشه از من گفتن.ببین كی گفتم...
مریم
-
۱۵:۴۳ - ۱۳۹۵/۰۸/۱۰
تادیرنشده جدا شید، شوهرمنم همین جور بود، الان خیلی پشیمونم كه چرا جدا نشدم، الان با وجود بچه ها مجبورم تحمل كنم،همش میگفتم خوب میشه، ولی فرقی نكرد
غصه
-
۰۱:۲۰ - ۱۳۹۵/۰۴/۲۵
۴
۲
سلام من پسری 26ساله ام چندماه نامزدی كردم ولی اصلا دوسندارم دیگه ادامش بدم بااینكه موقعیتهای بهتری داشتم وخیلیا دوست داشتن برم خواستگاریشون هم تحصیل كردم وآدم كاری و خداروشكر تیپ وقیافه امم خوبه و دوسندارم جداشم ولی چون دخالتهای نابجای مادر زنم باخاله هاش وتاثیر گذاشتن رو نامزدم بدجور دلسردم كرده,.میخوام فقط بگم خواهشن زندگی مشكلات داره و به حرف كسی گوش ندیدو...
امید
-
۱۰:۴۵ - ۱۳۹۵/۰۷/۰۸
تا دیر نشده تمومش كن...
فرزانه
-
۲۰:۱۱ - ۱۳۹۵/۰۹/۰۴
ببین اول باخانومت صحبت كن حتی اگه شده خانواده هارو درجریان بزاریا باخانومت پیش مشاور برین اگه نشد درنهایت جداشین...
سید رضا ارفند
-
۱۰:۱۵ - ۱۳۹۵/۰۶/۰۳
۰
۱
باسلام 47 ساله هستم و از سال 71 ازدواج كردم ازهمان ابتدا اورا دوست داشتم و اكنون نیز دوستش دارم سعی میكنم دوستش داشته باشم و به او احترام بگذارم , كمكش كردم درس بخواند , محیط را تا حد توان از ارامش و صداقت مهیا كردم چون ایشان پدر و مادرشان در قید حیاط نیستند , ولی بعلت مشكلاتی كه همسرم با خانواده من از نظر عاطفی دارد این موضوع در زندگی من تاثیر گذاشته و سالهاست ادامه دارد , ونیز همسرم من را مردی ناتوان در حل مشكلات میداند , راهكار چیست با تشكر
امید
-
۱۰:۴۴ - ۱۳۹۵/۰۷/۰۸
در قید حیاط نیستند یا در قید اتاق!!!از شوخی گذشته نیاز به مشاوره بیشتری دارید...
صحرا
-
۱۸:۲۲ - ۱۳۹۵/۰۶/۰۶
۲
۵
راستش مدتیه من با همسرم مشكل پیدا كردم اون بهم گفته كه اصلا دوستم نداره ۹سال نقش بازی كرده كه دوستم داشته هیچ گونه احساسی بهم نداره ، وقتی این حرفها رو شنیدم به فكر خط كشی افتادم. طور خدا بگین چكار كنم.
پریا
Iran (Islamic Republic of)
۲۱:۰۱ - ۱۳۹۶/۰۱/۰۹
سلام چند وقته بایكی دوستم خیلییی زود عصبانی میشه جوری هست كه میگه از خونه بیرون میایی باید ازم اجازه بگیری چیكاركنم؟
جوان
-
۱۹:۱۲ - ۱۳۹۵/۰۹/۰۵
۳
۰
سلام من جوانی هستم 18 ساله به یكی از آشنایان كه هم سن هستیم مدت ها علاقه داشتم و فرصت نشد به ایشون بگم بالاخره علاقه ام رو بهشون ابراز كردم ولی مخالفت كردند و گفتند حرفش رو هم نزن؛دختر خیلی خوب و با شخصیتی هستند و با خیلی از دخترای این دور و زمونه كه می شنویم فرق دارن منم از ته قلبم دوستشون دارم و هدفم هم ازدواج هست البته در موقعیت خودش چون آلان هر دو درس میخونیم ولی ایشون حتی یه رابطه ساده رو هم قبول نمی كنن هر كاری هم كردم نشد حتی یكی دو نفر رو هم واسطه كردم ولی نشد كه نشد؛ایشون هم نسبت به من بی احساس نیست ولی مخالفت میكنه یكی میشه راهنمایی ام كنه...
..
Iran (Islamic Republic of)
۲۱:۵۹ - ۱۳۹۵/۰۹/۱۶
س.
بهش وقت بدید شاید ب مرور زمان مشكلتون حل شد
اسیه
-
۱۰:۰۰ - ۱۳۹۵/۰۹/۰۶
۰
۳
مطالب مفیدی در این سایت بود واستفاده كردم اما در رابطه به معذرت خواهی زن از شوهر یا شوهراز زن بیشتر معلومات دهید.
دریا
Iran (Islamic Republic of)
۲۲:۰۰ - ۱۳۹۵/۰۹/۱۷
۵
۰
سلام ببخشید من 17 سالمه و زود وارد زندگی شدم و از زندگی چیزی نمیدونم.شوهرم همش زود از یه چیز كوچیك عصبانی میشه من نمیدونم چیكار كنم اینطوری میگه خیلی دوستم داره ولی من احساس خوشبختی نمیكنم.خیلی دلمو میشكونه و خیلی هم قده.بیش از حد مغروره و اصلا به حرف منم توجه نمیكنه.تورو خدا راهنماییم كنید و بگید من چیكار كنم با این آقا؟!
محمد روستا
Iran (Islamic Republic of)
۱۶:۱۰ - ۱۳۹۵/۱۰/۰۵
۲
۲
من حدود 1 سال پیش از همسرم بدلیل بی احترامی اطرافیان جدا شده ام ،الان پشیمانم و خیلی دوستش دارم اما حاضر به برگشت نمیشه ،میترسه ،كمكم كنید به آخر خط رسیدم
سپیده
Iran (Islamic Republic of)
۱۱:۰۴ - ۱۳۹۵/۱۰/۱۵
۱
۷
سلام. همسرم قبل از ازدواج از گذشته ی من چیزهایی میدونه كه خیلی ازارش میده و هرموقع دوچاره مشكل میشیم از گذشته ی من حرف میزنه بارها گفته كه كمكش كنم تا فراموش كنه و دیگه حرف گذشته رو نزنه اما من نمیدونم واقعا چیكار كنم؟ خواهش میكنم كمكم كنید. خیلی درمورد این موضوع با هم دعوا میكنیم. به راهنماییتون نیاز دارم.
علی
Iran (Islamic Republic of)
۲۳:۰۰ - ۱۳۹۵/۱۱/۰۸
بهترین راه اینكه كمكش كنی به سناریوهای مختلف و انگیزشی بره تا شرایط حال براش راحت تر قابل هضم باشه
دلیلشم اینكه این سخنرانیا بهش اهداف مثبت جدید میده كه میتونه مسیرشو و افكارشو روی اهداف جدیدی متمركز كنه گذشته رو هم به راحتیه هر چه تمام تر فراموش میكنه یا حداقل سعیشو بیشتر میكنه و تو همین راستا شما باید كمكش كنی و هیچ موردی از گذشته حتی به خواسته همسرتان به زبان نیاورید بهتون پیشنهاد میكنم فایل ها و راهنمایی های استاد عباس منشو گوش بدین اگه داخل گوگل سرچ كنین براتون میاره
سارا
Sweden
۰۲:۱۱ - ۱۳۹۵/۱۰/۱۸
۲
۰
عالی نبود
ملیحه
Iran (Islamic Republic of)
۱۸:۲۳ - ۱۳۹۵/۱۰/۱۸
۲
۳
نامزدم خیلی زود از كوره درمیره و اصلا نمیتونه چیزی كه وفق مرادش نیس رو تحمل كنه...نمیتونه جلوے اعصبانیته آنی شو بگیره...بنظرتون سكوت و اخلاق آرام میتونه به مرور زمان این رفتارشو عوض كنه
علی
Iran (Islamic Republic of)
۲۲:۴۹ - ۱۳۹۵/۱۱/۰۸
نه
عباس
Iran (Islamic Republic of)
۱۲:۰۰ - ۱۳۹۵/۱۱/۱۷
۰
۰
سلام ، ممنونم از مطالب شما
همسر بنده سر مسائل كوچیك اونقدر بحث میكنه كه صحنه جنگ و جدل رو به بیرون از خونه میكشه ، با صدای بلند فریاد میكشه ، منو می زنه ، گریه میكنه ، بنده هم یاد گرفتم كوتاه بیام تا آرومترش كنم و با آرامش باهاش برخورد كنم ، ولی احساس میكنم هر چقدر كوتاه میام درخواستهای بیشتری از بنده داره و به خاطرشون درگیری به پا میكنه
یه بچه ناز دارم ، ولی متاسفانه اونقدر ناراحتی رو طول می ده كه دارم خسته میشم و با ایشون دارم دیگه مقابله میكنم و اوضاع به نظرم داره بدتر میشه ، به نظرتون مقابله كنم یا اینكه فقط كوتاه بیام
نفس
Iran (Islamic Republic of)
۱۹:۴۳ - ۱۳۹۵/۱۱/۲۷
۲
۰
سلام
من و عشقم خیلی همو دوس داریم ولی طی شرایطی ك واسش پیش اومده محبور به نامزد كردن زوری شده درحالیه٥سال باهاش كوچیكترین ارتباطی هم نداشته .الانم میخاد اقدام كنه برای طلاق ولی از هر طرف بهش فشار میارن اعصابش خیلی خراب شده جوری عصبی میشه كه كنترل نداره رو رفتاراش خودشم یادش نمیاد اونموقع چی گفته به طرف متشنج میشه اعصابش واقعا .خیلی براش ناراحتم قبول هم نمیكنه بره پیش مشاور میگ یه بار رفتم نتیجه نگرفتم خیلی به كمك یه مشاور و روانشناس نیاز دارم خواهش میكنم كمكم كنین تا بتونم با روش هایی آرومش كنم
اینم ایدی من كسی هست كه كمكم كنه بیاد پیویم @naafaass78
خیلی نیاز دارم به راهنماییتون
نفس
Iran (Islamic Republic of)
۱۵:۱۵ - ۱۳۹۵/۱۱/۲۸
مشاور عزیز شرایط خیلی سخته اصلا نمیدونم چیكار كنم در شرایطی هم نیست كه حرفامو خیلی گوش كنه به اون حده ناامیدی رسیده كه حس میكنه همه راهها بستس و این درمونده میمونه و نمیتونه كاری رو جلو ببره
شما بهم بگین چیكار كنم اون عمل هایی هم كه گفتین میگم بهش كه عضلاتشو منبسط ومنقبض كنه
واقعا دارم میبینم از بین میرهچه حرفایی بهش بزنم كه قبول كنه
نفس
Iran (Islamic Republic of)
۱۵:۲۳ - ۱۳۹۵/۱۱/۲۸
ببخشید میتونین بیاین تلگرام پیوی حرف بزنیم؟؟
خیلی نیاز دارمشرایطمم طوری نیس برم حضوری با مشاور یا روانشناس بحرفمم اگه بیاین همه چیو واضح میگم خدمتتون
نفس
Iran (Islamic Republic of)
۱۸:۵۹ - ۱۳۹۵/۱۱/۲۹
خیلی ممنون از راهنمایی و تكنیك هایی ك بهم گفتین
ولی من شماره١٤٨٠رو شماره گیری میكنم میگه در شبكه موجود نمیباشد
چیكار كنم؟
hamid
Iran (Islamic Republic of)
۲۱:۲۲ - ۱۳۹۵/۱۲/۰۳
۰
۳
سلام خسته نباشید
من و عشقم با هم مشكل دارم تنها مشكلمون هم اینه كه وقتی ناراحته به گفته خودش من نمیتونم آرومش كنم دركش نمیكنم ولی من كه اگاهی از ناراحتیش ندارم و هر چه هم اصرار میكنم نمیگه كه بتونم كاری كنم خودمم عصبی میشم و گند میزنم لطفا راهنمایی كنید مشكل بزرگ زندگیم اینه ..
نگار
Iran (Islamic Republic of)
۱۱:۰۳ - ۱۳۹۵/۱۲/۲۲
سلام من حدود 9ماه است كه درعقد هستم چند ماه اول یرچیزهای الكی مثل چرا این حرفو زدی و....قهرمیكردم شوهرم خیلی نازمو میكشید این اواخر نمیدونم چرا بی حوصلم ودوست دارم شوهرم بیشترنازمو بكشه وباهام احساساتی برخورد كنه مثلا ازمنطقوتو خودت بحث و شروع كردی نگه ...دلم میخوادبیشترباملایمت ولی... ازتون خواهش میكنم برای من راهنمایی بنویسید كه دارم دیوونه میشم/
زهرا
United Kingdom of Great Britain and Northern Ireland
۱۶:۴۳ - ۱۳۹۵/۱۲/۰۴
۰
۱
وقتی همسرم عصبانیست و هیچ حرفی را گوش نمیدهد چه كنم؟
زهرت
Iran (Islamic Republic of)
۱۳:۵۲ - ۱۳۹۵/۱۲/۰۶
۷
۰
وقتی عشقم از یه مسئله ناراحته چطور آرومش كنم و بهش احساس ارامش بدم چطور دركش كنم؟
زهرا
Iran (Islamic Republic of)
۲۳:۲۶ - ۱۳۹۵/۱۲/۲۷
۱
۲
سلام شوهربرای این كه طرف من را بگیرد خیلی باخانواده اش بحث میكند تاحدی كه كاربه شكستن چیزی میرسد من چه كنم تا آرومش كنم
امیرحسین
Iran (Islamic Republic of)
۰۳:۲۰ - ۱۳۹۶/۰۱/۰۹
۱
۰
سلام نامزد من حساسیتش خیلی زیاده مثلا با خانواده بیرون میرم میپرسه چندتا دختر اونجا هست یا با خانوما هم دست دادی ؟ چطوری میشه این حساسیتو كم كرد حس میكنم بهم اعتماد نداره وقتی اینطوری حرف میزنه
مریم 1
Iran (Islamic Republic of)
۲۱:۰۹ - ۱۳۹۶/۰۱/۱۲
۲
۰
با سلام و عرض تبریك سال جدید. سایتتون خوبه فقط لطف كنید یه راهنمایی بكنید من دچار مشكل شدم حدود 6 ماه هست كه ازدواج كردم و از زندگیم راضیم فقط یه مشكل كوچیك دارم اونم اینه كه همسرم اصلا دلش نمیخواد با اقوام من رفت و آمد كنه و از طرفی هم وقتی میره مثلا خونه داداشم هنوز از درخونه بیرون نیومدیم برمیگرده میگه فلانی این مشكلو داشت و .... و من ناراحت میشم نمیدونم چه كنم.؟
نفس
Iran (Islamic Republic of)
۰۴:۴۴ - ۱۳۹۶/۰۱/۱۴
۴
۰
سلام وقتتون بخیر.من سه ساله ازدواج كردم به همسرم خیلی علاقه دارم وقتی باهاش اشنا شدم مرد منطقی و خونسردی بود اما بعداز ازدواج رفته رفته تبدیل به مرد خشنی شد كه حتی نمیتونم باهاش چند جمله صحبت كنم یا حرفامو بهش بزنم مدام دربرابرش كوتاه میام وسكوت میكنم اما روی خشمش تاثیری نداره حتی جزئی ترین مسائل هم ایشونو عصبی میكنه. حس میكنم دارم ازش دور میشم واقعا نمی فهمم برای فروكش كردن خشمش چیكار كنم و حس میكنم روز به روز افسرده تر وغمگین تر میشم.
امپراطور
Iran (Islamic Republic of)
۱۵:۵۷ - ۱۳۹۶/۰۱/۱۴
۰
۱
سلام وقتتون بخیر.من نه ساله ازدواج كردم یه دختر س ساله دارم.از وقتی كه دخترم به دنیا اومد منو همسرم همش باهم بحث داریم سر هر قضیه ایی تفاهم نداریم .قبلش خیلی اخلاقامون خوب بود الان نه.وقتی هم معترض میشم میگه تو حساسی .منم سر هیچ بحثی كوتاه نمیام .همسرم میگه رو همه دعوا و بحث ها من مقصرم ولی من اونو مقصر میدونم چون وقتی برامون نمیزاره و درك نمیكنه حالا از شما كمك میخوام ترو خدا كمكم كنین چیكار كنم
امپراطور
Iran (Islamic Republic of)
۱۸:۵۴ - ۱۳۹۶/۰۱/۱۶
ممنون از راهنمایتون .ولی وقتی میخوام با همسرم جدی صحبت كنم همش ب شوخی میگیره به من میگه تو باید اصلاح شی وقتی كه ازش محبتی نمیبینم چطوری اصلاح شم !اگر با خانوادش بهم توهین یا اختیار داری كنن و من از حقم دفاع كنم ناراحت میشه و میگه ب بزرگ تر از خودت حرفی نزن ،دوست دارع كلا من شخصیتم خورد شه ولی خانوادش نه یعنی جوابشونو ندم .ولی خودش كه میگه من از حقت دفاع می كنم ولی تا بحثی پیش میاد با خانواده شوهر بهم میگن همسرت كه پشتت نیس .چطوری میتونم اونو طرف خودم بكشم.
سمانه
Iran (Islamic Republic of)
۰۹:۴۰ - ۱۳۹۶/۰۱/۲۰
۰
۲
سلام من به مدت یكماه برای اشنایی با اقاپسری هستم .این مدت جفتمون مشكلاتی داشتیم قهرنمیكردیم سعی میكردیم باحرف زدن حلش كنیم...امادیروزخیلی عصبانی شون كردم ومتاسفانه فعلا سرد رفتارمیكنن نمیدونم چیكاركنم لطفاكمكم كنید
سمانه
Iran (Islamic Republic of)
۱۶:۰۸ - ۱۳۹۶/۰۱/۲۰
من. اشتباهم رو پذیرفتم ...قدم برای اشتی
هم برداشتم .....كاملاهم حرف هامون زدیم....اما هنوزم نمیخوان ببخشن
م
Iran (Islamic Republic of)
۰۳:۰۰ - ۱۳۹۶/۰۱/۲۷
۰
۴
باسلام وقت بخیر من 5ساله كه ازدواج كردم متاسفانه شوهرم الكلیه وقتاییم كه مصرف می كنه به زمین و زمان توهین می كنه و به هر بهونه ای دعوا راه میندازه یعنی طوری شده كه وقتایی كه مصرف نكرده هم همین رفتارارو داره موندم چیكار كنم میترسم اینهمه صبر آخرش به دق كردن برسه....
فاطمه
United States of America
۰۴:۴۸ - ۱۳۹۶/۰۲/۱۱
۰
۳
سلام خسته نباشید .شوهر من دوكار دارد قهوه خونه و رنگ امیزی ماشین ..امشب كه از سركار اومد گفت خستمه از زندگی از همه چی درد دل كرد بام ارومش كردم .بعد گفت چند روز پیش تو حمام خواستم رگم رو بزنم كه از این دنیا راحت بشم از بس كه عصبانیه منم یه بچه دارم پسره ۷سالشه ..بعد گفتمش هرجا بری همراهتم .كه خودشو كاری نكنه میگه حتی اگه شده دستم تو برق میزارم .لطفا مشكلم حل كنید ..جواب
ایرانی
Iran (Islamic Republic of)
۱۱:۲۲ - ۱۳۹۶/۰۲/۱۷
۱
۴
سلام من وهمسرم شش سالی میشه ازدواج كردیم یك فرزند یك ساله دارم ازدواج من باانتخاب خودم وسنتی بوده همسرم روزی كه به خواستگاری من اومد خیلی بچه اروم وخجالتی ومذهبی به نظر میومد راستش منم دنبال ادم مذهبی بودم ولی بعد ازدواج فهمیدم اصلابچه خجالتی نیست بلكه برعكس همه فامیل مخصوصا خانواده اش ازدست شیطنت زیادش خیلی شاكین البته اینوبگم كه برعكس مادرش، خیلی ادم دل زنده ای هست مادرش همش به خاطر شوخی های زیادش توجمع مخصوصاجلومن تحقیرش میكنه واین من خیلی آزار میده شوهر من زیاد مسئولیت زندگی رواونطور كه باید بدوش نمیگیره مثلاپدرش همیشه سردیر پرداختن وام هاش جلودیگران تحقیرش میكنه همش انتظارداره حق دخالت ونظارت توزندگی پسرش داره وجاهایی هم كه موفق نمیشه من ومقصر میدونه میگه من براپسرم زن گرفتم كه بهتر بشه ولی بدتر شد اخه گناه من چیه؟ اون دوست نداره كسی توكارش دخالت كنه من فكر میكنم این نوع رفتارش به خاطر گیردادنای زیاد پدر ومادرش وجایی كه من شوهرم میخوام راهنمایی كنم میگه حتماپدر ومادرم بهت گفتن كه به من بگی همش به خاطر این قضیه خیلی عصبانی وعصبانیتش سر من خالی میكنه ازوقتی كه بچه مون به دنیا اومد رفتارش بامن سردتر شده اصلادوس نداره گریه بچه ش بشنوه میگه تواز بچه خوب مراقبت نمیكنی تونگهداری بچه اصلاكمكم نمیكنه من كارمندهستم تواقتصاد خونه به شوهرم كمك میكنم درواقع همه حقوقم بابت بدهی های شوهرم میره ولی نمیدونم محبت های من چرابه چشم شوهر وخانواده ش نمیاد گاهی اوقات به خاطر رفتاراش ازش خیلی بدم میاد ولی طاقت دوریشم هم ندارم لطفا راهنماییم كنید
اتنا
Germany
۰۳:۲۱ - ۱۳۹۶/۰۲/۳۱
۱
۳
من خیلی خستم. نمی تونم دیگه چكاركنم .تمام روش هارو امتحان كردم جواب نداد . كمك كنید لطفا
غریبه
Iran (Islamic Republic of)
۲۳:۴۶ - ۱۳۹۶/۰۴/۲۳
۰
۳
با سلام و تشكر از محبت و راهنمایی شما . حكایت من كمی پیچیده است. حدود چهار سال پیش با دختری اشنا شدم .طبق معیارهایی كه داشتم مورد خوبی برای ازدواج بود ایشون فردی با این خصوصیات بودن كه نسبت به ازدواج نظر مثبتی نداشتن و به نوعی ترس از آینده هم بود . با صحبتهایی كه مدام باهاشون میكردم و صبوری كه داشتم بالاخره قبول كردن فقط بخاطر اینكه شرایط من مهیا نبود به پای من صبر كردن و با فداكاریهاشون كنار من بودن اما من هركاری كردم خودمو به هر جایی میزدم كارم اوكی نشد. باز ایشون با صبوری و مهربانی كنارم بودن. هر كس دیگه بود ول میكرد میرفت. خیلی گزینه های ازدواج داشتن بخاطر من رد كردن واقعا كار بزرگیه این مدت به پای كسی صبر كنی یه بار بهم مهلت دادن حدود شش ماه پیش ولی تا اون موقع شرایطم مهیا نبود. اینم بگم اهل سوءاستفاده نیستم .خدا شاهده خیلی خودمو به این در و اون در زدم كارم جور نمیشد یه شغلی كه بتونیم منبع مخارج خونمون باشه . بخاطر اینا بود كه كلا احساساتش خشك شد. جوری كه من دشمن سرسختش هستم و از من بشدت متنفر شد ولی باز با صبوریا و صحبتهایی كه كردم باز منو قبول كرد و یه فرجه دیگه بهم داد . زمان گذشت و اون فرجه رو به پایان بود .مدام میگفت گولش زدم و وعده الكی بهش دادم منم خدا شاهده خجالت زده اون بودم بخاطر صبوریاش و فداكاریهاش و با تمام وجودم دلم میخواد جبران كنم. به همین دلیل به خودم گفتم تو عمل نشون بدم تا فكر نكنه فقط حرف می زنم . این بود كه سه هفته ای باهاش ارتباطی نداشتم و ایشون هم پیامی ندادن. تقریبا بعد از 16 روز پیامی دادم كه به فكرشم و خیال نكنه بیخیالش شدم فقط میخوام با دست پر بیام اما ایشون دیگه تحویل نگرفتن و گفتن هیچ علاقه ای بهم ندارن .انگار دنیا رو سرم خراب شد هر جور سعی میكنم باهاش حرف بزنم راضی نمیشه. من میخوام تمام فداكاریهاشو جبران كنم .چندسال به پای من صبر كرد. واقعا برای خوشبختیش برنامه ها دارم .چیكار كنم بدشانسی اوردم وگرنه كوتاهی نكردم .بخاطر این موضوع به شدت حالت افسردگی گرفتم و عذاب وجدان و فكرهایی كه مدام رژه میره كه حتما باید جبران كنی و اون زندگی ایده الی كه براش قول دادم رو مهیا كنم و كنارش بمونم . مثل سری قبل خیلی سعی كردم باهاش حرف بزنم و آدم صبوری هستم. بهش میگم این احساسات زود گذره تموم میشه و باز اون فرد قبل میشی . قبول دیگه نمیكنه . هر چی میگم شرایطم داره جور میشه دیگه میگه برام مهم نیست. همیشه باهاش صادق بودم . اینم بگم فردی هست كه اگه دلزده بشه از همه چی خسته میشه و براش مهم نیست اما اگه محبتش گل كنه بهترینه. یه وقتایی خوب خوب یه وقتایی خسته و سرد میشه .بستگی داره كه اوضاع چطور بر وفقش باشه . بشدت دوستش دارم و هیچ آرزویی ندارم جز اینكه كنارش باشم و زندگی و ارامشی كه بدنبالش بود رو براش مهیا كنم واقعا با تمام وجودم دلم میخواد تمامی محبتاش رو جبران كنم و نشون بدم قدرشناسش هستم . هیچ وقت نازكتر از گل بهش نگفتم و حتی كوچكترین توهینی نكردم چون به دور از شخصیت منه . لطفا راهنمایی كنید چیكار كنم ؟ دیگه دارم دیوونه میشم تمام اتفاقات این چندسال داره جلوم رژه میره خواهش میكنم راهنمایی كنید چیكار كنم؟
مریم
Iran (Islamic Republic of)
۱۴:۲۵ - ۱۳۹۶/۰۷/۰۵
۰
۱
با سلام و احترام.من و همسرم، همسران سابقمان را در تصادف از دست دادیم و ایشان یك پسر 7 ساله و من یك دختر 4 ساله دارم.بعد از دو ماه آشنایی یك سال و نیم قبل باهم ازدواج كردیم من به خاطر تنهاییهام ازدواج كردم بعد به خاطر بچه م. ایشون میگن من فقط به خاطر پسرم ازدواج كردم و مساله مالی یكی از نقطه ضعف هاش هست و دوست داره یا هرچیزی كه میخریم به نام اون باشه یا سه دونگ سه دونگ خلاصه همش استرس از دادن مال رو داره و به اطرافیانش هم قبل از ازدواج با من گفته بود من باید با یه خانم پولدار و كارمند ازدواج كنم كه به خونواده همسر سابقم بفهمونم كه نیازی به اون خونه ای كه به طور مشترك با همسر سابقش داشت نداره. پسرش هم رفتارهای نابهنجار زیادی داره كه حتی برادرشوهرهام و دوستان سابق و معلم مدرسه ش هم به این قضیه واقفن و از من بابت تغییراتی كه در پسر همسرم ایجاد شد تشكر كردن.درهرصورت من خیلی تلاش كردم كه این بچه رو به راه كنم البته این وسط بچه رو كتك هم زدم مهربونی هم كردم و خلاصه تلاش كردم واسش مادر باشم ولی همسرم همش منو به دید نامادری می بینه و حتی میگه برو هرچی كه از بابای خدابیامورزت بهت رسیده زودتر بگیر و پول اجارش رو بیار تو این خونه(بنا به وصیت پدرم ما باید سال بعد مابقی ارثیه مون رو از مادرم بگیریم)منم چون همش منتظر محبت از جانب ایشون ایشون بودم بدون اینكه این محبت مشروط به رفتار من با بچه ش باشه و نبود خیلی ضربه خوردم و چون به اندازه تلاش هام از جانب همسرم ازم قدردانی نشد خیلی از زندگی خسته شدم تا اینكه دوماه پیش بعد از جدل بین من و ایشون پیش دوتا بچه منو حسابی كتك زد و كارمون به شكایت كشید و من از شدت عصبانیت مهریه رو اجرا گذاشتم كه جواب كارشون رو با این كار بدم الانم از هم جدا زندگی می كنیم ولی من با اونكه می دونم ایشون اون فردی نیست كه من دلم می خواست باهاش زندگی كنم ولی با صرار و با هزینه من پیش مشاور میریم و به شدت كار منو قبیح و برجسته می دونه و كتك زدن خودش رو خیلی كم رنگ و یا اصلا مطرح نمی كنه.الانم برام شرط گذاشته كه اگه مهریه تو ببخشی و حقوق پسرم رو كه برای زندگی خرج كردم رو به من برگردونی تازه باهات زندگی می كنم.با پیشنهاد مشاور هم قراره فردا با هم بریم پارك و صحبت كنیم بلكه عصبانیت ایشون كمتر شه.ناگفته نمونه مشاور گفت هردو به روانپزشك نیاز دارین و باز هم باهزینه من هردو رفتیم و ایشون پزشك رو متقاعد كردن كه نیاز به دارو ندارن ولی من از دكتر دارو گرفتم. البته ایشون ادم عصبانی و به شدت منفی نگره همش استرس از دست دادن پول رو داره منم به مشاور گفتم تاجایی كه عزت نفسم از بین نره كوتاه میام حالا از شما تقاضا دارم راهناییم كنین فردا كه با ایشون قرار دارم چه صحبت هایی داشته باشم كه مسیر رو به سمت دیگه ای بكشونم كه از مهریه و پول دست برداره و بتونه زحمات و خوبیها و صداقت منو تو زندگی ببینه و بتونیم منطقی تصمیم بگیره البته اصلا نه حوصلشو دارم نه دوست دارم ببینمش ولی چون سعی می كنم منطقی فكر كنم بهتره كه تلاش كنم زندگی رو حفظ كنم
پرونده مهریه و شكایت رو هم بستم. درخواست طلاق هم نداده بودم.
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۰۱:۰۶ - ۱۳۹۹/۰۳/۱۰
۱
۶
هیچ نتیجه ای نگرفتم

نیازمندی ها