در تعزیه‌های روستای نشلج نه از‌جلسه روخوانی خبری هست، نه از میزانسن‌های آنچنانی

کربلا؛ 1400 سال بعد

تعزیه یکی از گونه‌های نمایش ایرانی است که در ماه محرم مجال بیشتری برای اجرا پیدا می‌کند. کاشان و چند شهر دیگر از مراکز تعزیه ایران به حساب می‌آیند، اما این حضور غالب در سال‌های اخیر مثل خیلی چیزهای دیگر روبه‌ افول گذاشته است. با این‌حال این هنر آیینی همچنان با قوت تمام در روستای نشلج کاشان برگزار می‌شود. نشلجی‌ها غیر از مناسبت‌های مختلف در طول سال، در دهه اول محرم هر روز از صبح تا ظهر در میدان اصلی روستا تعزیه دارند.
کد خبر: ۴۵۲۲۰۲

دو تخت چوبی وسط میدان روستا و تماشاچیانی که موقع اجرا دور تا دور این میدان حلقه می‌زنند، تمام شباهت این میدان است به تکیه دولت که ناصرالدین‌شاه بعد از دیدن تماشاخانه‌های فرنگی دستور ساختش را داده بود تا بزرگ‌ترین و اصلی‌ترین مکان اجرای تعزیه‌ باشد. هرچند حالا چیزی که از همه عظمت این تکیه به ما رسیده، بیشتر از مقداری توصیف‌ و چند طرح نیست.

با اولین ضربه‌ای که به طبل کوبیده می‌شود و اولین نوایی که از شیپور بیرون می‌آید، زن و مرد نشلجی دور میدان حلقه می‌زنند تا شبیه‌خوانان روستا هر روز داستان تازه‌ای را از واقعه کربلا برایشان روایت کنند. امروز که من مهمان نشلجی‌ها شده‌ام تاسوعا است و تعزیه حضرت عباس(ع)‌ خوانده می‌شود. تعزیه که تمام می‌شود، اذان ظهر تاسوعا را هم گفته‌اند. تعزیه‌خوان‌ها برای ناهار در خانه بانی آن روز دورهم جمع می‌شوند و کار امروزشان را نقد می‌کنند.

اینجا نه از جلسه روخوانی خبری هست، نه از میزانسن‌های آنچنانی و نه حتی تمرینی که اجرای اصلی بر پایه و اساس آن شکل بگیرد. ماجرا ساده‌تر و بی‌پیرایه‌تر از این حرف‌ها برگزار می‌شود. بازیگران لزوماً متنشان را حفظ نیستند و هرجا گیر کنند، از روی نوشته می‌خوانند. ولی باز هم تاثیرگذاری کار از بین نمی‌رود. نمونه دیگرش عباس‌خوانی (بازیگر نقش حضرت عباس(ع)‌) است که امروز به عنوان مهمان از تهران آمده و قبل از آن هیچ تمرینی با تعزیه‌خوان‌های روستا نداشته، ولی باز هم نتیجه خوب و تاثیرگذار است. جالب اینجا است که بازی خود محلی‌ها از این بازیگر مهمان بهتر و حرفه‌ای‌تر است. سیدجواد اسماعیلی، مسوول گروه می‌گوید ‌ به دلایل مختلفی باید گاهی بازیگر مهمان بیاورند. یکی درخواست مردم است و دیگری آشنایی بیشتر بازیگران محلی برای سال‌های بعد.

حاج محمد تَلّی قبول نمی‌کند در تعزیه فردا که عاشورا است بازی کند. می‌گوید دیگر از او گذشته و جوان‌ها باید وارد کار بشوند، وگرنه از بینشان تعزیه‌خوان در نمی‌آید. خودش دوست دارد یک جورهایی کارگردان کار باشد و تجربیاتش را در اختیار بقیه بگذارد، اما جماعت پادرمیانی می‌کنند که نقشی در تعزیه فردا داشته باشد. حاج محمد هم توی رودربایستی بالاخره قبول می‌کند. فکر می‌کنم اگر کارگردان‌های تعزیه هم منیت اهالی تئاتر و سینما و عشق کارگردانی آنها را داشتند، توی روستا چه بلبشویی می‌شد؛ لابد هر کس برای خودش تعزیه حضرت عباس می‌خواند. ولی اینجا نقل کارگردانی و رئیس‌بازی و این حرف‌ها نیست.

توی حرف‌هایشان نکته‌های جالبی هست. یکی این‌که حتی نسخه‌های تعزیه را هم ندارند و دیالوگ‌ها را از روی سی‌دی اجراهای قبلی اجرا می‌کنند. این یعنی از نسخه‌های واقعی میرعزای کاشی خبری نیست و فعلاً هم به آن نسخه‌های اصلی دسترسی نیست. چیزی که الان خوانده می‌شود، با نسخه‌های میرماتم و معین‌البکاء درهم شده. حتی آنهایی که نسخه میرعزا را حفظ‌اند، نمی‌توانند بر اساس آن پیش بروند. چون طرف مقابل بر اساس همان نسخه اصلی عمل نمی‌کند و جا می‌ماند.

برق سه‌فاز شد کبریت بی‌خطر

«امام من حسین بر سر زبان من است /چه گویم از آن‌که محمد به وصف او فرمود/ که من از آنِ حسین و حسین از آنِ من است.» نقش امام حسین(ع)‌ در تعزیه امروز را سیدعلی‌اکبر هاشمی 67 ساله بازی می‌کند که 55 سال است تعزیه می‌خواند و این کار را از پدرش به ارث برده. با این‌که دستگاه‌ها را نمی‌داند، صدای خوبی دارد و برای همین همیشه نقش امام‌ حسین(ع)‌، عباس، مسلم و علی‌اکبر را بازی کرده. حالا هم از زبان عباس می‌خواند: «قدر چمن را بلبل افسرده می‌داند/ غم مرگ برادر را برادرمرده می‌داند.»

غیر از نشلج، در طرق و خوانسار و زواره و کلی جای دیگر هم تعزیه اجرا کرده. این‌همه سال تعزیه‌خوانی باعث شده سیدعلی‌اکبر از این کار خاطرات زیادی در کوله‌بارش داشته باشد. ولی بهترینش مربوط به ششم محرم چند سال پیش است: «داشتیم تو همین میدان تعزیه «بازار شام» را اجرا می‌کردیم که نوه یکی از همکارهایمان را برق سه‌فاز گرفت و از طبقه بالای میدان پرتش کرد پایین. گفتیم تمام کرد، ولی هیچی‌اش نشد.»

کتک بخوری یعنی کارت درست است

حاج محمد تَلّی 45، 46 سالش بیشتر نیست، ولی موها و ریش‌هایش کامل سفید شده. ابروهای پرپشت و گره‌خورده‌‌ سیاهش اما باعث شده چهره‌اش مردانه‌تر و کمی خشن جلوه کند. بیخود نیست که همیشه مخالف‌خوان بوده. یکی ‌دو جمله که حرف می‌زند، معلوم می‌شود این خشونت فقط ظاهری است: «از طفولیت بچه‌خوان بودم؛ طفلان مسلم و سکینه و اینها. ولی وقتی به بلوغ رسیدم، صدام عوض شد و آمدم سراغ اشقیاخوانی.»

نکته: اجرای تعزیه در روستای نشلج کاشان 300 سال قدمت دارد و نشلجی‌ها غیر از مناسبت‌های مختلف در طول سال، در دهه اول محرم هر روز از صبح تا ظهر در میدان اصلی روستا تعزیه دارند

اشقیاخوان‌ها باید آدم‌های پردل و جرأت و از خودگذشته‌ای باشند. چون ممکن است خیلی وقت‌ها با اظهار لطف بیش از حد مردم ـ یعنی لعن و نفرین و حتی کتک ـ روبه‌رو بشوند. حاج‌محمد خودش چنین تجربه‌ای ندارد، ولی تعریف می‌کند ‌ چند تا از رفقایش بعد از اجرای تعزیه در یکی از شهرهای لرستان برای یادگاری یک کتک مفصل و جانانه نوش‌جان کرده‌اند تا دیگر هوس نکنند شمر و خولی و یزید و عمر سعد باشند. ولی برای یک اشقیاخوان همین فحش‌ها و کتک‌ها از هر تعریف و تمجیدی شیرین‌تر است. چون معنی‌اش این است که توانسته کارش را درست انجام بدهد.

حاج محمد تَلّی در این یکی‌ دو سال کمتر بازی می‌کند و بیشتر سعی می‌کند به‌عنوان شبیه‌گردان یا ناظم‌البکاء یا همان کارگردان تجربیاتش را به دیگران مخصوصاً جوان‌ترها منتقل کند: «اگر همیشه ما باشیم، جوان‌ها کناره می‌گیرند و وارد گود نمی‌شوند.»

او هم از بین خاطرات ریز و درشتش خاطره محرمی را تعریف می‌کند که می‌خواستند تعزیه متوکل عباسی را اجرا کنند و صدایش گرفته بود: «برای بازی در نقش غلامِ متوکل دعوتم کردند. گلویم گرفته بود و نمی‌توانستم حرف بزنم. ولی کس دیگری نبود آن نقش را بازی کند. وقتی لباس پوشیدم، بدنم شروع کرد به لرزیدن. رفتم تو مسجد گریه کردم. گفتم اینها آمده‌اند برای تعزیه و من صدایم درنمی‌آید، کمکم کن. سر اجرا‌ صِدا‌یم ششدانگ باز شد و بعدش دوباره گرفت.»

بدتر از پسر ازرق که نمی‌شوی!

این چند مصرع را سلمان رحیمی نشلجی از تعزیه طفلان مسلم و از زبان ابن‌‌زیاد خطاب به حارث می‌خواند؛ وقتی که حارث سر بچه‌های مسلم را برایش ‌آورده: «من کی به تو گفتم بکشی در‌به دران را؟/ من کی به تو گفتم بکشی خون‌جگران را؟/ من کی به تو گفتم سر طفلان تو جدا کن؟/ من کی به تو گفتم که به مهمان تو جفا کن؟»

حاج سلمان 41 سال است تعزیه می‌خواند و از همان اول کار هم اشقیا‌خوان بوده: «چرا دروغ بگویم. خودم مخالف‌خوانی را دوست داشتم، حالا هم ناراضی نیستم.»

او هم از این ‌همه سال تعزیه‌خوانی‌اش خاطرات زیادی دارد؛ از زمین خوردنش از اسب وقتی که نقش حارث را بازی می‌کرده تا مشکل لاعلاج قلبش که 15 سال است با دریچه‌های فلزی کار می‌کند. چون پدرش روحانی و پیش‌نماز روستا بوده، ورود او به این کار باید به‌ ظاهر از بقیه سخت‌تر باشد. ولی نه‌تنها ایراد نگرفته بلکه تشویقش هم کرده: «اولین‌بار که تعزیه خواندم، پدرم گفت: شنیدم امروز تعزیه بازی کرده‌ای. گفتم: بله. گفت: چه نقشی داشتی؟ گفتم: پسر ازرق. گفت: خوب است، هرچی بد باشی از پسر ازرق بدتر نمی‌شوی! بعد هم تاکید کرد که همیشه نقش آدم بدها را بازی کن. چون کسی که نقش ابوالفضل و سیدالشهداء و مسلم را بازی می‌کند، خودش هم باید خیلی آدم خوبی باشد. من هم از آن روز رفتم توی این نقش‌ها؛ شمر و خولی و سنان و عمر سعد و ازرق و خولی و فقط نقش‌های مخالف.»

کله بی‌مو، ریش‌های بلند و بیان خوب حاج سلمان باعث‌شده انگ نقش‌های منفی و بازی در نقش اشقیا باشد. ضمن این‌که غیر از تعزیه حسابی به بازیگری هم علاقه دارد و قبل از انقلاب در چند فیلم سینمایی مثل «فریاد نیمه شب» و «سرزمین تلخ» هم بازی کرده است .

بزرگ‌ترها جایم را باز کردند

«خبر دهید به ذریه رسول بشر/ کز آسمان معلق فرو بریخت شرر/ منم بزرگ عراق و منم بزرگ یمن/ منم دلاور ایام شمر ذی‌الجوشن/ مژده‌ای لشکریان شمر ستمگر آمد/ قاتل جان حسین دست به خنجر آمد/ مژده فتح برای پسر سعد برید/ که چه؟ شمر آن قاتل اولاد پیمبر آمد.»

این‌‌ ابیات هم مال صحنه‌ای است که شمر وارد کربلا می‌شود و خودش را معرفی می‌کند. یکی از سوال‌های ثابت خبرنگاران از بازیگران نقش‌های منفی این است که چرا نقش منفی را قبول می‌کنید‌. با این‌که همه می‌دانند‌ بازیگر باید بتواند هر نقشی را خوب از کار دربیاورد، باز هم موضوع جا نیفتاده و هر بازیگری هم نقش منفی بازی نمی‌کند. وقتی در عالم سینما و تئاتر این‌طور است، تعزیه که دیگر جای خود دارد. با این حال حسین حلواچی یکی از جوان‌های روستاست که تازه وارد این کار شده و اشقیاخوان است. او از بچگی به تعزیه علاقه داشته و از برخورد بزرگ‌ترها هم که جا را برای جوان‌ها باز می‌کنند کاملا راضی است.

از بازی‌اش در مجلس امروز معلوم است در این کار، آینده خوبی هم دارد. ویژگی حسین، صدای پرطنین اوست و هیبتی که او را برازنده نقش‌های مخالف کرده: «سال‌های سال است تعزیه در روستای ما برگزار می‌شود و به‌اصطلاح جا افتاده است. کسی هم با نقش‌های منفی مشکلی ندارد. از این گذشته برای موافق‌خوانی باید صدای خوبی داشته باشی.»

طرح جامع میدان تعزیه را پیگیری می‌کنیم

سیدجواد اسماعیلی، مسوول اجرایی تعزیه است. کارش هماهنگی با بازیگران، فراهم‌کردن شرایط اجرای تعزیه و تجهیزات و غذای نذری است که بعد از تعزیه بین اهالی پخش می‌شود. او از سال‌ها قبل علاقه داشته به وضعیت تعزیه زادگاهش سر و سامانی بدهد، برای همین از 5 سال پیش کارش را خیلی جدی‌تر از قبل شروع کرده است.

سیدجواد به‌ شوخی می‌گوید هنوز سنش اقتضا نمی‌کند ‌ خاطره تعریف کند، ولی از بزرگ‌ترها نقل قول می‌کند که سال‌هاست تعزیه در این میدان برقرار است یا این‌که خیلی وقت‌ها که مهمان‌ هم زیاد بوده، غذا کم نیامده یا یک سال اسب تعزیه خودش را انداخته وسط جمعیت و هیچ اتفاق بدی نیفتاده است: «تعزیه در اینجا 300 سال قدمت دارد و مخالف‌خوان‌هایمان در ایران تک هستند، ولی چون تا حالا با برنامه جلو نرفته‌ایم، نمی‌توانیم با سند و مدرک ثابت کنیم.»

مثل بعضی از گروه‌های نمایشی یا فیلم‌های سینمایی‌ برای برخی نقش‌ها از بازیگران خارج روستا دعوت می‌کنند: «برای بعضی‌ نقش‌ها اگر از بچه‌های خودمان استفاده کنیم مردم استقبال نمی‌کنند و می‌گویند فلانی را از یک شهر دیگر بیاور، ولی با این روش رشد نمی‌کنیم و پخته نمی‌شویم. متاسفانه داریم شبیه خوانسار می‌شویم. آنها برای این کار هزینه کرده‌اند و به نوعی شده‌اند پایگاه تعزیه، ولی زیرساختشان قوی نیست و از خودشان چیزی ندارند و بیشتر تعزیه‌خوان‌هایشان را از تهران، شمال و خوزستان می‌آورند.» سیدجواد می‌گوید: «مردم به این میدان اعتقاد خاصی دارند. حالا ما دنبال طرح جامع میدان تعزیه هستیم و کارهایی هم انجام داده‌ایم. دوست دارم مجموعه به جایی برسد که حرفی برای گفتن داشته باشیم.»

یکی از آخرین کارهای تعزیه‌خوانان نشلجی راه‌اندازی پایگاه اینترنتی www.taziat.com برای معرفی کارهای خودشان است.

جابر تواضعی / جام جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها