یکی از ویژگی‌های داستان‌های فصیح، گرایش به معما و روایت‌های جنایی است

اسماعیل فصیح و ادبیات پلیسی

وقتی صحبت از ادبیات پلیسی در ایران می‌شود بیشتر آثاری که می‌توان از آنها نام برد در حوزه ترجمه قرار دارند، اگرچه این ترجمه‌ها هم بیشتر به سال‌های بسیار دور و چند دهه قبل باز می‌گردد. به عبارتی نخستین تجربه‌ها و آثار نویسندگان ایرانی حتی در زمینه تالیف هم ریشه در همین ترجمه‌ها دارند و برخی نویسندگان با عوض کردن نام شخصیت‌های رمان‌های معروف پلیسی جهان و کمی تغییر در خط داستانی به انتشار داستان پلیسی ایرانی می‌پرداختند، اگرچه با خواندن آنها به آسانی متوجه می‌شویم که فضا و ساختار داستان و روایت غیر ایرانی است.
کد خبر: ۴۰۹۰۵۹

از طرفی در ایران بسیاری از منتقدان ادبیات پلیسی را به دلیل این که مخاطبان فراوانی دارد و توده مردم همواره مخاطب جدی این‌گونه ادبی بوده‌اند زیرمجموعه‌ای از ادبیات عامه‌پسند می‌دانند، اما به نظر می‌رسد در سال‌های اخیر جریانی تازه بخصوص در ترجمه این نوع ادبی به وجود آمده و حتی برخی ناشران مهم هم به انتشار آثاری در این زمینه اقبال نشان داده‌اند.

اگر بخواهیم به ریشه ادبیات پلیسی در ایران بپردازیم برخی کارشناسان معتقدند کتابی مانند «بوف کور» نوشته صادق هدایت به دلیل داشتن ساخت معمایی جزو نخستین آثار ادبیات پلیسی است اگرچه شاید بتوان این ادعا را هم داشت که نویسنده‌ای همچون بزرگ علوی هم از پیشگامان این عرصه به شمار می‌رود و در آثارش بخصوص رمان «چشم‌هایش» به ادبیات پلیسی آگاهانه یا غیرآگاهانه توجه وی‍ژه‌ای داشته است و در اکثر داستان‌های او تعقیب و گریز و تعلیق از جنس معما قابل مشاهده است.

اما شاید بتوان اسماعیل فصیح را یکی از مطرح‌ترین نویسندگان ادبیات پلیسی در ایران معرفی کرد. نویسنده‌ای پر کار که توانست در جذب مخاطب عام و خاص هم به موفقیت بالایی دست پیدا کند.

یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های داستان‌های فصیح همین گرایش به معما و روایت‌های پلیسی و جنایی است که حتی در نخستین کتاب او یعنی «شراب خام» که در سال 1347 منتشر شد هم به چشم می‌خورد. شراب خام اگرچه نخستین اثر اسماعیل فصیح است، اما بی گمان در کنار کتاب‌هایی همچون «ثریا در اغما» و «زمستان 62» جزو درخشان‌ترین آثار فصیح به شمار می‌رود.

بیشتر داستان‌های فصیح دارای شخصیت اولی به نام جلال آریان است که برخی معتقدند این شخصیت در واقع خود حقیقی نویسنده است، چراکه همان‌گونه مانند اسماعیل فصیح که همسرش را هنگام زایمان از دست داده، جلال آریان هم چنین خاطره‌ای را در داستانش تجربه می‌کند یا همان‌گونه که فصیح تحصیلکرده آمریکا و کارمند شرکت ملی نفت است، جلال آریان هم چنین وضعیتی دارد و...

در رمان شراب خام داستان در زمانی اتفاق می‌افتد که جلال آریان به ایران بازگشته است، خواهرش فرنگیس در جنوب زندگی می‌کند و برادرش یوسف در بیمارستان بستری است. جلال وقت زیادی را برای مداوا و پرستاری از برادر بیمارش صرف می‌کند و از سوی دیگر در محل کار هم وارد داستان و اتفاقی جنایی و پلیسی می‌شود و از او می‌خواهند که برای یک ماموریت به جنوب سفر کند تا دلیل استعفای کارمندی به نام مهین را بفهمد، ولی مهین در قطار خودکشی می‌کند در حالی که باردار است و...

کتاب شراب خام این‌گونه آغاز می‌شود:

وقتی برادرم 6 ساله بود، یک روز از بالای تارمی ایوان خانه مادربزرگ افتاد.

تمام سر و صورتش غرق خون شد.

شش جای صورتش بخیه خورد.

وسط ابروی راستش چنان شکافی برداشت که هنوز هم جایش باقی است.

یوسف نمرد.

با آن جسم ناتوان و کوبیده و آن روح فوق‌العاده حساس سال‌ها پس از آن حادثه زنده ماند...

اسماعیل فصیح نویسنده‌ای است که داستان‌هایش بر پایه واقعیت‌های موجود نوشته شده‌اند و رخدادهای روزمره در آن حضور پررنگی دارند. در همین کتاب شراب خام، او بخوبی فضای ایران اواخر دهه ۱۳۳۰ را روایت می‌کند یا در کتاب «لاله برافروخت» به انقلاب اسلامی‌ ایران و ظلم پهلوی می‌پردازد و در ثریا در اغما و زمستان ۶۲ هم به جنگ تحمیلی نگاهی نه ضد جنگ و ضد ارزشی که نگاهی تازه و متفاوت دارد، این نکته را هم باید مورد تاکید قرار داد که اسماعیل فصیح با سیاست نسبتی ندارد و حتی هیچ‌گاه خودش را وارد جریان‌های ادبی و باندبازی‌های محافل و کانون‌های مرسومی که به نام نویسندگان و هنرمندان شکل می‌گیرد قرار نمی‌دهد، اما او شاید بهتر از بسیاری دیگر از نویسندگانی که امروز به عنوان سیاسی می‌شناسیم چهره سیاسی جامعه ایرانی را پیش و پس از انقلاب اسلامی توانسته با دقیق‌ترین جزئیاتش بیان کند.

فصیح نویسنده‌ای واقعگراست و همین موجب می‌شود که خواننده بلا‌فاصله در زمان و مکان داستان قرار بگیرد و با جزئیاتی که او روایت می‌کند ارتباط برقرار کند آنچه که شاید امروز نمونه آن را در نوعی از سینما که اصغر فرهادی به تصویر می‌کشد می‌توانیم ببینیم.

اما این نکته آخر را به این دلیل بیان کردم که بیشتر کتاب‌ها و آثار اسماعیل فصیح به دلیل داشتن ساختار، فضا و بافت حادثه‌پردازانه و جزء‌نگر آثاری مناسب برای اقتباس ادبی در سینمای امروز ما محسوب می‌شوند؛ سینمایی که حال و روز چندان خوبی در زمینه اقتباس ادبی و به طور کل فیلمنامه ندارد!

سینا علی‌محمدی ‌/‌ گروه فرهنگ و هنر

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها