جنایت‌هایی که قابل پیشگیری است

چاقویی در قلب دختر دانشجو

عشق هرگز رنگ خون نمی‌گیرد. این نظر بسیاری از روان‌شناسانی است که در این زمینه تحقیق و مطالعه کرده‌اند. آنها معتقدند افرادی که به ظاهر در پی عشقی نافرجام دچار کینه و خشم می‌شوند و دست به جنایت می‌زنند، نه عشق که احساسی هیجانی و کاذب دارند.
کد خبر: ۲۹۸۱۵۴

به هر حال، قتل‌هایی که جنایت‌های عشقی نام گرفته‌اند، سالیان سال است که تکرار می‌شوند. آذرماه سال 80 ، دانشجویان دانشگاهی در تاکستان قزوین، شاهد یکی از این کشتارها بودند.

شاید اگر همان زمان این قتل بررسی و آسیب‌شناسی می‌شد و مسوولان آموزشی به این نتیجه می‌رسیدند که جوانان علاوه بر کسب علم، باید در مدارس و دانشگاه‌ها برای زندگی مهارت‌اندوزی بکنند، چنین حوادثی کمتر تکرار می‌شد.

ساعت 18 دوشنبه‌5 آذرماه سال 80، چند دختر دانشجوی دانشگاه آزاداسلامی شهرستان تاکستان، از سرویس پیاده شدند تا به خوابگاه شماره‌2 بروند. یکی از آنها دختری 20 ساله به نام «رویا» بود که در رشته معارف درس می‌خواند. او قبل از این که به در خوابگاه برسد، خود را در برابر یکی از همکلاسی‌هایش دید؛ پسری به نام حسن. این جوان به رویا علاقه‌مند شده و از او خواستگاری کرده بود، اما دختر دانشجو نه تنها به او، بلکه به دیگر خواستگارانش نیز گفته بود که تا وقتی درسش تمام نشود، نمی‌خواهد درباره ازدواج و تشکیل خانواده صحبت کند. با این وجود، حسن همچنان بر خواسته‌اش پافشاری می‌کرد. آن شب وقتی‌2 جوان با هم رودررو شدند، حسن باز هم اصرار کرد که می‌خواهد برای خواستگاری به خانه رویا برود. دختر جوان که از این پافشاری‌ها خسته شده بود، برخورد تندی انجام داد و چند لحظه بعد سوزش شدیدی را در قلبش احساس کرد.

او با ضربه چاقوی خواستگار کینه‌جو در خون غلتید و پس از آن تلاش پزشکان نیز برای نجات او بی‌ثمر ماند. با مرگ رویا پرونده‌ای جنایی تشکیل شد و کارآگاهان که می‌دانستند متهم فراری اهل لنگرود است، به تعقیب او پرداختند و حسن را سوار بر یک خودرو در جاده قزوین رشت بازداشت کردند. یکی از همکلاسی‌های رویا درباره رابطه حسن و رویا می‌گوید: «یک روز وقتی رویا به همراه دوستانش در حیاط دانشگاه نشسته بود، حسن مزاحم او شد.

یکی از کارمندان انتظامات ماجرا را فهمید او حسن را به دفترش فراخواند و پس از گرفتن کارت دانشجویی حسن و گرفتن تعهد از او خواست دیگر مزاحم رویا نشود ولی این کار فایده‌ای نداشت.» حسن متهم به قتل بعد از دستگیری در بازجویی‌ها به قتل رویا اعتراف کرد.

او درباره انگیزه‌اش از جنایت چنین گفت: «من او را خیلی دوست داشتم. وقتی در حراست دانشگاه فهمیدم رویا ماجرای خواستگاری‌های من را به پدر و مادرش که در کرج زندگی می‌کردند، اطلاع داده و از آنها خواسته مسوول حراست را در جریان قرار دهند، از او کینه به دل گرفتم.

شب حادثه چند ساعت جلوی خوابگاه منتظر رویا نشستم تا این‌ که او و یکی از دوستانش از سرویس پیاده شدند. من به سراغ رویا رفتم و وقتی او رودرروی من ایستاد و گفت دوستم ندارد، چاقویی را که به همراه داشتم در بدنش فرو کردم.»

این جنایت در حالی رخ داد که مسوولان حراست دانشگاه، از مزاحمت‌های حسن برای رویا باخبر بودند اما به گرفتن یک تعهد اکتفا کردند.

حال آن که معرفی این دانشجو برای مشاوره، شاید می‌توانست گره‌گشا باشد. خود رویا نیز وقتی با چنین مشکلی مواجه شد، می‌توانست در کنار مطلع کردن والدینش از مشاوران کمک بگیرد تا چاره‌ای پیدا شود، اما نه در این مورد و نه در جنایت‌های مشابه، هرگز چنین راهکارهایی موردنظر قرار نمی‌گیرد و یک احساس هیجانی با واکنش‌های نامناسب به انگیزه‌ای برای قتل تبدیل می‌شود.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها