در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
تعریف و نگرشی که به خانواده در یک جامعه وجود دارد، با جوامع دیگر تفاوتهای زیاد و در بعضی مواقع بنیادی دارد. نوع ازدواج، روابط زناشویی، شیوه فرزندپروری و در فرهنگ شرقی بویژه در فرهنگ ایرانی اسلامی با فرهنگهای غربی تفاوت بنیادین دارد.با این حال خانواده کماکان اولین و مطلوبترین تجمع انسانی و یکی از مهمترین نهادهای اجتماعی است. اهمیت این نهاد همچون کانون زندگی در طول زمان افزایش یافته است. خانواده بالاترین اولویت برای نزدیک به 90 درصد جمعیت است. این نهاد در میان جوانان نیز ارزش والایی دارد. به نحوی که حتی در کشورهای غربی 72 درصد نوجوانان و جوانان بین 12 تا 26 ساله عقیده دارند وجود خانواده برای خوشبختی ضروری است. درعین حال تصور از شکل خانواده و ساختار آن در جریان تحولات اجتماعی دستخوش تغییرات زیادی شده است. در یک خانواده سنتی زوجی که حاصل یک ازدواج دائمی بودند با یک تقسیم کار دقیق مسوولیت پرورش چند فرزند را به عهده داشتند: پدر خانواده با شغل خود نانآور بود و مادر خانهدار. این مدل نانآوری، گرچه دیگر در غرب شکل غالب نیست، اما هنوز هم وجود دارد. در کشور ما هنوز هم این مدل، رایجترین مدل است.
انحطاط بنیان خانواده
در دنیای امروز بخصوص در جهان پیشرفته نهاد خانواده تضعیف شده و حتی در بعضی موارد چیزی از آن برجای نمانده است. در فرهنگ غربی خانواده دیگر کارکردهای خود را از دست داده و به تعبیری دولتی شده است. در این جوامع دولتها از طریق قوانین یا ایجاد الگوهای جدید خانواده را تحت سلطه قرار میدهد. رسانهها هر روز در قلب خانهها کار میکنند و ارزشهای جدیدی را به وجود میآورند. در این شرایط خانواده در معرض تهی شدن است. در خانوادههای جدید صبحانه و ناهار بیرون خورده میشود و بسیاری از کارکردها را دولت و سازمانهای دیگر به عهده میگیرند. امروزه در جوامع مدرن قریب 64درصد مادران شاغلاند. خانوادهها کوچک تر شدهاند. شمار خانوادههای دارای یک فرزند بیش از خانوادههایی که صاحب 3 یا بیش از 3 فرزند هستند. بیشتر خانوادهها 2 فرزند دارند. تعداد خانوادههای بدون فرزند، به صورت زوج یا تنها، در حال افزایش است.
پدران و خانواده
در سال 2008 موضوع روز جهانی خانواده «پدران و خانواده: مسوولیتها و چالشها» بود. در این روز سعی شد تا براهمیت نقش پدران در زندگی خانوادهها و کودکان در سراسر جهان، تاکید شود. به طور سنتی در بسیاری از جوامع پدران معلمان اخلاق، برقرارکنندگان نظم و نانآورندگان هستند. در حال حاضر در بسیاری از کشورها تاکید فزایندهای برنقش پدر بهعنوان یکی از والدین که بهطور کامل درگیر جنبههای عملی روزمره و احساسی پرورش کودکان است میشود. تحقیقات نشان میدهد مشارکت فعالانه پدر در رشد کودکان نقش بسیار مهمیدارد. با وجود این در این راه چالشهای زیادی وجود دارد. برای مردان زیادی عهدهدار شدن وظایف پدری با مشکل و گاه با اثرات مخرب بر خانواده و به تبع آن اجتماع در سطح کلان همراه است.
بان کی مون، دبیر کل سازمان ملل، در پیام خود به مناسبت روز جهانی خانواده چنین گفت: در روز جهانی خانواده، پدران را به این فرا میخوانم تا به خانوادههایشان احترام گذارند. خانوادهها را نیز به این فرا میخوانم که به پدران برای سهم مهمیکه در زندگی خانواده دارند، احترام بگذارند و همگان را برای تعهد به ایجاد محیط اجتماعی که تصویر مثبتی از پدری را تشویق کرده و استمرار میبخشد، فرا میخوانم.
تعامل در خانواده
در ابتدای خلقت بشر تاکنون خانواده دچار دگرگونیهای فراوانی شده است؛ از خانواده مادر تبار تا پدرسالار، مردسالار، خانوادههای گسترده تا هستهای، سنتی تا مدرن، تک والد و غیره. ولی نکته مهم درهمه اعصار، نقش تعیینکننده خانواده در تربیت فرزندان و چگونگی حضور آنان در اجتماع بوده است.
امروزه معیارهای دیگری درباره خانواده و چگونگی ارتباط و تعامل افراد درون خانواده با یکدیگر مطرح است. دیگر این ارتباط و تعامل از طریق روشهای سنتی و اعمال زور و قدرت میسر نمیشود، بلکه رویکردهای تعاملی در پیش گرفته میشود. خانوادهای که بر پایه تعامل شکل گیرد، تفاوتهایی در مقایسه با خانواده مردسالار دارد. در چنین خانوادهای زن و مرد بهعنوان دو انسان آگاه با یکدیگر پیمان میبندند و به طور مستمر درحال بازبینی آنچه اتفاق افتاده یا در حال وقوع است هستند. در خانوادهای که بر پایه تعامل شکل پذیرفته است، تربیت فرزندان یکی از اهداف مشترک پدر و مادر است و حفظ و بقای خانواده مستلزم نگهداری و تعهد متقابل میان زن و شوهر است. در این شرایط حقوق و مسوولیت زن و شوهر برابر و متقابل است نه آمرانه و یک سویه. هر حقی از سوی طرفین مسوولیتآور است، بنابراین حق پدری و مادری مسوولیت والدینی را به دنبال دارد. پیوند زن و مرد مبتنی بر نقشهای متفاوتی است که در خانواده و در جامعه دارند و ممکن است بسته به شرایط، این نقشها جابهجا شود.
مشکل مادران شاغل
امروزه به سبب تغییر شکل زندگی و نیاز به حضور زنان، گرایش آنان به کارو کسب درآمد بیشتر شده است. این موضوع در عین اینکه فوایدی مانند بهبود وضعیت اقتصادی، برخورداری از پایگاه اجتماعی بهتر و اثبات قابلیتهای آنان را درپی دارد، اما اگر با آن درست برخورد نشود و برنامهریزی صحیحی برای آن صورت نگیرد آثار نامطلوبی بر تربیت کودکان میگذارد. مادری که پس از چندین ساعت کار و تلاش خارج از منزل، با حالتی خسته به خانه برمیگردد، نمیتواند وظایف مادری را بهطور شایسته انجام دهد. در چنین مواردی کودکان درانتظار دیدن مادر، لحظه شماری میکنند، اما معمولا خستگی و بیحوصلگی مادر، مانع از ایجاد ارتباط عاطفی بین آنان میشود.
زنان شاغل و متاهل مجبورند بیشتر کار کنند و استراحت کمتری داشته باشند. طبعا ساعاتی را که این زنان به فرزندان خود اختصاص میدهند، کیفیت مناسبی ندارد. چرا که فرزندان نمیتوانند از یک مادر خسته و ناتوان، انرژی عاطفی لازم را کسب کنند. با توجه به اینکه دوران کودکی، مهمترین زمان پرورش عاطفی فرزند است، نبود مادر بویژه در 3 سال اول زندگی، فرزند را با مشکلات متعددی مواجه میسازد. روانشناسان میگویند، کمترین آسیبی که به کودکان زیر 2 سال به سبب نبود مادر در خانه وارد میشود، این است که حس اعتماد در آنها بخوبی شکل نمیگیرد. این بیاعتمادی به دیگران، فرآیند رشد را در مراحل بعدی با مشکل مواجه میکند.
براین اساس در برخی جوامع سعی شده زنان مشاغلی را برگزینند که با ویژگیهای جسمی و روانی آنها سازگار است. به علاوه، کار زنان در بیرون از خانه به لحاظ سختی و زمان باید بهگونهای باشد که در وظیفه خطیر مادری و تربیت فرزند که هیچ جایگزینی برای آن نیست، خللی ایجاد نکند. زیرا خانواده به روحیه سرشار از انرژی و نشاط مادر نیاز دارد.
روزی برای خانواده
به دنبال پیشرفتهای صنعتی در قرن بیستم، در جوامع صنعتی و توسعه یافته توجه به کانون و کارکرد خانواده کم رنگ و در نهایت منجر به تضعیف نهاد خانواده شد. تمدن صنعتی گسست پیوندها و شکاف اعضای خانواده را دامن زده و به افزایش طلاق و از هم گسیختگی خانواده کمک کرده است. برای مبارزه با این مشکل کشورهای پیشرفته به این نتیجه رسیدند که به تحکیم خانواده بپردازند. در حقیقت جوامع غربی دریافتند برای اصلاح جامعه چارهای جز بازگشت به نهاد خانواده نیست. از اینرو بود که در سال 1984 مجمع عمومی سازمان ملل متحد از کشورها در خواست نمود برنامههای خود را برای حل معضل و بحران خانواده در مقیاس جهانی و ملی در 5 سال آینده به مجمع ارائه دهند. در سال 1989 مجمع عمومیبرنامهای را در اینخصوص تصویب کرد. سرانجام در20 سپتامبر 1993، سازمان ملل، سال 1994 را سال جهانی خانواده و روز 15 مه (برابر با 25 اردیبهشت) را به عنوان روز جهانی خانواده نامگذاری کرد تا به این بهانه در سراسر جهان بر بازگرداندن جایگاه بنیان خانواده به زندگی امروزی تاکید شود. هر سال در این روز مراسمیدر تاکید بر اهمیت بنیان خانواده به عنوان واحد اصلی جامعه و نقش آن موقعیت جهانی هر ملت برگذار میشود. این روز فرصت مناسبی برای بررسی مسائل و مشکلات، اطلاعرسانی و مشاوره و صدها مورد اجتماعی دیگر به دست اندرکاران میدهد. در بیشتر کشورها، روز جهانی خانواده روزی پر از فعالیتهای جمعی و خانوادگی، روزی برای یادگیری و از همه مهمتر روزی برای یادآوری عشق و احترام به اعضا و محیط خانواده است.
خانواده و رسانه
خانواده رکن اصلی جامعه ای سالم، پویا و متعادل را تشکیل میدهد. متاسفانه در عصر حاضر، بیش از هر زمان دیگر، نظام خانواده در معرض هجوم عوامل متعدد فرهنگی، اجتماعی و سیاسی قرار گرفته است. در حال حاضر، در جهان تاثیر وسایل ارتباط جمعی موجب تغییرات فرهنگی در سطح جوامع شده که این مساله خانوادهها را در جوامع مختلف با چالشهای جدی کرده ساخته است. رسانههای جمعی به سبب کارکردهای متنوع خود، بتدریج جایگزین ارتباط بین فردی از نوع چهره به چهره شدهاند، بهطوریکه فضای انفرادی به جای فضای جمعی و عاطفی، بر خانوادهها حاکم شده است. در نتیجه، اعضای خانواده به جای گفتگوی صمیمی با یکدیگر، با ابزارهای الکترونیکی ارتباط برقرار میکنند، ارتباطی که فاقد بار عاطفی و احساسی است.
از سوی دیگر، امروزه رسانههای جمعی در جهت دهی افکار عمومی مردم، حضوری موثر دارند. این وسایل ارتباطی سعی میکنند الگوهای نوینی را به جوامع عرضه کنند. تلویزیون و رسانهها با سرگرم کردن کودکان به دنیای مجازی، فرصت تجربه دنیای حقیقی و آشنا شدن با واقعیتهای جذاب، نشاطآور و حتی مخاطرهآمیز را از آنان سلب میکنند و این امر مساله آنان را بیحوصله و ناآرام میسازد. برای رهایی از این وضعیت، باید فرهنگ صحیح استفاده از ابزارهای رسانهای گسترش یابد و از این وسائل به صورت کنترل شدهای استفاده نمایند. در چنین وضعیتی، فضای خانواده برای گفتگو و تفاهم آماده میشود.
سلامت خانواده، سلامت جامعه
پژوهشگران معتقدند بسیاری از آسیبها و مشکلات اجتماعی، به نوعی با عدم سلامت نهاد خانواده مرتبط است. تعارض شخصیت افراد، اختلال در رفتارهای فردی و اجتماعی، جرم، خشونت و اعتیاد و غیره، ریشه در فضای آشفته فرهنگی و تربیتی برخی از خانوادهها دارد. خانواده به عنوان هسته اولیه تشکیل دهنده اجتماع، نقش محوری در اشاعه هنجارهای اجتماعی و اخلاقی دارد. اما متاسفانه امروزه شاهد کمرنگ شدن ارزشهای اخلاقی بویژه در غرب و فروپاشی بنیان خانواده در این جوامع هستیم. در کشور ما صیانت از خانواده از امور راهبردی کشور در زمینههای مختلف سیاسی اجتماعی بهداشتی و درمانی محسوب میشود. این مساله به معنای فراهم آوردن سلامت روحی، جسمی و اجتماعی خانواده است. عوامل تعیینکننده اجتماعی دخیل در این حوزه مانند فقر، سواد و محیط زیست، اکنون در تامین سلامت جامعه و خانواده نقش مهمتری نسبت به عوامل عفونی و واگیر ایفا میکنند. از اینرو باید به این موضوعات و ارتباط آنها با سلامت خانواده و جامعه بیشتر پرداخته شود. خوشبختانه این مساله در سیاستهای کلی برنامه پنجم توسعه ابلاغی از سوی مقام معظم رهبری نیز بسیار پر رنگ دیده شده است.
علی اخوان بهبهانی
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتوگو با رئیس مرکز پویانمایی صبا مطرح شد
بررسی جامعهشناختی پویش ایران همدل در گفتوگو با عاصمه قاسمی، دکترای جامعهشناسی از دانشگاه ناتینگهام انگلستان
دکتر خجسته، استاد علوم ارتباطات در گفتوگو با «جامجم» مطرح کرد