تاراج بزرگ

احمد غلامی : روابط سیاسی ایران و آمریکا از ابتدای قرن گذشته میلادی تاکنون قوسی نزولی پیموده است؛ نزول از حسن‌نیت ابتدایی مردم و دولت ایران به کشوری در آن سوی دریاها به نام «کشورهای متحد آمریکا» یا «اتازونی» تا بدبینی و نفرت شدید همین مردم از «ایالات متحده آمریکا» نفرتی که خود یکی از دلایل موجده پدیده‌ای تاریخ‌ساز به نام «انقلاب اسلامی ایران» شد. اگر در ابتدای قرن، مردم ایران، آمریکا را با باسکرویل و شوستر و دکتر جردن و کالج آمریکایی می‌شناختند، اواسط قرن، سر و کارشان با دریفوس و هندرسون و کرمیت روزولت و شوارتسکف و سازمان مرکزی اطلاعات آمریکا (سیا) افتاد؛ و سرانجام نتیجه عمل ریچارد هلمز و ویلیام سولیوان و وزارت خارجه آمریکا و شرکت‌های نفتی و تسلیحاتی، اواخر قرن میراثی بر جای گذاشت که جز شکافی عمیق و خصومتی شدید چیز دیگری نبود؛ کمترین جزء این مجموعه عظیمِ مشکل، میلیاردها دلار اموال ایران است که 30 سال است در ید تصرف آمریکاست؛ در حقیقت روابط «ایالات متحده آمریکا» و «جمهوری اسلامی ایران» هنوز هم در ادامه «گفتمان تاراج» تعریف می‌شود.
کد خبر: ۲۵۱۵۴۱

این کتاب به استناد بایگانی وزارت امور خارجه آمریکا بخش دیگری از روابط ایران و آمریکا طی سال‌های 1304 تا 1320 را نشان می‌دهد؛ روابطی «فرهنگی و علمی» در عرصه تحقیقات باستان‌شناسی. ظاهراً فرهنگ و علم و تحقیق و پژوهش‌های باستان‌شناسی در جهان مدرن، باید کاملا از سیاست مستقل باشد و شرافت و پاکدامنی علمی باید مانع از نفوذ «گفتمان تاراج» در اندیشه و عمل «دانشمندان» و «باستان‌شناسان» و «علاقه‌مندان به هنر ایرانی» شود. اما اسناد نشان می‌دهد قوس نزولی در عرصه روابط فرهنگی و علمی نیز عیناً تکرار می‌شود.

این کتاب نه فقط برای اهل تحقیق و تاریخ و علاقه‌مندان به باستان‌شناسی و سرگذشت گنجینه‌های هنری ایران بسیار جالب توجه است، بلکه برای درک درست رفتار دیپلمات‌های آمریکایی و نحوه تعامل آنها با مردم مشرق‌زمین  و فهم «رابطه گرگ و میش» به کار اهل دیپلماسی و کارکنان وزارت خارجه نیز می‌آید؛‌ وقتی ارتباط، «رابطه گرگ و میش» و «ارباب و رعیت» باشد، همه چیز از آنِ «ارباب» است؛ از نفت و منابع دیگر گرفته تا مزیت‌های استراتژیک و ژئوپلیتیک و تا گنجینه میراث باستانی چند هزار ساله یک ملت.

 طبق اسناد دولتی آمریکا «افرادی مانند پروفسور پوپ در کار سرقت عتیقه‌جات از امامزاده‌ها و مساجد ایران و فروش آنها به موزه‌های آمریکایی بودند. طبق این اسناد، اشیایی که برای نمایش در نمایشگاه هنر ایران، که سال 1931 در لندن برگزار شد، به خارج انتقال یافت، هیچ‌گاه به ایران بازگردانیده نشدند. اسناد آمریکایی نشان می‌دهند محمدعلی فروغی (ذکاءالملک) و پسرش محسن فروغی، نماینده و کارگزار پروفسور پوپ در ایران بودند و به کار سرقت و قاچاق آثار باستانی اشتغال داشتند.» (1)

بر اساس اسناد این کتاب: «بدون هیچ تردید، دولت ایران می‌تواند در دادگاه‌های ایالات متحده آمریکا اقامه دعوی کند و خواستار استرداد اشیا و عتیقه‌جاتی شود که به سرقت رفته و به طور غیرقانونی از ایران خارج شده است.» (2)

پس از انتشارات دانشگاه فلوریدا، سراغ ناشرانی رفتم که کتاب‌هایی درباره غارت آثار باستانی مصر و عراق منتشر کرده بودند؛ مثلا انتشارات دانشگاه کالیفرنیا و انتشارات دانشگاه تگزاس؛ ولی هیچ‌کدام حاضر نشدند کتاب مرا حتی برای بررسی تحویل بگیرند. من متحیر بودم که چرا چنین می‌کنند. حتی سعی کردم کتاب را به وسیله انتشارات مزدا [مستقر در آمریکا] منتشر کنم. کتاب را چند ماه نگه داشتند و بعد رد کردند. جالب است بدانید که همین انتشارات مزدا کتابی درباره پروفسور پوپ چاپ کرده و در آن، از وی چهره یک فرشته معصوم و نوع‌دوست ساخته است و...»

1- فصلنامه مطالعات تاریخ معاصر ایران، سال هفتم، شماره  25، بهار 82، ص 198.

2- همان. 

3- فصلنامه مطالعات تاریخ معاصر ایران، سالن هفتم، شماره 25، بهار 82، ص 199.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها