سریالهایی مانند هوش سیاه، گاندو، خانه امن، هشت پا، نوار زرد، کلانتر و سرجوخه نمونههای موفقی هستند که به مرور زمان با جلب توجه گسترده، جایگاه این ژانر را تثبیت کردهاند.باید توجه داشت که خلق شخصیتهای باورپذیر در نقش پلیس یا مأمور امنیتی، نهتنها جذابیت روایی را افزایش میدهد، بلکه به تقویت اعتماد عمومی به نهادهای مربوطه کمک میکند. البته موفقیت این آثار به کیفیت داستان، شخصیتپردازی و جذابیت کلیشان وابسته است. به همین بهانه و با توجه به پخش سریال «الگوریتم»، با سه تن از عوامل پرکار در این ژانر گفتوگو کردیم تا جنبههای گوناگون تولید - از چالشها و خلق شخصیتهای جذاب تا تأثیر اجتماعی این آثار- را بررسی کنیم. این گفتوگو میتواند دیدگاه تازهای درباره آینده تولیدات ژانر و راههای ارتقای کیفیتشان ارائه دهد.
بازیگری با اشتیاق برای نقشهای پلیسی
مهدی علیپور، بازیگری که در کارنامه کاری خود سابقه بازی در نقش پلیس و نیروی امنیتی را دارد هماکنون در الگوریتم در نقش دستیار سرگرد سیاوش کیان ایفای نقش میکند. او ابتدا از همکاران خود در پروژه الگوریتم تشکر کرد و درباره تمایل بازیگران به بازی در این دست نقشها به قاب کوچک گفت: در سالهای اخیر، با توجه به شرایط ویژه اجتماعی، شمار چشمگیری از بازیگران کمتر تمایل به پذیرش نقشهای پلیسی و امنیتی دارند؛ با این حال، برخی با اشتیاق و انرژی فراوان به این قالبهای نمایشی روی آورده و آنها را قابل تقدیر میدانند.
من بارها در چنین آثاری بازی کردهام و باور دارم پلیسها و مأموران امنیتی با جانفشانی و صداقت از مردم و کشور دفاع میکنند. هرچند مانند هر حرفهای، عناصری هم این وجهه را خدشهدار میسازند اما وظیفهام بهعنوان بازیگر، نمایش تصویر مثبت وواقعی آنهاست.برای موفقیت دراین نقشها، ویژگیهایی مانند ظاهر مناسب، استایل و اندام ورزیده ضروری است تا بازیگر باورپذیر شود و مخاطب با او همذاتپنداری کند.
علیپور در بیان چگونگی رسیدن به شخصیت پلیس و عمقبخشی به آن ادامه داد: ایفای نقش یک شخصیت، نیازمند تمرکز کامل بازیگر در کاراکتر است؛ من در زندگی شخصیام ویژگیهای خاصی دارم اما برای بازی در نقش پلیس، از آنها فاصله میگیرم. از کودکی به حرفه پلیس علاقه داشتم و آرزوی پوشیدن یونیفرمشان را در سر میپروراندم، هرچند محقق نشد اما بازیگری فرصتهای بیشماری برای ایفای این نقشها به من داد. تعامل نزدیک با نیروهای پلیس و مأموران امنیتی، درک عمیقی از رفتار، گفتار و حرکات آنان در اختیارم گذاشت. همچنین، تجربیات پیشین در سریالهای پلیسی و همکاری با مشاوران نظامی در پروژه الگوریتم، نقشی اساسی در باورپذیر شدن شخصیت ایفا کرد. امیدوارم این تلاشها، تصویری واقعی از پلیس را برای مخاطبان ترسیم و رضایتشان را جلب کند.
این بازیگر با اشاره به رعایت خطوط قرمز در آثار پلیسی ــ امنیتی اضافه کرد: در تولید آثار سینمایی و تلویزیونی، خطوط قرمز حرفهای ومحتوایی اجتنابناپذیرند ورعایتشان ضروری است؛مشاوران نظامی برتصویر مثبت و واقعگرایانه پلیس تأکید دارند و ویژگیهایی مانند استایل مناسب، برخورد خوشایند و صدای دلنشین را برای بازیگران کلیدی میدانند. با این حال، برخی محدودیتها، مانند نمایش بیش از حد مهربانانه پلیس، میتواند خلاقیت را محدود کند، در حالی که مأموران در بحرانها ناچار به تصمیمات سخت برای حفظ امنیت هستند.
در سریال «الگوریتم»، مشاوران نظامی با تسهیل شرایط، به واقعگرایانهتر کردن نقشها کمک کردند؛ ما با پایبندی به اصول، واقعیتها را نشان دادیم و هر رفتار تندی در خدمت عمق شخصیت و تعاملات بود. باید دقت داشت که مخاطبان هوشمند، بدون عنصر باورپذیری در آثار، آنها را رها میکنند، پس موفقیت به هماهنگی بازیگر، کارگردان و نویسنده در نزدیکی به واقعیت بستگی دارد.
وی فیلمنامه قوی، کارگردانی دقیق و بهروز بودن موضوع را در کیفیت اثر پلیسی موثر دانست و افزود: سریالهای پلیسی موفق، باید با احترام به شعور مخاطب و پایبندی به واقعگرایی ساخته شوند؛ فیلمنامهای منطقی که پلیس را در موقعیتهای واقعی نشان دهد، بدون توهین به درک مردم از داستان. مخاطبان هوشمند، از آثاری که به واقعیت نزدیکند استقبال میکنند، مانند سریال «سرنخ» بابازی جهانبخش سلطانی وبهزاد خداویسی و کارگردانی زندهیاد کیومرث پوراحمد که در آن سالها، خیابانها راخلوت ومعمای پلیسی راجذاب روایت میکرد. ازآن زمان،سریالهایی چون«گاندو»،«سرجوخه» و «الگوریتم» با تمرکز بر مسائل حساس جامعه، مانند سرقت بانکی یا سایتهای شرطبندی، با ذائقه مردم همخوانی یافته و مورد توجه قرار گرفتهاند.موفقیت این آثاربه فیلمنامه قوی،کارگردانی دقیق، موضوعات روزوانتخاب درست بازیگران برمیگردد؛ انتخاب نادرست میتواند مخاطب را از ابتدا دفع کند، همانطورکه دربرخی پروژهها رخ داده امادراکثرسریالها،این انتخاب بهدرستی انجام میشود وهمکارانم در نقشهای مثبت و منفی درخشیدند و هماهنگی عناصر، رضایت عمومی را جلب کرد.
استانداردهای ساخت سریالهای پلیسی و امنیتی
احمد معظمی، کارگردان آثاری چون «خانه امن» «سرجوخه» «بازپرس» و «هشتپا» به قاب کوچک عنوان کرد: ژانر پلیسی - امنیتی نهتنها درایران بلکه درسراسرجهان بسیارپرطرفدار است،البته به شرطهایی.این محبوبیت به دلیل فیلمنامهای است که موضوع و هدف مشخصی دارد و میخواهد پیامهایی را به مخاطب منتقل کند. به این منظور لازم است که گروه سازنده، بهویژه نویسنده و کارگردان، به یک نگاه مشترک برسند و هدفشان مشخص باشد. آثاری که به موضوعات امنیتی و پلیسی میپردازند، علاوهبر محتوا و فیلمنامه، نیازمند استانداردهایی در ساختار هستند. این استانداردها شامل انتخاب درست شخصیتها، نوع فیلمبرداری، نورپردازی و انتخاب لوکیشن مناسب براساس بستر فرهنگی داستان میشود.
استفاده از فضاهای غیرایرانی میتواند باورپذیری را کاهش دهد واثرگذاری داستان راتحتتأثیر قرار دهد. تمامی این نکات باید در فیلمنامه و تحقیقات مربوطه مدنظر قرار گیرد تا آگاهی به بهترین شکل به مخاطب منتقل شود، بدون اینکه شعاری باشد. درنهایت، استاندارد بودن در فیلمنامه و اجرا، میتواند این آثار را از دیگر تولیدات متمایز کند. این امر بسیار مهم است تا تماشاگران بتوانند با داستان ارتباط برقرارکرده و پیام فیلمساز را بهدرستی دریافت کنند و خود تصمیم صحیحی در مورد موضوع بگیرند.
معظمی با اشاره به چگونگی پرداخت دقیق و ملموس شخصیت پلیس ادامه داد: در آثاری مانند خانه امن، سرجوخه و هشتپا، هرکدام ویژگیهای متفاوتی در پرداخت شخصیت دارند. بهعنوان مثال، در خانه امن، حمیدرضا پگاه نقش یک مأمور امنیتی را بازی میکند، درسرجوخه،آرش آصفی نقش مأمورامنیتی دیگری را ایفا میکندودرهشتپا، سعید چنگیزیان نقش یک کارآگاه را برعهده دارد. این شخصیتها باید بهگونهای طراحی شوند که باورپذیر باشند. این بدان معناست که شخصیتها نباید تنها به تیپهای کلی نزدیک شوند بلکه باید بهصورت واقعی و عمیق شکل بگیرند تا تماشاگر بتواند خود را بهجای آنها بگذارد. شخصیتها باید از جنس مردم باشند و در فضایی کاملا واقعی و روزمره زندگی کنند. سعی میکنم در شخصیتهای کارآگاه یا مأموران امنیتی، بیشتر بر هوش آنها تأکید کنم. هوشمند بودن این شخصیتها میتواند آنها را جذابتر و باورپذیرتر کند. این نکته بسیار مهم است که بهجای نمایش رفتارهای غیرواقعی، هوش و تواناییهای آنها را به تصویر بکشیم. این نوع شخصیتها میتوانند ارتباط عمیقتری با تماشاگر برقرار و او را بهخوبی در داستان همراهی کنند.
این کارگردان پرسابقه در ژانر پلیسی ــ امنیتی با اشاره به اینکه «تأکید صرف بر ایدئولوژی در پرداخت چنین آثاری به کلیشهای تکراری تبدیل شده»، افزود: «یک شخصیت امنیتی اگرچه ممکن است دارای تعصبات ویژهای باشد، اما باید توانایی همراهی و همگامی با جامعه را نیز حفظ کند.»
این نکته بسیار مهم است که به آن توجه شود. نباید اینگونه فرض کنیم که بهدلیل تعصباتش، او نمیتواند از جنس مردم جامعه باشد. او بهدلیل موقعیت شغلیاش، دغدغهها و حساسیتهای ویژهای دارد که بجا و قابلدرک است. بااینحال، نباید پنداشت که ایدئولوژی تنها عامل تعیینکننده در رفتارهای اوست. درواقع، رعایت خطوط قرمز ایدئولوژیک و قانونی در روایت، کار را پیچیده میکند و حفظ تعادل میان جذابیتهای داستانی و ملاحظات فرهنگی، امری ضروری است. این مسیر و هدفی که شخصیت دنبال میکند باید همسو با جامعه باشد و نباید از آن فاصله بگیرد. بهطور کلی، خطوط قرمز نباید بهصورت کلیشهای دیده شوند. تعصب شخصیت باید در راستای حرکت او به سمت جامعه باشد و نباید بهصورت بسته به این موضوع نگاه کرد. وی در برشمردن گزارههای لازم برای موفقیت ایندست آثار بیان کرد: برای موفقیت در تولید آثار پلیسی و امنیتی، عوامل زیادی باید مد نظر قرار گیرند. نخستین نکته انتخاب موضوعی بهروز و جذاب برای مخاطب است، که مخاطب کمتر با آن مواجه شده باشد. این امر نیازمند تحقیقات و پژوهشهای دقیق در متن فیلمنامه است. تنها قرار دادن صحنههای تعقیبوگریز و اکشن کافی نیست؛ داستان و موضوع انتخابی بسیار حائز اهمیت است. پس از نگارش فیلمنامه، لازم است ساختاری ایجاد شود که برای بیننده جذاب باشد. نباید به سمت تقلید از ساختارهای غربی برویم؛ بلکه باید هویت ایرانی را در کارهای پلیسی و امنیتی حفظ کرده و جذابیتهای بصری را نیز رعایت کنیم. الگوبرداری از آثار دیگر اشکالی ندارد، اما باید از زاویهدید خودمان آن را اجرا کنیم. این نکته بسیار مهم است.
معظمی، مقایسه بین آثار موفق گذشته و جدید را نادرست خواند و افزود: «نمیتوان تولیدات پلیسی گذشته را ــ هرچند موفق ــ با آثار امروزی مقایسه کرد. فضای رقابتی گستردهتر و ساختارها حرفهایتر شدهاند و اکنون باید آثار را با استانداردهای جهانی ارزیابی کنیم.»
فیلمسازان ایرانی امروز با نگاهی پختهتربه جامعه ودسترسی آسان به آثارجهانی، موضوعات عمیقتر و بهروزتری انتخاب میکنند که کیفیت و عمق بیشتری نسبت به گذشته دارند. نکته کلیدی، نیاز ژانر اکشن پلیسی به بودجه مناسب است. این آثار را نمیتوان باملودرامهای کملوکیشن مقایسه کرد.سرمایهگذاری دربخش بصری برای انتقال هیجان ضروری است. بهعنوان علاقهمند به این ژانر، امیدوارم در آینده نزدیک شاهد موضوعات جذاب و پرمخاطب در این ژانر دوستداشتنی باشیم.
رشد ژانر پلیسی ــ امنیتی در تلویزیون
ابوالفضل صفری، تهیهکننده آثاری مثل سارقان روح، ترور خاموش، خانه امن، سرجوخه و الگوریتم درباره تولید آثار تلویزیونی ژانر پلیسی امنیتی گفت: از سال ۱۳۹۵، که ما تولید آثار پلیسی امنیتی را آغاز کردیم بهتدریج ایندست تولیدات تقویت شد. این نقطه عطفی بود که توجه بیشتری به ژانر پلیسی ــ امنیتی جلب کرد. بنابراین، این نیست که درحالحاضر ضرورتی برای پرداخت به ایندست آثار ایجاد شده باشد. درست این است که بگوییم پیش از این تا حدی در پرداخت به این دست آثار غفلتشده و تولیداتش محدود بود. در سراسر جهان، ژانر پلیسی رواج دارد و این نشان میدهد ما هم میتوانیم فیلمهای اکشن و حادثهای بومی بسازیم که ریشه در فرهنگ خودمان داشته باشد. این روند با کارهای اولیه من مانند سارق روح و ترور خاموش شروع شد و بهتدریج با تولیداتی چون گاندو و خانه امن ادامه یافت، تا جایی که این ژانر روزبهروز پررنگتر و پویاتر شده است. صفری اضافه کرد: برای خلق شخصیتهای پیچیده و چندوجهی، مانند تروریستهای امنیتی، انتخاب دقیق تیم نویسندگی و مشاوران ضروری است؛ چراکه باید دقت شود که الزاما شخصیتها در ایندست آثار مابهازای خارجی ندارند. فرآیند خلق شخصیتها به این شکل است که آنها باید به گونهای طراحی شوند که از جذابیت یک قهرمان ماندگار برخوردار باشند و از یک نقطه کانونی در داستان، مانند یک پرونده پرماجرا، متولد شوند. در آثاری که خودم تهیهکنندگی آنها را بر عهده داشتهام، طراحی اولیه شخصیتها از ابتدا تا پایان با من بود. سپس نویسنده، این شخصیتها را در بستر داستان پرورش داد و کارگردان با جانبخشی به روابط میان آنها، به عمق روایی اثر افزود. هر شخصیت وجوه متفاوتی دارد؛ برای مثال، کاراکترهای پلیسی، جاسوسی و حتی داعشی هرکدام کشش خاص خود را دارند. طبیعتا خلق شخصیتها در فرآیند فیلمسازی بهتدریج پیچیدهتر شده است. برای نمونه، در سریال «الگوریتم»، ابعاد گوناگونی از زندگی شخصیتهای پلیس و حتی مجرمان، با ویژگیهای خاکستری و چندبعدی طراحی شدهاند که این اثر را گامی فراتر از تولیدات پیشین قرار داده است. ما در این پروژه کوشیدهایم لایههای متعدد شخصیتها را به تصویر بکشیم تا روایت، باورپذیرتر و جذابتر شود. این تهیهکننده تلویزیون، درباره خلق اثری متفاوت و مانا افزود: در سالهای اخیر، دسترسی به اسناد و خلق تصویری متفاوت از پلیس، از دغدغههای اصلیام بوده است.برهمین اساس درسریال «الگوریتم»، مفهوم «عادتکردن» بهعنوان یکی از محورهای کلیدی مطرح میشود و روایت بر چگونگی سازگاری شخصیتها با آن تمرکز دارد. در این سریال، اساسا بحث بر سر لقمه حلال و حرام است و نشان میدهد چگونه شخصیت منفی داستان به این عادتها تن میدهد و درگیر آنها میشود و به همین علت خلافکاران در الگوریتم خاکستری هستند. رسانهها و همچنین خود پلیس، به تدریج به این رویکردها عادت کردهاند و از ترسهای اولیهشان کاسته شده است. این مساله، راه را برای تولید فیلمهای جسورانهتر هموار کرده است. برای مثال، آثاری مانند «خانه امن» الگویی پیشرو و شجاعانه ارائه دادند و «گاندو» هم جسارتی متفاوت را به نمایش گذاشت؛ اجازه دادن به توسعه داستان به شیوههای نو، نوعی آزمون و تجربه تازه در عرصه فیلمسازی است. امروزه، مخاطبان سختپسندتر شدهاند و برای الگوریتم، باید کیفیت را به سطح بالاتری میرساندیم؛ تمام تلاشمان را در این مسیر انجام دادیم و امیدواریم توانسته باشیم نظر مخاطب را کسب کنیم.
صفری با اشاره به حمایتهای انجامشده برای تولید عنوان کرد: در تولید آثار پلیسی ــ امنیتی، تمرکز بر تجربههای کلی و خلاقیت تیمی مهمتر از ارجاع مستقیم به پروندههای واقعی است. اگر مدیریت و تیم خلاق بهدرستی عمل کنند، میتوان داستانهایی جذاب درباره فساد سیستماتیک یا خلافکاران ساخت، بدون وابستگی به جزئیات واقعی. یکی از نیازهای اساسی، همراهی و اعتماد مدیریت رسانه بهعنوان حامی محتوایی است. من تجربه مثبتی در این زمینه داشتهام و با وجود نقدهایی به ساختار جدید، در مورد الگوریتم به ما اعتماد شد و مورد حمایت قرار گرفتیم، مانند حمایت آقایان جبلی و جلیلی، که راه را برای پیشرفت هموار کرده است. البته تهیهکننده باید حدود تلویزیون را در تولیدات رعایت کند و در کنار این موضوع جذابیتهای لازم را هم به فیلم بیفزاید.
وی موفقیت این ژانر در تلویزیون را به کیفیت تولیدات وابسته دانست و افزود: در هر ژانری اثر بیکیفیت، مخاطب را دفع میکند. برای مثال، اگر آثاری مانند «خانه امن» با استاندارد بالا تولید شود، مخاطبان برای دیدن آثار بعدی ترغیب میشوند، اما کیفیت پایین نتیجه معکوس دارد. ما باید بهروز باشیم و داستانها را با قواعد فیلمسازی مدرن و متناسب با زمانه پیشببریم. برخی قصههای قدیمی دیگر جذاب نیستند، اما میتوان آنها را با طراحی مدرن بازسازی کرد. باید رگ خواب مخاطب را پیدا و نیاز رسانهای روز او را تامین کرد. منظورم موضوع نیست و ناظر بر طراحی داستان و فرم اثر صحبت میکنم. مثلا در سریال ابراهیم هادی تلاش کردیم طراحی داستان متناسب با شرایط روز انجام شود. نمونه بارزتر، سریال «مختارنامه» است؛ داستانی از ۱۴۰۰ سال پیش که هنوز هم میلیونها نفر را پای تلویزیون مینشاند و مخاطب را مجذوب خود میکند.