شخصی به نزد حکیم قائناتی رفت و او را صدا زد. حکیم قائناتی گفت: جان؟ شخص گفت: ای حکیم، دیروز نزد حکیم هراتی بودم. حکیم قائناتی گفت: خب. شخص گفت: حکیم پشت سر شما حرف‌های ناجوری می‌زد که اگر به شما بگویم حتما ناراحت و عصبانی می‌شوید و می‌دهید مریدانتان پدرش را دربیاورند.
کد خبر: ۱۲۱۶۹۳۸

حکیم قائناتی روی درهم کشید و گفت: آیا می‌دانی با این سخن که گفتی مرتکب سه خیانت نهفته شدی؟
شخص گفت: واقعا؟ حکیم قائناتی گفت: بلی. شخص گفت: یعنی چطوری؟ حکیم قائناتی گفت: نخست این‌که حال مرا گرفتی و مرا مکدر و پریشان‌حال ساختی. دوم این‌که ذهنیت مرا نسبت به حکیم هراتی خراب کردی و سوم این‌که شأن و قدر خودت را نزد من پایین آوردی.
شخص سر به زیر انداخت و هیچ نگفت. پس از دقایقی حکیم قائناتی گفت: حالا مرتیکه چی گفت؟
شخص گفت: گفت حکیم قائناتی سواد مواد درست و حسابی ندارد و اصلا حکیم نیست و مراتب ریاضت و سلوک را نیز طی نکرده و مقاماتی چیزی هم ندارد، اما برای خودش دکان درست کرده و یک مشت ابله‌تر از خودش را به‌عنوان مرید دور خودش جمع کرده و از بودجه بیت‌المال می‌گیرد و یک سری خزعبل سرهم می‌کند و مریدانش پیاده‌سازی می‌کنند و در قالب کتاب و فایل‌های صوتی و تصویری به خلق‌ا.. قالب می‌کنند و ان‌شاءا... زودتر بمیرد تا همه از شرش خلاص شوند.
حکیم قائناتی گفت: عجب، عجب. سپس مریدان خود را صدا زد و به آنها گفت با چوب و چماق و قمه به دفتر حکیم هراتی حمله کنند و آنجا را به هم بریزند و هرکس را در آنجا دیدند بزنند و اگر حکیم هراتی بود، پدر حکیم هراتی را نیز دربیاورند. سپس شخص خیانتکار را از خود راند و سرش را در جیب تفکر فرو کرد و به اندیشیدن مشغول شد.

امید مهدی‌نژاد

طنزنویس

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها