در برخی فیلم‌های سینمایی، اشاره‌هایی به کتاب شده که اینجا بعضی را مرور کرده‌ایم

سه دو یک؛ کتاب

در روز آخر نمایشگاه کتاب، بد و بی‌مناسبت ندیدیم کمی کتاب را به نفع سینما مصادره مطلوب و بار دیگر خط باریک سرخی را که میان سینما و ادبیات وجود دارد سرخ‌تر و پررنگ‌تر کنیم. برای همین به جای پرداختن به جسم زار و نزار اقتباس ادبی در سینما که شاید رابطه شیفتگان سینما و ادبیات را کمی تا قسمتی شکرآب کرده است، ترجیح دادیم این بار از فیلم‌هایی بنویسیم که از کتاب‌هایی یاد کرده‌اند. پرواضح است که این مصداق‌ها صرفا نمونه‌هایی از موارد بیشتر است و حتما شما هم فیلم‌هایی از این نوع را سراغ دارید.
کد خبر: ۱۲۰۴۳۵۴

کتابخانه‌ای به نام «هامون»
احتمالا داریوش مهرجویی، محشورترین کارگردان ایرانی با کتاب باشد؛ از این منظر که بیشترین اقتباس‌های ادبی را او در سینمای ایران انجام داده است. او هر وقت هم ظاهرا اقتباس نکرده، ارجاعات ادبی را فراموش نمی‌کند. نمونه شاخصش «هامون» است که حمید هامون و مهشید به عنوان زوج قصه، انس و الفتی با کتاب دارند و زمان دیدارهایشان در دوران عاشقی، کتاب‌هایی چون کودکی، نوجوانی، جوانی (لئو تولستوی)، دمیان (هرمان هسه)، فرنی و زویی (جروم دیوید سالینجر)، آسیا در برابر غرب (داریوش شایگان) و ابراهیم در آتش (احمد شاملو) را به یکدیگر معرفی می‌کنند. داستان پیامبران در کلیات شمس: شرح و تفسیر عرفانی داستان‌ها در غزل‌های مولوی (تقی پورنامداریان)، ترس و لرز (کی‌یرکگارد)، با یونگ و هِسِه (میگوئل سرانو)، قصص قرآن مجید (برگرفته از تفسیر ابوبکر عتیق نیشابوری مشهور به سورآبادی به اهتمام یحیی مهدوی)، ذِن و فن نگهداشت موتورسیکلت (رابرت م. پیرسیگ) هم از دیگر کتاب‌هایی است که در فیلم هامون به آنها اشاره می‌شود.
کودکی، نوجوانی، جوانی: لئو تولستوی، نویسنده بزرگ روسیه که نیازی به معرفی ندارد، اما برای شناخت بیشتر او و این‌که کودکی، نوجوانی و جوانی‌اش را چطور گذرانده، خواندن این کتاب پیشنهاد می‌شود. در هامون، نسخه‌ای از کتاب نمایش داده می‌شود که ترجمه غلامحسین اعرابی است، اما کتاب ترجمه‌های دیگری هم دارد از جمله با نام کودکی، نوباوگی، جوانی، ترجمه کریم کشاورز.

در آغوش ادبیات
شب‌های روشن، ساخته فرزاد موتمن که یکی از موفق‌ترین آثار اقتباسی سینمای ایران است، ارجاعات ادبی کم ندارد. فیلم که اصلا با شعرخوانی استاد ادبیات (مهدی احمدی) آغاز می‌شود و او را در حال خواندن شعری از فرخی سیستانی می‌بینیم: دل من همی داد گفتی گوایی/ که باشد مرا روزی از تو جدایی/ بلی هر چه خواهد رسیدن به مردم/ بر آن دل دهد هر زمانی گوایی. در ادامه استاد باز هم شعر می‌خواند؛ به عنوان مثال از سعدی: بیا که در غم عشقت مشوشم بی‌تو/ بیا ببین که در این غم چه ناخوشم بی‌تو/ شب از فراق تو می‌نالم ای پری رخسار/ چو روز گردد گویی در آتشم بی‌تو.
استاد حشر و نشری مدام با کتاب و ادبیات دارد؛ هم کتابخانه پروپیمانی را در خانه او می‌بینیم (به قول رویا: عجب گنجی اینجا دارید) و هم یکی از پاتوق‌های اصلی او یک کتابفروشی است.
در سکانسی از فیلم هم رویا (هانیه توسلی) از استاد می‌پرسد: اولین کتاب شعری که خوندی یادته؟ که استاد جواب می‌دهد: آره، هنوز مدرسه ابتدایی می‌رفتم که یه روز یواشکی رفتم سروقت کتابای پدرم. رویا ادامه می‌دهد: اسمش چی بود؟ استاد می‌گوید: میعاد در لجن. رویا می‌گوید: چه اسم عجیبی. استاد هم ادامه می‌دهد: شعراشم همین‌طور عجیب بود. بعدا که دوباره خوندمش، خیلی هم به نظرم عجیب نیومد، ولی اسم فوق‌العاده‌ای داره.
میعاد در لجن: کتاب شعری نوشته نصرت رحمانی است. رحمانی که از شاعران معاصر نوگرای ایران بود و به سال 79 و در 70 سالگی درگذشت، مجموعه اشعاری چون کوچ، کویر، ترمه، حریق باد و میعاد در لجن را در کارنامه دارد. در بخشی از یکی از شعرهای میعاد در لجن آمده است: پروانه مسین/ آیینه وار! بر پا نشسته بود در پهنه لجن!/ و هر دو روی آن/ خط بود/ خطی بسوی پوچ، خطی به مرز هیچ.

یک قاچاقچی اهل مطالعه!
مسعود کیمیایی هم از جمله فیلمسازانی است که انس و الفتی دیرینه با کتاب دارد. به جز چند فیلم مثل داش‌آکل، خاک و غزل که اقتباس ادبی است، کیمیایی به عنوان نویسنده هم آثاری چون جسدهای شیشه‌ای (رمان)، زخم عقل (دفتر شعر)، حسد (بر زندگی عین‌القضات) و سرودهای مخالف ارکسترهای بزرگ ندارند (رمان) را در کارنامه دارد.
به‌جز این کیمیایی در برخی فیلم‌ها هم، نسبت به اشارات و ارجاعات ادبی بی‌اعتنا نبوده و در جولان چاقو و اسلحه، مجالی هم به تورق داده است. یکی از نمونه‌های آن را در فیلم تیغ و ابریشم می‌بینیم؛ جمشید هاشم‌پور (آریا) در این فیلم نقش یک قاچاقچی سفیدپوش و کم‌حرف را بازی می‌کند؛ شخصیتی که برخلاف دیگر همکاران سوداگر مرگش، ترجیح می‌دهد زمان استراحتش را به خواب و بطالت نگذراند و کتاب بخواند! در برخی صحنه‌های فیلم او را در حال مطالعه نسخه انگلیسی کتاب آرواره‌ها می‌بینیم.
آرواره‌ها: کتابی که جمشید هاشم‌پور در فیلم تیغ و ابریشم می‌خواند را نویسنده‌ای به نام پیتر بنچلی در سال 1975 نوشته است؛ همان سال استیون اسپیلبرگ، کارگردان هالیوود فیلم درخشانی براساس این کتاب ساخت و قصه یک دریا و ساحل ناامن و پر از کوسه را به خوبی به تصویر کشید.

سرباز سوخته
مسعود کیمیایی در سربازهای جمعه هم به ادبیات بی‌اعتنا نیست. به جز حضور سیاوش شاملو، پسر احمد شاملو به عنوان بازیگر و نقش استاد در فیلم و شعرخوانی‌های شخصیت نقره (اندیشه فولادوند)، جلوه‌های دیگری از ادبیات را هم در فیلم می‌بینیم. در سکانسی از فیلم و در سربازخانه، یکی از سربازها به نام رضا (محمدرضا فروتن) مشغول خواندن کتاب «زمین سوخته» است، همان موقع سرباز تازه‌واردی (با بازی بهرام رادان) از راه می‌رسد و بخشی از دیالوگ‌هایی که بینشان ردوبدل می‌شود هم با اشاره به همین کتاب است.
زمین سوخته: رمانی نوشته احمد محمود است که سال 61 منتشر شد. نویسنده در این کتاب تجربیات شخصی خود را از جنگ تحمیلی و نبرد ایران با رژیم بعثی عراق به نگارش درآورده است. پسر محمود در پنجمین شب داستانخوانی که مهر سال 92 برگزار شد و مشروح آن در ایسنا آمد، گفته بود: «پدرم برای این‌که جنگ و فضای آن را بشناسد، اصرار بسیار زیادی داشت به جبهه برود و با این‌که اجازه رفتن به جبهه را نداشت، از طریق یکی از دوستانش که در بانک کار می‌کرد، این اجازه را گرفت و به جبهه رفت. قبل از این‌که پدرم شروع به نوشتن «زمین سوخته» کند، عمویم در جبهه شهید شد و زمانی که پدر، به فصلی رسید که می‌خواست در آن، مرثیه شهادت برادر را بنویسد، زار زار می‌گریست و حتی از ناراحتی، به مدت سه شب تب کرد.»

ذکر شر موسولینی!
کاوه صباغ‌زاده در نخستین فیلم سینمایی‌اش، ایتالیا ایتالیا، سراغ کتاب و ادبیات هم رفته است. نخست این‌که خود فیلم، به نوعی اقتباس ادبی است و فیلمنامه آن براساس داستان کوتاهی از جومپا لاهیری نوشته شده. دیگر این‌که یکی از مهم‌ترین سکانس‌های تثبیت رابطه عاطفی دو شخصیت اصلی فیلم، نادر (حامد کمیلی) و برفا (سارا بهرامی) هم در یک کتابفروشی اتفاق می‌افتد. در سکانسی که یادآور و به نوعی ادای دین به فیلم هامون و رابطه حمید هامون و مهشید است و در دیالوگ‌های دو شخصیت اصلی هم به آن اشاره می‌شود، از چند کتاب هم سخن به میان می‌آید؛ شهر فرنگ اروپا؛ چکیده‌ای از پیدا و پنهان قرن بیستم (پاتریک اوئورژدنیک)، جنبش‌های فاشیستی؛ بحران نظام لیبرالی و تکامل فاشیسم (ارنست نولته) و شکسپیر و شرکا (جرمی مرسر).
شکسپیر و شرکا: این کتاب که آن را پوپه میثاقی به فارسی ترجمه کرده، روایت اتفاقاتی واقعی است که برای نویسنده آن یعنی جرمی مرسر اتفاق افتاده. محل اتفاقات قصه، یک کتابفروشی مشهور، قدیمی و عجیب و غریب به اسم شکسپیر و شرکا در پاریس است. شکسپیر و شرکا که در فیلم‌هایی چون نیمه شب در پاریس (وودی آلن) و پیش از غروب (ریچارد لینکلیتر) هم آن را می‌بینیم، اولین بار در 17 نوامبر 1919 گشایش شد؛ این کتابفروشی زمانی پاتوق نویسندگان و شاعران بزرگی چون ارنست همینگوی، جیمز جویس و ازرا پاوند بود.
اژدهای کتابخوان وارد می‌شود
از مانی حقیقی به عنوان کارگردانی که فرزند لیلی گلستان و نوه ابراهیم گلستان است، انتظاری جز این هم نمی‌رود که کتاب و ادبیات را جدی بگیرد. به‌جز این پشتوانه ادبیاتی خانواده، خود حقیقی هم در رشته‌های فلسفه و مطالعات فرهنگی تحصیل کرده است. گرچه فیلم بازیگوشانه و خلاقانه اژدها وارد می‌شود، بیشتر ارجاعات سینمایی دارد، اما حقیقی از ادبیات هم غافل نیست و به عنوان نمونه، به کتاب «ملکوت» نوشته بهرام صادقی اشاره می‌کند. رازآلود بودن این قصه، با دنیای غریب اژدها وارد می‌شود، سنخیت دارد.
ملکوت: این رمان کوتاه نوشته بهرام صادقی، با روایت حلول جن در آقای مودت آغاز می‌شود. بهرام صادقی که سال 63 و در 47 سالگی درگذشت، به‌جز ملکوت، بیشتر به عنوان نویسنده داستان‌های کوتاه شناخته می‌شود.

علی رستگار
سینما

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها