
کتابخانهای به نام «هامون»
احتمالا داریوش مهرجویی، محشورترین کارگردان ایرانی با کتاب باشد؛ از این منظر که بیشترین اقتباسهای ادبی را او در سینمای ایران انجام داده است. او هر وقت هم ظاهرا اقتباس نکرده، ارجاعات ادبی را فراموش نمیکند. نمونه شاخصش «هامون» است که حمید هامون و مهشید به عنوان زوج قصه، انس و الفتی با کتاب دارند و زمان دیدارهایشان در دوران عاشقی، کتابهایی چون کودکی، نوجوانی، جوانی (لئو تولستوی)، دمیان (هرمان هسه)، فرنی و زویی (جروم دیوید سالینجر)، آسیا در برابر غرب (داریوش شایگان) و ابراهیم در آتش (احمد شاملو) را به یکدیگر معرفی میکنند. داستان پیامبران در کلیات شمس: شرح و تفسیر عرفانی داستانها در غزلهای مولوی (تقی پورنامداریان)، ترس و لرز (کییرکگارد)، با یونگ و هِسِه (میگوئل سرانو)، قصص قرآن مجید (برگرفته از تفسیر ابوبکر عتیق نیشابوری مشهور به سورآبادی به اهتمام یحیی مهدوی)، ذِن و فن نگهداشت موتورسیکلت (رابرت م. پیرسیگ) هم از دیگر کتابهایی است که در فیلم هامون به آنها اشاره میشود.
کودکی، نوجوانی، جوانی: لئو تولستوی، نویسنده بزرگ روسیه که نیازی به معرفی ندارد، اما برای شناخت بیشتر او و اینکه کودکی، نوجوانی و جوانیاش را چطور گذرانده، خواندن این کتاب پیشنهاد میشود. در هامون، نسخهای از کتاب نمایش داده میشود که ترجمه غلامحسین اعرابی است، اما کتاب ترجمههای دیگری هم دارد از جمله با نام کودکی، نوباوگی، جوانی، ترجمه کریم کشاورز.
در آغوش ادبیات
شبهای روشن، ساخته فرزاد موتمن که یکی از موفقترین آثار اقتباسی سینمای ایران است، ارجاعات ادبی کم ندارد. فیلم که اصلا با شعرخوانی استاد ادبیات (مهدی احمدی) آغاز میشود و او را در حال خواندن شعری از فرخی سیستانی میبینیم: دل من همی داد گفتی گوایی/ که باشد مرا روزی از تو جدایی/ بلی هر چه خواهد رسیدن به مردم/ بر آن دل دهد هر زمانی گوایی. در ادامه استاد باز هم شعر میخواند؛ به عنوان مثال از سعدی: بیا که در غم عشقت مشوشم بیتو/ بیا ببین که در این غم چه ناخوشم بیتو/ شب از فراق تو مینالم ای پری رخسار/ چو روز گردد گویی در آتشم بیتو.
استاد حشر و نشری مدام با کتاب و ادبیات دارد؛ هم کتابخانه پروپیمانی را در خانه او میبینیم (به قول رویا: عجب گنجی اینجا دارید) و هم یکی از پاتوقهای اصلی او یک کتابفروشی است.
در سکانسی از فیلم هم رویا (هانیه توسلی) از استاد میپرسد: اولین کتاب شعری که خوندی یادته؟ که استاد جواب میدهد: آره، هنوز مدرسه ابتدایی میرفتم که یه روز یواشکی رفتم سروقت کتابای پدرم. رویا ادامه میدهد: اسمش چی بود؟ استاد میگوید: میعاد در لجن. رویا میگوید: چه اسم عجیبی. استاد هم ادامه میدهد: شعراشم همینطور عجیب بود. بعدا که دوباره خوندمش، خیلی هم به نظرم عجیب نیومد، ولی اسم فوقالعادهای داره.
میعاد در لجن: کتاب شعری نوشته نصرت رحمانی است. رحمانی که از شاعران معاصر نوگرای ایران بود و به سال 79 و در 70 سالگی درگذشت، مجموعه اشعاری چون کوچ، کویر، ترمه، حریق باد و میعاد در لجن را در کارنامه دارد. در بخشی از یکی از شعرهای میعاد در لجن آمده است: پروانه مسین/ آیینه وار! بر پا نشسته بود در پهنه لجن!/ و هر دو روی آن/ خط بود/ خطی بسوی پوچ، خطی به مرز هیچ.
یک قاچاقچی اهل مطالعه!
مسعود کیمیایی هم از جمله فیلمسازانی است که انس و الفتی دیرینه با کتاب دارد. به جز چند فیلم مثل داشآکل، خاک و غزل که اقتباس ادبی است، کیمیایی به عنوان نویسنده هم آثاری چون جسدهای شیشهای (رمان)، زخم عقل (دفتر شعر)، حسد (بر زندگی عینالقضات) و سرودهای مخالف ارکسترهای بزرگ ندارند (رمان) را در کارنامه دارد.
بهجز این کیمیایی در برخی فیلمها هم، نسبت به اشارات و ارجاعات ادبی بیاعتنا نبوده و در جولان چاقو و اسلحه، مجالی هم به تورق داده است. یکی از نمونههای آن را در فیلم تیغ و ابریشم میبینیم؛ جمشید هاشمپور (آریا) در این فیلم نقش یک قاچاقچی سفیدپوش و کمحرف را بازی میکند؛ شخصیتی که برخلاف دیگر همکاران سوداگر مرگش، ترجیح میدهد زمان استراحتش را به خواب و بطالت نگذراند و کتاب بخواند! در برخی صحنههای فیلم او را در حال مطالعه نسخه انگلیسی کتاب آروارهها میبینیم.
آروارهها: کتابی که جمشید هاشمپور در فیلم تیغ و ابریشم میخواند را نویسندهای به نام پیتر بنچلی در سال 1975 نوشته است؛ همان سال استیون اسپیلبرگ، کارگردان هالیوود فیلم درخشانی براساس این کتاب ساخت و قصه یک دریا و ساحل ناامن و پر از کوسه را به خوبی به تصویر کشید.
سرباز سوخته
مسعود کیمیایی در سربازهای جمعه هم به ادبیات بیاعتنا نیست. به جز حضور سیاوش شاملو، پسر احمد شاملو به عنوان بازیگر و نقش استاد در فیلم و شعرخوانیهای شخصیت نقره (اندیشه فولادوند)، جلوههای دیگری از ادبیات را هم در فیلم میبینیم. در سکانسی از فیلم و در سربازخانه، یکی از سربازها به نام رضا (محمدرضا فروتن) مشغول خواندن کتاب «زمین سوخته» است، همان موقع سرباز تازهواردی (با بازی بهرام رادان) از راه میرسد و بخشی از دیالوگهایی که بینشان ردوبدل میشود هم با اشاره به همین کتاب است.
زمین سوخته: رمانی نوشته احمد محمود است که سال 61 منتشر شد. نویسنده در این کتاب تجربیات شخصی خود را از جنگ تحمیلی و نبرد ایران با رژیم بعثی عراق به نگارش درآورده است. پسر محمود در پنجمین شب داستانخوانی که مهر سال 92 برگزار شد و مشروح آن در ایسنا آمد، گفته بود: «پدرم برای اینکه جنگ و فضای آن را بشناسد، اصرار بسیار زیادی داشت به جبهه برود و با اینکه اجازه رفتن به جبهه را نداشت، از طریق یکی از دوستانش که در بانک کار میکرد، این اجازه را گرفت و به جبهه رفت. قبل از اینکه پدرم شروع به نوشتن «زمین سوخته» کند، عمویم در جبهه شهید شد و زمانی که پدر، به فصلی رسید که میخواست در آن، مرثیه شهادت برادر را بنویسد، زار زار میگریست و حتی از ناراحتی، به مدت سه شب تب کرد.»
علی رستگار
سینما
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتوگوی «جامجم» با سرپرست دانشگاه علوم پزشکی ایران مطرح شد
دکتر امیدعلی مسعودی، استاد ارتباطات در گفتوگو با «جامجم» عنوان کرد
گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با علیرضا نصیری، قهرمان جوانان جهان
سفیر سابق ایران در پاکستان در گفتوگو با «جامجم» تشریح کرد