
اوایل دهه 80 بود که سریال «یادداشتهای کودکی» ساخته پرسیا بختآور از شبکه تهران پخش شد؛ سریالی که آن سالها یکی از بهترینها بود. درام قُرص و محکمی داشت و بازیها عالی بود. قصه چیزی بود بین کمدی و جدی. مهرانه مهینترابی، سیروس گرجستانی، رامین ناصرنصیر، مرحوم حمیدهخیرآبادی و زندهیاد احمد قدکچیان بازیگران اصلیاش بودند و همه عالی ظاهر شدند و کمتر کسی است بازی قدکچیان در نقش پدربزرگ را فراموش کند. پیرمردی که بنا به دلایلی بچهها و نوههایش به خانهاش میآیند و چند صباحی با او زندگی میکنند.
مرحوم قدکچیان آنقدر در این نقش عالی بود که انگار همه پدربزرگهای ایرانی را در یک شخصیت جمع کرده بودند. برای من که این سریال را بسیار دوست داشتم هنوز صدای قدکچیان وقتی با حمیده خیرآبادی کلکل میکرد یا زمانی که به زیرزمین خانه میآمد تا از کار رامین ناصرنصیر سردربیاورد، در گوشم هست. اکنون که به مناسبت دوازدهمین سالگرد درگذشتش برایش مینویسم، چشمانش را بهیاد میآورم وقتی از تعجب گرد میشد یا اشارات دستش وقتی تلاش میکرد به صدای مهربانش، تحکمی بدهد تا اهل خانه از او حساب ببرند.
مرحوم قدکچیان، بازیگری دوستداشتنی بود. اگر یادداشتهایی که درباره بازی او نوشته شده را مرور کنیم یا گفتوگوهایش را بخوانیم، همه از او به نیکی یاد کرده و میکنند و حالا پسرش کامران که کارگردان سینماست درباره پدرش میگوید: «کمتر پیش میآمد از اتومبیل برای رفت و آمد استفاده کند، بیشتر پیاده میرفت تا بین مردم باشد. عجیب عاشق مردم بود و به آنها احترام میگذاشت. فروتن بود و بین خودش و مردم فاصله نمیگذاشت، آدم اهل معاشرت بود و با همه کنار میآمد. همه همکارانش دوستش داشتند، همانگونه که بین مردم محبوبیت داشت. در واقع یک رو داشت، در کار و زندگی شخصی یکجور بود و چند لایه نداشت.»
به کامران قدکچیان میگویم، این ویژگی بیشتر هنرمندان قدیمی بود که خودشان را تافته جدابافته از مردم نمیدانستند و آن زمان شبکههای اجتماعی و فضای مجازی هم نبود که بازیگران معروف و به اصطلاح سلبریتیها دو چهره داشته باشند، یکی واقعی و دیگری مجازی، در مجازی غمخوار و همدم مردم باشند و در واقعیت ظاهری کاملا متفاوت از عموم مردم داشته باشند. کامران قدکچیان در تایید حرفم میگوید: « این تفاوت به این دلیل است که هنرمندان قدیمی و پیشکسوت واقعا هنرمند و با وقار و مردمی بودند. آنها کارشان را بلد بودند و به پشتوانه هنری که داشتند، مردم به آنها احترام میگذاشتند. اما بیشتر هنرمندان امروزی، ظاهرا هنرمندند و در باطن هیچچیز برای عرضه ندارند به همین دلیل زندگی چند پاره دارند و کمتر بین مردم رفت و آمد میکنند. پدرم کارمند وزارت پست و تلگراف بود، صبح ساعت هفت و نیم به اداره میرفت،با مدیرش صحبت میکرد و موافقتش را میگرفت و ساعت 11 به اداره رادیو میرفت، ساعت4 میرفت سرتمرین تئاتر، ساعت8 شب میرفت روی سن تئاتر و 11شب میرفت سر صحنه فیلمبرداری سینما. نسل پدر من آنقدر فشرده کار کردند تا توانستند راه هنرهای نمایشی و سینما را برای دیگران باز کنند و آدمهایی را تربیت کردند که بتوانند آینده سینما و تئاتر را بسازند. پدرم را کم میدیدیم و اصلا نمیدانست مثلا من کلاس چندم هستم، یا کدام مدرسه میروم، مدام سرکار بود ... .»
از کامران قدکچیان میپرسم این اذیتتان نمیکرد پدر را کمتر میدیدید؟ میگوید: «با این سیستم و فضا بزرگ شدیم و عادت کردیم. اعضای خانواده اهالی سینما به مرور به این سبک زندگی عادت میکنند. زمانی که سینما رونق داشت و منم پرکار بودم خیلی کم در خانه بودم و خانوادهام قبول کرده بودند کار ما جوری نیست که بتوانیم مثل مردم عادی ساعتی مشخص سرکار برویم و ساعت مشخصی هم در خانه باشیم.»
مرحوم احمد قدکچیان قبل از این که بازیگر شود، کارمند وزارتخانه شده و حقوق ماهانهای داشته، همان که به اصطلاح بهش میگویند؛ آب باریکه... برای حفظ امنیت مالی خانواده. از پسرش میپرسم شما هیچوقت به این فکر نکردهاید که مثل پدر بجز فعالیت در سینما کار دیگری داشته باشید؟ چون این روزها زیاد میشنویم از پول هنر و بازیگری و کارگردانی سینما و تئاتر نمیتوان امورات زندگی را گذراند. میگوید: «تا چند سال قبل همه چیز خوب بود. من از اول با پول سینما امورات زندگیام را گذراندهام و مشکلی هم نداشتهام اما یکی، دو سالی است که شرایط سخت شده و برخی اوقات فکر میکنم کاش وقتی جوانتر بودم، کار و کسب دیگری هم برای خودم دست و پا میکردم. الان کار در سینما بهدلیل مافیایی که بهوجود آمده سخت شده و دیگر مثل سابق سینما حساب و کتاب ندارد. چند نفری هستند که بنا به شرایطی مدام کار میکنند و کار برای بقیه سختتر شده است.»
از قدیم گفتهاند که سینما بیرحم است و از روی آدمهایش عبور کرده و به پشت سرنگاه نمیکند که فلان آدم روزی، روزگاری در سینما بهترین کارها را کرده یا اینقدر برای سینما زحمت کشیده است. کامران قدکچیان در پاسخ به این گفته میگوید: «سینما برای کسانی سخت و دشوار است که کارشان را بلد نیستند و از راههای درست وارد این حرفه نمیشوند. وقتی کارت را بلد نباشی شاید یک دورهای بتوانی دوام بیاوری، اما بعد به حاشیه رفته یا کلا از میدان بدر میشوی، چنین آدمهایی میگویند سینما بیرحم است.
اما مطمئن باشید اگر کاربلد و حرفهای باشی شاید دوره کوتاهی به حاشیه بروی و نتوانی کار کنی، اما دوباره به جایگاه خودت برمیگردی. پدرم و امثال او کارشان را بلد بودند. پدرم نزد اساتید بزرگ بازیگری، اصول این حرفه را یاد گرفته بود.
در تئاتر استخوان خرد کرده بود، حرفه و فن رادیو را بلد بود و زمانی که به سینما و تلویزیون آمد، درخشید. چند دهه به عنوان بازیگری شاخص در صدر بود، همه اینها به دلیل حرفهای بودن و کار بلدیش بود. بازیگری برایش جدی بود و برای آن کم نمیگذاشت و سینما، تلویزیون و تئاتر هم به او بیرحمی نکرد.»
کامران قدکچیان که پسکوچههای شمرون، زخمی، بهشت پنهان، دیوانهوار، آواز در تهران و... را در کارنامهاش داشته و فیلمهای جنون و جانان را آماده پخش دارد، میگوید: «من هنوز هم تلاش میکنم با اوضاعی که در سینمای ایران وجود دارد، به سبک خودم کار کنم. برخی میگویند سینمای امثال من، مخاطبش را از دست داده، در جواب این گروه میگویم، سینمای من مخاطبش را از دست نداده، بلکه سینمای ایران سیستم و مدیریت خودش را از دست داده و رانتخواریها نمیگذارد، سینماگران واقعی کار کنند. »
طاهره آشیانی
روزنامهنگار
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتوگوی «جامجم» با سرپرست دانشگاه علوم پزشکی ایران مطرح شد
دکتر امیدعلی مسعودی، استاد ارتباطات در گفتوگو با «جامجم» عنوان کرد
گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با علیرضا نصیری، قهرمان جوانان جهان
سفیر سابق ایران در پاکستان در گفتوگو با «جامجم» تشریح کرد