سقوط در آند
سیزدهم اکتبر 1972 هواپیمایی با 45 خدمه و مسافر از اروگوئه به مقصد شیلی به پرواز درآمد، اما هنگامی که هواپیما بر فراز رشتهکوههای آند رسید یکی از جنجالیترین سوانح هوایی رقم خورد.
دلیل جنجالی شدن این حادثه به خاطر آن نبود که در همان لحظه اول سقوط، 12 نفر کشته شدند و شش نفر دیگر هم به سبب جراحات شدید ساعاتی بعد جان باختند، بلکه به خاطر تصمیمی بود که27 باقیمانده حادثه گرفتند.
زندهماندهها بعد از این حادثه تلاش برای نجات را آغاز کردند اما بعد از آنکه به خاطر نبود غذا تعداد دیگری جان باختند، 16 بازمانده شروع به خوردن گوشت جانباختگان کردند. زندگی در آن شرایط سخت، 72 روز طول کشید تا اینکه سرانجام در بیست و سوم دسامبر، در جریان عملیات کاوش، گروههای امدادی توانستند بازماندگان را نجات دهند.
تنها بازمانده
هفدهم مارس 1957، هواپیمایی با 26 خدمه و مسافر، فرودگاه لاهاگ فیلیپین را به مقصد نیکولز فیلد در حالی ترک کرد که«رامون مگسیسی» ـ هفتمین رئیسجمهور فیلیپین ـ همراه تعداد زیادی از مقامات عالی رتبه نظامی سوار بر آن بودند، این هواپیما هیچ وقت به مقصد نرسید چرا که به دلیل نداشتن ارتفاع کافی بر فراز رشته کوههای بالامبان سقوط کرد.
در این سقوط مرگبار، 25 نفر کشته شدند و فقط یک نفر زنده ماند؛ یک گزارشگر فیلیپینی به نام«نستورماتا».
ماتا در گفتوگوهایی که بعد از این حادثه با وی صورت گرفت ادعا کرد تنها چیزی که به یاد میآورد این است که در زمان حادثه کنار صندلی رئیسجمهور نشسته بوده که ناگهان متوجه نوری خیرهکننده شده و بعد از آن بیهوش شده است.
او ادامه داد: پس از به هوش آمدن، وقتی چشم هایم را باز کردم متوجه شدم که در منطقهای پوشیده از درخت و سرسبز هستم، درد شدیدی احساس میکردم که مانع از حرکتم شده بود، با ترس و وحشت شروع به فریاد زدن کردم، اسم آقای رئیسجمهور را صدا میزدم اما هیچ صدایی نمیشنیدم تا اینکه چند کشاورز به کمکم شتافتند و در آن زمان بود که متوجه این واقعیت شدم که کابوسی را از سر گذراندهام.
ماتا که بعد از این حادثه دچار شوک و سوختگی شدیدی شده بود، بعد از انتقال به بیمارستان تحت مداوا قرار گرفت، وی در حالی که با درد شدیدی دست و پنجه نرم میکرد، از پرستارش خواست تا جملاتی را که میگوید بنویسد و آنها را برای روزنامهاش فکس کند، گزارش این طور شروع میشد: «رئیسجمهور ماگسیسی مرده است».
رکورددار گینس
بیست و ششم ژانویه 1972، برای «ونساولویک» مهماندار هواپیما، روزی فراموشنشدنی است. آن روز او مهماندار هواپیمایی بود که از ایالت ویرجینیای آمریکا به مقصد دانمارک در پرواز بود که ناگهان منفجر شده و در آسمان متلاشی شد.
در همان لحظه انفجار، 27 سرنشین هواپیما جان باختند، اما وسنا تنها کسی بود که به طرز شگفتانگیزی از این حادثه جان بهدر برد. آنچه ونسا را نجات داد، یک میزغذای متحرک بود که مانند یک کمربند برای او عمل کرد و از او در برابر ضربه شدید سقوط محافظت کرد. لحظاتی بعد از این حادثه، مردی بدن نیمه جان او را در حالی که دچار شکستگی جمجمه، پاها و مهرههای کمر شده بود یافت و بسرعت به نزدیکترین بیمارستان منتقل کرد.
خانم مهماندار پس از انجام عمل جراحی به مدت 27 روز در شرایط کما به سر برد اما خوشبختانه پس گذشت شش ماه، سلامت خود را بازیافت و بار دیگر توانست روی هردو پای خود بایستد،ولی نکته جالب آن بود که بعدها مشخص شد وی به دلیل رخ دادن اشتباهی در برنامه کاری به جای مهمانداری دیگر سوار آن هواپیما شده است.
بعد از این حادثه، ونسا به خاطرسقوط از ارتفاع ده کیلومتری و زنده ماندن بدون داشتن چتر، رکورددار گینس شد و در میان مردم کشورش به عنوان یک قهرمان شناخته میشود.
اشتباه خلبان
بیست و هفتم آگوست 2006، سقوط مرگباری در آمریکا رخ داد که مقصر اصلی آن خلبان شناخته شد؛ حادثهای که باعث مرگ 49 مسافر و خدمه هواپیما شد، اما این حادثه به دلیل زنده ماندن یکی از مسافران، به عنوان یکی از سوانح هوایی مشهور دنیا شناخته میشود.
این حادثه در باند پرواز فرودگاه بلوگرس در شهرلگزینگتون ـ مرکز ایالت کنتاکی ـ رخ داد و در جریان آن خلبان به اشتباه برای برخاستن هواپیمای دو موتوره خود که به مقصد آتلانتا – مرکز ایالت جورجیا ـ در پرواز بود، باندی هزار متری را انتخاب کرد در حالی که برای این کار حداقل به باندی 1500 متری نیاز داشت و خلبان باید باند کناری را که 2000 متر بود انتخاب میکرد.
تنها بازمانده این حادثه، کمک خلبان هواپیما ـ جیمزپولهینک ـ بود که توسط یک افسر پلیس در لحظات اول حادثه از هواپیما بیرون کشیده شد. وی در این حادثه دچار شکستگی استخوان و خونریزی شدید ریوی و ضربه مغزی شد و حتی حافظه خود را از دست داد اما بعد از ماهها مداوا، به زندگی عادی بازگشت.
بازماندگان ایرانی
نوزدهم مرداد 93، هواپیمایی با ۴۸ سرنشین هنگام بلند شدن از باند فرودگاه مهرآباد در انتهای باند دچار مشکل شده و در بلوار شیشه مینا سقوط کرد.
این هواپیما که به مقصد طبس به پرواز در آمده بود،هنگام بلندشدن از باند فرودگاه مهرآباد یک موتور خود را از دست داد و ثانیههایی بعد در شمال جاده مخصوص کرج سقوط کرد. در این حادثه 41 مسافر و خدمه هواپیما جان باختند اما هفت نفر نجاتیافتگان این حادثه بودند که از حفره ایجاد شده در بدنه هواپیما به بیرون پریده و زنده ماندند.
سقوط با صندلی
بیست و یکم ژانویه 1985 بود که نوجوانی هفده ساله به نام جورج لامسون همراه پدرش پس از گذراندن تعطیلات، برای بازگشت به خانه سوار هواپیمایی در فرودگاه نوادای آمریکا شدند. همه چیز تا میانه راه خوب بود که ناگهان هواپیما با تکان شدیدی همه را وحشتزده کرد. هواپیما با سرعت زیادی به چپ و راست میچرخید که ناگهان اتفاق وحشتناکی رخ داد؛ بال راست هواپیما کنده شد!
جورج وحشتزده زانوهای خود را بغل گرفته و مانند تمامی 70 سرنشین دیگر مطمئن بود که تا لحظاتی دیگر زنده نخواهد ماند. چند لحظه بعد هواپیما به زمین خورد، اما فشار وارده باعث کنده شدن صندلی جورج و پرتاب شدن او به بیرون از هواپیما شد. وی دقایقی بعد در حالی به هوش آمد که وسط بزرگراهی در ویرجینیای آمریکا به وسیله کمربند ایمنی به صندلیاش بسته شده بود و لاشه هواپیما همراه تمامی سرنشینان آن در جایی دورتر در میان شعلههای آتش میسوخت. چندی بعد، پس از بررسی جعبه سیاه هواپیما مشخص شد که دلیل تکانهای اولیه هواپیما دقایقی پس از شروع پرواز و در نهایت سقوط آن، اشتباه خلبان در کنترل سرعت هواپیما و سهلانگاری کمکخلبان در نظارت بر مسیر هوایی بوده است.
اگرچه غیر از جورج، پدر او و شخصی دیگر نیز از این سقوط، جان سالم بهدر بردند اما متاسفانه هردو چند روز بعد به دلیل سوختگی شدید و ضربه مغزی از دنیا رفتند و جورج به عنوان تنها بازمانده این سانحه هوایی شناخته شد.
مترجم: دینا فراهانی / تپش (ضمیمه چهارشنبه روزنامه جام جم)
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در استودیوی «جامپلاس» میزبان دکتر اسفندیار معتمدی، استاد نامدار فیزیک و مولف کتب درسی بودیم
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم:
دختر خانواده: اگر مادر نبود، پدرم فرهنگ جولایی نمیشد