هر روز صبح که از خواب بلند میشوید، بسرعت سراغ تلفنهوشمند یا رایانهتان میروید تا از آخرین اعلانهای شبکههای اجتماعی، جدیدترین پیامهای گروههایی که عضوشان هستید یا ایمیلهایتان مطلع شوید. بهمحض اینکه یک اپلیکیشن یا سرویس جدید اینترنتی معرفی میشود، فورا در آن ثبتنام میکنید تا مبادا از دوستانتان عقب بمانید و چیزی را از دست بدهید. البته ایرادی به این کار وارد نیست و ما هم قصد پرداختن به این موضوع را نداریم، زیرا دنیای فناوری امروز به ثانیه متحول میشود و نمیتوان از آن غافل بود.
آیا تاکنون به این فکر کردهاید این سایتها و سرویسهای اینترنتی که بهصورت رایگان به کاربران وب خدمات ارائه میدهند، از کجا درآمد کسب میکنند؟ منظور ما از این سرویسهای اینترنتی علاوه بر شبکههای اجتماعی، برنامههای ارتباطی مانند وایبر، واتسآپ و اسکایپ نیز میشود که با آنها میتوان رایگان پیغام فرستاد یا تماس صوتی برقرار کرد.
احتمالا درباره درآمدها و قیمتهای نجومی برخی از این شرکتهای سرویسدهنده رایگان هم شنیدهاید که شرکتهای معروف، آنها را میخرند و تا مدتها به موضوع مورد بحث رسانهها تبدیل میشوند.
پیش از هر چیز باید به این نکته اشاره کنیم که بیشتر این نوع شرکتها که یک سرویس جهانی در فضای آنلاین ارائه میکنند، یک استارتآپ هستند یا بودهاند. استارتآپ یا آنطور که در فارسی معنی میشود، کسبوکار دانشبنیان نوپا، شرکتی است که براساس ایدهای جدید به وجود آمده و هدف آن این است در زمانی کوتاه به سرمایه زیاد و جایگاهی بلند برسد. استارتآپها معمولا از سوی یک تیم جوان کمسن و سال با کمترین سرمایه متولد میشوند و با خطرات زیادی روبهرو هستند. برای نمونه از شرکتهای استارتآپی که این مراحل را پشت سر گذاشتهاند و امروزه قیمتی هنگفت دارند میتوان به فیسبوک، توییتر، اینستاگرام، واتسآپ و بسیاری دیگر اشاره کرد.
جذب سرمایهگذار
نخستین راه پول در آوردن این نوع شرکتها که از استارتآپ زاده شدهاند و حتما باید به پول زیاد برسند، جذب سرمایهگذار است. همانطور که سرمایهگذارانی وجود دارند که سرمایه خود را در بخش زمین و ساخت و ساز بهکار میگیرند، افرادی هم سرمایه خود را در کسبوکارهای اینترنتی به گردش میاندازند. بنابراین نخستین راه درآمدزایی این نوع سایتها و سرویسها جذب سرمایهگذار است که در دنیا بویژه در غرب بسیار متداول و جاافتاده است. به این نوع سرمایهگذارها اصطلاحا VC (مخفف Venture Capital) یا سرمایهگذار ریسکپذیر میگویند که با هدف سرمایهگذاری با بازگشت سود کلان به این پروژهها پول تزریق میکند. در این روش کسب درآمد، معمولا هدف رساندن شرکت نوپا به یک سطح مطمئن و فروش آن به شرکتهای بزرگ است. به این ترتیب شرکتی که سرویس رایگان ارائه میکند، یکشبه پول کلانی به دست میآورد و آنقدر رایگان سرویسدهی میکند تا کاربران بیشتری را جذب کند و مورد توجه شرکتهای قدیمیتر و ثروتمند قرار بگیرد. برای مثال میتوان به اینستاگرام اشاره کرد که با فروش به فیسبوک به پول رسید.
پذیرش آگهی
راه دوم که ممکن است نخستین راهی باشد که به ذهن هرکس برای درآمدزایی این نوع سایتها برسد، تبلیغات است. جالب است بدانید اکنون متداولترین روش برای درآمدزایی بیشتر وبسایتها جذب آگهی است. تبلیغات در فضای وب مانند بازاری است که همچنان در حال گسترش و تکامل است، بهگونهای که متخصصان بازاریابی بهطور پیوسته در حال کار روی یافتن بهترین روشی هستند که بتوان تبلیغ را در فضای وب به خورد کاربر داد و کمترین نتیجه منفی را گرفت. بهاینترتیب هر چه سایتی معروفتر و پرکاربرتر باشد، قیمت بالاتری هم برای آگهی خواهد داشت.
در دنیای تبلیغات تاچ پوینتها یا همان نقاط تماس با مشتری بسیار بااهمیت است و اکنون سایتها و اپلیکیشنها به سبب درصد بالای نفوذشان، از مهمترین نقاط تماس در تبلیغات به شمار میآیند، ضمن اینکه علاوه بر تبلیغ مستقیم، بانک اطلاعاتی هم وجود دارد. به سایتی مثل فیسبوک فکر کنید که میلیونها کاربر فعال با بانک اطلاعاتی عظیمی دارد که اطلاعاتشان مانند گوهری ناب و گرانبها برای شرکتهای تبلیغاتی است. این نوع سایتها و سرویسها علاوه بر تبلیغ مستقیم میتوانند بانک اطلاعاتی کاربرانشان را در اختیار شرکتهای بازاریابی و آگهیدهنده قرار دهند تا درک ملموستری از سلیقه مشتری به دست بیاورند و استراتژیهای خود را براساس آن تنظیم کنند.
برای مثال گوگل بهعنوان بزرگترین موتور جستجوی اینترنتی، درآمد هنگفتی از این راه کسب میکند و دور از ذهن نیست بگوییم عمده درآمد این شرکت از این راه حاصل میشود تا دیگر محصولات رنگارنگ این شرکت. هر جستجویی که در گوگل انجام میدهید، به کاملتر شدن بانک اطلاعاتی این شرکت کمک میکند، بنابراین گوگل اطلاعات زیادی از کاربران خود دارد و میداند در هر منطقه جغرافیایی خاص چه چیزی بیش از همه مورد توجه مردم است. قطعا این اطلاعات به درد خیلی از شرکتها از جمله دولتها میخورد که حاضرند بابت آن هر بهایی را بپردازند.
سهم فروش
راه سومی که در مقایسه با دو روش اول جدیدتر است و برای همه استارتآپهای اینترنتی قابل اجرا نیست، شراکت در سهم فروش است. به این شکل که شرکت زمینهای را فراهم میکند تا توسعهدهندهها بتوانند اپلیکیشن و محصولات خود را در آن قرار دهند و بفروشند و در درآمد آنها سهیم شود. در این روش بخشی از درآمد فروش توسعهدهنده برای ارائهکننده سرویس است، برای مثال گوگل 30 درصد بهای فروش هر اپلیکیشن را که در گوگلپلی فروخته میشود، از سازنده آن میگیرد.
حق اشتراک
راه چهارم درآمدزایی این نوع شرکتها دریافت حق اشتراک بهازای عضویت است. بهعنوان نمونه ساخت اکانت جیمیل و استفاده از خدمات آن همچون گوگل درایو رایگان است، اما برای بهرهمند شدن از فضای ذخیرهسازی بیشتر باید حق اشتراک ماهانه یا سالانه پرداخت کرد. در زیر شاخه این روش به پرداخت درون برنامهای (in-app purchase) هم میتوان اشاره کرد که بتازگی بسیار مورد توجه قرار گرفته و بسیاری از سازندههای اپلیکیشن از آن استفاده میکنند. در این روش اپلیکیشن رایگان است، ولی با نصب آن برای استفاده از خدمات ویژه و دسترسی به امکانات بیشتر به پرداخت هزینه نیاز است. برای مثال اسپاتیفای (Spotify) از این روش استفاده میکند که برای دسترسی به آرشیو غنی موزیک آن باید حق اشتراک ماهانه ده دلار بپردازید.
اکنون که با راههای درآمدزایی سرویسهای اینترنتی آشنا شدید، بد نیست بدانید اپلیکیشن اینستاگرم سودی نصیب سازندههای آن نمیکند و تنها رقم یک میلیارد دلاری فروش آن به فیسبوک، پول هنگفتی را به حساب پدیدآورندگانش واریز کرده است.
رامین فتوت / کلیک (ضمیمه یکشنبه روزنامه جام جم)
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد