او پیش تر به فارس گفته بود که تبلت ها، نیاز به نرم افزار کنترلی یا مدیریت کلاس داشت و از آنجا که کشورمان، تکنولوژی تولیدش را نداشت، حدود 2.5 ماه طول کشید تا از چین خریداری شود، بومی اش کنند و بعد معلمانی را برای استفاده از آن در کلاس آموزش دهند.
آموزش و پرورش قرار نیست به تجهیز سه مدرسه با تبلت در کشور بسنده کند و از سال آینده، دیگر مدارس پایتخت هم تبلت دار میشود. پیشرفت ما که صرفاً به تجهیز مدارس با تبلت خلاصه نمیشود، برخی مدارس پایتخت هم این روزها از خانواده ها خواسته اند با کمک های «داوطلبانه» که البته چندان هم داوطلبانه نیست، آنها را در خرید تختههای الکترونیکی برای کلاس های شان یاری دهند.
تبلت ها، تخته های الکترونیکی و حتی تخته پاک کن های عادی که تخته های سفید عادی را پاک می کند، معمولا روی قطعات یا سطوح داخلی شان، جاهایی که خیلی هم به چشم نیاید، نوشتههای چینی دارد که به آدم های کنجکاو و نکته سنج نهیب میزند، کشورمان تکنولوژی و توانایی ساخت آنها را نداشته است و صرفاً مصرف کننده هایی هستیم که اوج هنرمان در تولید یک محصول، مونتاژ کردنش است!
همه درد اما این نیست. می دانید چرا خیلی ها مثلا برخی خبرنگارها یا معلم ها یا نیکوکارها وقتی خبر آمدن تبلت ها را شنیدند سکوت کردند و لبخند نزدند؟ می دانید چرا خیلی ها نتوانستند جلوی اشک های شان را بگیرند؟ می دانید چرا خیلی ها خنده معنا داری کردند؟
آنهایی که با خبر آمدن تبلت ها به مدارس، اشک، پردهای شفاف شد روی چشم های شان، همانهایی هستند که چشم های شان را وقت تماشای صورت پریان سوخته درودزن و شین آباد نبستند و به همین خاطر، تا پایان عمر، بچه های سرخ و سیاه شده با آتش را به هر بهانه ای به یاد می آورند، حتی اگر آن بهانه، مجهز شدن تعدادی از مدارس کشور به تبلت باشد.
آنها که با خواندن خبر آمدن تبلت ها به مدارس تهران، بغض کردند چون احتمالا یاد 150 هزار بخاری نفتی افتادند که هنوز در مدارس کشور میسوزد و آتش زیر خاکستر است و آموزش و پرورش بودجه جایگزین کردن شان با وسایل ایمن تر ندارد؛ بخاری های نفتی که پاییزها و زمستان ها، گرگ میشوند و خوب میدانند بچه هایی که بره شده اند همیشه میبازند، همیشه میسوزند و سر تا پا، تاول های چرکی می شوند و آنوقت یا روی تخت بیمارستان، جان می دهند یا برای همیشه، پشت نقاب های سفید و بی شکل پنهان میشوند تا با آن چهره های سوخته، دیگران را نترسانند.
کسانی که از خبر آمدن تبلت ها به مدارس شاد نشدند، یادشان می آید در این سرزمین، کودکانی پشت میز و نیمکت می نشینند که از شدت گرسنگی چیزی از درس نمی فهمند و حسرت نوشیدن یک لیوان شیر یا جویدن یک لقمه نان را دارند و رشد جسمی شان به علت سوء تغذیه متوقف شده است و نحیف ماندهاند اما دست آموزش و پرورش حتی برای توزیع روزانه یک لیوان شیر در مدارس شان تنگ است.
آنها که با خبر آمدن تبلت ها به مدارس ، بغض شان را قورت دادند و سر تأسف تکان دادند، یادشان می آید کودکانی در کشورمان، از رفتن به مدرسه محرومند چون در روستاهایی پرت افتاده زندگی می کنند و هزینه سفر روزانه تا مدرسه هایی را که ده ها کیلومتر از آنها دور است، ندارند یا شاید هم آن بچههای روستایی را با دفترچه مشق های خیس توی بغل شان، به یاد آوردند که راه طولانی تا مدرسه های حقیر و سرد شان را، با دمپایی، در برف گز میکنند و می دانند گرگ های قصههای مادربزرگ ها حقیقت دارند و در راه مدرسه برای دریدن آنها یا همکلاسی های شان کمین کردهاند.
آنها که با خبر آمدن تبلت ها پوزخند زدند، یادشان هست که ما در این کشور، مدارسی فرسوده داریم با دیوارهایی ترک خورده و دهان باز کرده که منتظر یک تکان کوچک زمین ماندهاند تا روی سر بچه ها خراب شوند و زیر خروارها خشت و گل ، زنده به گورشان کنند.
آنها که با خبر آمدن تبلت ها سکوت کردند و آفرین نگفتند و مفتخر نشدند، میدانند اگر صدقه نیکوکاران نباشد خیلی از کودکان این سرزمین حتی توانایی خرید مداد سیاه یا دفتر مشق ندارند، که خیلی از بچه های کشورمان، هنگام فال فروختن یا وزن کردن غریبه های خیابان، مشقهایشان را می نویسند، که خیلی از بچه ها، حتی در خانواده های شهری، به علت مشکلات مالی از درس خواندن محروم میشوند و در حسرت مدرسه رفتن قد میکشند تا به جمعیت 10 میلیون نفری بی سوادهای کشورمان اضافه شوند، که خیلی از بچه ها هنوز در کپر درس میخوانند، که خیلی از بچه های این سرزمین ....
آنها که با خبر آمدن تبلت ها به مدارس آه کشیدند، احتمالاً بارها و بارها در طول زندگی شان به اصطلاح « عدالت آموزشی» فکر کردهاند و از تصور این که در سال های آینده شکاف طبقاتی، چقدر عمیق تر خواهد شود، متأثر شده اند و از خودشان پرسیده اند، کودکان این کشور، قرار است از چند سالگی طعم تبعیض آموزشی را بچشند؟
مریم یوشی زاده - خبرنگار جام جم آنلاین
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در استودیوی «جامپلاس» میزبان دکتر اسفندیار معتمدی، استاد نامدار فیزیک و مولف کتب درسی بودیم
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم:
دختر خانواده: اگر مادر نبود، پدرم فرهنگ جولایی نمیشد
تنها كاری كه از من و امثال من برمیاد دعا كردن هست ، و كاری كه از شما و همكاران شما برمیاد ، خبر و اطلاع رسانی ،
خواهش می كنم این كار خودتون رو صرفا با نوشتن یك مطلب تمام نكنید ، ادامه بدید و پیگیری كنید با تشكر از شما خانم
ما فقط می توانیم بخوانیم و تاسف بخوریم!!! امیدوارم كسانی كه كاری از دستشان برمی آید بخوانند و اقدامی انجام دهند
نویسنده ی محترم بعنوان یه فرهنگی باهاتون احساس همدردی می كنم چرا كه در مدارس كل كشور مخصوصا مناطق دور دست و یا شهرهای كوچك امكانات لازم برای تدریس وجود ندارد ما كه هنو فقط با 4 كامپیوتر عهد قاجار داریم برای 20 نفر تدریس دروس مربوط به كامپیوتر را می كنیم و هر زمان گله می كنیم می گویند امكانات نیست!!!!!!!!!چطور شده در مدارس تهران دانش آموزان تبلت دار می شوند آنهم تبلت های چینی كه روز اول كار می كنند و از روز دوم شارژ نمی شوند!!!!!!!!!! مشكلات زیادی هست و گوش شنوایی نیست!
خانم یوشی زاده مطلب به حقی را با زبان گیرا بیان كردین ممنونیم ( از طرف بچه های قد كشیده دهات)
یه بی عدالتی رو هم من از بی عدالتی آموزشی لمسش كردم كه بدونین شاید مفید باشه
این نظام جدید قدیم ( همون نظام آموزشی كه پیش دانشگاهی داشت ) به مدت چندین سال توی دهات هر چند پر جمعیت فقط تا دیپلم تدریس می شد و برای اینكه به دانشگاه بری بایستی حتماً شرایط یكسال زندگی در شهر را فراهم می كردی تا بتونی پیش دانشگاهی رو پاس كنی (فكر می كنین توی یه دهات چند تا خانواده این امكان رو داشته باشند ؟؟ مخصوصاً واسه دخترهاشون ؟؟؟؟؟؟ ) ولی اشكال نداره دانشگاه كه مال دهاتی ها و بچه های خانواده های كم درآمد نیست . اصلاً اونها چه حقی دارن بیان دانشگاه. اگه پولش رو دارن خودشون برای خودشون دانشگاه بزنن. اصلاً بهتر كه پیش دانشگاهی سدی است برای دانشگاه نیامدنشان. چون اگه پیش دانشگاهی نبود با توجه به این كه تو دهاتها شرایط فراغت ذهنی مهیاست و از مشغله های بی خودی شهر خبری نیست. خوب بچه هاشون از اوقات بیكاری شون استفاده می كنن و چند تاشون وارد دانشگاههای روزانه می شدند. خوب این چه معنی داره اونها بیان تو شهر ما و جای مارو تنگ كنند ؟؟ نه دیگه دانشگاه تو شهر ( محل زندگی ما) ساخته شده. اگه دهاتی ها دوست دارن درس بخونن برن تو كپر های خودشون دانشگاه بزنن به ما چه؟ اصلاً به وزیر آموزش و پروش چه ؟؟؟ این سیستم موجود تو فلان جاهای سرمایه دار دنیا امتحان شده و امتحانش رو پس داده اگه دهاتی ها نمی تونن خودشون رو وفق بدن ؟؟؟ خب به ما چه ؟؟
البته شكر خدا این نظام پیش دانشگاهی بر داشته شد گویا !! حالا تو این نظام شرایط بچه های پاك روستاها رعایت شده باشه یا نه؛ الله و اعلم . من كه خودم رو تو این بی عدالتی های همه جوره و ظلم های تخصیص بودجه ای و غیره و غیره به هر زوری بود رسوندم به قافله شهر نشینها . حالا بقیه بچه های روستا چه می كنند ؟؟؟ (خب مشكل خودشونه به خبر نگارا چه؟؟ ) البته مزاح كردم باز هم بابت مطلب قشنگتون تشكر می كنم .
خیلی قشنگ بود
من با نظر محسن در مورد پیگیری موافقم
صرفا یه نوشته نباشه برای خواندن
بچه های درودزن و شین آباد ما یعنی همه ای ایرانی ها شما را دوست داریم ولی نمیتوانیم برای شما كاری كنیم و از این تصمیمات را قبول نداریم و اه میكشیم واقعا كه ...............