سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در این که سینمای ملی ما برای تبدیل شدن به سینمای بینالمللی باید از سینمای منطقهای عبور کند و ساخت فیلمهای مشارکتی با سهیم شدن کشورهای همسایه را در دستور کار خود قرار دهد، نکتهای است که بیشتر کارشناسان بر آن تاکید دارند و معتقدند این رویکرد علاوه بر دستاوردهای فرهنگی میتواند به رونق گردش اقتصادی صنعت سینما در کشور ما نیز کمک کند.
مسعود اطیابی، کارگردان سینما چندی پیش فیلم «خاک و مرجان» را در اکران داشت. در این فیلم او تا حد زیادی با زاویه سینمای فرامرزی به موضوع و مسائل مشترک میان ایران و افغانستان و تحولات منطقهای نگریسته بود که باعث شد سراغ او برویم تا برای ما از تجربههایش بگوید.
هر فیلمسازی درمقام یک هنرمند میتواند دغدغهها و اندیشههای خود را فارغ از ملیت وساحت جغرافیایی به تصویر بکشد، اما وقتی از حوزه علائق فردی خارج میشویم و مساله اقتصاد سینما به عنوان یک صنعت مطرح میشود، دیگر اولویتهای فردی فیلمساز تابع شرایط و عوامل دیگری قرار میگیرد. با توجه به وضع سینمای ایران چه ضرورتی به ساخت فیلم خارج از مرزهای کشور وجود دارد؟
همان طوری که خودتان اشاره کردید دغدغههای فیلمساز و هنرمند لزوما جغرافیایی نیست بویژه این که «هنر» یک زبان بشری و بینالمللی است و همین ویژگی به هنرمند حق میدهد تا قصههای خود را در هر کجایی از این کره خاکی برای مخاطبانش روایت کند، اما از سوی دیگر اولویتهای سینمای ایران بعد از انقلاب اسلامی بیش از آن که جغرافیایی باشد، اندیشهای است و اندیشه مکان ندارد. وقتی قرار است شما از طریق ابزاری به نام سینما به بسط فرهنگ و اندیشه انقلاب اسلامی بپردازید طبیعتا این رسالت مقدس، مرزهای جغرافیایی را درمینوردد و نمیتوان برای آن خط قرمز تعیین کرد. البته این که گاهی پروسه فیلمسازی و تولید تابع شرایط و مناسبات اقتصادی صنعت سینماست شکی نیست، اما از حیث نظری وقتی به این مساله نگاه میکنیم، محدودیتی قابل ترسیم نیست. ضمن این که یکی از رسالتهای بزرگ انقلاب اسلامی رساندن پیام انقلاب به گوش جهانیان بود. چه چیزی بهتر از سینما میتواند ابزار تحقق این آرمان باشد. همان طوری که سیاست ما به داخلی و خارجی تقسیم میشود سینما هم میتواند علاوه بر قصههای داخلی به سوژههای خارجی هم بپردازد.
ولی به قول معروف چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است. خیلی معتقدند که مثلا به جای تولید فیلمهای برونمرزی یا بین منطقهای، چرا به مناطق محروم و مسائل و مشکلاتی که در گوشه و کنار کشورمان وجود دارد، نمیپردازیم یا این که بیشتر آثار سینمایی ما مرکز گراست و به فیلمهای شهرستانی توجه نمیشود.
تولید فیلمهای بینمنطقهای و برونمرزی لزوما به معنی توجه نکردن به مسائل و دغدغههای داخلی نیست. کارکرد این نوع از سینما بیشباهت به ضرورت و کارکرد وزارت خارجه در ساحت سیاست نیست. وزارت خارجه ما در عین این که با مسائل بینالمللی سر و کار دارد، اما به دنبال تامین منافع ملی و دغدغههای داخلی است. شما نمیتوانید مرزهای سینمای ایران را صرفا به مرزهای جغرافیایی محدود کنید. ضمن اینکه خود ما در همین فیلم خاک و مرجان به افغانستان پرداختیم که علاوه بر مرزهای مشترک جغرافیایی اشتراکات تاریخی و فرهنگی زیادی با ما دارد و مناسبات و رخدادهایی که در این کشور همسایه اتفاق افتد در سرنوشت تاریخی ما بیتاثیر نیست. اتفاقا معتقدم در حوزه سینمای بینالملل کشورهای منطقه و هم مرز با ایران باید در اولویت بوده و مورد حمایت قرار بگیرد. ضمن این که بیشترین آثار سینمایی در کارنامه من مربوط به ایران و قصههای داخلی است و حتی در خاک و مرجان هم باز یک نگاه و تحلیل ایرانی پشت قصهای که مربوط به افغانستان است، وجود دارد. به نظر من وقتی فیلمساز ایرانی در کشوری دیگر فیلم میسازد حتی با استفاده از نیروهای انسانی و مادی بیگانه باز هم باید آن را جزیی از بدنه سینمای داخلی دانست، چراکه هویت ایرانی پشت آن وجود دارد.
این منطق را از منظر علوم ارتباطی به این شکل هم میتوان تئوریزه کرد که یکی از عناصر مهم ارزش خبری، عنصر مجاورت است بنابراین اخبار مرتبط با کشورهای منطقه در اولویتهای خبری از رخدادهای فرامرزی قرار میگیرد که میتواند این منطق را به حوزه سینما نیز بسط داد، اما وقتی بحث محاسبات اقتصادی و مالی تولید پیش میآید آن وقت اولویتها ممکن است جابهجا شود.
به نظر من باید بحث هزینههای تولید یک فیلم فرامرزی را از ضرورت ساخت آن تفکیک کرد. اینکه یک موضوع منطقهای یا بینالمللی به دلیل تاثیرگذاری بر مناسبات داخلی ضرورت ساخت یک اثر سینمایی را ایجاد میکند با این که آیا تولید این اثر از حیث مالی چقدر به صرفه است، متفاوت است. ضمن این که شما در حوزه فرهنگ نمیتوانید سود و زیان را صرفا بر مبنای محاسبات مادی بسنجید. تاثیرات مثبت یک فیلم سینمایی و اساسا هر اثر فرهنگی در درازمدت و در الگوهای رفتاری خود را نشان میدهد نه در میزان فروش و وضع گیشه.
البته اگر از منظر اقتصاد سینما هم به این موضوع بنگریم ساخت چنین آثاری خودش میتواند به گردش مالی سینما کمک کند به شرطی که همه شرایط فراهم باشد. جذب سرمایههای خارجی و جلب اعتماد تهیهکنندگان خارجی برای تولید محصولات مشترک و در پی آن اکران در دو کشور ازجمله عواملی هستند که میتوانند به رونق گیشههای سینما نیز کمک کنند.
کاملا موافقم، ولی به شرطی که عناصر دیگر مثل فیلمنامه و اجرای خوب در کنار تبلیغات نیز از آن پشتیبانی کند. واقعا در ارتباط با فیلم خاک و مرجان برخی از مسئولان فرهنگی و شهری توقع داشتم که دستکم پای تماشای این فیلم بنشینند. آقای ایوبی به عنوان رئیس سازمان سینمایی یا دکتر قالیباف به عنوان شهردار دستکم میتوانستند پای این فیلم بنشینند که بخشی مهمی از آن شهر کابل را به تصویر میکشد. یک فیلمساز فقط به حمایت مالی نیاز ندارد، مهمتر از این دیده شدن اثرش است. من با نظر شما موافقم که تولید فیلمهای فرامرزی از طریق مشارکت سرمایههای داخلی و خارجی خودش یک راهکار مهم برای جذب سرمایه و تزریق آن به بدنه نحیف سینمای ایران است ضمن این که بستری فراهم میکند تا سینمای ما در کشورهای دیگر نیز شناخته شود.
مساله مهم دیگری که بیارتباط با جنبه اقتصادی ماجرا نیست و شاید مهمترین وجه ماجرا باشد این است که چگونه میتوان در مخاطب انگیزهای ایجاد کرد تا برای تماشای چنین فیلمهایی به سینما برود، آن هم در صورتی که الان فیلمهای داخلی ما هم با کمبود مخاطب همراه است.
بخشی از این مساله به حمایتهای مراکز فرهنگی و صدا و سیما برمیگردد که از امکانات رسانهای خود برای تبلیغ چنین آثاری استفاده کنند به علاوه ظرفیتهایی که در تبلیغ شهری وجود دارد. جشنوارهها نیز فرصت خوبی است تا این آثار به مردم معرفی شود، اما شاید مهمتر از اینها قصه جذاب، کارگردانی و اجرای خوب باشد.
بحران مخاطب در سینمای ایران صرفا به آمار فروش این گونه فیلمها تقلیل نیافته و به کلیت سینمای ایران مربوط میشود که در جای خود باید مورد آسیبشناسی جدی قرار بگیرد. وقتی مخاطب با فیلم خوب مواجه میشود به تماشای آن مینشیند فارغ از این که فیلم محصول چه کشوری باشد. امروزه این اتفاق در حوزه تجارت و بازرگانی در حال رخ دادن است و خیلی از تاجران ایرانی با همکاری شرکتهای خارجی دست به فعالیتهای اقتصادی میزنند خب همین اتفاق میتواند در حوزه سینما هم بیفتد چه بسا در اینجا به دلایل فرهنگی این همکاری ضروریتر هم به نظر میرسد. من در ارتباط با این موضوع بیش از منافع اقتصادی به نتایج فرهنگی کار فکر میکنم این که ساخت فیلمهای فرامرزی و منطقهای چقدر میتواند در ارتقای فرهنگی و اجتماعی مخاطب تاثیر بگذارد. مثلا نویسنده ما قبل از تحقیق میدانی تصور میکرد در افغانستان درخت یا پارک وجود ندارد! یا بسیاری از مخاطبان از تماشای سکانسهای مربوط به کابل و دیدن معماری و بناهای سنتی و مدرن در آن متعجب شدند. خب این نشان میدهد ساخت فیلمیهایی از جنس خاک و مرجان تا چه حد میتواند به شناخت صحیح مخاطب کمک کند. نتایج اینجوری را نمیتوان با معیارهای مالی اندازه گرفت.
آقای اطیابی شاید یکی از فرصتهای مناسب برای معرفی سینمای ایران در کشورهای منطقه استفاده از بازیگران ایرانی باشد ولی در خاک و مرجان شما فقط از بازیگران افغان استفاده کردید شاید همین بازیگران ناشناس برای مخاطبان ایرانی هم خود دلیلی باشد که این گونه آثار در کشور خودمان هم با استقبال مواجه نشود.
این برمیگردد که به ساختار درام و مقتضیات قصهای که میخواهید روایت کنید. داستان خاک و مرجان میطلبید تا ما از بازیگران افغانی استفاده کنیم و اتفاقا به نظر من یکی از امتیازات فیلم همین مساله است که خیلیها با دیدن آن تعجب کردند و گمان نمیکردند که افغانها بازیگران خوب و حرفهای هم دارند. ضمن این که استفاده از بازیگران ایرانی اکران فیلم را در افغانستان نیز با مشکل مخاطب همراه میکرد. در تولید فیلمهای برونمرزی باید به کشور مقصد و مخاطبشناسی ویژه آن نیز توجه کرد.
به نظر شما ساخت فیلمهای فرامرزی تا چه اندازه میتواند در دیپلماسی فرهنگی و توسعه روابط سیاسی موثر باشد؟
اصلا یکی از موضوعات مهم این فیلمها همین کارکرد بینالمللی است که علاوه بر اینکه میتواند به روابط ملتها و شناخت مردم دو سرزمین از هم کمک کند برای دیپلماسی و مناسبات سیاسی دولتها نیز فرصت و بستر همکاری بهتری فراهم میکند.
سیدرضا صائمی / جامجم
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
بازگشت ترامپ به کاخ سفید چه تاثیری بر سیاستهای آمریکا در قبال ایران دارد؟
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
رضا جباری: درگفتوگو با «جام جم»:
بهتاش فریبا در گفتوگو با جامجم: