سرمقاله روزنامه‌های صبح دوشنبه

همگرایی ملی لازمه توفیق دولت یازدهم

سرمقاله روزنامه‌های صبح چهارشنبه

کاسه لیسان داغ‌تر از آش!

روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «مذاکرات سازش رشوه سعودی ها به آمریکا»،«هدیه مجلس به روحانی و ملت»،«آرمان فلسطین و تهدید جدید»،«کاسه لیسان داغ‌تر از آش!»،«جنبش دانشجویی و بازخوانی فتنه 88 »،«فلسطین و طرح سازش جدید آمریکا»،«یادگاری برای دولت جدید»،«20 نکته در مورد سخنان جدید احمدی‌نژاد»،«جرات توبه»و... که برخی از آنها در زیر می‌آید.
کد خبر: ۵۸۴۲۱۹
کاسه لیسان داغ‌تر از آش!

جام جم:انتظار حداقلی از اصحاب فتنه

انتظار حداقلی از اصحاب فتنه»عنوان سرمقاله روزنامه جام جم به قلم مهدی فضائلی است که ر آن می‌خوانید؛در عمر ملت‌ها وقایعی رخ می‌نماید که گذشت زمان غبار فراموشی بر آنها نمی‌نشاند و همواره در خاطره‌ها ماندگار می‌مانند و نقطه عطف می‌شوند؛ البته دور از ذهن نیست که حتی چنین وقایعی را عده‌ای بخواهند بدلایلی کمرنگ کنند تا مشمول مرور زمان شود.

حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ که در ادبیات سیاسی کشور مترادف با «فتنه» است از جمله این وقایع است.

مسائلی که با یک دروغ بزرگ به نام «تقلب» و یک تهمت بزرگ تر یعنی دست داشتن نظام در این تقلب آغاز شد و با اردوکشی های خیابانی ادامه پیدا کرد و با زیر سوال بردن سیاست های راهبردی نظام و ارکان قانون اساسی و توهین به مقدسات، تا مرز براندازی پیش رفت.

در این وقایع خون هایی ریخته شد، انسجام ملی آسیب دید، دشمنان نظام برای فائق آمدن بر ملت ایران امیدوار شدند و اعتبار بین المللی ایران اسلامی آسیب دید.

آیا فسادهایی با این عظمت را می توان بسادگی فراموش کرد و از کنار عوامل ایجاد آن بی تفاوت گذشت؟ کسانی که نه تنها در مهار و کنترل این فساد نقش مثبتی ایفا نکردند بلکه با سکوت معنی دار خود یا اظهار نظرهای چند پهلو به گسترش این فساد کمک کردند، حکمشان چیست؟

آیا در شرایطی که نظام، مسببین اصلی این فتنه را بنا به مصالحی به حداقل مجازات یعنی حصر خانگی محکوم کرده است و با عوامل دست دوم نیز مدارا پیشه کرده، این افراد به جای عذرخواهی از مردم و تلاش برای جبران بخشی از خسارت ها باید گستاخانه طلبکاری کنند و انتظار داشته باشند نظام به این طلبکاری پاسخ مثبت بدهد؟ حاشا و کلا؛ نظامی که مقتدرانه در برابر فشار و زیاده خواهی نظام سلطه مقاومت کرده، هرگز به این جریان و افراد ضعیف و منزوی که برای بازگشت به عرصه سیاسی محتاج مجالس ختم و جشن تولد و امثال اینها هستند، باج نخواهد داد.

شاید این جریان و افراد شاخص وابسته به آن گمان کرده اند از نتیجه انتخابات شکوهمند و حماسی ۲۴ خرداد، می توانند برای بازگشت خود سوءاستفاده کنند اما در اشتباهند؛ زیرا نه رئیس جمهور منتخب این ریسک را می پذیرد و نه نیروهای ارزشی از جمله نمایندگان مجلس شورای اسلامی اجازه چنین کاری را خواهند داد.

البته موضوع تفکیک اصلاح طلبان خوش خیم از عوامل فتنه، موضوع روشنی است که نظام، هوشمندانه آن را پذیرفته و به آن پایبند است.

حداقل انتظار و توقع از عوامل فتنه و حامیان آنها این است که با استمداد از فیوضات ماه مبارک رمضان و خصوصاً شب های قدر که امشب آخرین آنهاست، از این گناه بزرگ توبه کرده و با عذرخواهی از ملت بزرگ ایران، عرض خود را حفظ و زحمت نظام را کم کنند.

خراسان:مذاکرات سازش رشوه سعودی ها به آمریکا

«مذاکرات سازش رشوه سعودی ها به آمریکا»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم علیرضا رضاخواه است که در آن می‌خوانید؛روز دوشنبه، گروه های ارشد مذاکره کننده اسراییلی و فلسطینی،  راهی واشنگتن شدند. شهری که میزبان گفت وگوهای دو طرف، پس از ماه ها توقف است. آخرین باری که رهبران فلسطینی و اسراییلی در واشنگتن و شرم الشیخ دیدار کردند، سپتامبر سال ۲۰۱۰، حدود سه سال پیش بود. حال مذاکره کنندگان ارشد از دو سو، راهی واشنگتن شده اند تا شاید زمینه مذاکرات اصلی را فراهم آورند.

مذاکرات فلسطینیان و اسرائیلی ها سابقه ای بیست ساله دارد. از سال 1993 که روند مادرید آغاز شد و سپس در اسلو، تاباو قاهره ادامه یافت و در نهایت به 18 دور مذاکرات ایهود اولمرت، نخست وزیر وقت اسرائیل و محمود عباس منجر شد، این مذاکرات به تفاهماتی منتهی شد، ولی وقتی اسرائیل در جنگ2006 لبنان شکست خورد و بنیامین نتانیاهو در اسرائیل روی کار آمد او همه نتایج مذاکرات پیشین را کنار گذاشت. حال بعد از سه سال و در شرایطی که اکثر کشورهای خاورمیانه از مصر، تونس و لیبی گرفته تا سوریه و عراق دستخوش بحران هستند، به یک باره کابینه رژیم صهیونیستی ضمن اعلام موافقت با ازسرگیری مذاکرات سازش، برای نشان دادن حسن نیت به طرف فلسطینی با آزادی تدریجی ۱۰۴ زندانی فلسطینی هم موافقت می کند.

آرون دیوید میلر، از مذاکره کنندگان سابق آمریکا در روند مذاکرات صلح خاورمیانه در یادداشتی در روزنامه نیویورک تایمز می نویسد: «در حال حاضر تقریبا هیچ شانسی برای دست یابی به توافقی که به اختلافات و درگیری ها پایان دهد وجود ندارد.»

قبول نشستن پشت میز مذاکره از سوی دولت تندروی رژیم صهیونیستی آن هم بعد از نطق های آتشینی که علیه فلسطینی ها می کرد و شروط عجیب و غریبی را پیش پای آنها می گذاشت، برای بسیاری تعجب آور است. آن قدر تعجب آور که بسیاری از تحلیلگران معتقدند که یا این مذاکرات جدی نیست و نتانیاهو هدفی دیگر را دنبال می کند یا کاسه ای زیر نیم کاسه است.

به عقیده نگارنده آغاز مجدد جریان سازش را نمی توان قطعه ای جدا از پازل خاورمیانه دانست و آن را منقطع از تحولات این روزها در سوریه و مصر تحلیل کرد. به دنبال خیزش انقلابی توده های عرب در اوایل 2011 منطقه خاورمیانه دستخوش تغییرات جدی شد. این تغییرات علاوه بر تغییر نظام های سیاسی حاکم بر کشورهای مصر، تونس، لیبی، ائتلاف های سیاسی منطقه ای را نیز دچار بهم ریختگی ساخت. قدرت گرفتن هلال اخوانی در 2 سال گذشته به عنوان یک جریان سوم در کنار محور مقاومت و محور اعتدال عربی باعث شده بود تا عربستان سعودی به صورت مشخص نفوذ خود را در محیط سنتی‌اش از دست بدهد.

از سوی دیگر به طور سنتی مصر همواره یک پای ثابت مذاکرات سازش بوده است. به دنبال قدرت یافتن اخوانی ها در مصر، حماس به عنوان امتداد ایدئولوژیک این جماعت در سرزمین های اشغالی ، نقش پر رنگ تری در صحنه سیاسی فلسطین کسب کرد. محمد مرسی تلاش کرد تا با هماهنگی میان جریان های فلسطینی از یک سو دست بالا را در اختیار حماس قرار داده و از سوی دیگر اقدامات نظامی این گروه علیه اسرائیل را کنترل نماید. ترکیه نیز به عنوان بازوی دیپلماتیک هلال اخوانی در تلاش بود تا آمریکایی ها را متقاعد سازد که مذاکره با حماس در غزه نتیجه بخش تر از تعامل با سران تشکیلات خود گردان در رام ا... است . امری که برای سیاستمداران سعودی به معنی کاهش مجدد نفوذ منطقه ای و برای سردمداران صهیونیست به معنی یک کابوس جدی به حساب می آمد. با این حال جابجایی قدرت در قطر از شیخ حمد به شیخ تمیم در جریان یک کودتای سفید و پشت کردن امیر جدید به اخوانی ها، شورش های خیابانی در استانبول و مشغول شدن سیاستمداران حزب عدالت و توسعه به بحران های داخلی، سپردن پرونده سوریه به عربستان سعودی و گرفتن آن از دست قطر، کودتای نرم ارتش در مصر و برکناری محمد مرسی از ریاست جمهوری بار دیگر صفحه شطرنج سیاسی منطقه را دچار تغییرات اساسی کرد.

آغاز مذاکرات سازش در واشنگتن میان سران تشکیلات خود گردان و صهیونیست ها در میان مخالفت جدی گروه های مقاومت بیانگر قدرت گیری دوباره ائتلاف اعتدال عربی به رهبری عربستان سعودی است. در حالی که آمریکایی ها سیاست سکوت را در قبال تحولات جدید منطقه به ویژه آن چه این روزها در مصر می گذرد در پیش گرفته اند، عربستان سعودی اولین کشوری بود که دست به دست شدن قدرت در قاهره را توسط کودتای نظامی، تبریک گفت. نقش عربستان و امیر نشین های حاشیه خلیج فارس به عنوان تامین کننده مالی حکومت خود گردان در قانع ساختن محمود عباس برای نشستن پشت میز مذاکره با صهیونیست ها بر کسی پوشیده نیست. اسرائیلی ها هم ترجیح می دهند با حاکمان سعودی و همپیمانان منطقه ای آن در تعامل باشند تا با اخوانی ها و حماس. از همین رو است که در شویی تبلیغاتی، طرفین علی رغم وجود موارد اختلاف جدی (سرنوشت بیت المقدس،حقوق پناه جویان و آوارگان فلسطینی، شهرک سازی در اراضی اشغالی و خروج اسرائیل از کرانه غربی رود اردن) حاضر شده‌اند دوباره پای میز مذاکره بنشینند.

ظاهرا سیاست واشنگتن نیز در قبال مذاکرات سازش در خاورمیانه تغییر یافته است. تغییری که می شود آن را در شخصیت نماینده آمریکا در مذاکرات خاورمیانه دید. روز گذشته رسانه های خبری جهان از انتصاب مارتین ایندیک به عنوان نماینده اوباما در مذاکرات سازش خبر دادند. مارتین ایندیک یک یهودی تبار انگلیسی است که در سال 1993 شهروند آمریکا شده است. وی پیش از این سفیر آمریکا در اسرائیل بود، در سال ۱۹۸۲ میلادی، به عنوان «مدیر تحقیقات» به کمیته روابط عمومی آمریکا و اسرائیل (بزرگ ترین لابی اسرائیل در آمریکا )پیوست. به مدت هشت سال به عنوان موسس و مدیر اجرایی انستیتو سیاست خاورمیانه واشنگتن خدمت کرد. او هم اکنون، مدیر «مرکز سابان در سیاست گذاری خاورمیانه در موسسه بروکینگز» است. انتصاب یک یهودی دو آتشه و حامی سرسخت رژیم صهیونیستی به عنوان نماینده آمریکا در مذاکرات سازش در حالی صورت می گیرد که پیشتر اوباما جرج میچل دیپلمات کهنه کار آمریکایی را در این منصب گمارده بود. معروفیت میچل در حل بحران ایرلند شمالی و امضای پیمان "جمعه خوب" در این منطقه بود که به یک دهه خون ریزی پایان داد. میچل معتقد بود که می تواند با همان شیوه که ارتش آزادی خواه ایرلند شمالی(IRA) را در جریان مذاکرات صلح وارد ساخته بود ، حماس را نیز متقاعد کند که وارد فاز سیاسی شود. تئوری میچل بر مبنای مشروعیت سازی و مشارکت حداکثری به ویژه حضور حماس از طریق دگردیسی این سازمان، در مذاکرات سازش بود. این در حالی است که مارتین ایندیک دشمن سرسخت گروه های جهادی در فلسطین بوده و به هیچ وجه به تعامل با حماس اعتقادی ندارد.

به هر حال هیچ چشم انداز روشنی برای شوی تبلیغاتی جدید سعودی – صهیونیستی قابل تصور نیست. وزارت امور خارجه آمریکا که در سال‌های اخیر هیچ دستاوردی در خاورمیانه نداشته است، آغاز نمادین مذاکرات سازش را به عنوان رشوه ای از جریان موسوم به اعتدال عربی پذیرفته است تا درقبال آن همراهی بیشتری با دیکتاتورهای منطقه از خود نشان دهد. دیپلمات های آمریکایی خود نیز بر نمایشی بودن نشست های اخیر واقف اند شاید از همین روست که مارتین ایندیک ماموریت خود در مذاکرات سازش را" ماموریتی غیر ممکن" نامیده است.

کیهان:هدیه مجلس به روحانی و ملت

«هدیه مجلس به روحانی و ملت»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم حسین شریعتمداری است که در آن می‌خوانید؛با نزدیک شدن زمان معرفی اعضای کابینه به مجلس، گمانه‌زنی‌ها درباره ترکیب دولت آینده نیز به واقعیت نزدیکتر شده است تا آنجا که این روزها فهرست نهایی و یا تقریبا نهایی گزینه‌های آقای دکتر روحانی برای تصدی وزارتخانه‌ها، سازمان‌ها و معاونت‌های ریاست جمهوری یازدهم در بسیاری از محافل سیاسی بر سر زبان‌هاست.

آقای روحانی قرار است یک روز بعد از انجام مراسم تحلیف، یعنی 14‌مردادماه جاری وزرای پیشنهادی خود را به مجلس شورای اسلامی معرفی کند تا نمایندگان مردم نیز بعد از بررسی و تحقیق درباره آنها، نظر مثبت یا منفی خود را با دادن رأی اعتماد یا عدم اعتماد به دولت و ملت اعلام دارند.

با توجه به ترکیب کابینه پیشنهادی و برخی از شواهد موجود می‌توان حدس زد که آقای روحانی در انتخاب گزینه‌ها، اولا؛ از سوی اصحاب فتنه، مدعیان اصلاحات و کارگزاران به شدت تحت فشار بوده است و ثانیا؛ برای مقابله با سهم‌خواهی جریانات یاد شده، زحمت فراوانی را متحمل شده است. توضیح بیشتر درباره این فشارها و مسائل پیرامونی آن را به بعد موکول می‌کنیم اما، چرا به این نکته که بیرون از موضوع اصلی یادداشت پیش‌روی است اشاره کرده‌ایم؟! پاسخ آن است که احساس می‌شود رئیس جمهور منتخب در انتخاب اعضای کابینه خود با مجموعه‌ای از «فشارها»، «انتظارها» و «رودربایستی‌ها» روبرو بوده است و برای خروج از این چنبره دست کمک به سوی مجلس شورای اسلامی و نمایندگان ملت دراز کرده است. بخوانید؛

1- حضور برخی از گزینه‌ها در فهرست اعضای کابینه آقای دکتر روحانی با مواضع بارها اعلام شده ایشان نه فقط همخوانی ندارد، بلکه در تضاد و تناقض نیز هست. رئیس جمهور منتخب، فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88 را خیانت به نظام و مردم این مرز و بوم می‌دانند. به عنوان مثال، ایشان درباره حرکت فتنه‌گران در 25 بهمن 88 به صراحت گفته بود «فتنه‌گران با شعارهای ضدانقلابی خود موجبات خوشحالی و بهره‌برداری آمریکا، رژیم صهیونیستی و ضد انقلاب را فراهم آوردند و موجب ناراحتی قاطبه مردم شریف ایران شدند» و تاکید کرده بود «در حالی که مردم در روز 22 بهمن به شکلی کاملا باشکوه، حمایت خود را از حرکت‌های آزادیخواهانه در منطقه اعلام کرده بودند، اقدامات نابخردانه و فتنه‌گرانه صورت گرفته در 25 بهمن، تنها به نفع استکبار و ضد انقلاب بود» آقای روحانی در ادامه از قوه قضائیه خواسته بود «نسبت به این حرکت ضد انقلابی اقدام نماید». در فتنه 78 نیز آقای روحانی سخنران اجتماع پرشکوه مردم در روز 23 تیرماه 78 در دانشگاه تهران بود و از فتنه‌گران با عنوان اراذل و اوباش یاد کرده بود.
با این حساب، بسیار بعید است که حضور چند تن از اصحاب فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88 در فهرست اعضای کابینه دکتر روحانی با میل و رغبت خود ایشان صورت گرفته باشد.

و یا به عنوان یک نمونه دیگر؛ آقای دکتر روحانی بارها بر ضرورت پیشرفت‌های علمی و دور بودن مراکز آموزشی از تنش‌ها و درگیری‌های خسارت‌آفرین تاکید داشته و دارند و از این روی معرفی یکی از کسانی که علاوه بر دست داشتن در فتنه 88، به هنگام مسئولیت قبلی خود نیز نقش تخریبی فراوانی در مراکز آموزشی داشته است، دور از انتظار و بیرون از خواست قلبی آقای روحانی به نظر می‌رسد و نمونه‌های دیگری از این دست که البته شامل تمامی وزرای پیشنهادی ایشان نمی‌شود و بسیار بعید و غیرقابل قبول خواهد بود اگر تصور شود که آقای روحانی با میل و رغبت خود به حضور وطن‌فروشان فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88 در کابینه خویش تن داده باشد! و...

2- ترکیب کابینه پیشنهادی دکتر روحانی حاکی از آن است که ایشان در مقابل وزرای تحمیلی اصحاب فتنه، مدعیان اصلاحات و حزب کارگزاران مقاومت کرده و به تمامی آنچه مورد نظر آنها بود تن نداده است. زیرا جریانات مورد اشاره بارها بر تمامیت‌خواهی خود تاکید ورزیده و نشان داده‌اند بیرون از دایره بسته خویش حاضر به پذیرش هیچ فرد و جریانی نیستند بنابراین اگر انتخاب اعضای کابینه برعهده آنها بوده و قرار بود آقای روحانی در گزینش وزیران به دلخواه آنان عمل کند، برخی از وزرای پیشنهادی نمی‌توانستند و نباید در فهرست کابینه رئیس جمهور منتخب جایی داشته باشند. غرولند اخیر اصحاب فتنه و مدعیان اصلاحات علیه آقای روحانی که این روزها شتاب بیشتری گرفته است، شاهد دیگری بر صحت و درستی برداشت یاد شده است.

نمونه‌های فوق که ده‌ها نمونه دیگر نیز می‌تواند به آن اضافه شود، از وجود «فشارها»، «رودربایستی‌ها» و برخی انتظارات بی‌جا در چرخه گزینش اعضای کابینه رئیس جمهور منتخب حکایت می‌کند و این نتیجه قطعی را در پی دارد که دکتر روحانی از برخی گزینه‌های حاضر در فهرست وزرای پیشنهادی خویش رضایت ندارد.

اگر این برداشت را بپذیریم و با آن موافق باشیم که شواهد یاد شده تردیدی در صحت آن باقی نمی‌گذارد، می‌توانیم نتیجه بگیریم بزرگترین خدمت مجلس شورای اسلامی به ملت و رئیس جمهور منتخب، آن است که فهرست اعضای پیشنهادی کابینه را به نفع مردم و در جهت خواست و رغبت واقعی دکتر روحانی تغییر داده و اصلاح کند. این دقیقا همان انتظاری است که دکتر روحانی از نمایندگان مردم دارد ولی به دلیل پاره‌ای از ملاحظات و رودربایستی‌ها نمی‌تواند این خواسته قلبی خود را با صراحت و به طور علنی ابراز کند.

3- و اما، اکنون نوبت مجلس شورای اسلامی و نمایندگان مردم است که به وظیفه قانونی و تکلیف اسلامی، انقلابی و مردمی خود عمل کنند و کابینه دولت جدید را از حضور اصحاب وطن‌فروش فتنه 88 پاکسازی کرده و از این طریق علاوه بر کمک به رئیس جمهور منتخب و خدمت به مردم شریف این مرز و بوم، دست‌های آلوده مثلث آمریکا، اسرائیل و انگلیس را که در پوشش اصحاب فتنه به سوی کابینه جدید دراز شده است با قاطعیت قطع کنند. چگونه؟!
الف: مطابق نص صریح قانون اساسی، اعضای کابینه در یک چرخه دو‌مرحله‌ای انتخاب می‌شوند. معرفی از سوی رئیس جمهور منتخب و تأیید صلاحیت آنها از سوی نمایندگان مجلس شورای اسلامی که با رأی اعتماد و یا عدم اعتماد به وزرای معرفی شده صورت می‌پذیرد.

مقصود قانونگذار از وضع و گنجاندن این چرخه، تاکید بر مردمی بودن مسئولیت‌ها در نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران بوده است. چرخه‌ای که با اندک تفاوت ظاهری در تمامی نظام‌های مردم‌سالار جاری و ساری است. توضیح آن که رئیس جمهور با رأی مستقیم مردم انتخاب می‌شود ولی اعضای کابینه در حالی که نقش برجسته و تعیین‌کننده‌ای در نظام اجرایی کشور دارند، از رأی مردم برخوردار نیستند بنابراین برای تصدی وزارت که از مسئولیت‌های سرنوشت‌ساز است به رأی مردم نیاز دارند. رأی مردم به وزرای کابینه از سوی نمایندگان مجلس که برگزیده و منتخب ملت هستند تامین می‌شود.

بنابراین نمایندگان مجلس نیز در انتخاب اعضای کابینه مسئولیت سنگینی بر عهده دارند و کمترین کوتاهی و غفلت آنها می‌تواند خسارت‌بار و در پاره‌ای از موارد، فاجعه‌آفرین باشد. از این روی به جرأت و بدون کمترین تردیدی می‌توان گفت که اگر خدای نخواسته نمایندگان مجلس با رأی اعتماد خود به اصحاب وطن‌فروش و نانجیب فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88 اجازه حضور در کابینه را بدهند، نه فقط اقدامی در حد و اندازه غفلت، بلکه مرتکب خیانت به مردم و نظام شده‌اند. آیا غیر از این است؟!

از برخی نمایندگان اقلیت مدعی اصلاحات مجلس انتظار چندانی نیست چرا که آنها- تاکید می‌شود که فقط برخی از آنها- نشان داده‌اند به حزب و گروه خود بیشتر از نظام و مردم شریف ایران اسلامی وابسته هستند. ولی از اکثریت نزدیک به اتفاق نمایندگان مجلس- چه اصولگرا و چه اصلاح‌طلب- انتظار نمی‌رود که با اصحاب فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88 همراهی داشته باشند. همین جا گفتنی است که در رأی اعتماد یا عدم اعتماد به وزرای پیشنهادی پای اسلام و انقلاب و نظام در میان است و این وظیفه خطیر نباید تحت‌الشعاع برخی از خط‌کشی‌ها و دسته‌بندی‌های موجود در میان نمایندگان اصولگرای مجلس قرار گیرد.

ب: همانگونه که اشاره رفت، رأی عدم اعتماد مجلس به برخی از وزرای پیشنهادی نه فقط خدمت به مردم و نظام بلکه خدمت شایسته‌ای به آقای دکتر روحانی نیز هست و نمایندگان محترم مجلس باید یقین داشته باشند که رئیس جمهور منتخب از رأی عدم اعتماد به تعدادی از اعضای معرفی شده خشنود خواهد شد و اگرچه بعید نیست به ظاهر و بنا به مصالحی نسبت به عدم حضور آنها در کابینه خویش ابراز ناخرسندی کند ولی از آنجا که شواهد نشان می‌دهد اصحاب فتنه را تحت فشار و رودربایستی با برخی از سران و عوامل فتنه در فهرست گزینه‌های خود جای داده است، رأی عدم اعتماد به آنها را هدیه‌ای گره‌گشا از سوی مجلس شورای اسلامی تلقی می‌کند که راه را برای خدمت بیشتر ایشان هموارتر خواهد کرد.

جمهوری اسلامی:آرمان فلسطین و تهدید جدید

«آرمان فلسطین و تهدید جدید»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن می‌خوانید؛مارتین ایندیک، سفیر سابق آمریکا نزد رژیم صهیونیستی که یک یهودی استرالیائی تبار است و تا معاونت وزارت امور خارجه آمریکا ارتقاء مقام یافت و اکنون نماینده واشنگتن در حل و فصل مسائل خاورمیانه است و هدایت مذاکرات سازش اعراب با رژیم صهیونیستی را برعهده دارد، با انتشار مقاله‌ای در روزنامه اسرائیلی هاآرتص ضمن تحلیل ابعاد جنگ 33 روزه ارتش رژیم صهیونیستی علیه حزب‌الله لبنان نوشت:

"شیعه که بنیان اصلی مقاومت در برابر اسرائیل را تشکیل می‌دهد، اکنون به خطری جدی برای اسرائیل تبدیل شده است بطوری که در جنگ 33 روزه، اسرائیل علیرغم برخورداری از برتری نظامی از تمام کشورهای عربی نتوانست بر حزب‌الله و حامیان آن غلبه کند. به همین دلیل، باید در جستجوی ایجاد عاملی برآئیم که بتواند این قدرت را مهار کند."

عامل قدرتمندی که بتواند شیعه را مهار کند، از نظر مارتین ایندیک، جبهه افراطی تکفیری و سلفی بود که به قول خود او از جنس مسلمانان و مردم منطقه است و با نام اسلام آنهم با تکیه شدید بر دین می‌تواند مقاومت را سرگرم کند و با خنثی ساختن و هدر دادن توان و امکانات متعلق به جبهه ضد اسرائیلی، زمینه را برای فرار رژیم صهیونیستی از خطر جبهه مقاومت فراهم نماید. این پیشنهاد کارشناسانه مارتین ایندیک، که ضمناً عضو لابی آیپک نیز هست، مقبول سران صهیونیسم بین الملل و رژیم صهیونیستی واقع شد و مقدمات اجرائی شدن آن به سرعت فراهم گردید.

با پیروزی انقلاب‌های مردمی در تونس، مصر، لیبی، یمن و گسترش دامنه انقلاب به بحرین، عربستان، اردن، مراکش، امارات و سایر شیخ‌نشین‌های خلیج فارس رسانه‌های رژیم صهیونیستی هشدار دادند که این انقلاب‌ها کاملاً مردمی هستند و اولین پیامد آنها به خطر افتادن اسرائیل خواهد بود. بنابر این، طرح وارد ساختن افراطیون سلفی و تکفیری به صحنه باید هرچه زودتر به مرحله عملی برسد و کاربردی‌ترین شکل آن اینست که افراطیون در کشورهای انقلاب شده بر موج‌های به راه افتاده سوار شوند و انقلاب‌ها را از مسیر اصلی منحرف نمایند و سوریه نیز که بخشی از خط مقدم جبهه مقاومت را تشکیل می‌دهد، به دست افراطیون بیافتد.

طرح صهیونیستی وارد ساختن افراطیون سلفی و تکفیری به صحنه انقلاب‌های منطقه خاورمیانه عربی و شمال آفریقا، امتیازات متعددی دارد که صهیونیست‌ها و حامیان غربی و عرب آنها بشدت به آنها نیازمند هستند. این امتیازات اینها هستند:

1- موج سواری افراطیون سلفی و تکفیری موجب بدنام شدن اسلام و انقلاب‌هائی که با مایه‌ای از اسلام همراه هستند می‌شود و این بدنامی زمینه را برای مقابله گروه‌های سکولار با انقلابیون فراهم می‌سازد و در نهایت، سرنوشت انقلاب‌ها به جنگ‌های داخلی و اختلافات قومی و طایفه‌ای گره می‌خورد و انقلابیون زمین گیر می‌شوند. مصر و تونس، اکنون دچار چنین وضعیتی هستند.

2 - جهان اسلام به جای آنکه به خیزش‌های قوی‌تر و یکسره کردن کار سایر دیکتاتورهای مسلط بر کشورهای اسلامی فکر کند، گرفتار حل مشکل اختلافات مذهبی خواهد شد و تمام امکانات خود را مصروف این امر خواهد کرد. در نتیجه فرصتی و امکانی برای اینکه مسلمانان به دشمنان خود از جمله دیکتاتورها و رژیم صهیونیستی بپردازند باقی نمی‌ماند.

3 - خط مقدم جبهه ضد صهیونیستی و نیروهای مقاومت برای مقابله با افراطیون هزینه خواهد شد و با تحلیل رفتن امکانات و نیروها و هدر رفتن فرصت‌های مقاومت، تهدید بالفعلی که متوجه رژیم صهیونیستی است از بین خواهد رفت و یا حداقل به حالت بالقوه درخواهد آمد.

4 - از رهگذر مشغول شدن ملت‌ها به جنگ‌های قدرت و احیاناً جنگ‌های داخلی، فرصتی پیش می‌آید تا دیکتاتورهای حاکم بر کشورهای اسلامی با توسل به ابزارهای تبلیغاتی علیه انقلاب‌های ناشی از بیداری اسلامی و بهار عربی سم‌پاشی کنند و در همان حال بهانه‌هائی برای سرکوب جنبش‌های داخلی در کشورهای خود به دست بیاورند.

5 - قدرت‌های استعماری غربی به ویژه آمریکا، انگلیس و فرانسه نیز با استفاده از این فرصت، از یکطرف سلاح‌های خود را به سران مرتجع و دیکتاتور منطقه می‌فروشند و اقتصاد ورشکسته خود را نجات می‌دهند و از طرف دیگر هر طور که بخواهند برای مهره چینی در حکومت‌های جدید کشورهای انقلاب شده اعمال نظر می‌کنند.

6 - بالاترین سود در این میان نصیب صهیونیست‌ها می‌شود که می‌دانند ضربه اصلی از ناحیه انقلاب‌های منطقه به اسرائیل وارد خواهد شد ولی با ورود سلفی‌ها و تکفیری‌ها به صحنه، فرصتی برای دور ساختن خطر از خود به دست می‌آورند و برای آینده به تضمین‌هائی خواهند رسید.

اینکه رهبران اخوان‌المسلمین مصر اعلام کرده‌اند صحنه گردان اصلی حوادث اخیر این کشور و کودتای ارتش علیه رئیس‌جمهور مرسی، رژیم صهیونیستی است، ‌واقعیتی است که تمام شواهد بر آن گواهی می‌دهند. متأسفانه اخوانی‌های مصر بسیار دیر متوجه این واقعیت شده‌اند و در طول یکسال حاکمیت خود حتی به گسترش نفوذ رژیم صهیونیستی در مصر کمک نیز کردند.

اکنون با توجه به شرایط ویژه منطقه خاورمیانه عربی، آرمان فلسطین در آستانه روز قدس از حساسیت ویژه‌ای برخوردار است. شاید فوری‌ترین اقدام این باشد که انقلابیون جهان عرب با حمایت نخبگان جهان اسلام برای خنثی ساختن طرح صهیونیستی ورود افراطیون سلفی و تکفیری به صحنه سیاسی جهان عرب و اسلام چاره‌ای بیاندیشند. درحال حاضر، صهیونیست‌ها از افراطیون سلفی و تکفیری به عنوان ابزار کارآمدی که در چارچوب منافع رژیم صهیونیستی و آمریکا عمل می‌کنند، بهره می‌برند. هر چند سران افراطیون از این واقعیت تلخ خبر دارند و با آگاهی مرتکب این خیانت می‌شوند ولی بسیاری از افراد بدنه این جریان، فریب خورده‌اند و ناآگاهانه به این دام افتاده‌اند. فوری‌ترین اقدامی که می‌توان برای فلسطین در آستانه روز قدس امسال انجام داد اینست که مسلمانان برای زدودن آفت افراطیون سلفی و تکفیری از پیکر جهان اسلام تلاش نمایند. این، یک تهدید برای اسلام،‌ علیه تمام مسلمانان و تهدید جدیدی علیه آرمان فلسطین است، آرمان مقدسی که قاطبه مسلمانان اعم از شیعه و سنی آن را مسأله اول خود می‌دانند و همانگونه که امام خمینی بارها فرمودند درصورتی که وحدت داشته باشند به راحتی می‌توانند فلسطین و قدس عزیز را از سلطه غده سرطانی صهیونیسم آزاد نمایند.

رسالت:جنبش دانشجویی و بازخوانی فتنه 88

«جنبش دانشجویی و بازخوانی فتنه 88 »عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمد کاظم انبارلویی است که در آن می‌خوانید؛دانشجویان چشم‌ بیدار دفاع از مرزهای فکری و عملی انقلاب اسلامی هستند. دانشجویان جزء افسران و سربازان خط مقدم نبرد نرم با استکبار و استبداد جهانی و در راس آنها آمریکا و صهیونیسم بین الملل هستند.

یکی از نکات کلیدی که در دیدار یک‌شنبه گذشته دانشجویان با رهبر معظم انقلاب اسلامی مطرح کردند موضوع فتنه 88 و محکوم کردن تبهکاران یک جریان سیاسی در همگرایی با دشمن بود.
در این نشست دانشجویانی که به نمایندگی از دوستانشان سخن می‌گفتند روی 3 نکته تاکید کردند.

1- محکوم کردن فضاسازی برخی جریان‌ها برای تطهیر فتنه‌گران

2- انتقاد از فرصت‌سوزی و ظلم عظیم به انقلاب و نظام و مردم در جریان فتنه سال 88

3- اثبات مجدد سلامت نظام انتخاباتی کشور در انتخابات خرداد 92 و روشن شدن دروغ‌های عناصر فتنه‌گر

مقام معظم رهبری نیز در تایید این دیدگاه تحلیلی، فرمودند؛
"برخورد فتنه‌گران در انتخابات 88 نانجیبانه بود آنان با قانون‌شکنی کشور را به لبه پرتگاه می‌بردند"
آنچه در این نشست مورد دقت مقام معظم رهبری و دانشجویان قرار گرفت بازخوانی فتنه 88 و بازنشر عبرت‌های آن بود.

چهار سال از فتنه سال 88 می‌گذرد. حضور مردم و نخبگان سیاسی وسط معرکه نبرد نرم دشمن یک مانور برای آمادگی جهت صیانت از نظام و انقلاب بود. در این مانور، امنیت و اقتدار ملی که مورد تاراج سرویس‌های امنیتی و جاسوسی دشمن قرار گرفت، هوشمندانه بازسازی شد.

آنان که اسیر فریب و نیرنگ دشمن بودند. آنان که گرفتار بخل و حسد و لجاجت بودند. آنان که مست شیفتگی جاه و مقام بودند،‌نتوانسته با مردم و نخبگان همراهی کنند. بانگ بیدار باش رهبری هم آنها را از خواب غفلت بیدار نکرد. لذا به عنوان اسیر سر از خیمه دشمن در آوردند و هنوز هم حاضر نیستند دست از لجاجت بردارند و از مردم عذرخواهی کنند.

هوشمندی رهبری معظم انقلاب باعث شد جریان فتنه از جریان اصلاحات جدا انگاشته شود تا انبوه کسانی که فریب‌سران فتنه را خورده‌ بودند به دامن انقلاب برگردند. این راهبرد نقشه‌های شوم دشمن برای راه انداختن یک جنگ داخلی و نبرد خیابانی را بر باد داد.

یک باره پشت سران و اهل فتنه خالی شد. آنها ماندند و یک کارنامه سیاه پر از خیانت و شرارت!
ملت مسیر خود را طی کرد و اعتنایی به سران روسیاه فتنه نکرد و در قیام تاریخی 9 دی با فریادهای خشمگین از آنان عبور کرد و خود را به دامنه‌های پیشرفت‌های شگفت‌انگیز و رکوردهای حیرت‌انگیز رساند.

امروز ملت نیک می‌داند جریان رسانه‌ای صهیونیسم بین‌الملل در پیوند با رسانه‌ها، گروه‌های معاند و برانداز و پول‌های بی‌حساب و کتاب شیوخ مرتجع عرب یک خط آتش علیه نظام پدید آورده‌اند و در این آتش‌افروزی هدف واقعی و سیبل اصلی آنان عمود خیمه اسلام و انقلاب یعنی ولایت فقیه است.

این جریان پلید  بده بستان‌هایی در داخل ، با سرویس‌های امنیتی و جا سوسی دشمن دارد. لذا باید یک چشم بیدار، این جریان را رصد کند و در وقت خود به کمین بنشینند و ضربه خود را وارد کنند. این چشم بیدار کسی جز جنبش دانشجویی نیست. امروزهای سخن از انتقال مسالمت‌آمیز قدرت است. مردم با رای هوشمندانه خود نهال امنیت و اقتدار ملی را آبیاری کردند. نهادهای امنیتی باید مراقب این جریان پلید باشند.

راهبرد اصلی این جریان پلید و تبهکار بر حسب آنچه که از طراحی پیام‌های سیاسی آنها بر می‌آ‌ید دو چیز است.

1- فعال کردن شکاف‌های قومی، مذهبی، سیاسی برای راه ‌انداختن جنگ داخلی

2- فعال کردن هسته‌های ترور و کشتارهای خونین

کارنامه سه دهه گذشته انقلاب اسلامی نشان داده است مردم در مقابله با این راهبرد همیشه پیروز بوده‌اند و امروز ملت ایران در اوج اقتدار ملی و دولت ایران در اوج کارآمدی و مشروعیت است.

لذا اتاق جنگ استبداد و استعمار جهانی اکنون در حال عملیاتی کردن این دو ر اهبرد در جهان اسلام است. امروز مصر در آتش اختلاف و شکاف‌های قومی، سیاسی و مذهبی می‌سوزد. امروز سوریه و عراق در آتش صدور تروریسم از سوی غرب می‌سوزند. غرب امروز برای حفظ امنیت رژیم صهیونیستی به این نتیجه رسیده است که خط مقاومت و جهاد را کور کند و کشورهای اسلامی را که به برکت بیدرای اسلامی لایه اول استبداد و استعمار را از کشورهای خود بیرون کرده به خود مشغول دارد.

رفتار سیاسی نخبگان و گروه‌ها،‌ فعالان سیاسی در انتخابات 92 نشان داد ملت از فتنه 88 عبور کرده  و حوادث عبرت‌آموز آن را در تجربه و حافظه سیاسی خود ذخیره کرده است. لذا آزادترین، سالم‌ترین، قانونمندترین،‌آرام‌ترین واخلاقی‌ترین انتخابات با همت و هوشمندی رهبری انقلاب برگزار شد. همان رهبری که در مهار و کنترل جنگ نرم در انتخابات قبلی تجربه شگفت‌انگیزی از مدیریت بحران به جای گذاشت.

رقبا پس از اعلام نتایج رقابت را پایان یافته اعلام کرده و رفاقت‌ها را با تبریک به فرد منتخب آغاز کردند. جشن ملی پیروزی ملت در انتخابات برگزار شد اکنون در آستانه روز جهانی قدس ملت یک پارچه و یکصدا با اعلام پیروزی در جنگ نرم علیه نقشه‌های شوم آمریکا می‌روند تا در مسیر اصلی حرکت انقلاب مواضع ضد صهیونیستی و ضد استکباری خود را با صدای بلند به جهانیان اعلام کنند.

معتقدم سر و صدای جنگ داخلی و شرارت تروریسم در دنیای اسلام هم به برکت بیداری اسلامی به زودی فروکش خواهد کرد. ملت‌ها دوباره  بر حسب وصیت امام خمینی (ره) بنیانگذار جنبش‌های رهایی بخش اسلامی، در یک صف در برابر صهیونیسم بین‌الملل و مظالم آمریکا،خواهند ایستاد.

ترفندها و نقشه‌های دشمنی به زودی و به سرعت نقش بر آب خواهد شد و قدرت عنکبوتی استکبار به برکت هوشیاری ملت‌ها رو به تلاشی خواهد رفت.

هیچ نیرویی نمی‌تواند در اراده پولادینی که امام (ره) در مشت‌های گره کرده ملت‌ها علیه استبداد جهانی پدید آورد خلل به وجود آورد. این اراده اکنون توسط مقام معظم رهبری انقلاب اسلامی هدایت و مدیریت می‌شود و به زودی آثار و نتایج

خود را در تحولات منطقه و بیداری اسلامی نشان خواهد داد.

سیاست روز:کاسه لیسان داغ‌تر از آش!

«کاسه لیسان داغ‌تر از آش!»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم محمد صفری است که در آن می‌خوانید؛پنداری اصلاح‌طلبان، همانهایی که فتنه ۸۸ را باعث و بانی بوده‌اند، دوباره قصد دارند با افراط‌گری‌های خود چالشی را برای دولت آینده درست کنند.

مواضع و سخنان و تحلیل‌های روزنامه‌ای این طیف سیاسی حال و هوای تندروی‌های زمان دولت اصلاحات را به مشام می‌رساند. شخصیت‌هایی که در آن زمان هر کدام به نوعی آتش‌بیار معرکه بودند و روزنامه‌هایی که به آلوده کردن فضای سیاسی دامن می‌زدند. انگار یادشان رفته است که همان‌ها ۱۸ تیر را آفریدند و از کاه کوه ساختند و با تیتر درشت نوشتند، «کوی دانشگاه تهران به خاک و خون کشیده شد.» و اکنون کاسه داغ‌‌تر از آش شده‌اند و داعیه ‌مادری سر داده‌اند که ویرانه تحویل آقای روحانی خواهد شد و خودرا آن‌گونه ولایت‌پذیر و ولایت‌مدار نشان می‌دهند که یادشان رفته است اصلا گوش نمی‌دهند به توصیه‌های رهبری که بارها گفت، عملکرد خوب و بد دولت را با هم ببینید.

به یادتان می‌آورم که حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در دیدار اعضای هیأت دولت در پنجمین روز ماه مبارک رمضان با ایشان با اشاره به تلاش برخی مخالفین، رسانه‌های خارجی و برخی‌ها در داخل برای نادیده گرفتن تلاش‌های دولت افزودند: «بعضی حتی کارهای ملموس دولت را نیز انکار می‌کنند اما مهم این است که تلاش‌ها و زحمات انجام شده در فضای عمومی کشور بیان و ثبت شود.»

و پس از آن، پیروزی حسن روحانی در انتخابات را پیروزی خود می‌دانید و جناح مقابل را متهم به مصادره آن می‌کنید. اگر کمی سیاست داشتید این پیروزی را پیروزی خود نمی‌پنداشتند و دیگری را متهم به مصادره به خاطره هزیان‌گویی ناشی از شکست سنگین در انتخابات ارزیابی نمی‌کردید، که اگر چنین بود جناح مقابل هم مانند شما جرزنی می‌کرد و ۱۸میلیون رای را به حساب نمی‌آورد. همان کاری که شما در ۲۲ خرداد ۸۸ کردید.

شاید یادتان رفته است. یادآوری می‌کنم که رفتارهای ساختار‌شکنانه اصلاح‌طلبان مانند اهانت به مقدسات، اعلام حاکمیت دوگانه و تحصن در مجلس، اعتراض غیر قانونی به انتخابات ریاست جمهوری و ادعای تقلب، تمکین نکردن به توصیه‌ها و درخواست‌های رهبری، عاشورای ۸۸ و چندین اقدام دیگر شما را چه می‌توان نامید؟

اگر اینها افراط نباشد، پس افراط را شما برایمان معنی کنید!
شما افراط‌گرایان اصلاح طلب یا اصلاح طلبان افراطگرا اگر در همین انتخابات گذشته کاندیدای اصلی‌تان شکست می‌خورد باز هم قصد داشتید همان فضای فتنه ۸۸ را درست کنید، اما خودتان فهمیدید که نامزد شما جایگاهی ندارد و اگر اکنون نگران برخی افراد و شخصیت‌های افراطی اصلاح طلبی هستید که یا در زندان، دوران محکومیت خود را سپری می‌کنند یا در حصر خانگی با احکام قانونی هستند، به این جمله رهبر انقلاب که همین دو روز گذشته در دیدار دانشجویان با ایشان بیان کردند، توجه کنید، «در جلسات خصوصی می‌گویند تقلبی رخ نداده بود، پس چرا کشور را دچار آن ضایعات کردید و به لبه پرتگاه بردید در فتنه اگر خدا کمک نمی‌کرد و مردم به جان هم می‌افتادند، می‌دانید کشور به چه روزی می‌افتاد؟»

آقایان اصلاح طلب تندرو که تصور می‌کنید با انتخاب روحانی، جان گرفته‌اید، اگر می‌گویید اصولگرایان می‌خواهند مصادره کنند دولت اعتدال را، آنگاه حسین شریعتمداری، حسین الله‌اکرم، روح‌الله حسینیان، روحیم‌پور ازغدی و ... را به وزارت برسانند، (که البته هیچ یک از این افراد داعیه‌ وزارت هم ندارند)، شاید توقع داشته و دارید که آقای روحانی، عبدالله نوری را وزیر کشور کند و عطا الله مهاجرانی را هم وزیر ارشاد. باب میلتان هست؟ تاج‌زاده چطور؟! به درد وزارت علوم می‌خورد؟
معاون اولی را هم به آقای ... بدهید.

آقایان اصلاح طلب افراطی، شما را به سخنی دیگر از رهبر انقلاب ارجاع می‌دهم، «مساله اصلی در فتنه ۸۸ قانون‌شکنی و رفتار غیر نجیبانه جماعتی بود که مقابل قانون ایستادند و به ایران خسارت زدند. چرا مدعیان تقلب برای مواجهه با مساله، اردوکشی خیابانی کردند؟ چرا عذرخواهی نمی‌کنند؟»

سران کنونی شما اصلاح طلبان، آنقدر غرور و تکبر نابجا دارند که حتی از یک عذرخواهی هم دریغ می‌کنند که هیچ، اصرار بر درستی رفتار و کردار خود از انتخابات ۸۸ تاکنون هم دارند و اکنون این پیروزی را پیروزی گفتمان خود می‌دانند. تحلیل شما درست که نیست، ناصواب است. شعار اعتدال آقای روحانی به کجای شما افراط‌گرایان و کشور را به فتنه‌کشان، می‌خورد که آن را به خود می‌چسبانید؟ اکنون با این گفتمانی که شما به راه انداخته‌اید بیم آن می‌رود که اعتدال را به افراط بکشانید، که گمان می‌رود هدفتان هم همین است.

کشور چارچوبی دارد و قانون، همه از جمله شما مدعیان دلسوزی برای کشور و مردم باید به آن تمکین کنید ولاغیر. حال چه شده است که اینقدر مردم مردم می‌کنید؟! و سنگ آنها را به سینه می‌زنید. اگر خیلی نگران مردم هستید، عقلانیت و درایت به خرج دهید و آتش بیار معرکه نشوید. همین کفایت می‌کند.شما سنگ خود را به سینه می‌زنید. نگران کابینه و مردم و اوضاع اقتصادی کشور هم نیستید.

شما مترصد فرصتی هستید تا به قول خودتان فضای باز برای تنفس داشته باشید که بار دیگر کشور را به آشوب بکشید. خودتان بنشینید و نگاه کنید در این چند ساله چه گروه‌ها و شخصیت‌های سیاسی در کشور ایجاد چالش و فتنه کرده‌اند؟ اصولگرایان بوده‌اند یا اصلاح‌طلبان!
انصاف داشته باشید. اخلاق سیاسی را رعایت کنید و فضا را هم غبار‌آلود نکنید. رهبر معظم انقلاب هم بارها در سخنانشان فرموده‌اند که راه بازگشت هست. همین سخن دو روز پیش ایشان فکر می‌کنید از برای چیست؟ هنگامی که می‌گویند «چرا عذرخواهی نمی‌کنید؟»

آقای روحانی هم به اندزه کافی که حتی بیشتر از آن چه شما تصورش را می‌کنید درایت دارد و هوشیار است که چه کند.نیازی به توصیه‌های من و شما هم ندارد.

آفرینش: چرا اسرائیل همچنان به یهودی سازی قدس می پردازد؟

«چرا اسرائیل همچنان به یهودی سازی قدس می پردازد؟»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم علی رمضانی است که در آن می‌خوانید؛بیت‌المُقَّدَس بزرگترین و پرجمعیت‌ترین شهر فلسطین و در ادیان ابراهیمی دارای جایگاهی مقدس است. این شهر هم مورد احترام یهودیان بوده و جدا از آن که مقدس‌ترین شهر در مذهب مسیحیت محسوب می‌شود پس از مکه و مدینه سومین شهر مقدس در اسلام است.

همین امر بر اهمیت این شهر افزوده است. در این بین بعد از اشغال فلسطین و شکل‌گیری دولت اسرائیل و پایان جنگ 1948 بخش غربی شهر بیت‌المقدس به تصرف اسرائیل و در جنگ 1967 بخش شرقی نیز تصرف شد. با این وجود بیشتر کشورها و سازمانهای بین المللی حضور اسرائیل در بیت المقدس شرقی را نمی‌پذیرند اما تل آیو در چند دهه گذشته کوشیده است تا عملا قدس را به عنوان پایتخت ابدی خود به جهانیان بقبولاند.

یعنی پس از آن که پایتختی بیت‌المقدس توسط "کنست" و دولت اسراییل تایید شد، تلاش کرده است تا با بهره‌گیری از اهرمهای فشار سیاسی، نظامی، اقتصادی، دیپلماتیک، فرهنگی و رسانه‌ای و .. بیت‌المقدس را شهری تمام اسرائیلی و تمام یهودی به تصویر کشد. یعنی از یک سو اسرائیل کوشیده است تا در پرتو نوع روابط مناسب و ویژه با ایالات متحده امریکا و اتحادیه اروپا و همچنین سازمانها و کشورهایی که دارای نفوذ سیاسی اقتصادی رسانه‌ای و فرهنگی ویژه‌ای هستند با نوعی مظلوم‌نمایی خود را برحق جلوه دهد و به نام ملت یهود روند یهودی‌سازی قدس را به پایان برد و عملا با تثبیت قدس به عنوان پایتخت ابدی اسرائیل مشروعیت این رویکرد را در تمام جهان به دست آورد.

از سوی دیگر نیز باید به یادداشت که هر چند مسلمانان و فلسطینی ها معتقدند که مسجد الاقصی و حرم رواقها صحن‌ها، دروازه‌ها و... اسلامی است و تعرض و تجاوز به مسجد الاقصی به مثابه تجاوز به اعتقادات اسلامی همه مسلمانان است اما اسرائیل تنها راه یهودی‌‎سازی قدس را ، یهودی‌سازی مسجد الاقصی می داند بنابراین تل آویو به گونه رسمی و غیر رسمی و با بهره گیری از نهادهای یهودی طرح تغییر بافت و ماهیت مسجدالاقصی را به گونه ای دنبال می کنند که به طور کامل یهودی شود.

حتی گروههای تندرو برای یورش به مسجدالاقصی فراخوان صادر می کند و تلاش گسترده و فعالیت جدی‌ای از سوی تل آویو در جهت شهرک‌سازی، یهودی‌سازی کامل قدس و مسجدالاقصی، خاک‌برداری فضای زیرین مسجد الاقصی، یهودی‌سازی آثار باستانی اسلامی و الحاق آنها به میراث یهودی، نوعی تغییر توازن جمعیتی و از بین بردن ماهیت عربی مناطق فلسطینی قدس و یهودی‌سازی ادامه می‌یابد.

آنچه مشخص است دولت اسرائیل همچنان با شتاب تندی مشغول یهودی‌سازی شهر قدس است و با در نظر داشت متغیرها و عوامل گوناگونی این رویکرد را همچنان با سرعت به پیش می‌برد.اکنون نیز پس از تحولات بیداری اسلامی نوعی فرصت طلبی و رساندن یک میلیون شهرک نشین در شهر قدس مد نظر اسراییل است تا جدا از دستیابی به ساخت بنای هیکل (هیکل سلیمان) قدس را به عنوان پایتخت ابدی دولت یهود مورد شناسایی جهانیان قرار دهد.

کِنسِت: نام پارلمان اسرائیل است که در شهر اورشلیم قرار دارد.

تهران امروز:فلسطین و طرح سازش جدید آمریکا

«فلسطین و طرح سازش جدید آمریکا»عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به قلم حسن هانی‌زاده است که در آن می‌خوانید؛در حالی که اوضاع جهان عرب به‌ویژه مصر و سوریه وارد یک مرحله بحرانی شده آمریکا با استفاده از فضای جدید منطقه، طرح سازش جدید خود را به فلسطینیان و رژیم صهیونیستی ارائه داد. جان کری وزیر خارجه آمریکا در جریان سفراخیر خود به فلسطین اشغالی طرحی متضمن بازگشت فلسطینیان و اسرائیلی‌ها به میز مذاکره را تسلیم دو طرف کرد.

در این طرح بازگشت بی‌قید وشرط به مذاکره و ادامه این مذاکرات در یک فرآیند زمانی 9ماهه به دور از چشم خبرنگاران رسانه‌ها،مورد تاکید قرار گرفته است. در این طرح بدون تعریف یک سازوکار اجرایی تاکید شده که بیت‌المقدس در یک مرحله زمانی 10 ساله تحت نظارت یک کمیته مشترک مرکب از فلسطین، اسرائیل و اردن اداره خواهد شد.

مذاکرات سازش فلسطین ورژیم صهیونیستی درواشنگتن در حالی آغاز شد که موضوع بازگشت آوارگان و تشکیل دولت مستقل فلسطینی از طرح جدید آمریکا حذف شده است. این مذاکرات با حضور صائب عریقات مذاکره‌کننده ارشد فلسطینی و زیپی لیونی وزیر خارجه اسبق اسرائیل در واشنگتن آغاز شد اما هر دو طرف نسبت به دستیابی به یک راه‌حل قابل قبول ابراز بد بینی کردند.

این مذاکرات که پس از یک توقف سه ساله از سر گرفته شد قطعا با پیچید‌گی‌های بیشتری همراه خواهد بود زیرا در طول سه سال گذشته فعالیت‌های شهرک‌سازی از سوی رژیم صهیونیستی در بیت‌المقدس وکرانه غربی به‌شدت افزایش یافته است. به موجب این طرح قرار است روند مذاکرات بدون پرداختن به موضوع تشکیل دولت مستقل فلسطینی برمحور چانه‌زنی پیرامون 10درصد از اراضی کرانه غربی صورت گیرد.

اساسا تجربه 20سال گذشته به خوبی ثابت کرد که بدون یک پشتوانه بین‌المللی ونقش نظارتی سازمان ملل هرگونه مذاکره میان فلسطین ورژیم صهیونیستی محکوم به شکست است. از سوی دیگر شرایط منطقه به‌ویژه اوضاع مصر به‌گونه‌ای است که از نظر آمریکا ملت فلسطین شرایط دشواری را سپری می‌کنند زیرا بحران مصر بر اوضاع داخلی فلسطین تاثیر مستقیمی باقی گذاشته است. کودتا در مصر و درگیری‌های داخلی این کشور وتشدید حملات رسانه‌های مصر علیه جنبش‌های جهادی فلسطین جایگاه حماس را در منطقه وداخل فلسطین اشغالی به‌شدت تنزل داده است.

اندکی پس از این کودتا بود که وزیر خارجه آمریکا برای ششمین‌بار طی 6 ماه گذشته وارد فلسطین اشغالی شد وطرح خود را به رهبران فلسطین ورژیم اسرائیل ارائه داد. هر چند که تشکیلات خودگردان فلسطین به ریاست محمود عباس شرط بازگشت به مذاکرات را توقف شهرک‌سازی دانست اما اندکی بعد محمود عباس از مواضع قبلی خود عقب‌نشینی کرد. بنیامین نتانیاهو نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی اعلام کرد که مذاکرات صلح ارتباطی به ادامه شهرک‌سازی ندارد وتنها با آزادی حدود 110 اسیر فلسطینی موافقت کرد.

ازگشت فلسطینیان به روند بیهوده مذاکرات با اعتراض گسترده ملت فلسطین مواجه شده زیرا ساکنان کرانه غربی و نوار غزه همزمان با آغاز مذاکرات دست به تظاهرات گسترده‌ای زدند. از سوی دیگر تعیین مارتین اندیک سفیر سابق آمریکا در تل‌آویو به عنوان نماینده آمریکا در خاورمیانه به این مفهوم است که آمریکا تلاش می‌کند تا رژیم صهیونیستی را از انزوای سیاسی خارج کند. مارتین اندیک یکی از مدافعان سر‌سخت رژیم صهیونیستی است که با مقامات این رژیم روابط کاملا گرم و آشکاری دارد. به‌همین دلیل پیش‌بینی می‌شود مذاکرات آینده بار دیگر به سرنوشت مذاکرات قبلی دچار خواهد شد و دو طرف از این مذاکرات تکراری نتیجه‌ای نخواهند گرفت.

حمایت:بهترین موسم دعا

«بهترین موسم دعا»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت به قلم سیدمحمدمهدی موسوی است که در آن می‌خوانید؛«پیامبر خدا(ص) در دهه آخر ماه رمضان ، بستر خود را جمع می کرد و شب بیست و سوم ، خانواده خود را بیدار می کرد و در آن شب ، به صورت خفتگان ، آب می‌پاشید ».این فرمایش مولی الموحدین علی(ع) درباره سیره نبوی در مواجهه با چنین شبی، خود حاکی از اهمیت فوق‌العاده آن است و این که شب 23 رمضان، به احتمال بسیار فروان ، همان شب قدری است که برتر از هزار ماه است؛ شبی که مقدرات یکساله آدمی به امضای قطب عالم امکان، حضرت ولی عص(عج) می رسد.

اکنون ما در آستانه این شب پرفضیلت قرارداریم؛ شبی که دخت نبی مکرم، حضرت زهرا(س) می فرمود: «محروم ، کسی است که از خیر آن بی‌بهره بماند». بزرگی می‌گفت شب قدر فرصتی است طلایی برای شست‌وشوی آینه دل. فرصتی برای خدایی شدن و به راستی این مهم، مگر با توبه و استغاثه به درگاه ذات بی نهایتش، شدنی است؟

بی‌تردید، در میان شب‌های ضیافت بزرگ الهی، این شب از همه ارزشمندتر و فرصتی است برای آنکه به بازیابی معنوی و نفسانی خویش بپردازیم و ببینیم در مسیر بندگی و عبودیت در کجایِ کار قرار داریم؟ کجا پای ارادتمان لنگ بوده؟ کجا، مسیر را اشتباهی رفته‌ایم؟ و حال چگونه می توان آبِ رفته را به جوی بازگرداند؟ نگویید که آب رفته به جوی باز نمی گردد که در درگاه ربوبی ایزد منان، این امر امکان پذیر است به شرط آن که حقیقتاً توبه ما از جنس توبه نصوح باشد و عزم و اراده‌مان برای بازگشتی طلایی به سوی مظهر همه خوبی‌ها فولادی.شب قدر از این منظر بهترین موسم دعاست، هم برای خود و هم برای دیگرانی که افراد جامعه‌مان را تشکیل می‌دهند و فراتر از آن برای همه بندگان گمراه یا مظلوم خدا در هر نقطه‌ای از این کره خاکی.

از حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی (ص) نقل است که بهترین دعا در شب قدر، دعای عافیت است؛ طلب عافیت یعنی خواستن سلامت از هر نوع آفت و ناگواری جسمی و روحی ، ظاهری و باطنی ، دنیوی و اخروی و به راستی که اگر این عافیت محقق شود، آدمی دیگر چه رنج و محنتی دارد.در این شب قدر از خدا برای همدیگر و همه اَبنای بشری، عافیت و عاقبت به خیری بخواهیم و در وهله نخست، فرج موعود اُمم را که عافیت حقیقی همه ما در گرو آمدن اوست.
 
قانون:فرمانی برای ستاره‌داران

«فرمانی برای ستاره‌داران»عنوان یادداشت روز روزنامه قانون به قلم قاسم خرمی است که در آن می‌خوانید؛جامعه ایران بی صبرانه منتظر آغاز به کار دولت جدید است . هرچند آموخته‌ایم که از طرح مطالبات زودهنگام یا طرح خواسته های فراتر از تحمل و توان قانونی دولت مورد علاقه و حمایت خود پرهیز می‌کنیم  اما بی‌تردید نخستین اقدام رئیس‌جمهور جدید می‌تواند به لحاظ  نمادین در بر گیرنده مفهوم و پیامی خاص  ، عمیق و ماندگار برای ما و همه شهروندان ایرانی باشد. در برخی از کشورها معمولا آغاز به کار هر رئیس‌جمهور و دولت جدیدی با برخی فرامین، دستورات و اقدامات سمبلیکی همراه است که نشانه‌ای از آغاز رویکردها و سیاست های جدید در کشور به حساب می‌آید .

 به اعتقاد من نخستین فرمان روحانی بهتر است  در موضوع رسیدگی به دانشجویان ستاره دار و محروم از تحصیل صادر شود . صدور چنین فرمانی به لحاظ نمادین می‌تواند در بازگشت آرامش و اعتماد عمومی به مراکز علمی و دانشگاهی به عنوان اصلی ترین خاستگاه  و پایگاه حامیان رئیس جمهور جدید بسیار موثر و اساسی باشد . رسیدگی به این مشکلات از وعده های انتخاباتی رئیس جمهور جدید است . هردو وزارتخانه علوم و اطلاعات به عنوان دستگاه‌های  صاحب نقش در این زمینه عضوی از هیات دولت هستند و برای صدور این فرمان نیاز به هماهنگی با هیچ قوه دیگری نیست .بنابراین صدور چنین  دستوری در آغازین روز کاری می‌تواند مقدمه و زمینه‌ای مناسب برای باورپذیر کردن  سایر طرح‌ها و برنامه های اصلاحی دولت تدبیر و امید  در نظام آموزشی و دانشگاهی کشور  فراهم سازد .

در هشت سال گذشته کمتر فرد ، قشر و طبقه‌ای است که از تفکر و سیاست‌های دولت حاکم آسیب ندیده باشد .با این حال به گمان  من  بعد از محبوسین و زندانیان  بیشترین اجحاف ممکن در حق دانشگاهیان به‌ویژه دانشجویان محروم از تحصیل اعمال شده است . پدیده دانشجویان ستاره دار واقعیت تلخ و رنج آوری  است که هنوز به تمامی رخ نمایی نشده است. در این عرصه از سوی وزارت علوم و سایر دستگاه‌های مرتبط  با دانشجویان منتقد و معترض معامله‌ای صورت گرفته است که شاید به جرات بتوان گفت در هیچ جای دنیای جدید مسبوق به چنین سابقه‌ای نبوده است. در اینجا سخن از محروم کردن شهروندان ایرانی  از حق تحصیل به عنوان حقوق قانونی مصرح در قانون اساسی جمهوری اسلامی است . یقینا  اقدام به محدودسازی حق تحصیل نوعا چالشی در برابر اهداف و آرمان‌های انقلاب اسلامی و مضافا مانعی  در مسیر تحقق اهداف علمی مندرج در سند چشم انداز بیست ساله کشور نیز  به‌شمار خواهد آمد .

واقعیت این است که پدیده ستاره دار کردن دانشجویان و محروم سازی آنان از تحصیل  با هر نیت و برنامه‌ای که بوده جز هزینه برای ملت و دولت هیچ عاید دیگری نداشته و بیش از هرچیز به حیثیت نظام سیاسی  و اعتبار علمی و اخلاقی نظام دانشگاهی ما آسیب رسانده  و بهانه‌ای به دست نهادهای حقوق بشری داده است . بدون شک آمار دانشجویان محروم شده در دولت احمدی نژاد بسیار ناچیزتر از درصد دانشجویانی است که هر ساله پذیرش شده اند اما چنین حق کشی های  متکبرانه و غیر پاسخگویانه حتی در این سطح نیز باعث شده تا صحت کل برنامه های هشت ساله وزارت علوم مورد تردید و پرسش جدی قرار بگیرد اما گفته‌ها و آمارهای وزیر علوم را هیچ کس جدی نگیرد .

هرچند مطابق قانون وزارت علوم می‌باید در همه مسائل تحصیلی مستقیما به دانشجویان پاسخگو باشد اما اکنون به درست یا غلط مدعی است که در پدیده محرومیت های تحصیلی نقش مستقیمی نداشته و هرگونه تصمیم در این زمینه را پس از کسب استعلام‌های لازم از دستگاه‌های مسئول بویژه وزارت اطلاعات اتخاذ می‌کرده است . وزارت علوم معتقد است که برای ادامه تحصیل دانشجویان در مقاطع فوق لیسانس و دکتری مطابق قانون باید از وزارت اطلاعات استعلام نماید و اگر نتیجه استعلام مثبت  نباشد نه تنها حق ثبت نام از هیچ دانشجویی را ندارد بلکه به استناد آن حتی در حین تحصیل نیز مکلف است دانشجویان را اخراج نماید . بر همین  اساس  هر ساله از تعدادی از دانشجویان حتی بعد از قبولی در کنکور سراسری و مصاحبه علمی ثبت نام به عمل نمی آورد و با درج علامت ستاره در ذیل کارنامه آنان این افراد را ملقب به دانشجوی ستاره دار می‌کند.

وزارت اطلاعات نیز در چنین شرایطی هیچ گاه خود را در معرض مواجهه  مستقیم با دانشجویان قرار نمی دهد .  از این رو ، نتیجه استعلام آنان به استناد کدام قانون یا بر اساس کدام حکم قضایی یا دست کم بر اساس کدام پرونده یا سوابق موجود و مشهود حاصل شده است  برای دانشجویان ستاره دار همچنان مبهم و ناشناخته باقی می‌ماند. در دفترچه کنکور دکتری به صراحت قید شده که یکی ازعوامل رد صلاحیت عمومی داوطلبان عناد (و نه اعتراض )به نظام جمهوری اسلامی است . اتهام عناد ورزیدن نیز چیزی نیست که بتوان خارج از تشریفات قضایی به کسی نسبت داد . و مثلا کسی را به دلیل حضور در کمپین انتخاباتی نامزد رقیب در زمره عنادورزان قرار داد و  از حق ادامه تحصیل محروم کرد. مع الوصف  دانشجوی ستاره دار در حد واسط میان دو وزارتخانه علوم و اطلاعات  مستأصل و بلاتکلیف رها شده و ازادامه تحصیل باز مانده اند .

در هر صورت این پیشنهاد منطقی خواهد بود که رئیس جمهور محترم در نخستیین روز کاری خود دستور فرمایند تا کمیته ویژه‌ای مرکب از نمایندگان دو وزارتخانه تحت امر یعنی علوم و اطلاعات و نیز در صورت لزوم نمایندگانی از قوه قضاییه و مقننه تشکیل شود و نسبت به وضعیت دانشجویان ستاره دار  و محروم از تحصیل رسیدگی  عاجل ومسئولانه‌ای صورت پذیرد و اگرواقعا ثابت شد از کسی حقی تضییع شده به شیوه مقتضی از آنان دلجویی و رنج زدایی شود. این دستور کم هزینه می‌تواند به عنوان رهیافتی برای ارزیابی برنامه ‌های 4 ساله دولت شما در وزارت علوم مورد توجه واقع گردد.

تابناک:مذاکرات بی‌نتیجه سازش

«مذاکرات بی‌نتیجه سازش»عنوان یادداشت روز روزنامه تابناک به قلم حسن‌ هانی‌زاده است که در آن می‌خوانید؛طرح جدید آمریکا برای از سرگیری روند سازش به مراتب بدتر از طرح‌های پیشین آمریکا به شمار می‌رود. در طرح جان کری به موضوع تشکیل دولت مستقل فلسطینی، وضعیت نهایی بیت‌المقدس، وضعیت شهرک‌های یهودی‌نشین و همچنین بازگشت آوارگان فلسطینی اشاره مستقیمی نشده و این مساله همواره طی سال‌های اخیر در مدار بحث هیئت‌های مذاکره‌کننده فلسطینی و اسرائیل قرار داشته است.

با توجه به اینکه در طرح جدید موضع بیت‌المقدس و شرق بیت‌المقدس تحت نظارت مشترک فلسطین، اسرائیل و اردن قرار گرفته، به نظر می‌رسد مذاکرات از هم‌اکنون محکوم به شکست است. یکی از مسائل مهم و از خواسته‌های ملت فلسطین به‌ویژه جنبش‌های جهادی، تشکیل دولت مستقل فلسطینی در یک فرآیند زمانی مشخص، خروج رژیم صهیونیستی از اراضی 1967 و همچنین پایتختی بیت‌المقدس برای دولت مستقل فلسطینی و نیز بازگشت 6 میلیون آواره فلسطینی به اراضی اشغالی است.

در قرارداد اسلو که در سال 1993 میان جنبش فتح و رژیم صهیونیستی امضا شد، به کلیه این موارد یعنی تشکیل دولت مستقل فلسطینی و عقب‌نشینی اسرائیل از اراضی اشغالی و بازگشت آوارگان و همچنین پایتختی بیت‌المقدس اشاره شده اما در طول 20 سال مذاکره‌ای که میان فلسطین و رژیم اسرائیل صورت گرفته هیچ کدام از موضوعات محقق نشده و این مذاکرات صرفا یک دور تسلسل باطلی است که خود فلسطینی‌ها اعتقاد دارند این مذاکرات صرفا برای خارج کردن رژیم صهیونیستی از انزوای سیاسی صورت می‌گیرد.

سفر ششم جان کری به خاورمیانه و دور جدید مذاکرات جان کری و رهبران رژیم صهیونیستی و کری در زمانی اتفاق افتاد که منطقه شاهد تحولات دراماتیک جدیدی شده است. گسترش درگیری‌ها در سوریه و کودتای ارتش مصر علیه دولت منتخب محمد مرسی موجب شده که این دو کشور مهم عربی منطقه، از معادلات مربوط به منازعات اعراب و اسرائیل خارج شوند.

در حقیقت خروج مصر از معادلات سیاسی منطقه موجب شده جان کری از این فرصت برای تحمیل طرح جدید خود به ملت فلسطین وارد منطقه شود و فصلی کاملا هدفدار و صرفا برای خارج ساختن رژیم صهیونیستی از انزوا را ارائه کند. لذا تا زمانی که شهرک‌سازی توسط اسرائیل در کرانه غربی و شرق بیت‌المقدس ادامه یابد اساساً بازگشت به روند سازش به عنوان نادیده گرفتن حق طبیعی ملت فلسطین است.

به همین دلیل بعد از آغاز مذاکرات میان لیونی وزیر خارجه سابق رژیم صهیونیستی و صائب عریقات مذاکراه‌کننده ارشد فلسطینیان در واشنگتن تظاهرات گسترده‌ای در کرانه غربی و نوار غزه صورت گرفته زیرا ملت فلسطین اعتقاد دارند که بازگشت فلسطینیان به روند مذاکرات کمکی به حل موضوع فلسطین نخواهد کرد. حضور طرفین مذاکره‌کننده در واشنگتن به این معنی است که آمریکا مدیریت مذاکرات را برعهده خواهد داشت و طرح‌های خود را بر طرف ضعیف مذاکرات یعنی فلسطین تحمیل خواهد کرد.

آنها اخیرا اندیک، سفیر سابق ایالات متحده در تل‌آویو را به عنوان نماینده آمریکا در مذاکرات تعیین کرده‌اند؛ مفهوم این است که آنها تلاش می‌کنند حقوق ملت فلسطین را پایمال کنند زیرا وی یکی از هواداران سرسخت صهیونیست‌ها در آمریکا است. با این اوصاف هیچ نتیجه‌ای برای مذاکرات سازش قابل تصور نیست. دیددگاه خود را واردکنید

شرق:یادگاری برای دولت جدید

«یادگاری برای دولت جدید»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم علی ربیعی است که در آن می‌خوانید؛دکتر روحانی یک «دولت مدیون» را تحویل می‌گیرد؛ دولتی که بر اثر رفتارهای شعاری هشت سال اخیر تعهدات بسیاری در افکار عمومی جامعه ایجاد کرده است. تعهداتی که بازپرداخت آن در شرایط عادی نیز دشوار و بلکه غیرممکن است چه رسد به وضعیت کنونی اقتصادی و با روند فعلی تحریم‌ها.

در بودجه سال 92 کشور، مجموع سرفصل‌های بودجه‌ای مربوط به وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی بیش از 80درصد و اعتبارات مربوط به رفاه بازنشستگان بیش از 50درصد کاهش یافته است و از میزان باقیمانده نیز در حالی که باید یک‌سوم آن تا ماه جاری مصرف می‌شد، میزان مصرف اعتبار بیش از نیم بوده است.

در چنین شرایطی چگونه می‌توانیم وعده خدمات رفاهی به بازنشستگان بدهیم؟ در بخش‌های مبارزه با آسیب‌های اجتماعی نیز از نظر عددی بین 30-20درصد و از نظر ارزش برابری، حدود صددرصد برای سال آینده بودجه کاهش یافته است.

به‌عنوان مثال، بودجه همکاری‌های بین‌المللی و فرابخشی از بخش مبارزه با موادمخدر از نظر ریالی حدود 35درصد کاهش یافته اما اگر همین رقم را به دلیل ماهیت ارزی این ردیف بودجه براساس دلار حساب کنیم، نسبت به بودجه سال 91 حدود 300درصد کاهش یافته است. این درحالی است که دولت مدعی است بدهی‌های خود به سازمان‌های تامین‌اجتماعی و بازنشستگی را پرداخته است.

باید پرسید اولا اینکه چه چیزی را به جای بدهی دولت به سازمان‌های بیمه‌گر حمایتی داده‌اند؟ یک شرکت هواپیمایی را که خود پنج‌هزار نفر پرسنل مازاد دارد و حجم عظیمی از تعهدات و بدهی‌ها؟ یا فلان شرکت کشتی‌سازی را که در 20سال گذشته سوددهی نداشته است؟

دولت هر شرکتی را که ضررده است به تامین‌اجتماعی و بازنشستگی کشوری واگذار کرده است. آن هم با نرخی که خود تعیین کرده و نه به نرخ رقابتی. این شرکت‌ها را به مزایده می‌گذاشتند و به دیگران می‌فروختند و ما‌به‌ازای دریافتی را به حساب تامین اجتماعی و بازنشستگی کشوری واریز می‌کردند. دوم اینکه سازمان‌های بیمه‌گر و صندوق‌های بازنشستگی ماهیت بین‌النسلی و همواره در معرض این چالش بزرگ قرار دارند که منافع نسل آینده را فدای بهبود وضعیت نسل فعلی کنند.

اما دولت فعلی در راستای همان اقدامات پوپولیستی رایجش چنان تعهدات و دیونی برای صندوق‌های بازنشستگی پدید آورده که عملا ورشکسته‌اند. این صندوق‌ها، نظیر صندوق بازنشستگی کشوری حداکثر نیمی از سال توان پرداخت تعهدات خود از محل منابع خود را دارند و نیم دیگر سال تعهدات خود را به دولت منتقل می‌کنند، دولت هم از مابه‌ازای فروش نفت و دلار حقوق امروز بازنشستگان و مستمری‌بگیران را پرداخت می‌کند و دیون آن را برای دولت بعدی به یادگار می‌گذارد.

البته این سازمان‌ها و شرکت‌هایشان آنقدر بزرگ هستند که دولت سال‌هاست حاضر نیست مدیریت آن را به قانون بسپارد و برخلاف نص صریح قوانین، مدیرعامل شرکت‌ها را وزیر انتخاب می‌کند. یکی از مهم‌ترین مسوولیت‌های وزیر آینده تعاون، کار و رفاه اجتماعی این است که حداقل با بازسازی هیات‌مدیره سازمان‌های تابعه، آنها را از حالت فرمایشی فعلی بیرون آورد. نگاهی به جمعیت تحت پوشش بیمه در کشور و اطلاعات سازمان‌های بیمه‌گر، نشان می‌دهد که بیش از 150درصد جمعیت کشور تحت پوشش بیمه قرار دارند! می‌توانید سالنامه‌های آماری کشور را مطالعه کنید.

دو بیمه‌گر اصلی هر کدام مدعی‌اند بیش از نیمی از هموطنان را تحت پوشش قرار داده‌اند و بیمه روستاییان و بیمه‌های نهادهای خاص مانند نیروهای مسلح و شهرداری‌ها و صداوسیما و... که خود حدود 20 صندوق و بیمه مختلف را در بر می‌گیرند نیز هر کدام ادعایی دارند. جالب اینجاست که همگی هم برنامه توسعه‌ای دارند که احتمالا کشورهای همسایه را هم تحت پوشش قرار دهند. در حالی که نهادهای مستقل کارگری هم معتقدند 70‌درصد کارگران کارگاه‌های کوچک تاکنون تحت پوشش بیمه قرار نگرفته‌اند.

من معتقد نیستم تمام این آمارها غیرواقعی است بلکه، متاسفانه به دلیل بی‌نظمی و گسترش بی‌رویه و بی‌برنامه، نهادهای متولی امر حمایت‌های تامینی، بازنشستگی و درمانی همپوشانی و دوباره‌کاری‌های فراوانی دارند. به عنوان مثال، اختصاص شماره ملی کـد تامین‌اجتمـاعی (Social security code) برای تمامی شهروندان و یکپارچه‌سازی صندوق‌های بازنشستگی و بیمه‌ای جزو مسایلی است که از هدررفت منابع و همپوشانی آنها جلوگیری می‌کند. لایه «حمایت‌های اجتماعی» از لایه «بیمه‌های پایه» و لایه «بیمه‌های تکمیلی» باید به‌طور شفاف تفکیک شود. امروز برخی از سازمان‌های بیمه‌گر دولتی با صرف هزینه‌های بالا بیمه تکمیلی را نیز به اعضای خود به رایگان ارایه می‌دهند، در حالی که بخش عمده‌ای از کارمندان دولت باید برای استفاده از این خدمات هزینه پرداخت کنند. در برخی از ادارات دولتی برخلاف قانون، سالانه چهارمیلیون ریال برای بیمه تکمیلی پرسنل هزینه می‌شود.

به نظر می‌رسد به همین دلیل نیز حاضر به ادغام و همسان‌سازی با بیمه خدمات درمانی و تامین اجتماعی نیستند. درحالی‌که با تفکیک بیمه پایه از بیمه تکمیلی می‌توان این بیمه و هزینه‌های آن را به اختیار بیمه‌شده گذارد و دولت را از بار هزینه‌های سرسام‌آور آن آزاد کرد.

مردم سالاری:20 نکته در مورد سخنان جدید احمدی‌نژاد

«20 نکته در مورد سخنان جدید احمدی‌نژاد»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم حمیدرضا شکوهی است که در آن می‌خوانید؛ با توجه به انتخاب دکتر حسن‌روحانی به ریاست جمهوری و پایان دوره ریاست جمهوری آقای احمدی‌نژاد، دیگر تصور نمی‌کردم ضرورتی ایجاد شود تا باز هم درباره آقای احمدی‌نژاد بنویسم، چرا که به اندازه کافی در مورد عملکرد و اظهارات او و دولتش گفته و نوشته‌ایم. اما سخنان یکشنبه شب او از صدا و سیما، آنقدر عجیب بود که مرا مجاب کرد یک بار دیگر درباره رییس‌جمهوری بنویسم که هنوز هم خودش و دولتش را جزو اولین‌ها و بهترین‌ها می‌داند. گفت‌وگوی تلویزیونی اخیر احمدی‌نژاد چند نکته مهم داشت که آنها را به طور خلاصه ذکر می‌کنم:

1- آقای احمدی‌نژاد در سخنان خود بار دیگر برقانونمداری دولت تاکید کرد و حتی انحلال سازمان مدیریت و برنامه ریزی را در راستای همین امر توصیف کرد و حتی ادعا کرد که با انحلال این سازمان، دولت در امر برنامه‌ریزی عملکرد بهتری داشته است. در حالیکه آنچه مهم است نتیجه عملکرد دولت است که در حوزه مدیریت و برنامه‌ریزی بسیار پرانتقاد بوده و حاصلش را در ضعف برنامه‌ریزی در دولت‌های نهم و دهم شاهد بوده‌ایم؛ به طوری که اغلب کاندیداهای انتخابات ریاست‌جمهوری اخیر و بسیاری از کارشناسان و صاحبنظران، مهمترین اولویت دولت آینده را ایجاد مجدد این سازمان بیان کرده‌اند.

2- آقای احمدی‌نژاد در راستای سخن قبلی مبنی بر عدم تاثیرگذاری منفی انحلال سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی، نگاه برنامه‌ای دولت خود را از ویژگی‌های دولت برشمرد اما مثالی که در این مورد مطرح کرد مثال بسیار جالبی بود. او گفت که هشت سال پیش موبایل 2 میلیون تومان بود، اما الان با چند هزار تومان می‌توان یک سیم کارت خرید. طبیعتا بسیاری از پیشرفت‌ها صرفا مرتبط با عملکرد دولت‌ها نیست بلکه گذر زمان شرایطی ایجاد می‌کند که پیرو پیشرفت‌های اقتصادی و فناوری در جهان، دسترسی به برخی از فناوری‌هایی که در گذشته میسر نبود یا با هزینه بالایی امکانپذیر می‌شد، با سهولت ممکن شود. موبایل هم چنین شرایطی دارد و افزایش تعداد سیم کارت یا کاهش قیمت آن، چندان ارتباطی با عملکرد دولت ندارد. این مثال، شبیه این است که بگوییم 40 سال پیش، فقط 10 هزار خانوار تلویزیون رنگی داشتند و امروز همه تلویزیون رنگی دارند، یا اینکه بگوییم در زمان دولت پنجم، تلویزیون‌ها، کنترل از راه دور نداشتند ولی الان همه این تلویزیون‌ها کنترل از راه دور دارند و این حاصل عملکرد مثبت دولت است. کاهش قیمت موبایل یا افزایش تعداد سیم کارت تلفن همراه نمی‌تواند معیاری برای «عملکرد برنامه محور» دولت باشد.

3- آقای احمدی‌نژاد باز هم از تغییر پیاپی وزرا حمایت کرد و این تغییرات را به تغییر بازیکنان یک تیم فوتبال نسبت داد که در آخرین دقایق بازی هم می‌توان بازیکنی را تغییر داد. در حالیکه این مثال احمدی‌نژاد که پیش از این هم مطرح شده بود مقایسه صحیحی نیست و اصولا تغییر بازیکنان یک تیم فوتبال را نمی‌توان با تغییر وزرا مقایسه کرد. ضمن اینکه آقای احمدی‌نژاد یک موضوع مهم را هم ناگفته باقی گذاشت و آن هم دلیل اصلی تغییر ناگهانی برخی وزرا بود که همان مخالفت با اسفندیار رحیم مشایی است که برخی وزرای برکنار شده، آن را به روشنی بیان کرده اند اما باز هم آقای احمدی‌نژاد از کنار آن عبور کرد.

4- آقای احمدی‌نژاد مهمترین معیار عدالت محوری دولت خود را پرداخت سهام عدالت اعلام کرد اما نگفت که چرا طی سال‌های اخیر فقط یکبار سود سهام عدالت به مردم پرداخت شده است و نمود بیرونی این معیار عدالت دولت احمدی‌نژاد چه بوده است؟

5- آقای احمدی‌نژاد در سخنان خود از مسکن مهر سخن گفت و این نکته را مطرح کرد که برای اولین بار، تعداد مسکن در کشور از تعداد خانوار پیشی گرفته است. اما این نکته را نگفت که ساخت مسکن مهر و افزایش تعداد مسکن نسبت به خانوار چه فایده ای برای اجاره نشینها بویژه در شهرهای بزرگ داشته است؟ میزان رشد قیمت مسکن و اجاره بها در دولت فعلی بیسابقه بوده و موجب شده مردم بیش از هر زمان دیگری از افزایش قیمت مسکن آسیب ببینند. به عنوان یک نمونه دم دستی،خودم را مثال می‌زنم که نه تنها در دولت آقای احمدی‌نژاد نتوانستم خانه‌ای خریداری کنم بلکه امسال مجبورم حداقل 60 درصد بیش از پارسال هزینه اجاره بها پرداخت کنم. در سال‌های قبل نیز چنین معادله‌ای بر زندگی من حاکم بوده است و هر سال کمتر از 20 درصد افزایش درآمد داشته ام اما هر سال بین 50 تا 70 درصد اجاره بهای بیشتری پرداخت کرده ام. این است عدالت ادعایی آقای احمدی‌نژاد در بخش مسکن؟

6- آقای احمدی‌نژاد از آشتی دادن صنعت و دانشگاه در قالب ایجاد معاونت علمی و فناوری رییس جمهور سخن گفت اما مگر صرفا با ایجاد یک معاونت می‌توان ادعا کرد صنعت و دانشگاه با هم آشتی کرده اند؟ اصلا نتیجه عملی و کاربردی ایجاد این معاونت چیست؟

7- آقای احمدی‌نژاد در شرایطی از ساخت داروهای نوترکیب و جدید به عنوان یکی از دستاوردهای دولتش یاد کرد که همین چند روز پیش یکی از مسئولان مربوطه اعلام کرد از 35 داروی رونمایی شده توسط دولت طی دو سال گذشته فقط 3 دارو به تولید رسیده اند. آیا این رونمایی‌ها یک کار تبلیغاتی نبوده است؟

8- آقای احمدی‌نژاد از کنترل مصرف بنزین و گاز سخن گفت و بر این نکته تاکید کرد که با وجود سه برابر شدن تعداد خودروها در کشور، مصرف سوخت کاهش یافته است. اما نکته ای که در این زمینه مغفول مانده و کسی در مورد آن توضیحی نمی‌دهد این است که مبالغ میلیاردی حاصل از صرفه‌جویی به کجا رفته است؟ قطعا این مبالغ میلیاردی صرف سرمایه گذاری‌های زیربنایی در حوزه نفت و گاز نشده است که اگر اینگونه بود، هم اکنون شاهد موج عظیمی از پروژه‌های نیمه کاره در این حوزه نبودیم. از فازهای میدان گازی پارس جنوبی که برخی با گذشت بیش از 60 ماه از آغاز عملیات اجرایی همچنان نیمه تمام است، تا پالایشگاه ستاره خلیج فارس که اتفاقا آقای احمدی‌نژاد در سخنان خود آن را یکی از دستاوردهای دولتش برشمرد درحالیکه از موعد افتتاح این پروژه بیش از دو سال سپری شده اما هنوز در نیمه راه است.

9- آقای احمدی‌نژاد در سخنان خود بارها بر قانونمندی دولتش تاکید کرد و دولت خود را قانونگرا توصیف کرد اما وقتی به موضوع هدفمندی یارانه‌ها رسید عملا قانون را نادیده گرفت و برخلاف قانون مصوب مجلس که اجرای قانون هدفمندی را مرحله به مرحله اعلام کرده، باز هم در درخواستی غیر قانونی گفت که قانون هدفمندی باید در همان مرحله اول به طور کامل اجرا می‌شد. معلوم نیست ما باید قسم حضرت عباس را باور کنیم یا دم خروس را؟ اگر دولت قانونمند است پس چرا نمی‌خواسته به قانون مصوب مجلس درباره هدفمندی یارانه‌ها عمل کند و اگر به این قانون اعتقادی ندارد و هر قانونی را که خودش بپسندد اجرا می‌کند، پس چرا خود را قانونگرا می‌داند؟

10- آقای احمدی‌نژاد در جملات جالبی ادعا کرد که خودباوری علمی، امید، شجاعت، خودآگاهی و همبستگی ملی در کشور، امروز بالاتر از سال 84 است و این امر را از دستاوردهای دولتش برشمرد. به راستی آقای احمدی‌نژاد چه معیاری برای سنجش این فاکتورها داشته که ادعایی اینچنین بزرگ را مطرح کرده و در مورد دلیلش برای ذکر این ادعا می‌گوید:«من اینگونه احساس می‌کنم»؟

11- او در مورد ازدیاد نسل هم صحبت کرد و گفت که اولین کسی که خطر انقراض نسل را مطرح کرد من بودم و به همین دلیل دولت برنامه ریزی کرد تا این خطر رفع شود. اما آنچه توسط آقای احمدی‌نژاد ناگفته باقی ماند این بود که وقتی مردم رفاه اقتصادی را احساس نکنند و مشکلات اقتصادی هر روز بیش از گذشته بر گرده مردم سنگینی کند، مردم تمایلی برای ازدیاد نسل نخواهند داشت. معلوم نیست منظور آقای احمدی‌نژاد از برنامه ریزی برای ازدیاد نسل چیست؟ فقط ترغیب مردم به فرزندآوری است یا برای افزایش رفاه اقتصادی مردم هم برنامه‌ریزی شده؟ شواهد که نشان می‌دهد کاری برای بهبود وضعیت اقتصادی مردم و افزایش رفاه صورت نگرفته و به همین دلیل هم شاهد رشد تورم و بیکاری و افزایش هزینه‌های ضروری زندگی مردم هستیم.

12- در حوزه فرهنگی هم آقای احمدی‌نژاد دستاوردهایش را برشمرد اما نگفت چرا مهمترین تشکل صنفی هنرمندان سینما که همان خانه سینماست در دولت او تعطیل شد و چرا او آنقدر دیر و با تاخیر طولانی، بر ضرورت بازگشایی آن تاکید کرد و چرا علیرغم دستور او، زیر مجموعه دولت در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی همچنان مخالف بازگشایی خانه سینماست؟

13- آقای احمدی‌نژاد یکی از دستاوردهای دولت خود را کاهش تصادفات رانندگی به دلیل بهبود وضعیت جاده‌ها ذکر کرد و مدعی شد هم اکنون در نسبت بین کشته‌های حوادث رانندگی به میزان تردد جزو بهترین‌های آسیا هستیم و به زودی در بین بهترینهای دنیا قرار می‌گیریم. این درحالیست که ایران همچنان از نظر تعداد تلفات حوادث رانندگی جزو 10 کشور اول دنیاست و جاده‌هایی هم که توسط دولت کنونی ساخته شده اغلب فاقد استانداردهای روز دنیاست بطوریکه مثلا جاده قم – گرمسار به دلیل غیراستاندارد بودن، در فاصله کوتاهی پس از افتتاح، به دلیل حوادث شدید رانندگی به روی خودروهای سنگین بسته شد و پس از مدتی که حوادث رانندگی در این جاده ادامه داشت، هم اکنون به طور کامل مسدود شده است. یا چندی پیش فرمانده نیروی انتظامی، آزادراه تازه تاسیس همدان را یکی از راه‌های غیر استاندارد ذکر کرده بود و نمونه‌های دیگری از این دست. جاده‌های مهم کشور هم هنوز نیمه کاره هستند مثل آزادراه تهران – شمال که در دولت کنونی چند بار بین پیمانکاران داخلی و چینی دست به دست شده است. آقای احمدی‌نژاد از کدام کارنامه جاده ای که به زعم او موجب کاهش تصادفات شده سخن می‌گوید؟

14- آقای احمدی‌نژاد در ادعای عجیب دیگری گفت که قبل از دولت نهم در کشور با قطعی برنامه‌ریزی شده برق در کشور مواجه بودیم که در دولت او این مشکل رفع شد. اولا قطعی برنامه‌ریزی شده برق مربوط به دهه 1360 خورشیدی بود نه سالهای قبل از 84 و ثانیا، ایشان مثل اینکه قطعی طولانی برق در تابستان سال 87 را فراموش کرده است که به نقطه اوج خود پس از دوران جنگ تحمیلی رسیده بود.

15- آقای احمدی‌نژاد ادعای جالب دیگری هم مطرح کرد و گفت که دیگران فقط وعده دادند اما ما عمل کردیم و انتقال آب دریای خزر به مناطق مرکزی و انتقال آب ارس به دریاچه ارومیه را برنامه ریزی کردیم. آیا کاری را که هنوز انجام نشده، می‌توان یک وعده عملی شده نامید؟ وضع ناگوار دریاچه ارومیه را امروز همه مردم می‌دانند. برای انتقال آب خزر به مناطق مرکزی هم هنوز اقدام خاصی انجام نشده است. آقای احمدی‌نژاد از عملی شدن کدام وعده سخن می‌گوید؟

16- افتخار آقای احمدی‌نژاد به 115 مسافرت خارجی که مقصد اغلب آنها کشورهای ناشناخته آفریقایی و دوستان آمریکای جنوبی بود، در کنار تاکید او بر روی صحبت کردن با ملتها به جای دولتها، درحالیست که دیپلماسی به معنای تعامل دولتها با یکدیگر است نه دولتها با ملتها و اگر سخن از دیپلماسی عمومی هم به میان بیاید، منظور تعامل ملتهاست. اما به راستی حاصل این همه سفرهای خارجی و از جمله 8 سفر به مجمع عمومی سازمان ملل و ارتباط او با ملتها چه بوده است؟ افزایش فشارها و تحریمها و تهدیدها بر ضد جمهوری اسلامی ایران. آیا غیر از این است؟ در همین راستا ایشان طرح ایده مدیریت مشترک جهانی را به عنوان یکی از افتخارات دولتش ذکر کرد اما طرح این ایده چه دستاوردی داشت؟

17- آقای احمدی‌نژاد بار دیگر البته بدون ذکر نام، از عملکرد مشایی حمایت کرد و گفت که کاندیدایی که از دولت ردصلاحیت شد کارنامه درخشانی داشت و چه بسا اگر تایید صلاحیت می‌شد رای می‌آورد. اگر از حاشیه‌های پیرامون آقای مشایی بگذریم، از کنار کارنامه عملکرد ضعیف او در دولت نهم در سازمان گردشگری نمی‌توانیم با بی تفاوتی عبور کنیم. مشایی گفته بود آنقدر هتل 5 ستاره در کشور می‌سازیم که کسی نتواند آن را بشمارد و در دوره او وعده ساخت 2000 سرویس بهداشتی بین راهی مطرح شد و وعده‌های بیشمار دیگر. اما این یار نزدیک آقای احمدی‌نژاد با کارنامه درخشانش کدامیک از وعده‌هایش را عملی کرد؟

18- آقای احمدی‌نژاد باز هم بر پاکدستی دولت تاکید کرد و جلوگیری از ریخت و پاش را از ویژگی‌های دولتش برشمرد. اما نگفت قضیه دخالت دولت و نزدیکان رییس دولت در ماجرای تخلف مالی 3000 میلیاردی و پرونده بیمه و ... چه بود؟ انگار نه انگار که نام نزدیکترین همراهان آقای احمدی‌نژاد در دولت در این پرونده‌ها مطرح شده بود.

19- ادعای سفرهای هوایی اعضای کابینه به اندازه ساعت موظف پروازهای یک خلبان در طول 30 سال خدمت هم از آن دست ادعاهای جالب رییس دولت بود. چراکه این دستاوردی نیست که دولت به آن افتخار کند. مهم این است که این سفرهای پرشمار چه فایده و دستاوردی برای ملت و کشور داشته است؟ از آن مهمتر طرح این موضوع توسط آقای احمدی‌نژاد در مورد هلیکوپتر حامل او که برای اولین بار یک هلیکوپتر به سیم گیر کرد و سقوط نکرد هم نکته جالبی بود.

20- نکات بیشتری می‌توان در مورد اظهارات اخیر آقای احمدی‌نژاد مطرح کرد اما از کنار آنها می‌گذرم و به ادعای بزرگ ایشان می‌رسم؛ ادعای ارائه الگوی جدیدی از مدیریت توسط دولت! طبیعتا اگر منظور از ارائه الگوی جدید مدیریت توسط دولت فعلی، خرق عادتها و انجام امور عجیب و خلق الساعه و مواردی است که در نکات قبلی ذکر کردم، شاید بتوان آن را پذیرفت، چرا که الگوی جدید مدیریت ضرورتا به معنای الگوی مثبت و کامل نیست. اما اگر منظور آقای احمدی‌نژاد از ارائه الگوی جدیدی از مدیریت توسط دولت فعلی، یک الگوی مثبت و کامل است که قضاوت را به مخاطبان واگذار می‌کنم.

بهار:جرات توبه

«جرات توبه»عنوان یادداشت روز روزنامه بهار به قلم حمید قاسمی‌فیض‌آباد است که در آن می‌خوانید؛ما مفتخریم که پیامبرمان تعالی ما را (امت ما را) در گرفتن حق ضعیف از قوی بدون لکنت زبان داشته است. با کمی تامل و اندیشه به اعجاز این سخن پیامبر می‌رسیم که چرا بی‌دغدغه و هراس، اگر ضعیف بتواند حق خویش را از قوی بگیرد جامعه متعالی می‌شود. خداوند همه موجودات را به گونه‌ای خلق کرده است که همه از خلقت خویش راضی هستند و مطابق آموزه‌های دینی همه ذرات خلقت به دلیل خلقتشان با خدا راز و نیاز کرده یا به عبارتی عشق‌بازی می‌کنند. همه عالم به این عشق‌بازی راضی هستند.

جمع عاشق جمع خرسندان عالم است. جامعه عاشق جامعه متعالی است و در جامعه متعالی هیچ‌کس مانع دیگری نمی‌شود و هرکسی به اندازه وجود خویش، عشق‌بازی می‌کند. آنگاه در این جامعه در مدار حق، ضعیف و قوی نداریم. چون در دیده ما کوچک و بزرگ اندازه می‌شوند ما چنین می‌اندیشیم که قوی و ضعیف داریم. اما وقتی جامعه متعالی می‌شود و ضعیف در چشمان من و تو، بتواند بی‌دغدغه و هراس به همان حقی برسد که خداوند به او داده است. شاید بشود گفت دیگر قوی و ضعیف معنا نمی‌شود تا این‌که از پس آن، این دو به ذهن ما در‌آید.

 در عالم خلقت، ضعیف و قوی وجود ندارد. در محضر خداوند همه ذرات عالم، مخلوق خداوند و همه ذرات او از فیض او بهره‌مندند و هر که در مدار فیض اوست شادمان از خلقت خویش است. در میان عالم دو نوع مخلوق، به گمان خویش گاهی از خلقت خویش اعلام نارضایتی کرده‌اند این دو یکی انسان و دیگری شیطان است. درباره شیطان، اعتراض او به خداوند و پس از آن نافرمانی از خداوند را تاویل به نارضایتی از خلقت خویش (شیطان) می‌بریم و درباره انسان، نیز بسیاری از انسان‌ها، به گمان خویش از خلقت خویش ناراضی هستند و آن را اعلام می‌کنند.

با توجه به آموزه‌های قرآنی که خداوند پس از خلقت، آنگاه که می‌خواست بار امانت به دوش انسان بگذارد از او «قالوا بلی» گرفته است، چگونه می‌شود بعضی از آدمیان به جایی می‌رسند که از اعلام رضایت خود پشیمان شده و ناخرسند می‌‌شوند؟ به نظر می‌آید انسان‌ها از خلقت خویش شادمانند و از قالوا بلی که گفته‌اند نیز شادمان‌تر هستند، اما هرگاه خود یا دیگری مانع این شادمانی می‌شوند به بی‌تعادلی و ناشادمانی گرفتار می‌‌شوند. در جامعه انسانی، مانع ارتباط با خدا شدن غم، غصه، افسردگی و حتی خودکشی می‌آورد.

در جامعه انسانی مانع ارتباط با خدا هر که و هر چیز باشد ضعیف و قوی درست می‌کند. از همین‌رو در جامعه متعالی پیامبر اسلام هیچ مانع ارتباطی، مخلوق با خدا، وجود ندارد. اگر چنین شد در آن جامعه ضعیف به زعم ما می‌تواند بدون هیچ مانعی به حق خویش برسد و در جامعه‌ای که ضعیف و قوی در تصور ما یکسان بتوانند بدون هیچ دغدغه‌ای با خدا عشق‌بازی کنند، آیا آن جامعه یک جامعه متعالی نیست؟ در چنین جامعه‌ای آیا به خدا برنگشته‌ایم؟ ایران می‌خواهد یک جامعه قرآنی و یک جامعه محمدی باشد.

آیا در این جامعه ما نباید کاری کنیم ضعیف و قوی نداشته باشیم؟ چه اتفاقی می‌افتد که عده‌ای ضعیف و عده‌ای دیگر قوی پنداشته می‌شوند؟ آن اتفاق این است که ما گمان می‌کنیم خود ما کسی یا چیزی هستیم. باید از این گمان تهی شویم.

آنگاه تنها خدا می‌ماند و بس و تنها عاشقی می‌ماند و عشق، دیگر در اینجا نه ضعیفی وجود دارد و نه قوی که به گمان درآید! در جامعه مقدس باید گمان‌های واهی به دور ریخته شود. از‌خود‌بزرگ‌بینی تهی شویم. منیت را به دور بریزیم. آنگاه اگر چنین کنیم ضعیفانی که ما ساخته‌ایم (نه این‌که خدا ساخته باشد) به آسودگی حرف خویش را بدون هراس می‌زنند. آنگاه ما در کرسی خطابه قاضی نمی‌شویم که حریف خویش را محکوم کنیم و از او طلب همرنگی با من و بازگشت به سوی من را به جای حرف حق و خدا بخواهیم.

 در این ماه مبارک رمضان کمی به خود آمدن خوب است، کمی به یاد خدا افتادن بسیار خوب است و کمی اهل توبه شدن بسیار بسیار بهتر است اما وای به حال آن جامعه‌ای که دیگران را به خدا و حق می‌خوانند اما خود را به جای خدا می‌پندارند و هیچ حقی، حتی حق سخن گفتن و از خویش دفاع کردن را برای دیگران نمی‌خواهند. آیا اگر کسی را به هر اتهامی راندیم ولی راه بازگشت او را حتی به اندازه چند ساعت سخن گفتن بر او بستیم از امت پیامبریم که می‌گوید مردمی به تعالی می‌رسند که حق ضعیف، بدون لکنت زبان از قوی گرفته می‌شود.

دیگران را به حق خواندن وقتی میسر است که زبان ضعیف حق را پاس بداریم وگرنه همه در می‌یابند ما نه دوستدار خدا و حقیم که با خود و خداوند مشکل داریم که اجازه دفاع از اتهام را به دیگران نمی‌دهیم. در این شب‌ها با خداوند کمی خلوت کنیم و دعا کنیم. خداوند جرات توبه به ما عنایت کند، نه این‌که به خاطر ترس از خویش فقط توبه را برای دیگران بخواهیم.

آرمان:میراث دولت برای روحانی!

«میراث دولت برای روحانی!»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم دکتر علی قنبری است که در آن می‌خوانید؛طی روزهای گذشته دولتمردان سعی کرد‌ه‌اند پرو‌ژه‌های ناتمام خود را به عنوان میراثی ارزشمند برای دولت بعدی معرفی کنند و ادعا می‌کنند به قدری پرو‌ژه در آستانه افتتاح دارند که دولت بعدی نیازی به شروع کار جدید ندارد. اما یکی از مشکلات اقتصادی ما در دولت دهم این بود که برخی کارهای عمرانی براساس رفتارها و نظرات شخصی انجام می‌شد و در تصویب آنها چندان خبری از برنامه‌ریزی یا در نظر گرفتن ضرورت‌های اقتصادی- اجتماعی و سیاسی نبود و برخی از این پروژه‌های عمرانی بدون توجیه فنی لازم شروع شده که نتیجه آن وجود 3 هزار طرح نیمه‌تمام در کشور است که افتتاح آنها هزاران میلیارد تومان هزینه لازم دارد. وجود 3 هزار طرح نیمه‌تمام در کشور مصداق کامل برنامه‌ریزی نامناسب برای پروژه‌های عمرانی است. طرح‌هایی که با نظر شخصی فرد یا افرادی بدون مطالعه دقیق و علمی کامل آغاز به‌کار کرده است.

دولت آینده باید یک بررسی جامع و کامل روی این پروژه‌ها انجام دهد و آنهایی را که توجیه اقتصادی و اجتماعی برای انجام شدن ندارد، از برنامه دولت کنار بگذارد چراکه به قولی جلوی ضرر را از هرجا که بگیرید، فایده است. باید در دولت بعدی به شکلی رفتار شود که مانع هدررفتن منابع ملی باشیم و برنامه‌ها و پروژه‌ها با توجه به منابع محدود در کشور و امکانات موجود، برنامه‌ریزی و اجرا شوند.

یکی از بزرگ‌ترین مشکلات دولت آقای روحانی، مواجهه با برخی طرح‌ها و تصمیمات غیرکارشناسی و غیرعملی است. این تصمیمات وقتی ایجاد می‌شد که به جای کار کارشناسی، توصیه‌های فردی و منافع گروهی ملاک تصمیم‌گیری شده بود. درحالی که هر استانی و هر شهرستانی دارای کمیته برنامه‌ریزی برای منطقه خود است، اما بعضا برنامه‌ریزی خارج از این قالب‌ها صورت می‌گرفت.

اکنون بسیاری از طرح‌ها در شهرهای کوچک کلنگ زده شده و این توقع را بین مردم به وجود آورده که در دولت بعدی افتتاح شود، درصورتی که کمبود منابع به خاطر کسری بودجه، کاهش فروش نفت، تحریم‌ها و... دست دولت را در برخی از موارد بسته است. اولویت بسیاری از مناطق کشور در حال حاضر تلاش برای حل مشکل اشتغال است تا مواردی که دولت فعلی آنها را تصویب کرده است.

اگر تیم دولت آینده همان‌طور که خود گفته بود در عرض 100 روز بتوانند اولویت‌های هر منطقه و هر صنعت را براساس توجیهات سیاسی اقتصادی مشخص و این اولویت‌ها را برای مردم تبیین کند، می‌تواند مردم را همراه خود داشته باشد و مردم نیز خواهند پذیرفت که توان کشور به جای آنکه صرف پروژه‌های هزینه‌بر و بدون بازده شود در راه اشتغالزایی یا مواردی از این دست هزینه شود.

ابتکار:مگر تاریخ مصرف رای 24 خرداد تا 12 مرداد 1396 نیست؟

«مگر تاریخ مصرف رای 24 خرداد تا 12 مرداد 1396 نیست؟»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم سید علی محقق است که در آن می‌خوانید؛هر چقدر که در روزهای شنبه و یکشنبه پس از انتخابات، بر روی پرده و در وادی تعارف، همه جناح‌های سیاسی کشور از انتخاب دکترحسن روحانی و رای مردم به اعتدال و تغییر سرخوش و گشاده‌رو نشان می‌دادند، این روزها و در آستانه شنبه تنفیذ و یکشنبه تحلیف، پشت پرده‌های ناخوشی در حال عیان شدن است و به تدریج از تنگ نظری و طلبکاری گروه‌های بازنده و احوال بد سیاست ایرانی رونمایی می‌شود.

در هفته ای که گذشت همه خبرهایی که از نیاوران و دفتر رئیس جمهور منتخب به بیرون درز می‌کرد، یک وجه مشترک داشت و آن این که آقای روحانی در چینش اعضای کابینه و انتخاب مجریان برنامه هایش در دولت با مقاومت‌های پیدا و پنهانی خارج از قاعده بازی مواجه شده است. گفته می‌شود خط و نشان‌ها و سهم خواهی‌ها بیش از آنی شده که پیش از این می‌نمود.

می‌گویند رئیس جمهور منتخب علیرغم میل، برروی نام برخی از گزینه‌های اصلی خود خط قرمزکشیده‌است تا شاید کابینه در همین گام اول از فیلتر مجلس به سلامت عبور کند.

خبرگزاری‌ها و سایت‌های خبری اصولگرا حتی پیروزمندانه خبر داده اند که نزدیکترین فرد به رئیس مجلس و اکثریت اصولگرای پارلمان، گزینه نهایی رئیس جمهور برای تصدی وزارت کشور خواهد بود. این خبر یعنی اینکه دارنده اصلی ترین کرسی کابینه در دولت تدبیر و امید، مجری سیاست داخلی رئیس جمهور و رئیس و برگزیننده استانداران و فرمانداران 31 استان و صدها شهرستان کشور قرار است خارج از حلقه یاران و همراهان رئیس جمهور و معتقدان به برنامه‌های اصلاحی او که اکثریت مردم بدان رای داده اند، انتخاب شود.

ظاهرا سهم خواهی از کابینه محدود به مورد خاص وزارت کشور هم نیست و روحانی به شدت تحت فشار است تا از تعدادی از مردان خود به نفع سربازان دیگران بگذرد. اما از همین یک مورد خاص می‌توان چنین تفسیر کرد که بازندگان محترم به پشتوانه فیلترهای در اختیار خود و با بهانه جویی کاسب‌کارانه از ماجراهای 88 این بار به تبدیل دولت به «شرکت سهامی خاص!» اعتقاد پیدا کرده‌اند و از قضا سهام درشت، پربازده و آینده دار را هم برای خود می‌خواهند.

در این بین، این که با واگذاردن وزارتخانه‌های راهبردی به گزینه‌هایی خارج از خط فکری رئیس جمهور و جریان اعتدال، چه بر سر وعده‌های روحانی و مطالبات اکثریت و اعتماد مردم به او می‌آید، هم ظاهرا مشکلِ شخص آقای رئیس جمهور خواهد بود.

انگارعده ای با خود عهد کرده اند که این بار هم، نه در میانه راه، که « گربه را دم حجله بکشند». انگار اراده ای بر آن است که پیش از ورود روحانی به پاستور به رئیس جمهورمنتخب و به مردمانی که پس از هشت سال سخت، با هزار امید و آرزو، به او، به حمایت کنندگان او و به برنامه هایش رای داده اند، حالی کنند که «اینجا کجاست و ما که هستیم»!

کنار هم قراردادن خبرها و شنیده‌هایی از این دست با سخنان طرح شده از سوی برخی بزرگان از جمله اظهارات روز پنج شنبه آیت الله هاشمی تایید کننده این روایت است که روحانی تحت فشار است و در آستانه تحلیف روزهای سختی را پست سر می‌گذارد. هاشمی در گفت وگو با جمعی از نمایندگان مجلس با هشدار درباره خطر رجحان منافع باندی به منافع ملی، گفت که «اگر بگذارند، روحانی به اعتماد و امیدواری مردم پاسخ شایسته خواهد داد. » وی با اشاره به جمله تاریخی رهبر معظم انقلاب در روز انتخابات مبنی بر این که «رأی مردم حق‌الناس است» گفت که این جمله فقط برای روز انتخابات نبود و به روزهای قبل از آن و به ویژه بعد از آن هم مربوط می‌شود.

اصول متعدد قانون اساسی هم موید همین نظرگاه است و بر اساس قانون رای مردم در 24 خرداد امسال تا روز 12 مرداد سال 1396 اعتبار و تاریخ مصرف دارد. آقای روحانی هم به پشتوانه این رای حداکثری موظف است و خود را مکلف می‌داند که از اکنون تا زمانی که این رای معتبر است، بر اصولی که خود به مردم وعده داد پای بند باشد و در صیانت از حقوق آنان و تحقق خواسته‌های آنان بکوشد و پای بفشرد. کما اینکه انتخاب گزینه‌هایی همسو و همراه برای عملیاتی کردن این اصول و وعده ها، اولی ترین و مهم ترین نشانه پافشاری رئیس جمهور بر اصول خود خواهد بود.

اما متاسفانه تجربه‌های بسیار نشان داده است که هنوز هم جماعتی که جمهوریت نظام و سهم مردم از مشارکت در امور را نه مستمر که تاریخ انقضای آن را فقط تا روزهای شنبه پس از هر انتخابات می‌دانند،‌ هم کم نیستند و هم گاه سُمبه‌های پر زور دارند. هیچ گاه هم قرار نیست بیکار بنشینند و «بگذارند» کارها آنگونه که باید و آن طور که مردم مطالبه می‌کنند پیش برود. امید که در این روزهای سخت آقای رئیس جمهور زیر این دسته از فشارها کم نیاورد و در صیانت از خواسته‌های مردم و کوشش برای تحقق آنها «وا» ندهد...

اعتماد:بی پرنسیپ ها امیدتان را ناامید نکنند

«بی پرنسیپ ها امیدتان را ناامید نکنند»عنوان یادداشت روز روزنامه اعتماد به قلم جواد دلیری اسن که در آن می‌خوانید؛بازار سیاست در ایران تعطیل بردار نیست. نمی توان کرکره دکان سیاست را پایین کشید که غبار غرض ورزی و سحاب سیاست بازی وجود دارد. هرجا که ردپای سیاست دیده می شود، ستیز و تعارض به گونه های مختلف خود را باز می نمایاند. این اما از مشخصه های سیاست ورزی است. رقابت برای قدرت روندی پایان ناپذیر است که در همیشه تاریخ همچون یک قانون بر بازی سیاست حکمفرما بوده و خواهد بود. ممکن است شکل و شمایل رقابت و ستیزه تغییر کند، اما از اصل آن گریزی نیست. پس نباید از بروز و تشدید گاه و بیگاه تنش های سیاسی که نقطه اوج رقابت است، چندان حیرت زده، برآشفته یا ناامید شد. بالعکس اوج و فرود مداوم تنش های سیاسی، گویای جریان داشتن زندگی سیاسی است، اما آنچه سبب بیمناک شدن جامعه است، عدم پذیرش قواعد رقابت سیاسی و استفاده از ابزارهایی است که می تواند جامعه را بحرانی سازد.

آنچه سیاست ایران را به آسیب و آفت می کشاند، بیماری شایع «ناهنجاری سیاسی» است، «ناهنجاری سیاسی» خود را در آغوش غفلت غلتاندن تا هیچ سپیدی به چشم نیاید، است. پاره یی سیاسیون، به این بیماری خو کرده اند. تا این بیماری در جان سیاست ورزان باقی است، هذیان غوغاسالاری هم ادامه خواهد داشت و تا این هذیان غوغا می کند، صدای صاف در گوش ها نمی نشیند. اما چرا رفتار ناهنجار سیاسی در ایران بروز می دهد؟ یکی از دلایل این است که بسیاری از جریانات سیاسی در کشور ما هویت دقیق ندارند. نه موضع روشنی درباره مسائل جامعه می گیرند و نه دارای مرزهای شفاف با سایر جریانات هستند.

همین بی چهرگی مانع از آن می شود که مردم بتوانند تکلیف خود را با آنان روشن کنند. به ماجرای این روزهای کشمکش بر سر فهرست وزرای کابینه حسن روحانی نگاه کنید، یا به فشار های نهان و آشکار بر فهرست میهمانان داخلی و خارجی مراسم تحلیف نظری بیندازید، قبول خواهید کرد که بیماری ناهنجاری سیاسی در فضای کشور حاد شده است، این رفتار نه رقابت و سیاست ورزی که منازعه یی غیرطبیعی و ناهنجار سیاسی است و نشانی از بی پرنسیپ ها در بازار سیاست در ایران. هرچه به ؟مرداد، روز برگزاری مراسم تنفیذ و تحلیف رییس جمهور منتخب ایران نزدیک می شویم فشارها بر حسن روحانی افزایش می یابد. هدف بخشی از این سمت گیری ها اثرگذاری بر تصمیم او درباره ترکیب کابینه آینده است. آنهایی که دستی در سیاست دارند، می گویند که چهار وزارتخانه کشور، اطلاعات، ارشاد و علوم از همه مهم ترند. طرفداران فلان نامزدی که در این انتخابات 4 میلیون رای بیشتر کسب نکرد اکنون سهم خواهی می کنند.

روزنامه عصبانی اصولگرا دایما بر این طبل می کوبد که ای داد و فغان کابینه دارد از دست می رود، آن چهره می گوید افرادی در کابینه باشند که «بوی فتنه ندهند.»

در کنار همه اینها، البته روحانی و تیم مشاورین همراه وی مشغول آخرین رایزنی ها برای بستن اسامی کابینه یازدهم هستند و طبیعی است که بنا بر وعده هایی که داده شده، اصل بر حضور چهره های معتدل، شایسته و موفق است: چهره هایی که حضورشان در کابینه نماد و نشانه یی از ایران بزرگ با همه تنوع سیاسی، جنسیتی، قومی، مذهبی و طبقاتی باشد.

اصولگرایان تندرو و آنهایی که انتخابات را یک شکست برای هویت و گفتمان سیاسی خود تلقی کرده اند، نه تنها حاضر نشده اند که نجیبانه و صادقانه این شکست را بپذیرند، بلکه کوشش می کنند با اعمال فشار بر روحانی به او اجازه ندهند که مدیران او به طور آزاد و فراجناحی انتخاب شوند. کابینه فراجناحی، آن چیزی که آقای روحانی قول آن را داده است، بهترین راهبرد سیاسی در شرایط فعلی است. این انتخابات، محصول رای و حمایت طرفداران اصلاحات و اصولگرایان معتدل است. ائتلاف دو رویکرد سیاسی در حمایت از یک کاندیدای مشترک شاید نخستین باری است که در تاریخ بعد از انقلاب صورت می گیرد. این پدیده را باید به فال نیک گرفت و کوشش کرد که بیشترین بهره را از این تحول سیاسی به دست آورد. کوشش آقای روحانی در این راستا بدون شک به ایجاد یک خط میانه و اعتدال گرا در سیاست ایران خواهد انجامید. اما شایعات و خبرسازی ها، انتشار خودسرانه و ناهماهنگ گمانه زنی ها، عدم شفافیت خبری درباره آرایش کابینه، چیره دستی رسانه ها و سایت های اصولگرا در عملیات روانی و تبلیغی نسبت به تیم رسانه یی روحانی سبب شده است که نوعی آشفتگی و سردرگمی و روزنه های تاریک ناامیدی در میان هواداران روحانی به طور خاص و افکار عمومی به طور عام نسبت به توانایی دکتر روحانی در معرفی همکاران هماهنگ و توانمند در کابینه به وجود آید.

به نظر می رسد سهم خواهان و افرادی که در نقطه مقابل او قرار داشته اند، تلاش می کنند با شلوغ کاری به مطلوب خود برسند و اگر نتوانند تلاش می کنند امتیازات روحانی را بسوزانند و با بالابردن مطالبات افکار عمومی و حامیان روحانی دوباره فضای امید را به ناامیدی تبدیل کنند. این اشکال به ستاد سیاسی و رسانه یی روحانی وارد است که نتوانستند ارتباط منطقی با ارباب رسانه ها و افکار عمومی بگیرند و حداقل هفته یی یک بار فرآیندهای کاری تیم همکار دکتر روحانی را گزارش دهند و به ابهامات و شایعات به صورت شفاف پاسخ دهند. اما اکنون درست تر آن است که همگان اجازه دهند رییس جمهورمنتخب، همکارانش در دولت را خودش انتخاب کند.قطعا روحانی دایه مهربان تر از مادر نمی خواهد خود می داند با مقامات عالی چگونه رایزنی کند، ازرای مجلس چگونه پیروز بیرون بیاید و از نظر اخلاقی و سیاسی روحانی نیز آگاه است که به حذف و اضافه های تحمیلی تن ندهد. می داند که وعده داده فضای امنیتی را به فضای سیاسی تبدیل نکند و آزادی فعالیت احزاب و فکر و اندیشه را فزون تر کند و بر همین سیاق وزیرانی بگمارد که طرح و برنامه او را پیش ببرند. او به خوبی می داند ضرورت دارد در این روزهای باقی مانده که فشار سهم خواهان و شایعه سازان و افراطیون بر او رو به فزونی است، به گونه یی عمل کند که احساس جامعه به این سمت سوق پیدا نکند که رییس جمهور منتخب تحت فشار افراد یا جریان های سیاسی ناگزیر از گزینش افرادی شده است که مد نظرش نبوده است.

حامیان روحانی هم بر این نکته توجه کنند قرار نبوده در این انتخابات همه چیز وفق مراد آنان شود، همین که کابینه از افراد معتدل و کاردان و متخصص برگزیده شود گامی رو به جلو است، نمی توان اکنون انتظار داشت مثلافلان چهره برجسته اصلاحات عضو کابینه شود یا فلان چهره فرهنگی وزیر ارشاد نشود و آن یکی وزیر کشور یا علوم و ایضا وزیر اطلاعات اما آیا حضور چهره هایی چون محمدعلی نجفی، اسحاق جهانگیری، محمود حجتی، علی ربیعی، بیژن زنگنه، رضا صالحی، مسعود نیلی، محمدباقر نوبخت، محمدجواد ظریف، مسعود سلطانی فر، محمود واعظی و... در کابینه خود یک پیروزی و چند گام به جلو نیست؟

بازار سیاست در ایران تعطیل بردار نیست، دولت روحانی در ابتدای راه است و سهم خواهان و شایعه سازان و آنان که هدف شان ایجاد مانع خواهد بود نیز کار خود را تعطیل نخواهند کرد، آنان نشان داده اند نه تنها بر کابینه فشار می آورند، در تنظیم لیست میهمانان داخلی و خارجی مراسم تحلیف هم اثر گذارند، آنان فردای تحلیف هم بهانه یی دیگر می تراشند اما آنچه ضروری و لازم است امید و اعتماد به دولت منتخب و همراهی و همکاری با او در عین نقد مشفقانه است، اینچنین بی پرنسیبی دربازار سیاست ایران رخت خواهد بست، به امید چنین روزی.
    
دنیای اقتصاد: استراتژی‌های مکمل جنبش مدنی ضد تحریم

 استراتژی‌های مکمل جنبش مدنی ضد تحریم»عنوان     سرمقاله    /
   



محسن جلال پور
مروری کوتاه بر تاریخ پر فراز و نشیب ایران نشان می‌دهد که ایستادگی مقابل بیدادگری و دفاع از حق از جمله خصائل مردم این سرزمین بوده است؛ خصلتی که هیچ‌گاه در برابر قدرت و خشونت و سبعیت دشمنان این مرز و بوم از خاطر مردمانش نرفته است و همچنان نیز ادامه خواهد داشت.

این برهه از تاریخ نیز برای ایرانیان مستثنی از گذشته‌های پرتلاطم نیست. امروز نیز ایرانیان فهیم، صلح‌دوست و با فرهنگ در عین پافشاری بر تعامل با دیگر مردمان و سرزمین‌ها حاضر نیستند ذره‌ای از حقوق انسانی، قانونی و عرفی خود در بهره‌مندی از مواهب طبیعی و دستاوردهای دانش بشری کوتاه بیایند. هر چند که اکنون نیز ظالمان و زور‌گویان از تبار ستمگران پیشین همچنان بر خوی و منش جابرانه خود پای می‌فشارند و با دستاویز قرار دادن بهانه‌ای موهوم و با اعمال محدودیت‌های مختلف در حوزه فناوری، تجارت، مسافرت و... به دنبال منزوی کردن ملت ایران و وادار ساختن آنان به دست شستن از حقوقشان هستند.

در این مسیر نیز تمامی ادعاها و قوانینی را که عمدتا خود مبدع و مصوب آنها بوده‌اند، نادیده انگاشته و با ایجاد محدودیت‌های بانکی، دستیابی بیماران ایرانی را به دارو، تجهیزات پزشکی و... با مشکل مواجه ساخته‌اند. با وجود تمام این ناجوانمردی‌ها و پیامدهایی که از محل چنین رفتارهایی گریبانگیر مردم بزرگوار ایران شده است؛ اما این ملت بزرگ و ریشه‌دار باز هم برای احقاق حقوقشان در پی استفاده از مدنی‌ترین و آرام‌ترین روش‌ها هستند و قصد دارند با تشکیل کمپین‌های ضدتحریم، وجدان ملت‌های آزاده جهان و فطرت‌های انسان‌های پاک‌نهاد را مخاطب قرار دهند تا از عمق ظلمی که دولت‌هایشان به ملتی که تنها گناهش پافشاری بر حقوقش است، آگاه سازند. گذشته از بایستگی و شایستگی این حرکت، نکته دیگری که در کنار این اقدام و حرکات مشابه آن باید مورد توجه قرار گیرد، مسوولیت و وظیفه‌ای است که دولتمردان خود ایران در قبال معیشت و اقتصاد کشور در دوران تحریم بر عهده دارند.

واقعیت این است که معضلات اقتصادی که تاکنون عارض کشور شده‌است، اگر چه عمدتا بر اثر فشار تحریم‌ها سر باز کرد، اما ریشه در مشکلات ساختاری اقتصاد دولتی و نفتی ایران دارد. حتی می‌توان گفت که بخش نفتی تحریم‌ها، باعث اجبار دولت به کنکاش در اموری شده است که درسال‌های پس‌از 84مورد غفلت قرار گرفت. مشکل حاد بیماری هلندی در اقتصاد ایران نه تنها ربطی به تحریم‌ها ندارد، بلکه بیراه نیست اگر بگوییم، تحریم‌ها باعث تغییر مسیر درجهت حل این مساله شده‌است.

از این‌رو است که باید درکنار و همزمان با تلاش برای رفع تحریم‌ها باید برای افکار عمومی ایرانیان روشن کرد که علت عمده مصائب اقتصادی ما اتکای بی‌اندازه بر ثروت زیرزمینی متعلق به نسل‌های آینده به جای سرمایه‌گذاری در امور زیربنایی است.

ما باید شهامت بیان این واقعیت را به ملت بزرگ ایران داشته باشیم که برگشت به دوران رویایی سفرهای ارزان به سواحل مدیترانه و خرید کالاهای مصرفی روز دنیا با بهای نازل به پایان رسیده است و حتی اگر در صورت برداشته شدن تحریم‌ها و افزایش فروش نفت درآمد ارزی کشور مجددا به سطوح قبلی افزایش یابد، روا ندارند که این ثروت ملی فرانسلی خرج رفاه ساختگی صرفا یک یا دو نسل شود.

این یک واقعیت است که اگر در قالب تشکیل کمپین مردمی ضد تحریم به دنبال نقش‌آفرینی‌های بیشتر برای نهادهای مدنی و غیردولتی در عرصه‌های مختلف از جمله حوزه بین‌المللی هستیم، باید با ایجاد تغییراتی بنیادین در اقتصادمان بسترهای لازم را برای حضور و فعالیت مردم فراهم آوریم. تجربه نیز نشان داده که هرزمان دولت به فعالان بخش خصوصی به‌عنوان نمایندگان مردم در اقتصاد اعتماد کرده، نتایج بسیار مثبتی در راستای برقراری ارتباط با سایر ملت‌ها و خنثی‌سازی تهدیدات دشمنان نصیب شده است. اقدامات درخور توجه بخش خصوصی کشور طی دو سال اخیر در خنثی سازی تحریم‌ها، نمونه‌ای از این موفقیت‌ها است.

در همین راستا و از منظر اقتصادی نیز شاید درکنار ارائه پیشنهاد و راهکار برای برداشته شدن تحریم‌ها که همگی با  آن همداستان هستیم، واجب باشد با استفاده از ظرفیت علمی موجود در کشور به ارائه پیشنهادهایی در راستای بنیان‌گذاری اقتصاد ملی و مقاومتی بپردازیم.
موارد ذیل را می‌توان به عنوان سرخط این پیشنهادها مورد بررسی قرار داد:

- برنامه‌ریزی برای کوچک کردن بدنه اجرایی دولت؛

- محدود کردن برداشت سالانه از ثروت فرانسلی زیرزمینی و شناور سازی نرخ ارز؛

- واقعی‌سازی و همگن‌سازی قیمت تمامی حامل‌های انرژی بر پایه قیمت نفت خام فوب خلیج فارس؛

- تغییر قوانین مالیاتی وحسابداری به منظور محاسبه صحیح هزینه استهلاک دارایی‌های شرکت‌ها  و عدم شناسایی سود واهی و تقسیم آن برای سال‌های متمادی؛

- کاهش قابل توجه تمامی تعرفه‌های وارداتی؛

- استقلال بانک مرکزی و ایجاد سقف برای خلق پول؛

- حذف حداکثری قوانین تا حد امکان؛

- کاهش برداشت و تولید و فروش نفت خام به حداقل میزان ممکن و هزینه کرد؛

- واگذاری مدیریت و نه فقط قسمتی از سهام شرکت‌های دولتی به بخش خصوصی (نه شبه خصوصی یا نهادها) و اجازه ورشکستگی شرکت‌ها.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۱
محفوظ
Iran, Islamic Republic of
۱۴:۰۴ - ۱۳۹۲/۰۵/۰۹
۰
۰
بزرگترین گناه اصحاب قلم وارونه نشان دادن حقایق به مردم است. حق را باطل و باطل را حق جلوه دادن

نیازمندی ها