سرمقاله برخی روزنامه‌های صبح پنجشنبه

جشن ایمان و اعتدال

سرمقاله روزنامه‌های صبح شنبه

پیام منفی تحریم‌ها به ایران

روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «مذاکره با گیوتین»،«راهنمای جامع آزادسازی قدس»،«آیپک ریکا!»،«تنش‌های سیاسی آفت آموزش و پرورش»،«پیام منفی تحریم‌ها به ایران»،«احساس من از واپسین روز احمدی‌نژاد»،«درس‌های یک روز بزرگ»،«حق‌الناس»،«آمریکا جرأت روبه‌رو شدن با ایران را ندارد»،«قضاوت تاریخ درباره احمدی نژاد»،«جنبش مدنی ضد تحریم؛ سه پرسش کلیدی»
کد خبر: ۵۸۴۹۳۹
پیام منفی تحریم‌ها به ایران

خراسان:مذاکره با گیوتین

«مذاکره با گیوتین»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم سیدحمید حسینی است که ر آن می‌خوانید؛مجلس نمایندگان آمریکا طرح جدید اعمال تحریم های نفتی و مالی علیه ایران را به تصویب رساند. این طرح که به گفته بسیاری از منابع خبری به معنای قطع کامل رابطه تجاری با ایران است برای اجرایی شدن باید در ماه سپتامبر در مجلس سنا بررسی و تصویب و سپس به امضای باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا برسد. این طرح در مجلس نمایندگان درحالی به تصویب رسید که طی روزهای گذشته مجموعه ای از اخبار نسبتا مثبت و مبتنی بر موضعی عقلانی تر همچون نامه ۱۳۱ نماینده کنگره مبنی بر ضرورت گفت وگوی اوباما با دولت جدید ایران ،تعلیق ارسال لایحه تشدید تحریم های سالانه ایران و کاهش برخی تحریم های اقلام پزشکی منتشر شده بود. حال سوال این است که تصویب این طرح در مجلس نمایندگان آمریکا به چه معناست و آیا اصولاً می توان بر اساس آن چه در مجلس نمایندگان اتفاق افتاده است و همچنین انتقاد تلویحی کاخ سفید از این مصوبه قائل به اختلاف نظر در هیئت حاکمه آمریکا درباره نحوه مواجهه با ایران شد.

 در طی سال های اخیر واشنگتن رویکرد اعمال تحریم های یک جانبه و خارج از چارچوب سازمان ملل را برای مجبورکردن ایران به عقب نشینی از موضع خود درباره برخورداری از حق بهره برداری از فناوری هسته ای صلح آمیز در پیش گرفته است. استراتژی «فشار و مذاکره» در این رویکرد به عنوان نقطه کانونی و محوری مواجهه آمریکا با ایران همواره در دستور کار کاخ سفید بوده است.

 بر این اساس مذاکره با ایران باید در شرایطی انجام شود که فشارهای تحریمی و سیاسی در اوج قرار داشته و ایران در موضع تعیین شرایط نباشد. آن چه در مجلس نمایندگان آمریکا تصویب شد را نیز می توان در همین راستا ارزیابی کرد. البته این مسئله نافی وجود ۲ رویکرد «حامیان گفت وگو با ایران» و «حامیان تشدید تحریم و برخورد سخت» در میان هیئت حاکمه آمریکا نیست اما آن چه محل بحث ماست اهداف این ۲ رویکرد می باشد.

در تحلیل علل و چرایی نحوه رفتار آمریکا با ایران البته برخی با توجه به مواردی چون نامه ۱۳۱ نماینده و همچنین تعویق ارسال لایحه سالانه تشدید تحریم های ایران از سوی کنگره به کاخ سفید قائل به وجود اختلاف نظر در درون هیئت حاکمه آمریکا در خصوص ایران هستند و آن چه در روز چهارشنبه گذشته در مجلس نمایندگان اتفاق افتاد را نیز نشانه ای از این اختلافات می بینند اما نگاهی دقیق تر به چگونگی تصویب این طرح و ترکیب رای دهندگان و زمان بندی اجرای آن واقعیت دیگری را نشان می دهد. با روی کارآمدن اوباما و تغییر رویکرد وی بر خلاف دولت بوش نسبت به جایگاه نهادهای بین المللی ،دولت اوباما همواره سعی کرده است بخش زیادی از اهداف سیاست خارجی خود را در قالب استفاده از قابلیت های این نهادها پیگیری نماید.

در خصوص پرونده هسته ای ایران نیز دولت اوباما با تمرکز بر این رویکرد سعی نمود تا به طور پررنگ تری در قالب ۱+۵ عمل و اهداف خود را در این قالب به پیش ببرد. به طور طبیعی حرکت در این قالب محدودیت هایی را برای آمریکا ایجاد می کرد از جمله این که باید نظرات دیگر اعضا به خصوص چین و روسیه را در قبال ایران به نظرات خود نزدیک تر می کرد در این میان یکی از مواردی که همواره در فرآیند اجماع سازی آمریکا علیه ایران مشکلاتی را برای دولت اوباما به وجود می‌آورد برخی تندروی ها و طرح های کنگره علیه ایران به ویژه در حوزه تحریم ها بوده است.

طرح هایی که به باور کاخ سفید به دلیل رویکردهای خیلی سختگیرانه کنگره اجماع نسبی به وجود آمده در ۱+۵ علیه ایران را به خطر می انداخت اما با کمال تعجب به رغم آن که تحریم های جدید مصوب مجلس نمایندگان آمریکا شدیدترین تحریم هایی است که تاکنون علیه ایران مطرح شده است، کاخ سفید چندان مخالفتی با این تحریم ها نداشت حتی موضع گیری «ماری هارف» سخنگوی وزارت خارجه آمریکا پس از تصویب این تحریم ها نیز چیزی بیش از یک مخالفت تلویحی با این طرح نیست. نکته بعدی درباره مصوبه مجلس نمایندگان آمریکا برای تشدید تحریم های ایران تعداد آرای این مصوبه است.

در حالی که یک هفته قبل از تصویب این طرح در مجلس نمایندگان ۱۳۱ عضو کنگره در نامه ای به اوباما خواستار استفاده از «فرصت گفت وگو» با دولت جدید ایران شده اند و در حالی که اکثر تحلیل گران و اتاق های فکر طرح این تحریم ها و تصویب آن را علامتی اشتباه به تهران در زمانی اشتباه عنوان کرده اند این مصوبه با رأی بالای ۴۰۰ عضو مجلس نمایندگان به تصویب رسیده است حال سوال این است که ۱۳۱ عضو کنگره (که البته برخی از آنان عضو مجلس سنا هستند) که پای نامه مذکور را امضا کرده اند چگونه به این طرح رأی مثبت دادند. همچنان که یکی از طراحان اصلی این طرح نیز در گفت وگو با خبرنگاران به وضوح به رأی مثبت برخی امضا کنندگان نامه ۱۳۱ عضو کنگره به این طرح اشاره کرد.
نکته بعدی زمان بندی اجرای این طرح می باشد. بر اساس آن چه اعلام شده است این مصوبه در سپتامبر (شهریور و مهرماه) در مجلس سنای آمریکا که البته بر خلاف مجلس نمایندگان ترکیب غالب اعضای آن را دموکرات ها تشکیل می دهند بررسی می شود. در صورت تصویب این طرح در مجلس سنا این مصوبه نهایتاً برای اجرایی شدن باید به امضای رئیس جمهور آمریکا برسد. جالب آن است که منابع نسبتاً موثق پیش بینی می کنند که دور بعدی مذاکرات 1+5با ایران سپتامبر آغاز خواهد شد.

بنابراین با کنار هم قرار دادن ۳ قطعه این پازل می توان دریافت آن چه در مجلس نمایندگان آمریکا به تصویب رسیده است، چیزی خارج از رویکرد کلی و استراتژی چند ساله واشنگتن یعنی «مذاکره تحت فشار» در قبال ایران نیست. کاخ سفید با علم به گزندگی تحریم های جدید امیدوار است که این تحریم ها در دور جدید مذاکره هسته ای به مثابه گیوتینی عمل کند که در پای میز مذاکره روی سر ایران نگه داشته شده است. چیزی که «مارک دوبووتیز» از مشاوران کنگره آمریکا و از اعضای بنیاد دفاع از دموکراسی به صراحت به آن اشاره می کند: «دولت (آمریکا) به اهرمی قوی در دور بعدی مذاکرات نیاز دارد. هدف از تحریم های جدید، تولید برگ قوی برای دولت در مذاکره آینده با ایران است».

در برآیند کلی مجلس نمایندگان آمریکا اکنون در فرآیند استراتژی مذاکره تحت فشار نقش پلیس بد را ایفا می کند و آن چه به تصویب رسیده را نمی توان خارج از این فرآیند تصویر کرد. تجربه اعمال رویکرد مذاکره تحت فشار با ایران نشان داده است که ایران حاضر به تسلیم در قبال این رویکرد نیست و عملاً این سیاست روند مذاکرات چند ساله درباره فعالیت های هسته ای ایران را به بن بست نزدیک کرده است. یافتن راهی برای حل مسئله هسته ای ایران از مجرای نهادهای تخصصی و فنی همچون آژانس می گذرد و اگر قرار باشد آمریکا با استفاده از قدرت اجماع سازی مسئله هسته ای همچنان این موضوع را گروگان حل یا تحت فشار گذاشتن ایران در موضوعات دیگری چون صلح خاورمیانه، سوریه، خلیج فارس و... قرار دهد نمی توان امیدی به نتیجه بخش بودن مذاکرات آتی حتی با توجه به روی کار آمدن دولتی جدید در ایران داشت.

کیهان:راهنمای جامع آزادسازی قدس

«راهنمای جامع آزادسازی قدس»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم سعدالله زارعی است که در آن می‌خوانید؛«قدس را چه کسی و چگونه آزاد می‌کند» این اساسی‌ترین سؤال جهان اسلام طی حدود هفت دهه گذشته است این پرسش در جای خود حاکی از این باور قطعی است که قدس حتما باید آزاد شود و این یک باور و «آرمان» مشترک در جهان اسلام است.

هیچ مسلمانی در هیچ کجای دنیا هر چند در موضع «اقلیت» باشد، در لزوم آزادسازی قدس و نیز «مسئولیت» خود در این موضوع تردید ندارد و اگر هنوز بیت‌المقدس به پایتخت رژیم غاصب تبدیل نشده و هنوز مسلمین فلسطینی می‌توانند در مسجدالاقصی نماز بخوانند، بخاطر این حس عمومی است. اشغال کامل قدس و قطع دست مسلمانان از آن علی‌الاصول به یک انفجار عمومی در جهان اسلام منجر می‌گردد بگونه‌ای که غرب قادر به تحمل نتایج آن نیست و از این رو حتی آمریکایی‌ها با این سیاست صهیونیستی مخالفت کرده‌اند.

اما در عین حال رژیم صهیونیستی موجودیت خود را با اشغال کامل قدس مرتبط می‌داند. از نظر بنیانگذاران اسرائیل، تا زمانی که قدس در اختیار مسلمانان قرار دارد اشغال بقیه سرزمین‌های فلسطینی و حتی سرزمین کشورهای عرب همجوار فلسطینی نمی‌تواند تثبیت اسرائیل را در پی داشته باشد چرا که وجود قدس و اماکن مقدس تاریخی آن نظیر «قبه‌الصخره» و «مسجدالاقصی» به یاد همگان می‌آورد که اینک این سرزمین توسط رژیمی یهودی غصب شده و خود این موضوع بالاخره کانون یک جنبش بزرگ ضد صهیونیستی خواهد بود. اسرائیلی‌ها واقعاً از فردا خبر ندارند خودشان می‌دانند که در این منطقه طی 300-200 سال اخیر چه حکومت‌هایی سقوط کرده‌اند و چه جنبش‌هایی پدید آمده‌اند و تغییرات چه سریع اتفاق می‌افتند آنان فراموش نمی‌کنند که به چشم بر هم زدنی «جزیره ثبات» کانون سهمگین‌ترین و پردامنه‌ترین انقلاب‌های دینی شد. آنان فراموش نمی‌کنند که طی 30 سال با وجود مخالفت جدی غربی عربی یک «جمهوری اسلامی» پدید آمد، که بی‌محابا «محو اسرائیل» را طلب می‌کند همین دیروز نتانیاهو بااشاره به اظهارنظر دکتر روحانی در مورد اسرائیل، نومیدانه تغییر به نفع اسرائیل در ایران را یک توهم خواند.

صهیونیست‌ها می‌دانند که به سادگی یک موج مردمی در شمال آفریقا رژیم‌های بن‌علی، مبارک و قذافی را ساقط کرد و حال آنکه این رژیم‌ها از مستحکم‌ترین رژیم‌های منطقه بودند. صهیونیست‌ها می‌دانند که یک گروه دینی با شمار کم به میدان مقابله با اسرائیل آمد و امروز قوی‌ترین جریان ضد صهیونیستی در منطقه به حساب می‌آید. سران تل‌آویو هنوز تلخی هزیمت از لبنان در سالهای 1996 و 2000 را در کام خودحس می‌کنند.

رژیم تل‌آویو از «حوثی‌ها» و انگیزه‌های قوی آنان در یمن خبر دارد و می‌داند که آنان در حال تمرین برای مواجهه با صهیونیست‌هایند و برایشان هیچ چیز شیرین‌تر از این نیست که در جنگ با اسرائیل بکشند و یا به شهادت برسند. رژیم تل‌آویو «صدری‌ها» و «بدری‌های» عراق را می‌شناسد و از انگیزه‌های قوی ضد صهیونیستی آنان خبر دارد کما اینکه جوانان پرحرارت کشمیری و بحرینی را بخوبی می‌شناسد و می‌داند که برای ورود در یک جنگ ضد اسرائیلی لحظه‌شماری می‌نمایند تا چه رسد به اینکه اسرائیل از انگیزه بسیار قوی میلیونها نیروی بسیجی در ایران خبر دارد و می‌داند که آنان صبح را به شب می‌رسانند در حالی که خود را برای لحظه موعود آماده می‌نمایند.

با این وصف کاملاً پیداست که رژیم صهیونیستی اگرچه از حمایت زیاد غرب و از همراهی بی‌دریغ خائنان عرب برخوردار است ولی اوضاع را برای خود خطرناک ارزیابی می‌نماید.

اسرائیل برای مواجهه با «خطرات آینده» دو راهبرد را در پیش گرفته است؛ «راهبرد درگیرسازی ظرفیت جبهه‌ای جهان اسلام» از طریق دامن زدن به اختلافات عقیدتی میان مسلمانان و به میدان فرستادن وهابیون ارهابی به نام دفاع از اهل سنت، و «راهبرد تکمیل اشغال تدریجی بیت‌المقدس» از طریق تداوم شهرک‌سازی‌ها و ادامه کوچاندن اعراب از بیت‌المقدس و همزمان با این دو استفاده از ظرفیت عناصر سازشکار در تشکیلات خودگردان و سران قطر و سعودی برای توافقی جلوه دادن سیاست تداوم شهرک‌سازی و خاتمه دادن به پرونده بازگشت آوارگان فلسطینی. رژیم صهیونیستی اگرچه چهره‌ای مصمم از خود به نمایش می‌گذارد ولی به هیچ وجه اطمینانی به آینده ندارد، حزب‌الله لبنان امروز علاوه بر مرزهای شمالی فلسطین بر مرزهای شمال شرقی فلسطین- یعنی مناطق مشترک با سوریه - نیز سیطره دارد و خود اسرائیلی‌ها معتقدند حزب‌الله از هر زمانی قوی‌تر شده و رابطه آن با دولت سوریه از همیشه قوی‌تر و عملیاتی‌تر است.

رژیم صهیونیستی در بخش میانی با دو نیروی قوی معارض مواجه می‌باشد، نیرویی مرکب از حماس و جهاد اسلامی در میانه غربی که به پشتیبانی 8/1 میلیون نفر از جمعیت عمدتا جوان ساکن غزه متکی است و نیرویی مرکب از کتائب (گردانها) فلسطینی که چندان تابع تشکیلات سازشکار محمود عباس هم نبوده و به پشتیبانی دست کم 5/2 میلیون نفر فلسطینی ساکن کرانه و قدس شرقی و جنین متکی است.

این‌ها در وقت لازم می‌توانند یک جهنم واقعی را علیه اسرائیل به وجود آورند. رژیم صهیونیستی در عین حال هیچ اطمینان خاطری از مرزهای طولانی خود با اردن و مصر ندارد، همین حالا هفته‌ای نیست که اسرائیلی‌ها چند تلفات را در مواجهه با نیروهای مرموز صحرای سینا ندهند. منطقه بزرگ سینا که عنصر اصلی شکل دهنده به معاهده استراتژیک کمپ دیوید می‌باشد عملا به یک منطقه آزاد تبدیل شده و معلوم نیست که آیا در نهایت ارتش مصر به فرض اینکه انگیزه‌ای برای حفظ امنیت به نفع اسرائیل داشته باشد، قادر به کنترل سینا خواهد بود. این ارتش طی ماههای اخیر حتی نتوانست امنیت منطقه بسیار کوچکتر مصری «طابا» در مجاورت با منطقه فلسطینی «ایلات» را که در پیمان کمپ دیوید بطور خاص از آن بعنوان «منطقه حایل» یاد شده، تامین نماید و حال آنکه از نظر تحلیلگران امنیتی، وضع امنیتی سینا مهمترین شاخص ارزیابی توانمندی یا ناتوانی ارتش مصر در مهار بحران امنیتی به حساب می‌آید.

«قدس را چه کسی و چگونه آزاد می‌کند» تا پیش از اعلام رسمی اشغال فلسطین توسط اسرائیل در سال 1327 ش، تصور می‌شد که خیزش‌های محدود محلی و حساسیت مذهبی مسلمانان و هیئت علمای متولی اماکن مقدسه فلسطین تحت رهبری حاج امین حسینی می‌تواند مانع دست‌اندازی رژیم صهیونیستی به قدس و سایر اماکن مقدس اسلامی شود اما هرچند مرحوم حاج امین و واکنش عمومی مردم نقش مهمی در دفاع از قدس داشت ولی در عمل نتوانست مانع تجاوزات صهیونیست‌ها شود و از این رو در این دوره ما بارها شاهد هجوم صهیونیست‌ها به مسجد‌الاقصی و حتی به آتش کشیده شدن آن بودیم.

پس از آنکه موجودیت رژیم منحوس اسرائیل اعلام شد، باور عمومی مسلمانان بخصوص باور جهان عرب این بود که «وحدت عربی» و «انگیزه‌های عربی» در نهایت به آزاد شدن کامل قدس و ممانعت از دست‌اندازی صهیونیست‌ها به آن می‌شود. اگر نگاهی به سخنرانی‌های رهبران عربی و شعارهایی که در اجتماعات آنان داده می‌شد و نیز مقالاتی که در دهه اول پس از اشغال فلسطین در مطبوعات عربی درج می‌شد، بیاندازیم درمی‌یابیم که عربیت مهمترین پایه خنثی‌سازی تلاش صهیونیسم در سیطره بر قدس شریف است. بعنوان مثال هفته‌نامه «الثار» که توسط گروهی فلسطینی معتقد در فاصله سالهای 1331 تا 1337 ش در لبنان به چاپ می‌رسید و یکی از اصلی‌ترین نشریات فلسطینی به حساب می‌آمد در یکی از سرمقاله‌های خود نوشت: «تنها بازگشت سیادت و سروری عرب بر سرزمین فلسطینی بصورت یک سلطه و سیطره مطلق است که طرح یهودی شدن فلسطین را خنثی می‌کند». این تریبونها در این مقطع بنحو افراط‌گرایانه‌ای روی انگیزه‌های عربیت تاکید می‌کردند ولی در عمل هیچ دستاوردی نصیب اعراب نگردید. امروز هم البته حتی در میان فلسطینی‌ها شعار ناسیونالیستی داده می‌شود و رگه‌هایی از این موضوع حتی در گروههای اسلام‌گرایی‌نظیر «حماس» هم وجود دارد ولی دیگر از آن مطلق‌گرایی خبری نیست.

امروز این اعتقاد که نه انگیزه‌های صرف فلسطینی و نه انگیزه‌های صرف عربی، نه مبارزه صرف مسلحانه و نه مبارزه صرف سیاسی، نه مبارزه صرف تشکیلاتی و نه مبارزه صرف مردمی قادر به دفاع از فلسطین و قدس هستند به یک باور نسبتا عمومی تبدیل شده است. برای آزادسازی فلسطین امام عظیم‌الشان راهی را نشان دادند که ضمن آنکه نافی انگیزه‌های عربی یا تشکیلاتی یا تسلیحاتی و یا توده‌ای نیست اما راه کاملتر و جامعتری را فراروی فلسطین قرار می‌دهد. نظریه و راه‌حل حضرت امام خمینی- قدس‌سره- چند پایه اساسی دارد؛

1- آزادی فلسطین را باید از پافشاری بر آزادی قدس آغاز کرد چرا که از یک سو قدس قلب فلسطین است و از سوی دیگر دفاع از این نقطه است که خون همه ملت‌های اسلامی را به جوش می‌آورد و در منطق عمومی بین‌المللی هم این دفاعی مشروع‌تر به حساب می‌آید چرا که قوانین بین‌المللی بیت‌المقدس را منطقه‌ای بین‌المللی به حساب آورده است.

 2- آزادسازی قدس و فلسطین مسئولیتی عمومی برای همه آزادگان دنیا و بخصوص همه مسلمانان است و در این راه میان یک فلسطینی یا یک اندونزیایی و مراکشی و... تفاوتی وجود ندارد.

 3- آزادسازی فلسطین و قدس باید با انگیزه‌های قوی دینی و با هدف احیای قدرت اسلام دنبال گردد.

 4- در آزادی قدس باید همه ظرفیت‌ اجتماعی جهان اسلام پای کار بیاید و در این صورت بدون نیاز به جنگ، اسرائیل محو می‌شود.

 5- در عین حال از آنجا که خنثی‌سازی نقشه غربی- صهیونیستی در مورد فلسطین و قدس فوریت دارد و نمی‌توان تا به میدان آمدن همه ظرفیت اجتماعی مسلمانان در سراسر دنیا صبر کرد، باید از «مسلسل‌های متکی به ایمان و قدرت اسلام» استفاده کرد.

6- آزادسازی قدس و فلسطین را باید مبدأ حل همه مشکلات جهان اسلام قرار داد و «رهایی همه مسلمانان جهان از قید اسارت و بردگی شیطان بزرگ و ابرقدرت‌ها» را به عنوان هدف نهایی و میثاق مشترک ملت‌های مسلمان مد نظر قرار داد.

 7- در مبارزه برای آزادی قدس و فلسطین باید آمریکا را به عنوان مهمترین عامل حیات رژیم غاصب از جهان اسلام طرد کرد و برای آن ملت‌ها باید به طور جدی از دولت‌های خود بخواهند که در روابط با آمریکا تجدیدنظر نموده و در برابر طرح‌های آن ایستادگی نمایند.

نظریه امام برای آزادسازی فلسطین، نظریه‌ای جامع است و در میان همه فرق و مذاهب اسلامی پذیرفته شده است و از این رو می‌توان از آن به عنوان «نظریه جامع آزادسازی فلسطین» حرف زد و به مطالبه عمومی جهان اسلام تبدیل کرد این مسئولیتی است که همه دستگاه‌های مرتبط با حوزه سیاست خارجی کشور بر دوش دارند، امری که تا حد زیادی مورد غفلت قرار گرفته است.

جمهوری اسلامی:آیپک ریکا!

«آیپک ریکا!»عنوان سرمقاله روزامه جمهوری اسلامی است که در آن می‌خوانید؛درست در آستانه روز جهانی قدس، مجلس نمایندگان آمریکا به تحریک لابی صهیونیستی طرح جدید تشدید تحریم‌ها علیه جمهوری اسلامی ایران را تصویب کرد. این طرح، درصورتی که به تصویب مجلس سنا و امضای اوباما رئیس‌جمهور آمریکا برسد دولت آمریکا را مکلف می‌کند با وارد آوردن فشار به کشورهای وارد کننده نفت ایران، میزان خرید خود از ایران را کاهش دهند تا ایران در زمینه درآمدهای نفتی با مشکل مواجه شود.

اطلاعات موجود نشان می‌دهد تلاش‌های مستمر لابی صهیونیستی آمریکا موسوم به "آیپک"در تصویب طرح تشدید تحریم‌ها علیه ایران در مجلس نمایندگان آمریکا نقش اصلی را داشته و انجام این کار در آستانه روز جهانی قدس نیز با هدف انتقام گیری صهیونیست‌ها از جمهوری اسلامی ایران به عنوان مبتکر روز جهانی قدس و پیشگام در مبارزات ضدصهیونیستی بوده است. براساس همین گزارش‌ها با اینکه دو هفته قبل، 131 نفر از اعضای مجلس نمایندگان آمریکا در نامه‌ای به اوباما مخالفت خود با طرح تشدید تحریم‌ها علیه جمهوری اسلامی ایران را اعلام کرده بودند، فشار لابی صهیونیستی و تطمیع نمایندگان توسط این لابی موجب شد حتی جمعی از امضا کنندگان آن نامه نیز به حامیان تشدید تحریم بپیوندند و به این طرح رأی بدهند.
تصویب طرح تشدید تحریم‌ها علیه ایران در مجلس نمایندگان آمریکا قبل از هر چیز عدم استقلال نظام حکومتی آمریکا را به اثبات می‌رساند. برای کشوری به بزرگی آمریکا و با ادعاهای فراوانی که دولتمردان آمریکائی در زمینه‌های مدیریت جهانی دارند، این یک ننگ است که در زمینه تصمیم گیری‌های مهم و حساس تحت تأثیر لابی صهیونیستی باشد. این ننگ برای شخص اوباما بسیار پررنگ‌تر و بیشتر است، زیرا در دومین دور انتخابات ریاست جمهوری او، رژیم صهیونیستی و صهیونیسم بین‌المللی با تمام توان و امکانات به نفع رقیب او کار کردند و در عمل نشان دادند که علیرغم خدمات فراوان اوباما به رژیم صهیونیستی به او وفادار نیستند. با توجه به این واقعیت، تنها نتیجه‌ای که می‌توان از تصویب طرح تشدید تحریم‌های ایران تحت فشار آیپک گرفت اینست که نظام حکومتی آمریکا تحت سلطه صهیونیسم قرار دارد و از این پس باید نام این کشور به "آیپک ریکا" تغییر یابد.

درباره هدف صهیونیست‌ها از وارد آوردن فشار بر آمریکا برای تصویب طرح تشدید تحریم‌ها علیه ایران توجه به این نکته مهم است که آنها از نتیجه انتخابات ریاست جمهوری 24 خرداد ایران عصبانی هستند زیرا احتمال می‌دهند دولت جدید ایران بتواند بن بست‌های موجود در مذاکرات هسته‌ای و سایر مسائل با آمریکا و غرب را بشکند و صهیونیست‌ها را در ادامه مسیر ایجاد مشکلات برای ایران ناامید کند. در چنین وضعیتی طبیعی است که لابی صهیونیستی آمریکا، که نزدیک‌ترین مرکز به نظام حکومتی آمریکاست، از هیچ تلاشی برای جلوگیری از موفقیت دولت جدید ایران فروگذار نکند و از تمام امکانات خود در این مسیر استفاده نماید. عجله صهیونیست‌ها برای به تصویب رساندن این طرح در مجلس نمایندگان آمریکا نیز این هدف را دنبال می‌کرد که این واقعه اخبار راه پیمائی‌ها و تجمعات ضد صهیونیستی روز جهانی قدس را تحت الشعاع قرار دهد.

خوشبختانه، امسال مراسم ضد صهیونیستی روز جهانی قدس در ایران با شور و شکوه بیشتر برگزار شد و مردم ایران نه تنها در اثر فشارهای آمریکا و صهیونیست‌ها ذره‌ای عقب نشینی نکردند بلکه مصمم‌تر و قدرتمندتر از همیشه به صحنه آمدند و با حضور گسترده‌تر خود در صحنه‌های حمایت از ملت فلسطین این پیام را به صهیونیست‌ها دادند که در هر شرایطی به توصیه امام خمینی که خواستار حمایت از ملت مظلوم فلسطین تا ریشه کن شدن غده سرطانی رژیم صهیونیستی از منطقه شد عمل خواهند کرد. حضور حماسی مردم ایران در راه پیمائی ضد صهیونیستی روز جهانی قدس، این پیام مهم را برای صهیونیست‌ها دارد که با هیچ ترفندی نمی‌توانند مردم ایران را از آرمان فلسطین جدا کنند. در صحنه بین‌المللی نیز راه پیمائی‌ها و تجمعات مردم به مناسبت روز جهانی قدس، که از چند روز قبل شروع شده و همچنان ادامه دارد، کوبنده‌تر از سال‌های گذشته است. این حضورها، از عزم راسخ مسلمانان و حتی افکار عمومی جهان برای نابودی رژیم جعلی صهیونیستی و تعلق فلسطین به ملت فلسطین خبر می‌دهد.

واقعیت انکارناپذیر دیگری که در کنار تصویب طرح ضد ایرانی تشدید تحریم‌ها در مجلس نمایندگان آمریکا باید مورد توجه قرار گیرد اینست که دولتمردان آمریکائی با این قبیل اقدامات درصدد وارد آوردن فشار بر ملت ایران هستند هر چند در تبلیغات تلاش می‌کنند این واقعیت را انکار نمایند. گری سیک، مشاور اسبق امنیت ملی آمریکا که به عنوان کارشناس مسائل ایران نیز شناخته شده، گفته است: "ایرانی‌ها دلایل زیادی برای عدم اعتماد به ما دارند. آنچه کنگره آمریکا انجام می‌دهد تأییدی بر این بی‌اعتمادی هاست."ارل بلومینور، یکی از نمایندگان مخالف طرح تشدید تحریم‌ها علیه ایران نیز گفته است: "اگر روزنه کوچکی برای توافق وجود دارد، با این کار سبب ضعیف شدن موضع رئیس‌جمهور نشوید، انگشت در چشم مردم ایران نکنید." این اظهارنظرها نشان می‌دهد در خود آمریکا نیز افرادی وجود دارند که نگران منافع کشور و ملت آمریکا هستند و طرفداری از طرح تشدید تحریم‌ها در شرایط کنونی را دشمنی با ملت ایران می‌دانند.

روشن است که اهداف پشت پرده تلاش‌های خصمانه آمریکا و آیپک، براندازی نظام جمهوری اسلامی و حفاظت از رژیم صهیونیستی است ولی آنچه در منطقه خاورمیانه جریان دارد درست عکس این اهداف را تعقیب می‌کند. ملت‌های منطقه با تمام وجود بپاخاسته‌اند و مصمم هستند سرزمین فلسطین را از لوث وجود صهیونیست‌ها آزاد نمایند. بیداری اسلامی و روحیه انقلابی مردم منطقه پشتیبان خوبی برای تحقق این هدف است و آمریکا و صهیونیست‌ها در برپائی مذاکرات سازش و وارد آوردن فشار بر ایران قطعاً ناکام خواهند ماند.

رسالت:تنش‌های سیاسی آفت آموزش و پرورش

«تنش‌های سیاسی آفت آموزش و پرورش»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت است که در آن می‌خوانید؛آقای دکتر نجفی رسما اعلام کرده که قرار است  به‌عنوان وزیر آموزش و پرورش به مجلس پیشنهاد شود. بنابراین تحلیل مقدمات و پیامدهای این خبر، ضروری به نظر می‌رسد و با توجه به آنکه تقریبا همه آرزو و انتظار دارند که رئیس جمهور منتخب با گزینش وزرایی کارآمد، توفیق رفع مشکلات و پیشبرد امور کشور را بیابد ، درشرایط کنونی کارسازترین کمک به ایشان، کمک فکری در رسیدن به بهترین گزینه‌ها و جایگزینی آنان در مناسب‌ترین جایگاه‌هاست.

 واقعیت آن است که دکتر نجفی- جدا ازدیدگاه‌های سیاسی – یکی از توانمندترین مدیران در مجموعه یاران آقای روحانی است و ازطرف دیگر آنچه تاکنون به‌عنوان دیدگاه‌های رئیس جمهور منتخب در حوزه آموزش و پرورش انعکاس یافته است، حکایت از آن دارد که ایشان برای اقتصاد آموزش و پرورش و حل مشکلات معیشتی معلمان اولویتی خاص قائل می‌باشد و چه بسا گزینه وزارت آموزش و پرورش هم براساس این دو واقعیت انتخاب شده باشد اما موارد دیگری نیز وجود دارد که شاید تأمل در آنها به‌عنوان دیگر واقعیات ضرورت داشته باشد و در این صورت نتیجه جمع بندی واقعیات هم تغییر می‌یابد.

واقعیت نخست آن است که اگرچه اقتصاد آموزش و پرورش در اولویت قرار دارد اما هدف غایی آموزش و پرورش حل مشکلات اقتصادی معلمان نیست  بلکه مسئولیت‌ اصلی عظیم‌ترین نهاد اجرایی نظام اسلامی در عرصه فرهنگ و تعلیم و تربیت ، انسان سازی است و باید براساس اهداف نظام اسلامی به قانون اساسی و دیگر اسناد فرادستی، انسان خلیفه ا... تربیت کند. بنابراین اگر مسئله تعیین معاونت اقتصادی برای این وزارتخانه فرهنگی مطرح باشد ، دکتر نجفی بهترین گزینه است.

البته حتی اگر هدف، کمک به اقتصاد آموزش و پرورش هم باشد،  چه بسا دکتر نجفی در سمت‌های دیگری نظیر مسئولیت سازمان مدیریت گشاده دست‌تر بتواند به آموزش و پرورش کمک کند تا تصدی مسئولیت وزارتخانه‌ای که هیچ وزیری به تنهایی نتوانسته است مشکلات اقتصادی آن را حل کند کما اینکه در دوران وزارت طولانی و 9 ساله ایشان هم اگرچه اقدامات رفاهی مثبتی نظیرصندوق ذخیره فرهنگیان یا گسترش باشگاه‌های فرهنگیان و امثال آن صورت گرفت اما مسئله  به طور ریشه ‌ای حل نشد و حل مشکلات اقتصادی آموزش و پرورش نیاز به عزم ملی و حمایت کامل دولت دارد.

واقعیت دوم آن است که دیدگاه‌های دکتر نجفی در عرصه تعلیم و تربیت با دیدگاه‌ رسمی نظام و قوانین و اسناد کلان موجود تضاد دارد یا حداقل همسو نیست و این تضاد یا اختلاف را به روشنی می‌توان در عملکرد دوران وزارت یا اعلام نظرها ومصاحبه‌های ایشان مشاهده کرد. در باب عملکرد، روشن‌‌ترین شاهد، نظام جدید متوسطه است که با استناد به مجموعه‌ای ارزشی و نفیس تحت عنوان «کلیات نظام آموزش و پرورش جمهوری اسلامی ایران » طراحی و اجرا شد مجموعه‌ای که از دوران وزیر قبلی به یادگار مانده بود اما دقیقا برخلاف اهداف آن مجموعه، نظام جدید متوسطه طراحی و پیاده شد و چنانکه در مشروح مذاکرات شورای‌عالی انقلاب فرهنگی ثبت شده، این اقدام مورد اعتراض رئیس جمهور محترم وقت (مقام معظم رهبری) قرار می‌گیرد که تغییرات اساسی باید از پایه و دبستان و پیش‌دبستانی باشد نه از رأس و متوسطه.
نظام جدید متوسطه‌‌‌،‌ نظام آموزش دقیقا سکولار غیردینی بلکه دین زدایانه بود و نه تنها در کتابچه آن هیچ اشاره‌ای به جایگاه تربیت دینی و فعالیت‌های پرورشی نشده بود بلکه پیش بینی نظام واحدی و پنجره‌های باز در آن، فریاد مسئول ستاد مبارزه با منکرات را درآورد چندان که به وزیر نامه نوشت که این چه نظام جدید متوسطه‌ای است که عامل گسترش روابط نامشروع دختران و پسران دانش‌آموز و رها شدن آنان در بوستانهای شهری شده است.

عوارض علمی و اخلاقی نظام واحدی و پنجره‌های باز، آن‌چنان بود که وزیر بعدی آموزش و پرورش بالاجبار آن را تبدیل به نظام سالی واحدی کرد.

از دیگر موارد تعارض دیدگا‌ه‌های ایشان با اهداف نظام اسلامی در عرصه تعلیم  و تربیت‌،‌ باید به تضعیف شبیه به انحلال مراکز تربیت معلم در دوران وزارت ایشان اشاره کرد. مراکز تربیت معلم‌ به‌عنوان دسترنج و میراث شهیدان رجایی وباهنر، توانسته بود کارآمدی خویش را در تربیت معلم‌تراز نظام اسلامی به اثبات برساند و علاوه بر آنکه پاسخگوی نیاز آموزش و پرورش باشد‌،‌ به‌عنوان یک الگوی موفق اسلامی ایرانی در عرصه آموزش عالی مطرح شود. اما آقای دکتر نجفی ، الگوی وارداتی دانشگاه را بر الگوی بومی تربیت معلم ترجیح داد با این استدلال که چون دانشگاه نیرو تربیت می‌کند چرا آموزش و پرورش  باید برای تامین نیرو در مراکز تربیت معلم، سرمایه‌گذاری کند.

قابل توجه آنکه حتی در کشورهای غربی نیز تربیت معلم، جایگاه ونظام آموزش ویژه‌ای دارد  و بخصوص در کشور ما این موضوع از اهمیت مضاعفی برخوردار است چرا که رسالت آموزش و پرورش  تربیت جامع الاطراف دانش‌آموز می‌باشد وحتی در عرصه علم هم هدفش آن است که به دانش‌آموزشیوه علم آموختن را بیاموزد و او را علم آموز تربیت کند در حالی که مسئولیت غالب دانشگاه ، صرفا انتقال مفاهیم علمی است و به همین دلیل فارغ التحصیلان دانشگاه آگاهی و تجربه‌ای در زمینه تربیت نسل آینده نیندوخته و ندارند. با توجه به همین نگاه دانشگاهی و نه تربیت محور، آن هم ازنوع غیر بومی‌اش بود که تعدادی از همکاران دکتر نجفی، میهمانانی از دانشگاه و بعضا دانش آموختگان غرب بودند که چند سالی برای ریاست و سرپرستی معلمان به آموزش و پرورش  آمدند و با پایان یافتن دوران ریاست خود به دانشگاه یا خارج از کشور بازگشتند و در مقابل نیروهای آموزش و پرورش چندان مورد التفات قرار نگرفتند و طبعاً این واردات رئیس پیامدهای تحقیر کننده‌ای برای جامعه میلیونی معلمان به دنبال داشت.

اما تفاوت یا تضاد دیدگاه‌های دکتر نجفی در عرصه تعلیم و تربیت با دیدگاه‌های رسمی نظام را علاوه بر عملکرد ، در اظهار نظرهای ایشان نیز می‌توان مشاهده کرد:
مطابق سیاستهای تدوین شده توسط مجمع تشخیص مصلحت نظام که با تایید مقام معظم رهبری ابلاغ شد ، اساس تحول بنیادین در آموزش و پرورش  ،‌ فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی و هدف آن رسیدن به « حیات طیبه» می‌باشد همچنین در همین سیاستها از آموزش و پرورش  به‌عنوان یک « امر حاکمیتی» یاد شده است. شایان ذکر است که این  سیاستها پیرو رهنمودهای مکرر رهبر فرزانه انقلاب تدوین شد که پیشینه و بنیان نظام آموزش و پرورش  کشور را مبتنی بر باورها و مبانی پذیرفته اروپا و غرب زده توصیف فرموده بودند.

اما آقای دکتر نجفی در گفتگویی با شماره 32 و 33 ماهنامه آیین در آبان ماه 1389 اظهار می‌دارد:
معتقدم تعابیری که در مورد آموزش و پرورش  به کار برده شده، چندان درست نیستند مثلا آموزش و پرورش  ما غرب زده است یعنی چه ؟ کجای کار آموزش و پرورش ،‌ حاکی از غربزدگی است... یا مثلا اینکه انسان تراز غربی تربیت می‌کند ای کاش این کار را می‌کرد چون از نظر اخلاقی و تربیتی ، انسان تراز غربی بالاتر از چیزی است که ما در جوامع خودمان تربیت می‌کنیم.

ایشان همچنین اخیرا در جمع عده‌ای تحت عنوان نشست تشکل‌های کشوری معلمان در تاریخ 15/4/92 اظهار داشته است که:
برخی آموزش و پرورش  را قسمتی از حاکمیت می‌دانند در حالی که آموزش و پرورش  ، بخشی از جامعه است، عده‌ای آموزش و پرورش  را صرفا ایدئولوژیک می‌پندارند درحالی که بخش اعظمی از آن غیر ایدئولوژیک است. ( وبلاگ انجمن مجازی معلمان ایران)
با توجه به این اظهارات به نظر نمی‌رسد ایشان به ضرورت تحول بنیادین براساس فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی باور داشته باشد یا حداقل بیم آن می‌رود که همانند گذشته ، در مقام اجرا، برون داد تحول بنیادین دقیقا نقطه مقابل اهداف آن بشود.

در ارتباط با معاونت پرورشی هم پس از تصویب قانون احیای معاونت پرورشی، مقام معظم رهبری چنین ابراز رضایت فرمودند :
یکی از کارهای بسیار خوبی هم که شد در این دوره احیای معاونت پرورشی است که بر اثر سوء سلیقه بعضی از گذشتگان ازبین رفته بود ( 3/5/1386)
اما آقای دکتر نجفی معتقد است که :

«در زمان آقای مرتضی حاجی ، طرحی مطرح شد که براساس آن از نظر تشکیلاتی وسازماندهی ستادی نیز نیازی به یک معاونت پرورشی جداگانه نبود و از یک جا دستور می‌گرفتند و این طرح از نظر کارشناسی قابل دفاع بود». ( روزنامه شرق 4/9/1385)

واقعیت سوم آنکه مسائل سیاسی به معنای گروه گرایی و رویکرد حزبی، آفت مهلک  امر تعلیم و تربیت است و نباید آرامش محیط مدرسه را با کشانیدن مسائل حزبی سیاسی به دانش ‌آموز و معلم و وزارتخانه برهم زد. خوشبختانه طی سالهای اخیر به دلیل دوری آموزش و پرورش از مسائل گروهی و سیاسی ، این نهاد توانسته است در فضایی آرام  نقشه راه خود را ترسیم کند و سند تحول بنیادین در نظام آموزش و پرورش کشور را به تصویب برساند. استمرار این آرامش با انتصاب وزیری امکان‌پذیر خواهد بود که دغدغه اصلی او تعلیم و تربیت باشد. اما واقعیت آن است که دکتر نجفی بیش از آنکه یک معلم یا یک شخصیت فرهنگی باشد یک شخصیت کاملاً سیاسی است و حضور فعال ایشان در انتخابات سال 88 و همراهی با آقای کروبی ، دلیل روشنی  بر این گفته است. علاوه بر آن طی این سالها،  ایشان مستمراً با تشکل‌هایی که به دلیل تحریک معلمان به اعتصاب یا به دلیل اقداماتشان در فتنه 88 ، غیر قانونی اعلام شدند، ارتباط داشته است و طبیعی است که این ارتباط در دوران وزارت ایشان نیز تقویت خواهد شد  و این نگرانی وجود دارد که بار دیگر آموزش و پرورش صحنه کشمکش‌های سیاسی گردد.

آنچه این نگرانی را تقویت می‌کند ارائه طریق‌های برخی سردمداران شکست خورده جریان فتنه است که پیام می‌دهند برای دستیابی به قدرت باید از مدارس شروع کنیم و در گزینش وزرا نیز  همین افراد بیشترین فشار را در حوزه وزارتخانه‌های آموزش و پرورش و علوم و ارشاد   وارد می‌آورند به امید آنکه با استفاده ابزاری از دولت جدید ، بتوانند از نوجوانان و جوانان یارگیری کنند و پس از چهار سال ، خود به قدرت برسند .

آفرینش: زنان، درگیر وظایف مادری و اشتغال

«زنان، درگیر وظایف مادری و اشتغال»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضاعسگری است که در آن می‌خوانید؛استفاده گسترده از شیر خشک و غذاهای کودک در ایام پس از جنگ جهانی دوم به سبب وارد شدن زنان به عرصه‌های اشتغال و نیاز به نیروی کار، رشد چشم‌گیری یافت که همین امر باعث نگرانی جوامع جهانی گردید. ترویج رویه تغذیه با شیر مادر و افزایش آگاهی عموم از خواص منحصر به فرد این شیر در سلامتی کودک و حفظ و تداوم شیردهی مادران، نیازمند گامی بزرگ و اساسی بود. بر همین اساس، در اول اوت1990م سازمان بهداشت جهانی با همکاری یونیسف طی اجلاسی در شهر فلورانس ایتالیا، بیانیه‌ای را در تداوم، ترویج و حمایت از تغذیه با شیر مادر به امضا رساند. در این بیانیه بر اهمیت تغذیه نوزاد با شیر مادر در شش ماه اول زندگی و تأثیر آن برتندرستی کودک و مادر تأکید شده است.

جدای از مباحث پزشکی، مهمترین و اساسی ترین مشکلات در تغذیه نوزاد با شیر مادر، مسئله اشتغال زنان است. کار بیرون از منزل، فرصت مادر را برای شیردهی و انجام سایر فعالیت های مراقبت از کودک محدود می کند. بیشتر مادران شاغل و شیرده برای بازگشت به محیط کار خود ناچار می‌شوند نوزادانشان را از شیرمادر محروم کنند.

البته درچند سال گذشته اقداماتی همچون افزایش مدت مرخصی زایمان برای زنان شاغل و کاهش ساعت کاری برای مادران شیرده، درجهت حمایت از تغذیه نوزاد با شیرمادر صورت گرفته است. اما واقعیت امراین است که این قوانین صرفاً درادارات دولتی قابل اجراست و قشرکثیری از زنان و مادرانی که در بخش‌های خصوصی، تولیدی وصنعتی مشغول به کارند، نمی‌توانند ازاین مزایا استفاده کنند. ضمن اینکه به فرض استفاده ازاین مزایا دربخش های دولتی و یا خصوصی امنیت شغلی زنان به خطرخواهد افتاد و این مایه استرس و نگرانی مادر می‌گردد.

بررسی‌های آماری نشان می‌دهد انگیزه اصلی اشتغال اکثریت زنانی که در مشاغل عمومی کار می‌کنند، بهبود وضع نابسامان اقتصادی خانواده است. شرایط حاد اقتصادی و عدم کفایت درآمد مردخانواده برای تامین هزینه های اولیه زندگی، زنان را برای ورود به عرصه اشتغال بیرون ازخانه ترغیب و وادار می کند.

مورد دیگر در رابطه با مادران شاغل، خستگی‌های مضاعف آنها نسبت به دیگر مادران است. آنها که یک روز سخت کاری را پشت سر می‌گذارند، با وجود این‌که تشنه فرزندان خود و هم‌آغوشی با آنها هستند، اما در بسیاری از اوقات، این خستگی مضاعف به آنها اجازه حضور به شکل دلخواهشان را نمی‌دهد و نمی‌توانند آن گونه که در ذهن برنامه‌ریزی کرده‌اند، عمل نمایند. مادر از اینکه کودکش را تنها می‌گذارد احساس گناه کرده و می‌خواهد همچون گذشته همواره در کنار او باشد. اینگونه مادردچار دوگانگی می‌شود و انتخاب میان شغل و فرزند برایش چالش آفرینی می کند. ازیکسو مهرمادریش وجدانش را به درد می‌آورد که چرا نمی تواند درکنارفرزندش بماند، واز سوی دیگر مشکلات اقتصادی اجازه ترک شغل را به وی نمی دهد.

مادران شاغل در مدت شیردهی، به توجه خاص و حمایت خانواده و جامعه نیاز دارند. تعامل در خانواده میان زن و مرد می تواند، مادران را حداقل در دوران شیردهی درکنار فرزندانشان نگه دارد و سلامت روانی وجسمی مادر و کودک حفظ شود. شاید مشکلات اقتصادی مجالی برای این امر نگذارد که زنان شغلشان را ترک کنند، اما مردخانواده می‌تواند با مسئولیت پذیری بیشتر درامورات داخل و خارج از خانه، باری از دوش مادر بردارد و فرصت بیشتری به او برای رسیدگی به فرزندش بدهد.

درجهت رفع مشکلات مادران شاغل که تعدادشان درکشورمان کم نیست، لازم است در محل کار زنان کارمند یا شاغل درسایر عرصه‌ها تسهیلاتی ایجاد شود تا شیردهی آنان در کنار کارشان ادامه یابد. مثلاً تامین هزینه‌های مالی وتضمین قانونی امنیت شغلی مادران درمدت زمان مرخصی زایمان، نیمه وقت کردن زمان خدمت زنان درمشاغل مختلف، فراهم کردن شرایط وامکانات انجام کارهای محوله درمنزل، تاسیس محل نگهداری کودکان در جوار محل کار مادران، جهت دسترسی آسان به کودک برای مراقبت وشیردهی، و ... .

شاید این خواسته‌ها درکشورما توهم و یا رویا باشد...!



تهران امروز:پیام منفی تحریم‌ها به ایران

«پیام منفی تحریم‌ها به ایران»عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به قلم حسن بهشتی‌پور است که در آن می‌خوانید؛تصویب قانون جدید نمایندگان آمریکا در حالی صورت گرفته است که مخالفت‌های داخلی در آمریکا درباره این اقدام نمایندگان وجود دارد. در این رابطه دو نکته مطرح است. از یکسو باید گفت اختلاف کنگره و مجلس مدت‌ها پیش و در موارد مختلف وجود داشته است که این مسئله درباره ایران بیشتر است. از سوی دیگر باید گفت که در داخل نمایندگان مجلس که جمهوری‌خواهان اکثریت آن را تشکیل می‌دهند لابی‌های صهیونیستی بسیار قدرتمند است که این لابی مخالف هر نوع قرابتی میان ایران و آمریکاست که به محض ایجاد فضای مثبت برای شکل‌گیری این مناسبات تلاش می‌کنند تا این اتفاق نیفتد.

اقدام اخیر نمایندگان آمریکا از این بعد تعجب‌برانگیز است که چند وقت پیش 131 نماینده از همین نمایندگانی که در تصویب این قانون تحریم‌های جدید علیه ایران نقش دارند در نامه‌ای به اوباما تاکید کرده بودند که وی برای حل مشکل هسته‌ای ایران رویکرد دیپلماتیک را در پیش گیرد. این اقدامات متزلزل حاکی از بی‌ثباتی تصمیم‌گیری‌های نمایندگان درباره ایران است که پیام‌های مهمی را به ایران ارسال می‌کند. این مسئله تقویت‌کننده این دیدگاه در داخل ایران است که به آمریکا نمی‌توان اعتماد کرد.

درست است که قانون تصویب شده در مجلس آمریکا بعد از تصویب در سنای این کشور به کاخ سفید ارسال می‌شود و دولت آمریکا می‌تواند آن را ابلاغ نکند که این وتو هم می‌تواند با نظر دو سوم نمایندگان مجلس زیر سوال برود اما باید دید که آیا دولت آمریکا حقیقتا مخالف تشدید روند تحریم‌ها در شرایط کنونی است یا این ابراز مخالفت‌ها نوعی حرکت تاکتیکی برای برخورد با تهران است. تاثیر این پیام منفی سخت‌تر شدن کاری است که دولت جدید جمهوری اسلامی می‌خواهد آغاز کند.

پس از روی کار آمدن روحانی این فضا شکل‌گرفت که رئیس‌جمهور جدید ایران با رویه‌ای معتدل به سمت حل مشکلات ایران و آمریکا قدم خواهد گذاشت اما تحریم‌های شدیدتر، حل مسالمت‌آمیز این تنش‌ها را با مشکل روبه‌رو می‌کند. چنین اقداماتی تقویت دیدگاه‌های تندروها در فضای داخلی هر دو جامعه ایران و آمریکاست که معتقدند اساسا اعتمادسازی امکان‌پذیر نیست، از این‌رو دیوار بی‌اعتمادی بلندتر می‌شود.

باید دید نحوه موضع‌گیری کاخ سفید درباره این موضوع چگونه خواهد بود؛ آیا دولت آمریکا این روند تشدید تحریم‌ها را ادامه می‌دهد که در این صورت با منتقدین داخلی که البته تعدادشان زیاد نیست روبه‌رو می‌شود. این مسئله مستلزم وجود یک اراده قوی در دولت آمریکا برای مقابله با سیاست‌های تحریمی کنگره است. لازمه این مسئله هم تلاش کاخ سفید باید در جلوگیری از اعمال نفوذ لابی‌های صهیونیستی و برخورد قاطعانه‌تر با آنها باشد که در تلاشند روند بهبود مناسبات با ایران را تخریب کنند.

این تلاش‌ها اگر صورت بگیرد تحلیل دیگری را در این رابطه منتفی می‌کند؛ تحلیلی که معتقد است آمریکا با این اقدامات به نوعی بازارگرمی می‌کند تا با موضع مقتدرانه‌تری در مذاکرات با ایران پیش رود. اعمال سیاست تحریم همراه با مذاکره همان روال سال‌های اخیر اوباما بوده که شکست خورده است.

حمایت:درس‌های یک روز بزرگ

«درس‌های یک روز بزرگ»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت به قلم قاسم غفوری است که در آن می‌خوانید؛جهانیان دیروز حماسه‌ای بزرگ را رقم زدند؛ حماسه ای که شاید زمانی فقط در ایران و برخی کشورهای اسلامی در حمایت از ملت مظلوم فلسطین به پا می‌شد اکنون نه تمام کشورهای اسلامی بلکه سراسر جهان حتی قلب اروپا و آمریکا را فرا گرفته است. دیروز روز جهانی قدس بود؛ روزی که سرفصل اصلی تمام خبرگزاری‌ها و محافل رسانه‌ای جهان به آن اختصاص یافته بود. آری روز قدس دیروز در حالی برگزار شد که فریاد حمایت از فلسطین و حذف رژیم جعلی صهیونیستی از صحنه جهانی در سراسر جهان طنین‌انداز شده بود.

البته این تمام این حماسه نیست؛ زیرا امروز و فردا نیز در کشورهایی که بر اساس تقویم هفتگی روزهای شنبه و یکشنبه تعطیل آخر هفته آنها تعیین شده‌اند، تظاهرات مردمی در حمایت از فلسطین برگزار می‌شود. روز قدس امسال در حالی با شور و گستردگی بیشتری برگزار شد که حرکت‌های عظیم جهانیان در حمایت از فلسطین درس‌های بسیاری را به همراه داشت.

نخست آنکه گرامیداشت روز جهانی قدس در سراسر جهان نشانه‌ای دیگر بر جایگاه جهانی پیام‌های انقلاب اسلامی ملت ایران و اندیشه‌های ناب امام خمینی ( ره) است. هر چند دشمنان انقلاب و اسلام تلاش کرده‌اند تا چنان وانمود سازند که انقلاب اسلامی و ملت ایران در انزوا به سر می برند اما خروش جهانیان در پاسداشت روزی که محور اصلی آن فرمان تاریخی امام خمینی( ره) مبنی بر نامگذاری آخرین جمعه ماه مبارک رمضان به عنوان روز جهانی قدس است، نشانگر توجه جهانی به پیام‌های انقلاب اسلامی و اعتماد جهانیان به حقانیت نظام اسلامی و جایگاه جهانی ملت ایران است.

دوم آنکه حمایت عظیم مردمی در سراسر جهان از ملت فلسطین نشان داد که صهیونیست‌ها به رغم برخورداری از لابی های مالی و سیاسی در مسیر زوال قرار گرفته اند که هر روز نیز سرعت آن بیشتر می شود. امروز در قلب اروپا و آمریکا که سرانشان حامیان اصلی صهیونیست‌ها هستند، ملت‌ها فریاد نابودی این رژیم را سر می‌دهند. این امر نیز محقق نشده است مگر با پایداری ملت فلسطین در جبهه مقاومت نظیر آنچه در جنگ‌های 22 روزه و 8 روزه روی داد و جهانیان را با حقیقت جاری در فلسطین آشنا ساخت.

سوم آنکه راهپیمایی جهانی روز قدس اثبات کننده تنها ماندن آمریکا در اجرایی ساختن طرح‌های سازشکارانه است چنان‌که فقط سه روز پس از نشست سازش در واشنگتن، جهانیان بر ابطال این مذاکرات تاکید کردندو خواستار پایان روند باطل مذاکرات شدند.با توجه به آنچه ذکر شد می‌توان گفت که روز جهانی قدس امسال باردیگر عظمت و جایگاه جهانی مقاومت را به رخ دشمنان کشید و نشان داد که تنها راه تحقق حقوق ملت فلسطین که جهانیان نیز از آن حمایت می‌کنند ادامه راه مقاومت است.راهی که در نهایت به تشکیل کشور مستقل فلسطین به پایتختی قدس شریف ختم می‌شود.
 
تابناک:آمریکا جرأت روبه‌رو شدن با ایران را ندارد

«آمریکا جرأت روبه‌رو شدن با ایران را ندارد»عنوان یادداشت روز روزنامه تابناک به قلم اسماعیل کوثری است که در آن می‌خوانید؛تحریم‌های جدید بهترین ابزاری است که به‌واسطه آن می‌توان ذات خبیث سردمداران آمریکا را شناخت. اینکه از یک طرف سیاستمداران آمریکایی مطرح می‌کنند که با دولت جدید مذاکره و گفت‌وگو کنند و از طرف دیگر تحریم‌ها را شدت می‌بخشند، مصداق بارز آن است که اعتماد به آنها بی‌فایده است و درست اثبات‌کننده سخن مقام معظم رهبری است که فرمودند: «نمی‌شود به‌هیچ‌وجه به آمریکا اعتماد کرد».

حال برخی با خوش‌خیالی تصور می‌کنند که می‌شود با آمریکایی‌ها گفت‌وگو کرد. بایستی گفت کسانی که در چنین فکری هستند در اشتباه هستند. آمریکا به‌هیچ‌وجه نمی‌خواهد با ملت و نظام جمهوری اسلامی ایران روبه‌رو شود، باید گفت جرأت این کار را ندارد، مگر اینکه با زور و فشار بتوانند تحریم‌ها را ادامه دهند. در اصل آنها منافع خود را در نظر می‌گیرند.

اما اگر فکر کنیم که برای ملت ایران احترامی قائل شوند، به خاطر ویژگی‌های ذاتی آنها امکان‌پذیر نیست. از طرفی نامه 131 نماینده کنگره آمریکا اعم از دموکرات و جمهوریخواه به اوباما و درخواست از وی برای از دست ندادن فرصت برای برقراری رابطه با ایران در زمانی که رئیس‌جمهور جدید حسن روحانی روی کار می‌آید را داریم و از طرف دیگر تصویب تحریم‌های جدید توسط همین نمایندگان، یعنی کسانی که خواهان برقراری رابطه هستند. تمامی این اقدامات نشان‌دهنده این مساله است که به‌هیچ‌وجه نمی‌شود روی آنها حساب کرد.

همان زمانی که آمریکا ابراز تمایل برای برقراری رابطه کرد، مجلس شورای اسلامی می‌دانست که سرابی بیش نیست به همین خاطر منتظر اقدامات عملی آمریکا ماند و گفت اگر آنها خواهان رابطه هستند به صورت عملی پاپیش بگذارند و حرکتی مثبت از خود نشان دهند، اما اقدامات اخیر نشان از آن دارد که سیاستمداران آمریکایی هیچ‌گونه حسن ظنی در این رابطه نداشته و ندارند بلکه فقط در پی تأمین منافع خود هستند. در این بین می‌بینیم که میان کنگره و رئیس‌جمهور آمریکا نیز اختلافاتی وجود دارد. درحالی‌که کنگره تحریم‌های جدید را تصویب می‌کند، ‌اوباما اظهار نگرانی می‌کند و ابراز می‌دارد که این کار به صلاح نیست.

اما در عین حال به خاطر اینکه کنگره موافق است او نیز موافقت خود را اعلام می‌کند. از طرف دیگر تحریم‌های جدید، ظاهرا تندتر از تحریم‌های قبلی به‌نظر می‌رسند و اندک‌زمانی قبل از تحویل دولت به رئیس‌جمهور جدید به‌تصویب رسیده‌اند که همه آنها ‌نشان از یک سیاست آمریکایی دارد.

شاید اصطلاح عامیانه «گربه را دم حجله می‌کشند» به خوبی نمایانگر این سیاست است. به‌گونه‌ای پیام می‌دهند به آقای روحانی که اگر کوتاه نیایید، مسائل به‌گونه‌ای که ما می‌خواهیم دنبال می‌شود. البته یک وجه دیگر ناراحتی آنها به این خاطر است که نتوانستند با ابزار تحریم کاری در رابطه با پرونده هسته‌ای به پیش ببرند و این مساله باعث عصبانیت آنها شده است.

شرق:احساس من از واپسین روز احمدی‌نژاد

«احساس من از واپسین روز احمدی‌نژاد»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم فریدون مجلسی است که در آن می‌خوانید؛در چنین موقعیتی وقتی انسان در معرض پرسش قرار می‌گیرد، تازه به این فکر می‌افتد که به راستی چه احساسی دارد؟ دقیقا نمی‌دانم. اما احساس نومیدی ندارم. غمگین نیستم. دلتنگ نخواهم شد. شاید برایم آسان‌تر باشد احساسم را از روزی که آغاز به‌کار کرد بیان کنم. وقتی شهردار شد حیرت کردم؛ و لذا وقتی رییس‌جمهور شد، حیرتم دوچندان شد. با رفتنش شاید احساسی که بیش از هر چیز دیگر ندارم حیرت است! یادگار دوران شهرداری او سقاخانه‌های پراکنده در گوشه و کنار شهر بود، که کارایی خود را قرنی پیش از دست داده بود. اما شاید ایشان برای آن ارزشی معنوی قایل بود؟ اما نیاز به آن را استقبالی که مردم از آن کردند و می‌کنند نشان می‌دهد! آخرین شب دور اول انتخابات ایشان، نیمه شب، جوانانی در چهارراه «مدیریت» جلوی ماشین مرا گرفتند.

 اصلاح‌کرده و خیلی مرتب‌تر از کسانی بودند که نوعا چشم امید به احمدی‌نژاد دوخته بودند. بی‌آنکه بدانند ما درباره‌اش چه می‌اندیشیم با خروش و هیجان تبلیغ می‌کردند که او آنطور که ما فکر می‌کنیم نیست! اما اکنون احساس می‌کنم دقیقا‌ همان‌طور بود که ما احساس می‌کردیم. با هیجانات تند، با احساسات آرزواندیشانه، با خودباوری باورنکردنی، با بی‌اعتمادی به علم و تجربه.

گمان‌پرور، با تصوری از سخنوری، با احساسی از سلطه بر منطق استدلالی که بر دیگران تاثیر می‌گذارد و به تسلیمشان وا می‌دارد، احتمالا ‌برپایه تجربه‌ای در گرم‌کردن و به هیجان‌آوردن محافلی از جوانانی غیور و احساساتی در دوایری کوچک و ناآزموده و سپس تعمیم آن تجربه به سطوح عمومی و حتی جهانی! با اعتقادی راسخ به اعتقاداتش، بدون توجه به اینکه دیگران نیز در جهان اعتقاداتی راسخ دارند که از محبوب‌ترین کسانشان که به آنها باور دارند، یعنی از مادرشان به ارث برده‌اند! باید اقرار کنم که در این مدت، خصوصا در رفتارهای دیپلماتیک و منطق‌ها و بیانات سیاسی ایشان شاهد رخدادها و عملکردهایی بودم که به خواب هم نمی‌دیدم.

اما اکنون احساس می‌کنم که خواب بوده‌ام و در خواب دیده‌ام! می‌دانم و یقین دارم که به حرمت کشور، منافع کشور و حقوق کشورش و مردمش، خصوصا به فرودست‌ترینشان بسیار می‌اندیشید، اما احساس می‌کنم که در شناخت راه‌های چگونگی نیل به آن آرمان که به بینش و تجربه و کارشناسی در سطح دیگری نیاز داشت تجربه لازم نداشت. برخورد دیپلماتیک نیاز به ظواهری آزموده‌تر و برازنده‌تر دارد تا تاثیری اولیه بگذارد و راهگشا باشد و احترام‌انگیز. باید با اعتماد به نفس ذاتی همراه باشد. باید برآورنده اعتماد و احترامی باشد که نه به شخص، بلکه به کشور و ملتی باز می‌گردد.

احساس می‌کنم که او به دایره‌ای عمومی‌تر از آنگونه خواص با خصوصیات لازم برای قرارگرفتن در چنین جایگاهی تعلق داشت. احساس می‌کنم که بعد از آن خودباوری نیاز به منطق‌باوری و مشورت‌باوری بیشتری داریم. در کمک به فرودستان به پرداخت اعانه‌ای همگانی اقدام کرد. کارشناسان گفتند و نوشتند که این کار آثار معکوس به بار می‌آورد، به آنان خندید. احساس می‌کنم اکنون آنان در موقعیتی نیستند که به آنچه رخ داده و به این حاصل نومید‌کننده، بخندند. در پایان فکر می‌کردم دریچه امیدی گشوده شده و امیدوارم چنین باشد. یعنی من نیز مانند ‌میلیون‌ها نفر دیگر که رای دادند و حتی آنهایی که رای ندادند، به آن دریچه امید‌می‌اندیشم.

مردم سالاری:روحانی و مطالبات ملّت یا خواست برخی افراطیون در خانه ملّت

«روحانی و مطالبات ملّت یا خواست برخی افراطیون در خانه ملّت»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم اشکان بنکدار جهرمی است که در آن می‌خوانید؛ ویترین این روزهای رسانه‌ها پر شده از گمانه زنی‌هایی در مورد کابینه دولت یازدهم که نشان از اهمیت این موضوع برای جامعه می‌دهد. روحانی اکنون بین دو نیروی فشار قرار دارد. از یک طرف رأی و نظر مردم، به وضوح رأی به اصلاح امور کشور بوده و بیانگر مطالباتی از جنس اصلاح‌طلبانه است به طوری که این امر ایجاب می‌کند که وی به جهت تحقق خواسته‌های این چنینیِ جامعه، از افرادی معتقد به اعتدال و اصلاحات و کارآمد در این زمینه استفاده نماید. از آن سو امّا روحانی فشار‌های آشکار و پنهانی از جناح مقابل را در پیش روی خود می‌بیند. رسانه‌های اصولگرای افراطی بدون در نظر گرفتن حق رئیس دولتِ منتخب در گزینش یارانش، در اقدامی هماهنگ و مغایر با اصول مردم‌سالارانه آنچنان آشکارا به تهدید منتخبِ مردم می‌پردازند و هر روز و هر ساعت برایش تعیین تکلیف می‌کنند که گویی در فهم جایگاه اقلّیت و اکثریت عاجز مانده و نامزد مطمح نظرشان را در قامت تشکیل کابینه می‌بینند. این گروه که از ابتدا نشان داده به رأی و نظر مردم اهمیتی نمی‌دهد و حداکثر در صورت همخوانی با عقاید خود نظرات آنان را به صورت تزئینی می‌پذیرد در جایگاه اقلیتی مسلط، خود را ولی نعمت و ارباب ملت می‌داند. نتیجه آن که این جریان از این که به زعم خود برای رعیت خویش تصمیم گیری کند نه تنها ایرادی متصور نیست بلکه آن را عین حق خود می‌داند!

هم اندیشان این گروه نیز که کرسی‌هایی چند در مجلس را دراختیار خود دارند و پشتیبان کاندیدایی، غیر از پیروز انتخابات بودند سعی در تنگ کردن دایره گزینش روحانی با توسل به شروطی خود ساخته داشته و دارند.

اگرچه به نظر می‌رسد اکثریت نمایندگان پیام انتخابات اخیر را گرفته و از در همکاری با رئیس جمهور منتخب به جهت تحقق خواست ملت در آیند ولی آن چه می‌تواند دستاویز گروهی از مجلس نشینان در مخالفت با روحانی در تعیین یارانی هم راستا با نظرات اصلاحی مردم قرار بگیرد اشاره به قانون و حق نمایندگان بر این مخالفت است. بدیهی است که در کشور ما نیز همانند بسیاری از ممالک که حکومتشان بر پایه تفکیک قوا بنا شده، بر طبق قانون، وظیفه رأی اعتماد به کابینه و همچنین نظارت بر دولت از حقوق و وظایف مجلسیان است. اما آن چه روح قانون است مهمتر از ظاهر قانون می‌نماید. به عبارت ساده تر قانون اساسی چنین اختیار و حقی را بدین سبب در کف نمایندگان ملت قرار داده تا حقوق مردم در مقابل حاکمیت تضمین شود و به نوعی عصاره این قانون دفاع از مطالبات مردم در مقابل خواستِ گروه صاحب قدرت است. پس درجهان آن چه پذیرفته شده خواهد بود اصالت دادن به مطالبات مردم است که در آخرین انتخابات به وضوح خود را نشان می‌دهد و اهمیت این موضوع بدان حدّ است که پس از انتخابات ریاست جمهوری در برخی کشورها مانند فرانسه، رئیس‌جمهور اختیار آن را خواهد داشت که در صورت عدم تطابق خواست مردم با نظر اکثریت نمایندگان، مجلس را منحل کند ولی به نظر می‌رسد اکنون در کشور ما وضعی باژگونه وجود دارد. رئیس جمهور منتخب مُصرّ بر تحقق خواست مردم، خود را در برابر نمایندگانی چند می‌بیند که با اسم دفاع از ملت، در خانه ملت و علیه خواست ملت از هیچ فشاری بر روحانی دریغ نمی‌ورزند.

در ادامه حتی اگر حق قانونی مجلس را، بی اعتنا به روح و دلیل ایجابی آن، بپذیریم باز باید گفت که وجود هر حقی نمی‌تواند پایه ارزشیِ عمل بدان حق باشد. بدین معنی که اگر فردی به سبب قانون صاحب حقی، به ویژه نسبت به دیگری گردد، معنایش این نیست که عمل بر اساس آن قانون همواره مقبول و ارزشمند است. به طور مثال قانون شرعی و مدنی ما این اختیار را به هر پدری داده تا با ازدواج دخترش موافقت یا مخالفت داشته باشد.

ولی آیا صرف داشتن این حق به معنای این است که هرگونه تصمیم گیری از سوی پدر در این زمینه پذیرفته است؟ یا در پشت این حق، اخلاقیاتی از همان شرع وجود دارد که استفاده از چنین حقوقی را ضابطه مند می‌نماید؟ نتیجه این که صرف داشتن حق نمی‌توان دست به هر عملی منهای در نظر گرفتن ارزش‌های پیرامونی آن زد.

آخر سخن این که هر تصمیمی، چه پیدا و چه پنهان، در جهت محروم کردن رئیس جمهور منتخب از گزینش مردان درجه اولش توسط برخی مجلسیان صورت پذیرد لزوماً نمی‌تواند کاری مقبول و ارزشمند باشد. مضافاً این که مردم به عنوان ناظرینی که صاحبان اصلی حکومت می‌باشند منتظرند تا عملکرد وکلای خود را مورد ارزیابی قرار دهند تا ببینند که آیا خواستِ جناحیِ خود را ترجیح می‌دهند یا مطالبات موکلان خویش را برتر می‌دانند؟

بهار: حق‌الناس

«حق‌الناس»عنوان یاغدداشت روز روزنامه بهار به قلم داوود سلیمانی است که در آن می‌خواتنید؛ بررسی ریشه‌هایی که منشأ حقوق انسان است نیاز به مباحث و تحقیقات بایسته‌ای دارد که در این مقال نمی‌گنجد، ولی می‌توان اشاره کرد که حق و حقوق انسان ریشه در تکوین دارد؛ البته اگر ما به حقوق طبیعی مردم قائل باشیم، خلقت و هستی انسان‌ها به شکلی تکوین یافته که به قوا و استعدادها و امیالی در‌آمیخته است که هریک منشأ حقی در انسان می‌شود. به قول مرحوم مطهری هر استعداد طبیعی یک حق طبیعی است. استعداد و میل به دانستن که در وجود انسان به صورت تکوینی وجود دارد، موجب حق دانستن یا آموزش و تعلیم و تعلم می‌شود. میل به آزادی، زندگی، غذا، آب، استراحت، زیبایی، نوع دوستی، امنیت، همسر و غیره در شاکله وجودی انسان، همه موجب حقی متناسب با آن می‌شود.

حق و تکلیف
اما بین حق و تکلیف یا مسئولیت رابطه‌ای ناگسستنی وجود دارد. در اینجا یک نوع باید و دستور و تکلیفی خود‌نمایی می‌کند، یعنی هر حقی به دنبال خود بایدی را دعوت می‌کند که انسان را مکلف به انجام آن یا به ترک چیزی فرا‌خوانده و ترک آن را از ما می‌طلبد. مثال ساده حس تشنگی یا میل درونی و فیزیولوژیک به آب، ما را ذی‌حق می‌کند که آب بنوشیم و این امر ما را به بایدی راهنمایی می‌کند که همان طلب و به دست آوردن آب است.

منشاء وضع قوانین و تشریعات
تشریعات یا قوانین اعتباری که مدل شکل‌یافته‌ای از باید‌ها و نباید‌های فردی و اجتماعی است و ریشه در استعدادهای بشری دارد، برای پاسخگویی به حقوق ناشی از نیاز‌ها و استعدادهای انسانی وضع می‌شود.


منشاء وضع قوانینی که به‌طور مناسب بتواند به نیازهای طبیعی، استعدادها و امیال فطری انسان پاسخ گوید در دیدگاه‌های متنوع حقوقی متفاوت است، اما می‌توان به‌طور کلی آن‌ها را به دو دسته تقسیم کرد: منشاء بشری و منشاء وحیانی و الهی. شاید بعضی که معتقدند بعضی نیاز‌ها در حوزه ماقبل دینی نیز وجود دارد و انسان در پاسخگویی به آن منتظر دین ننشسته است، گروه سومی باشند که منشاء تشریع حقوق را ترکیبی از وحی و عقل می‌دانند که می‌تواند در نوع خود موجه‌تر باشد.

قوانین برای تنظیم رابطه بین حق و تکلیف یا وظیفه و مسئولیت است. در نگرش دینی و بر مبنای آموزه‌های قرآنی باید بین این امیال و پاسخ به آن، براساس حقی که آن امیال ایجاب می‌کند رابطه و نسبتی عادلانه وجود داشته باشد وگرنه اگر حق متناسب با استعداد و میل نباشد و افزونی یا کاستی بیابد و به تعبیری در آن عدالت رعایت نشود، موجب خسران و زیان به صاحب حق می‌شود. از‌این‌رو شاید بتوان به آیه 25 سوره حدید استناد کرد که می‌فرماید: «ما رسولان خود را با دلایل روشن و کتاب و میزان فرستادیم تا مردم قسط و عدالت را بر پای دارند.» به عبارت دیگر هدف از بعثت انبیا برپا‌داشتن قسط توسط مردمان بوده است و این امر در قوانین اجتماعی نیز باید رعایت شود، تا حقوق مردم پایمال نشود. بنابرین منشاء تقنین باید بتواند بین استعداد و حق بر خواسته از آن و تکلیف متناسب با آن حق نسبت و رابطه‌ای عادلانه برقرار کند. پس برای جامعه قوانین عادلانه لازم است تا بتواند اولا از حقوق طبیعی انسان‌ها حمایت کند و در ثانی بتواند به آن پاسخ در‌خور و عادلانه‌ای بدهد.

حق‌الله و حق‌الناس
عموما در منابع فقهی حق‌الله و حق‌الناس را در برابر هم نهاده‌اند. به این معنا که حق‌الله را از جمله حقوقی دانسته‌اند که قصد قربت در آن شرط است، مانند تمام تکالیف و عباداتی که قربه‌الی‌الله به‌جا آورده می‌شود یا بعضی از احکام اجتماعی که غرض از تشریع آن، سلامت و منافع عمومی مدنظر شارع بوده است، نظیر اقامه حدود و امثال آن ولی حق‌الناس چنانکه از نام آن نیز پیداست علاوه بر حق الله، حق دیگری در آن دیده شده و انسان باید در مقابل دیگری که حقی را بر گردن فرد دارد، پاسخگو باشد وآن را ادا بکند. در اخبار و روایات اسلامی بر این حقوق از ناحیه خداوند سخت تکیه شده است و چون محور حقوق در تعالیم وحیانی عدل است محور زوال حق در حقوق مردم یا حق‌الناس ظلم و جور است یعنی پایمال کردن حقوق مردم نه از مصادیق ظلم و ستم بلکه خود ستم است. با بررسی آیات و روایات می‌توان به اختصار به بعضی از این حقوق چنین اشاره کرد:

تساوی حقوق اجتماعی
همه مردم در مقابل قانون یکسانند و کسی را بر کسی دیگر در اجرا یا عدم اجرای قانون برتری و امتیازی نیست. در نهج‌البلاغه می‌خوانیم: «اگر بنا بود درباره حق یک‌سویه اجرا شود، چنین موردی تنها از‌آن خدای سبحان بود.»

- تساوی در حقوق اجتماعی صرف‌نظر از ‌نژاد و طبقه و خویشی و غیره
 این تساوی موجب می‌شود که دیگر ‌نژاد و رنگ و خون یا دوری و نزدیکی به مرکز و خویشی و ناخویشی و امثال آن موجب بر‌تری نشود. چنانکه از پیامبر(ص) نقل است که فرمود فضلی برای عرب بر عجم یا قریش بر غیرقریش نیست یا در نامه‌مولا می‌خوانیم «فان للاقصی منهم مثل الذی للادنی و کل قد سترعیت حقه.» یعنی برای آن‌که در دور دست تو می‌زید و آن‌که در نزدیکی تو است حقی برابر است که باید رعایت شود. یا این‌که این تساوی در حقوق اجتماعی باعث می‌شود دولتمردان و شهروندان در حضور دادگاه و در صورت شکایت از احدی از آنان در محکمه حاضر شده و به اتهام وی رسیدگی شود چنانکه علی(ع) در دادگاهی که شاکیش یهودی بود، حاضر شد و حکم قاضی را پذیرفت. هرچند در واقع آن حکم درست نبود ولی بر‌حسب ظاهر شواهد علیه وی بود و ایشان نیز پذیرفت. حتی این حق نه‌تنها برای مسلمانان بلکه برای غیرمسلمانان از اهل کتاب و ذمه نیز هست.

-‌ حق اعتراض و آزادی بیان و انتقاد از سیاست‌های به‌کار گرفته شده در حاکمیت برای شهروندان و اقلیت‌ها

علی(ع) نامه‌ای به قرظه‌بن‌کعب انصاری می‌نویسد که در آن چنین آمده: بعضی از مردان اهل ذمه ناحیه ولایت تو از نهری خبر می‌دهند که در سرزمین آنان جاری بوده است که اینک بسته شده و جاری نیست و آبادانی آن منطقه را با مشکل مواجه کرده است. با آنان وارد گفت‌وگو شو و به احیای نهر اقدام کن. به جانم سوگند اگر ایشان به آبادانی بپردازند بهتر از آن است که کوچ کنند. (نک: سیره‌ابن‌هشام ج2/ص595)

وجود چنین مواردی در سیره رسول خدا و ائمه‌طاهرین بیانگر اهمیت حقوقی است که میان مردم باید محترم باشد و همگان در حفاظت و صیانت از آن بکوشند.

ابتکار: قضاوت تاریخ درباره احمدی نژاد

«قضاوت تاریخ درباره احمدی نژاد»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم محمدعلی وکیلی است که در آن می‌خوانید؛احمدی نژاد همچون بسیاری دیگر که روزی آمدند و روز دیگر صندلی واگذاشته و رفته اند، امروز از ساعت 5 بعدازظهر از صندلی پاستور به خانه خواهد رفت. او به مانند هر مدیری کارنامه ای دارد که فارغ از حب و بغض‌های شخصی ثبت و ضبط می‌باشد و این کارنامه بخشی از تاریخ این سرزمین را تشکیل می‌دهد به همین جهت مهم است که چگونه قضاوتی پیرامونش صورت خواهد گرفت. بی تردید نقد کارنامه هشت ساله احمدی نژاد، فرصتی فراخ می‌طلبد که در حوصله این مقال نیست. اما رسم است که در کشورما آدم‌ها یا باید خادم باشند یا خائن!

منطق صفر و صد در برخورد با موضوعات و قضاوت‌های سیاه و سفید موجب شده که برخی او را سفید مطلق و حق کامل ببینند و او را تا سر حد اسطوره بالا بردند. تو گویی که او موهبتی الهی و لعبتی یگانه بوده و از آسمانها برایش ماموریت فرستادند او خود نیز باورش شد که مامور نجات بشریت و اصلاح امور جهان می‌باشد.

در این وادی شیفتگانش چنان راه افراط پیش گرفتند که او را معجزه هزاره خواندند. خود نیز در باور اغراق گویی‌های غیر معمول، گرفتار توهم رویت هاله نورگردید هر روز درگوشه و کنار او را مظلوم و شهید تهمت و عصاره فضیلت خطاب می‌کردند. بدون ظرفیت سنجی آدم‌ها در مسیر تعریف و تمجیدش مبالغه کردند وی را آسمانی و عرشی و از جنس آسمانیها بر شمردند و در زمره قدسیان تمجیدش نمودند. در نقطه مقابل گروهی نیز او را خائن شمردند و تفریط گونه چشم بر خدماتش پوشاندند و یکسره او را انکار کردند.

خلاصه حدیث بر آمدن احمدی نژاد برای آیندگان از اهمیت، ظرافت و حساسیت خاصی برخوردار است به ویژه آنان که ناظر آن همه عشق و شور و شر بوده اند. از روزی که غیر منتظره سر برآورد و همه معادلات را به هم ریخت و همچون آتشفشان هر روز دامن گوشه ای از سنت‌های مدیریتی را سوزاند و بدون هیچ مانعی به هر آنچه می‌خواست چنگ انداخت و آن را دست می‌انداخت،تا واپسین روزهای سال 89 آنچنان محبوب دلها بود که هوادارانش گم شده خود را در او جستجو می‌کردند و دولتش مقدمه ظهور تعبیر می‌شد. فضا به گونه ای بود که منتقدان از ترس مخالفت با دولت آخر الزمان، جرأت انتقاد نداشتند و مخالفین هم قلم‌ها را در نیام و زبانها را در کام محبوس کردند. فضا را چنان به نفعش یکطرفه کردند که صدای به جز صدای احمدی نژاد در ایران شنیده نمی‌شد. همه مسحور سرعتش و محو وعده هایش بودند. گرد و غبار سرعتش قدرت تشخیص را گرفته بود.

روش‌های منحصر به فردش پرهزینه ولی باکی نبود. سال 90 ناگاه طلسم محبوبیتش شکست و منحنی عشق و دلدادگی معکوس شد. از آن به بعد دست به هر کار زد دردسرآفرین و بهانه ساز گردید. درست برعکس زمانی که هر کار می‌کرد عین حقیقت تعبیر می‌شد و برداشت مخالفین، تخطئه و مورد سرزنش واقع شده و انگ انحراف و فتنه می‌خورد.

گردش زمانه خیلی زود عیش ربیع احمدی نژاد را به طیش خریف مبدل کرد. روزی آنچنان اسیر کمند جاذبه اش قرارگرفتند و چشم بسته راهش را تحسین و روش هایش را تائید کردند به گونه ای که گویا با انسان مصون از خطا طرف هستند، گر چه کسی که قدم به عرصه سیاست عملی می‌گذارد بایستی در درونش نیرویی وجود داشته باشد که پیوسته در فغان و غوغا باشد و سری پرشور و نا آرام داشته باشد که پیوسته مانند توسنی سرکشی کند.

شاید این نکته مبنای رفتار احمدی نژاد بوده است ولی چرخ روزگار نشان داد که این تنها عامل ماندگاری نیست. توسنی اگر خوب هدایت نشود به بهمن منتهی می‌شود. بی تردید معمای احمدی نژاد موضوع مهمی برای هر پژوهشگری خواهد بود بشرط آنکه پژوهشگران نیز به جای تامل در اسناد، دست به گزینش دلخواه تاریخ نزنند و آنچه خوش نمی‌دارند و آن را با پیش داوری‌های خود ناسازگار می‌بینند را در نگذرند و بسیاری از حوادث و وقایع را به پس و پشت‌های حافظه منتقل نکنند و خود را به بی حافظه گی تاریخ و فراموشی گرفتار نسازند.

به هر روی از فردا احمدی نژاد با عنوان رئیس جمهور سابق لقب خواهد گرفت و عملکردش مطابق آمارها و اسناد روی میز دولتمردان جدید و همچنین در منظر و محضر ناقدان خواهد بود.بخش مهمی از چگونگی قضاوت آیندگان پیرامونش، تابع نوع عملکرد دولت دکتر حسن روحانی خواهد بود.

اگر عملکرد دولت تدبیر و امید در مسیر خواست ملت باشد در آینده کلید به دولتی از جنس خود روحانی سپرده خواهد شد ولی اگر خدای ناکرده این دولت نیز ناکام از تحقق وعده هایش باشد؛ دولت تدبیر و امید؛ دولتی از جنس احمدی نژاد بازیافت خواهد نمود حال باید نشست و نظاره کرد البته نظاره صحیح نیست همه وظیفه کمک دارند و همگان می‌بایست در این شرایط خوش بین باشند پس بیائید خوش بین به آینده باشیم و احمدی نژاد را به قضاوت افکار عمومی واگذاریم و به شیخ اعتدال سلام نمائیم.

آرمان:تعریف جرم سیاسی، نیاز امروز کشور

«تعریف جرم سیاسی، نیاز امروز کشور»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم دکتر نعمت احمدی است که در آن می‌خوانید؛متاسفانه باید گفت که ظاهرا تعریف جرم سیاسی و تشکیل دادگاه برای جرم سیاسی با سرانجام روشنی روبه‌رو نشده است. در قانون مشروطه هم حتی ذکر شده که جرم سیاسی را باید قانون تعیین کند و با حضور هیات منصفه در یک دادگاه عادل به جرم سیاسی رسیدگی شود، 70 سال از حکومت مشروطه گذشت و متاسفانه اراده‌ای پیدا نشد تا قانون مشروطه را اجرا کند. بسیاری از افرادی که جزو نسل اول انقلاب ایران بودند، به خاطر قانونی که هیچ‌گاه درست اجرا نشد و هیات منصفه‌ای که هیچ‌گاه تشکیل نشد، سال‌ها در دادگاه نظامی به‌عنوان مجرم امنیتی محاکمه شدند و به زندان افتادند.

درحالی که در قانون مشروطه تشکیل دادگاه عمومی و هیات‌منصفه دیده شده بود. نسل اول انقلاب قانون اساسی کشور را نوشتند و طبق اصل 168 قانون اساسی کشور به صراحت اعلام می‌کند که جرائم سیاسی و مطبوعاتی را دادگاه عادی رسیدگی می‌کند. امروز آنچه نیاز کشور است، تعریف جرم سیاسی به‌طور مشخص و معلوم و تفکیک آنها از جرم امنیتی است. تا براساس اصل168 قانون اساسی با مجرم سیاسی برخورد شود. این قابل پذیرش نیست که برخی از نمایندگان ملت در مجلس معتقدند که نیازی به تعریف جرم سیاسی نیست و این مورد همان جرم امنیتی است.

نسل اول انقلاب به خوبی طعم دادگاه نظامی و زندان‌های طویل‌المدت را به خاطر فعالیت‌های سیاسی‌شان کشیده‌اند و به خوبی می‌دانند جرم سیاسی و مطبوعاتی با جرائم امنیتی بسیار تفاوت دارد بنابراین عقیده آن دسته از نمایندگان که معتقدند نیازی به تعریف جرم سیاسی نیست اشتباه است. تا وقتی خودمان به مصیبتی گرفتار نیاییم، نیاز یک قانون حیاتی را احساس نمی‌کنیم. همین که شخص گرفتار شد، متوجه می‌شود قانون در این مورد اشکالاتی دارد یا تعاریفی از آن ناقص است.

این یک نیاز حیاتی است که فعالان سیاسی و مطبوعاتی کشور بدانند که فعالیت‌هایشان باید چه قالب، فرمی داشته باشد. تا براساس آن قالب قانونی تعریف شده به فعالیت بپردازند. جامعه‌ای که برای فعالیت‌های سیاسی مردم خود قالب و فرم تعیین نکند جامعه ایستایی است. در قرآن و در تعالیم اسلامی آمده است؛ «و شاورهم فی‌الامر» که دلالت براعتبار رأی مردم در قوانین جامعه می‌کند، و یا در قرآن آمده ‹‹و امرهم شوری بینهم›› و ‹‹شاورهم فی الامر» همه و همه دلالت بر رای و نظر مردم دارد. اصل 168 قانون اساسی براساس آموزه‌های اسلام و براساس شرع اسلام است و نیاز جامعه هم در واقع همین است که جرم سیاسی طبق قانون تعریف شود و مشکلات فعالیت‌های سیاسی از بین برود.

کسانی که معتقدند جرم سیاسی با جرم امنیتی یکی است عملا با قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران آشنا نیستند و اصل 168 قانون اساسی را که با آموزه‌های اسلامی است در واقع درک نکرده‌اند و آشنایی کافی با قوانین ندارند. بنابراین نمایندگان ما در مجلس نسبت به تعریف جرم سیاسی نباید بی‌تفاوت باشند.

دنیای اقتصاد:جنبش مدنی ضد تحریم؛ سه پرسش کلیدی

«جنبش مدنی ضد تحریم؛ سه پرسش کلیدی»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم پروفسور محمد هاشم پسران است که در آن می‌خوانید؛بعد از انتخابات ریاست‌جمهوری و رای قاطع مردم ایران به جریان اعتدال، چهره‌های مختلفی به حمایت از «جنبش مدنی اعتراض به تحریم‌ها» پرداخته و اقتصاددانانی مانند دکتر غنی‌نژاد و دکتر مشایخی هم با انتشار مطالبی در روزنامه دنیای‌اقتصاد، خواستار گسترش اعتراض مدنی به تحریم‌های غرب علیه ایران شده‌اند.

در مورد «جنبش مدنی اعتراض به تحریم‌ها» سه پرسش مهم قابل طرح است: اول) چه استدلال‌هایی در مخالفت با کلیت تحریم‌های اقتصادی می‌توان ارائه کرد؟ دوم) چرا هم دولت آقای روحانی و هم دولت‌های 1+5 باید تلاش کنند که هر چه سریع‌تر به توافق مثبت و ملموسی در مذاکرات برسند؟ سوم) نخبگان ایرانی، در قالب جنبش مدنی ضد تحریم باید بر چه نکاتی تاکید کنند؟ در این مقاله سعی خواهم کرد پاسخ مختصری برای هر یک از این سه پرسش ارائه کنم:
اول) چرا تحریم‌های اقتصادی ناکارآمد هستند؟

تحریم‌های اقتصادی «اثرات» زیادی دارند؛ ولی در راستای هدف اصلی خود «موثر» نیستند! به عبارت دیگر، بررسی تحریم‌های 100 سال گذشته نشان می‌دهد که با افزایش «شدت»، «فراگیری» و نیز «طول مدت» اعمال تحریم‌های اقتصادی، رفاه عمومی مردم در کشور تحت تحریم دچار لطمه شده و به ویژه گروه‌های آسیب‌پذیر دچار مشکلات معیشتی فراوان می‌شوند، اما در عین‌حال اکثریت این تحریم‌ها در دستیابی به اهداف خود در زمینه تغییر رفتار سیاست خارجی کشور تحت تحریم، موفقیتی نداشته‌اند.

البته عده‌ای معتقدند که تحریم‌های اقتصادی اگرچه زیان اقتصادی را هم برای کشورهای تحریم‌شونده و هم برای کشورهای تحریم‌کننده به دنبال دارد، اما می‌توان نوعی «منطق سیاست خارجی» را برای این تحریم‌های اقتصادی ارائه کرد؛ یعنی از تحریم اقتصادی به عنوان وسیله‌ای مشابه جنگ (اما ملایم‌تر از جنگ) استفاده شود تا بر رفتارهای سیاسی کشور تحریم‌شونده تاثیر بگذارد، اما بررسی تحریم‌های 100 سال گذشته نشان می‌دهد که اکثریت این تحریم‌ها در اهداف سیاست خارجی خود هم موفق نبوده‌اند. برای مثال پژوهش‌هایی انجام شده که با بررسی تاریخی تحریم‌های اقتصادی مختلف و با بهره‌گیری از چارچوب تحلیلی اقتصاد سیاسی نشان می‌دهند که در اکثر کشورهای تحریم‌شده، اگر ظرف حداکثر دو سال بعد از اعمال تحریم‌های شدید اقتصادی تغییری در سیاست خارجی کشور تحت تحریم ایجاد نشود، بسیار بعید است که ادامه تحریم‌ها منجر به بروز تغییر در سیاست خارجی کشور مذکور شود.

علت این مساله به طور خلاصه آن است که اعمال تحریم‌های شدید معمولا از یک طرف باعث شکل‌گیری گروه‌هایی رادیکال در کشور تحت تحریم می‌شود که طرفدار تقابل و حتی جنگ با کشورهای تحریم‌کننده هستند و از طرف دیگر اعمال تحریم‌های شدید باعث شکل‌گیری گروه‌های ذی‌نفع اقتصادی مختلفی می‌شود که به دلیل تحریم‌ها از نوعی انحصار در عرضه برخی کالاها و خدمات بهره‌مند شده و به سبب دستیابی به درآمدهایی هنگفت، در استمرار تحریم‌ها ذی‌نفع می‌شوند. طبیعتا این گروه‌های ذی‌نفع اقتصادی نیز، در داخل کشور تحت تحریم، در مسیر رفع تحریم‌ها سنگ‌اندازی می‌کنند.

بعد از این توضیحات، باید گفت با اینکه تحریم‌ها همواره عواقب منفی اقتصادی زیادی برای کشور تحریم‌شونده داشته، اما این تحریم‌های اقتصادی عموما در حوزه سیاست خارجی ناکارآمد بوده‌اند و تقریبا تنها حوزه تاثیرگذاری آنها به «سیاست داخلی کشورهای تحریم‌کننده» مربوط می‌شود؛ یعنی حتی در شرایطی که سیاستمداران کشورهای تحریم‌گر می‌دانند تحریم‌ها به لحاظ سیاست خارجی تاثیرگذار نیست، اما از این تحریم‌ها حمایت می‌کنند؛ چون فکر می‌کنند که وضع این تحریم‌ها می‌تواند مثلا حمایت افرادی را که حامی اعمال فشار به ایران هستند در عرصه رقابت‌های سیاسی داخلی جلب کند.

دوم) چرا دستیابی به توافق دیپلماتیک سریع مهم است؟
با توجه به مقدمات پیشین، به نظر می‌رسد که هم به نفع ایران و هم به نفع کشورهای غربی است که با دید مثبت و با هدف دستیابی به توافق دیپلماتیک و شکل‌گیری تعامل برنده_برنده بر سر میز مذاکره بنشینند تا هر دو طرف نفع ببرند. قطعا اگر در چند ماه ابتدایی استقرار دولت جدید، گام ملموس و شفافی (هر چند کوچک) برای پیشبرد مذاکراتی مثبت و سازنده بین ایران و کشورهای 1+5 برداشته شود، تحولی بسیار مثبت محسوب خواهد شد؛ تحولی که می‌تواند جایگاه گروه‌های معتدل و صلح‌طلب را هم در ایران و هم در کشورهای غربی مستحکم کند.

از طرف دیگر باید توجه کنیم که اگرچه هم‌اکنون در اکثر رسانه‌های غربی این تحلیل وجود دارد که آقای روحانی نظر صادقانه‌ای در زمینه مذاکرات سازنده و برنده-برنده با غرب دارد، اما در عین حال سیاستمدارانی در غرب هستند که معتقدند اگر ظرف چند ماه بعد از ریاست‌جمهوری آقای روحانی توافق ملموس و شفافی بین ایران و غرب ایجاد نشود، باید تحریم‌ها علیه ایران را شدت داد. حتی عده‌ای از جنگ‌طلبان در اسرائیل، آمریکا، اروپا و حتی برخی کشورهای عربی، از همین الان مشغول رفتارهای تحریک‌آمیز برای جلوگیری از ایجاد توافق بین ایران و کشورهای غربی هستند. اگرچه در حال حاضر به علت نتایج انتخابات پرشکوه اخیر ایران این گروه‌های رادیکال تا حدی به حاشیه رفته‌اند، اما طبیعتا اگر تا چند ماه آینده مذاکرات ایران با 5+1 با پیشرفت ملموس مواجه نشود، این خطر وجود دارد که مجددا موقعیت این گروه‌های رادیکال و جنگ‌طلب تقویت شود.

خلاصه آنکه اگر فرصت طلایی فعلی ایجادشده بعد از انتخابات اخیر و امیدهای وسیعی که برای حرکت به سمت مذاکرات دیپلماتیک صلح‌آمیز شکل گرفته از دست برود، عواقب وخیم‌تری نسبت به وضعیتی که این فرصت ایجاد نمی‌شد، خواهد داشت. اگر در موقعیت پرامید فعلی دستاورد محسوسی در مذاکرات حاصل نشود، یاس و سرخوردگی ناشی از محقق نشدن این امیدها، باعث تقویت بیش از پیش موضع گروه‌های رادیکال خواهد شد؛ هم در کشورهای غربی و هم در ایران.

سوم) جنبش مدنی ضد تحریم، بر چه مواردی تاکید کند؟
در کنار اهمیت بالای برنامه‌ریزی و هدف‌گذاری دقیق و شفاف از طرف تیم مذاکره‌کنندگان جدید ایرانی، به نظر می‌رسد که نخبگان و فرهیختگان کشور هم می‌توانند در قالب «جنبش مدنی ضد تحریم»، به دولت جدید کمک کنند. در این زمینه، نخبگان ایرانی داخل و خارج از کشور باید در قالب «مقاله» و «سخنرانی» و «بیانیه» روی این مساله تاکید کنند که آقای روحانی در یک انتخابات رقابتی توانسته است در همان دور اول انتخاب شود؛ بنابراین شایسته است این رای قاطع مردم ایران به جریان معتدل، در همان دور اول مذاکرات دیپلماتیک جدید، با رویکرد مثبت‌اندیشانه و سازنده دولت‌های غربی پاسخ داده شود.

نخبگان ایرانی داخل و خارج از کشور، باید هم خطاب به سیاستمداران غربی روشنگری کنند و هم خطاب به سیاستمداران ایرانی. لازم است نخبگان ایرانی سیاستمداران غربی را مخاطب قرار دهند و بگویند که لطمه اصلی این تحریم‌های سنگین نامنصفانه بر دوش مردم متوسط و پایین‌تر از متوسط ایران است. حالا همین ملت، در انتخاباتی که لااقل در مقایسه با استانداردهای دموکراتیک موجود در منطقه خاورمیانه بی‌نظیر بوده، با رای قاطعانه خود فرد معتدلی مانند آقای روحانی را انتخاب کرده‌اند تا از طرف آنها با کشورهای غربی مذاکره کند. در چنین شرایطی، بسیار حیاتی است که غربی‌ها این وضعیت را قدر بدانند و با نگاه مثبت سر میز مذاکره بنشینند و به‌جای مخاصمه با ایران بتوانند وضعیتی ایجاد کنند که «روحانی»هایی که نماینده طیف معتدل و صلح‌طلب در ایران هستند، بتوانند در ایران قدرت بگیرند. یعنی باید سیاستمداران غربی امتیازهایی به تیم مذاکره‌کننده جدید ایران بدهند تا به لحاظ اقتصاد سیاسی کابینه آقای روحانی تقویت شود.

نخبگان ایرانی باید در قالب مقاله و سخنرانی و بیانیه، خطاب به سیاستمداران غربی بگویند که وضعیت ایجادشده پس از انتخابات ریاست‌جمهوری اخیر ایران، یک فرصت طلایی است که اگر از این فرصت به درستی برای دستیابی به توافق برنده_برنده استفاده نشود و همچنان دیپلمات‌های غربی با ذهنیتی منفی بر سر میز مذاکره بنشینند، هم موقعیت آقای روحانی در داخل ایران ضعیف می‌شود و هم شهروندان غربی در آینده سیاستمداران خود را توبیخ خواهند کرد و خواهند گفت که شما مدت‌ها منتظر بودید که یک چهره معتدل در ایران سر کار بیاید، حالا هم که سر کار آمد، نتوانستید به مذاکره سازنده و مثبت بپردازید.

در عین حال، لازم است نخبگان ایرانی در قالب جنبش مدنی ضد تحریم، برای واقع‌بینی بیشتر سیاستمداران ایرانی هم تلاش کنند. در این راستا، باید روشنگری لازم انجام شود تا سیاستمداران داخلی هم متوجه باشند که استمرار تحریم‌ها و جدا افتادن ایران از اقتصاد به‌هم‌پیوسته جهانی، به هیچ وجه به سود ما نیست. جدا افتادن ایران از اقتصاد جهانی ممکن است خدای ناکرده وضعیتی شبیه به قرن گذشته ایجاد کند که دنیا در حال تحول اقتصادی سریع و شتابان بود؛ ولی ما از این تحول جا ماندیم. در حال حاضر هم اگر جداافتادگی ما از اقتصاد جهانی طولانی‌تر شود، اگر نتوانیم سرمایه‌گذاری خارجی مناسبی جذب کنیم، اگر نتوانیم به تولید محصولات مشترک با شرکت‌های کشورهای دیگر بپردازیم، اگر بازارهای صادراتی ما محدود باشد و اگر به دلایلی مانند محدودیت نقل و انتقال الکترونیکی پول نتوانیم از تحول عظیم ناشی از اقتصاد مبتنی بر اینترنت بهره‌مند شویم، شاید در آینده دیگر این عقب‌افتادگی قابل جبران نبوده و باعث شود قدرت و تاثیرگذاری ایران در سطح منطقه کاهش یابد که باعث تاسف بسیار خواهد بود.

در پایان، من نیز مانند بسیاری دیگر از شهروندان ایرانی و نیز غربی، صمیمانه امیدوارم که هم سیاستمداران ایرانی و هم سیاستمداران غربی به خوبی قدر «فرصت کم‌نظیر» حاصل‌شده بعد از انتخابات ریاست‌جمهوری پرشکوه اخیر ایران را بدانند؛ فرصتی که اگر به خوبی قدر دانسته نشده و به سرعت از آن استفاده نشود، چه بسا با «پشیمانی‌های کم‌نظیر» همراه شود.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها