با دکتر رضا راعی، معاون اسبق ارزی بانک مرکزی

بورس ارز باعث افزایش قیمت دلار خواهد شد

با این که اظهارات ضد و نقیضی درباره راه‌اندازی یا خروج «بورس ارز» از دستور کار دولت به گوش می‌رسد و هنوز معلوم نیست چه بر سر این ایده متولدنشده خواهد آمد، اما این شرایط برای دکتر رضا راعی فرقی نمی‌کند.
کد خبر: ۵۰۴۷۸۴

مدیرعامل اسبق بانک تجارت، معاون اسبق ارزی بانک مرکزی در زمان ریاست طهماسب مظاهری و استاد این روزهای دانشکده مدیریت دانشگاه تهران به هر حال این ایده را در شرایط فعلی اقتصاد ایران مفید نمی‌داند. ایده‌ای که در صورت اجرا به دلیل نبود شرایط برای ایجاد «رقابت کامل» ممکن است حتی به افزایش قیمت ارز و نه تعادل آن منجر شود.

وی که خود را طرفدار اقتصاد آزاد و حامی گسترش هر نوع بورسی معرفی می‌کند، می‌گوید راه‌اندازی بورس نیاز به پیش‌‌نیازهایی دارد که با توجه به این‌که عرضه ارز در ایران در انحصار یک عرضه کننده یعنی دولت قرار دارد، نخواهد توانست به تصادم واقعی عرضه و تقاضا و در نتیجه کشف قیمت واقعی منجر شود.

سرانجام در این گفت‌وگو این تحلیلگر ارشد ارز که اتفاقا خیلی کم نیز مصاحبه می‌کند، به این پرسش پاسخ می‌دهد که کارآمدترین راه حل برای تعادل‌بخشی به قیمت ارز چیست.

وی همچنین اشاراتی به دوران نه‌چندان دور حضور خود در معاونت ارزی بانک مرکزی و اقدامات و روش‌هایی که در آن زمان برای متعادل نگه‌داشتن قیمت ارز به کار گرفته می‌شد، می‌کند لذا به نظر می‌رسد مطالعه این گفت‌وگو از زبان کسی که هم تجربه عملی طولانی در نظام بانکی دارد و هم در بحث نظری و آکادمیک فعال است، برای همه و بویژه مدیران این روز بانک مرکزی که سخت به دنبال یافتن راه‌حل‌هایی برای چالش ارز هستند، مفید باشد.

هم‌اکنون بورس ارز به عنوان  یکی از معروف‌ترین و پربحث‌ترین راه‌حل‌ها برای کاهش قیمت ارز و از میان برداشتن شکاف قیمتی موجود میان قیمت رسمی و غیررسمی ارز مطرح است. به نظر شما اصولا اجرای این راهکار در شرایط فعلی اقتصاد ایران امکانپذیر است؟

برای پاسخ به این سوال ابتدا باید نگاهی به کارکردهای بورس بیندازیم و ببینیم بورس چیست و چه کارکردهایی دارد تا بعد آنها را با شرایط ویژه ارز به عنوان یک کالا(اگر کالا تلقی کنیم) تطبیق بدهیم. بورس جایی است که اهدافی که در بازار رقابتی و آزاد دنبال می‌شود، در آن محقق شود. بازاری که در آن «رقابت کامل» شکل می گیرد.
رقابت کامل یعنی تعداد خریداران و فروشندگان در بازار آنقدر زیاد باشد که وجود یا عدم وجود یک نفر اثری در بازار و روند حرکت آن نداشته باشد.

حال باید پرسید بورس برای چه ایجاد می‌شود؟ پاسخ این است که بورس برای این ایجاد می‌شود که نقدشوندگی یک کالا بالا برود. می‌دانید که بازارهای مالی به دو دسته تقسیم می‌شوند؛ بازار اولیه و بازار ثانویه. در بازار اولیه، نقدینگی برای بخش واقعی اقتصاد فراهم می‌شود.

مانند این که سازمان خصوصی بخواهد سهمی را برای اولین بار در بورس عرضه کند. نقدینگی که از این راه به دست می‌‌آید مستقیما به بخش واقعی اقتصاد تزریق می‌شود. اما بازار ثانویه ایجاد می‌شود تا نقدشوندگی یک کالا یا دارایی افزایش یابد و از این‌رو بورس‌ها را بیشتر در حیطه بازارهای ثانویه دسته‌بندی می‌کنند،البته گاهی اوقات نقش بازار اولیه را هم ایفا می کند. به عنوان مثال شما کالایی مانند الماس دارید که می‌خواهید آن را بفروشید و الماس در ایران بورس ندارد. لذا نقدشوندگی آن نیز بالا نیست.

یعنی شما به‌راحتی نمی‌توانید برای فروش آن ،مشتری پیدا کنید. اما وقتی بورس وجود داشته باشد یکی از نخستین آثارش افزایش نقدشوندگی کالا است و همچنین نقش دیگر شفاف‌شدن قیمت از محل ایجاد تصادم میان عرضه و تقاضاست. مثال دیگری بزنم. مثلا شما دو کالای هم‌خانواده دارید که می‌خواهید آن را بفروشید. پراید و بنز هر دو خودرو هستند، اما شما اگر بخواهید پرایدتان را بفروشید، به‌سرعت با درصدی تغییر قیمت برایش مشتری پیدا می‌شود، اما اگر بخواهید یک مرسدس بفروشید، باید مدت‌ها دنبال مشتری آن بگردید. این اظهارات به این معنی نیست که بنز کالای بدی است، اتفاقا کالای بهتری است.

چون نقدشوندگی کالا جنبه مثبت یا منفی آن از نظر کیفی نیست، اما چون پراید راحت‌‌تر نقد می‌شود، کار فروش و خرید آن راحت‌تر است. در نتیجه وقتی بازار بورس شکل می‌گیرد نقدشوندگی یک کالا افزایش می‌یابد. حالا از این بحث‌ها می‌خواهم به اولین نتیجه درباره بورس ارز برسم. به نظر شما و خوانندگان‌تان آیا در شرایط کنونی،
نقدشوندگی کالایی مانند دلار پایین است که ما برای افزایش نقدشوندگی به دنبال راه‌اندازی بورس ارز باشیم؟

خیر. ارز را این روزها شاید بتوان در هر مغازه عادی نیز فروخت.

پس می‌بینیم از این نگاه که اولین دلیل محسوب می‌شود، راه‌اندازی بورس ارز معنا ندارد. چون نقدشوندگی ارز نه‌تنها پایین نیست بلکه بسیار بالاست مخصوصا ارزهای جهان روا. اما در بخش دوم دلایل، اگر دقت کرده باشید عرض کردم بورس وقتی شکل می‌گیرد که بازار آزاد و رقابت کامل وجود داشته باشد.

 هر چیزی را باید متناسب با شرایط انجام داد. راه‌حل‌هایی که ناشی از اضطرار و دستپاچگی باشد، در این شرایط کشور جواب نخواهد داد.بورس ارز هم همین طور است. نباید در شرایط فعلی که شرایط اضطرار است، اقدامی انجام داد.

مثلا درباره سهام ایران‌خودرو، اگر در بازار بورس، سهامدار عمده‌ای وجود داشته باشد که بتواند در تعیین قیمت ـ چه در بخش فروش و چه در بخش خرید ـ نقش اصلی ایفا کند، آیا رقابت کامل وجود خواهد داشت؟ و آیا بورسی که در آن رقابت کامل نباشد یا امکان ایجاد آن وجود نداشته باشد، بورس خواهد بود؟روشن است که در بحث دلار، دولت نقش همان سهامدار عمده را ایفا می‌کند و طبیعی است وقتی هر نوع انحصاری در کالایی وجود داشته باشد، فلسفه و کارکردهای اصلی بورس معنا ندارد.

در بحث آکادمیک بورس می‌گویند در برابر وجود انحصار، باید دید که میزان سهام شناور در دست مردم چقدر است تا بتوان میزان رقابت را حدس زد و درجه نزدیکی آن به رقابت کامل را تعیین کرد. حال سوال این است در بحث ارز آیا آنقدر تعداد خریداران و فروشندگان ارز زیاد است که وجود یا عدم وجود یک متقاضی اثری بر قیمت نداشته باشد؟

دولت مدعی و مالک بزرگ بازار است.

بله و با وجود یک چنین بازیگر بزرگ و قدرتمندی نمی‌توان در بورس ارز تصور ایجاد رقابت کامل داشت و از این نظر نیز راه‌اندازی بورس ارز کارآمد نخواهد بود. از دیدگاهی دیگر نیز می‌توان به مساله نگاه  کرد. کشوری را مثال می‌زنم که جریان ورود و خروج ارز به این صورت است که تولیدکنندگان آن کشور کالایی را تولید و صادر می‌کنند و ارز حاصل از صادرات را به داخل کشور آورده و عرضه می‌کنند. در مقابل، عده‌ای هم که در کار واردات ـ چه کالاهای مصرفی و چه مواد اولیه ـ هستند، متقاضی و مصرف‌کننده ارز هستند.

در این حالت ارزی که به بازار آن کشور وارد می‌شود حاصل ارزش افزوده اقتصادی و دسترنج مردمان آن کشور است. حال به وضعیت کشور خودمان نگاه کنید. قطعا بخش عمده ارز ما حاصل از فروش منابع زیرزمینی است، نه حاصل آن دسترنج. البته درصد بالایی از این ارز حاصل از صادرات پتروشیمی، فرش، پسته و زعفران فرآوری‌نشده و خام فروشی است، اما غالبا درآمد ارزی ما ناشی از فروش ثروت بین نسلی است.

حال این دو کشور را با هم مقایسه کنید. واقعا در کشوری که دولت، ثروت زیرزمینی را انحصاری می‌فروشد و مالک انحصاری ارز است با کشوری که تعداد زیادی افراد از محل دسترنج خود مالک ارز هستند، از نظر راه‌اندازی بورس ارز و رسیدن به رقابت کامل قابل مقایسه هستند؟ واقعا ایجاد رقابت‌ جدی برای ارز در کشور ما امکانپذیر است؟ آیا امکان دارد مثل آن کشور دیگر، هرکس ارزی دارد و می‌خواهد بفروشد، آن را روی میز گذاشته و هر کس هم می‌خواهد ارز بخرد، تقاضایش را روی میز بگذارد و از این طریق رقابت کامل ایجاد شود؟ آیا این احتمال جدی وجود ندارد که کسی که مالک عمده ارز است، در هر طرف عرضه یا تقاضا مثلا با کم‌کردن عرضه یا بیشترکردن تقاضا نرخ را بالا ببرد یا آن را به نفع خود تعیین کند؟ قطعا این احتمال وجود دارد. بنابراین اگر بخواهیم در شرایط فعلی بحث بنیادی بکنیم و به فلسفه بورس‌ها که بازار رقابت کامل ایجاد می‌کنند نگاه کنیم، باید گفت راه‌اندازی بورس ارز در این نگاه نیز زیرسوال است.

یکی از مهم‌ترین دلایل اعلام‌شده برای راه‌اندازی بورس ارز کاهش یا متعادل‌کردن قیمت ارز است. به عقیده شما آیا بورس ارز می‌تواند به تحقق این هدف کمک کند؟

نکته مهم و درستی را اشاره کردید. یکی از مهم‌ترین کارکردهای بورس «کشف قیمت» است. یعنی بورس روشن می‌کند که قیمت واقعی یک کالا چقدر است. در دنیای واقعی هر جنس فقط یک قیمت دارد و سایر قیمت‌های موجود برای آن ذاتی و واقعی نیست. امروز در بازار ما برای ارز یک نرخ مرجع داریم و یک نرخ بازار آزاد و اخیرا هم نرخ اطاق مبادله.

بالاخره دو نرخ از این سه نرخ ذاتی نیست که البته من فکر می‌کنم هیچ کدامش واقعی نیست. حالا این قیمت در بورس‌ها از تلاقی عرضه و تقاضا تعیین می‌شود. با این حال در بحث کالاهای مالی ظرافت‌های دیگری هم وجود دارد که تعیین قیمت آن را متفاوت از سایر کالاها که کالاهای مصرفی است، می‌سازد.

ارز یک کالای مالی است که با هدفی ورای مصرف خریداری می‌شود و کارکردهایی چندجانبه دارد. در واقع شما ارز نمی‌خرید که آن را فقط و فقط مصرف کنید. شما از خرید ارز اهداف دیگری مانند سپرده‌گذاری، پس‌انداز کردن، حفظ ارزش پول، مبارزه با اثر تورم و غیره دارید. اما کالایی مانند برنج را هیچ‌گاه برای پس‌اندازکردن در آینده نمی‌خرید.

چون ممکن است خراب شود، آفت بزند و... . بنابراین ارز به‌عنوان یک کالای مالی بجز مصرف، کارکردهای دیگری هم دارد و در نتیجه تنها عاملی که موجب تعیین قیمت آن می‌شود، عرضه و تقاضا نیست. عرضه و تقاضای صرف درباره تعیین قیمت کالاهای مصرفی کارکرد دارد اما درباره کالاهای مالی خیر.

این عامل دیگر در تعیین قیمت ارز چیست؟

این عامل عایدات آتی یا برداشت‌ و نگاه به آینده است. شما وقتی مثلا سهم شرکتی را می‌خرید، سهم را که مصرف نمی‌کنید، می‌خرید که از محل نگهداری آن در آینده سود به دست بیاورید. حالا عده‌ای ممکن است برای حفظ ارزش پول خود کالای مالی مثل ارز را بخرند و طبیعی هم است. چرا که نمی‌توان جلوی یک فرد را گرفت و گفت ارز نخر که جلوی پایین‌آمدن قدرت خریدت را بگیرد.

شما وقتی یک میلیون تومان پول دارید به دنبال خرید کالایی هستید که در آینده عایدات بیشتری نصیب شما بکند یا دست‌کم قدرت خریدتان را حفظ بکند. حالا این‌که شما چه کالایی را در این زمینه انتخاب کنید، می‌تواند با کم و زیادکردن تقاضا بر قیمت آن کالا موثر باشد.

روشن است اگر افراد احساس کنند با خرید فلان کالا در آینده سود بیشتری عایدشان شده یا جلوی اثرگذاری  تورم بر ارزش پولشان را می‌گیرد، رو به سوی آن کالا آورده و قیمت بالا می‌رود و برعکس. حالا در راه‌اندازی بورس ارز باید به این اثر و خاصیت در تعیین قیمت ارز بیشتر پرداخت و دانست که شاید بورس ارز از این منظر اتفاقا باعث رشد قیمت ارز بشود. دلیلش نیز روشن است.

وقتی توقعات و انتظارات ما از آینده این است که خرید ارز از جهات گوناگون برای ما سود دارد، تقاضا برای آن افزایش می‌یابد و برعکس اگر تلقی کنیم که از خرید ارز سود چندانی عایدمان نخواهد شد، تقاضا کم شده و قیمت کاهش می‌یابد. حال در شرایط فعلی اقتصاد کشور که تلقی درباره چشم‌انداز سوددهی ارز بالاست، اگر شما بورس ارز را راه بیندازید و عرضه و تقاضای ارز را آزاد بگذارید، آن عده‌ای که تقاضای مصرفی برای ارز هم ندارند، چون به آینده خرید ارز نظر مثبت دارند، به‌عنوان تقاضای جدید وارد بازار شده و قیمت‌ها را بالا می‌برند.

البته این یک‌سوی ماجراست، اما در سوی دیگر ماجرا رفتار طرف عرضه است. به این معنی که صاحب ارز وقتی با رشد تقاضا مواجه می‌شود، او هم برای دریافت سود بیشتر در آینده از عرضه ارز خود خودداری کرده و در نتیجه قیمت ارز را بیشتر بالا می‌برد. طبیعتا نگرانی که از این فرآیند حاصل می‌شود، نه‌تنها منجر به کشف قیمت واقعی ارز نخواهد شد، بلکه قیمت ارز را نیز بالا می‌برد. لذا از این دریچه هم به بورس ارز نگاه کنید، راه‌اندازی آن در شرایط فعلی اقتصاد کشور و توجه به ظرایف رفتار بازیگران و با توجه به این که ارز کارکردهایی فرامصرفی دارد،در شرایط فعلی به صلاح نیست.

آیا نمونه‌ای از بورس ارز در سایر نقاط دنیا وجود دارد و این تجربه‌ای آزموده‌ شده است؟

قبل از پاسخ به این پرسش بگویم که من با بورس و کارکردهای آن کاملا موافقم. بورس به رشد و توسعه اقتصادی کمک می‌کند، قیمت ذاتی کالاها را کشف و جریان وجوه را کنترل و آن را به بخش مولد اقتصاد منتقل می‌کند لذا در موافقت من با اصل بورس تردیدی وجود ندارد. اما درباره بورس ارز ماجرا فرق می‌کند.

چرا که در هیچ جای دنیا بورس ارز وجود ندارد البته ما سیستم فارکس را داریم که از طریق سیستم بانکی و به طور الکترونیک در هر کجای دنیا که بخواهید، می‌توانید  ارز بخرید یا بفروشید. اما اگر فکر می‌کنید مثل بازار بورس فلزات لندن یا نایمکس (بازار بورس طلای نیویورک) به شکل بورس‌های متداول، بورس ارز در دنیا وجود داشته باشد، چنین نیست و بورس ارز وجود ندارد.

نکته دیگر درباره بورس ارز این است که آیا در شرایط فعلی کشور راه‌اندازی بورس مناسب است یا خیر و اگر عرضه و تقاضا در این بورس یکدیگر را ملاقات کنند آیا کاهش قیمت اتفاق خواهد افتاد؟ وقتی در اقتصاد ما انتظار این است که نرخ ارز بالا می‌رود، چگونه می‌توان تضمین داد تقاضاهای غیرمصرفی چه از جنبه مثبت آن که پس‌انداز و حفظ ارزش پول باشد، چه از جنبه‌های منفی آن که سفته‌بازی است، وارد بورس نشده و علاوه بر رشد تقاضا، طرف عرضه را نیز تحریک به کاهش عرضه ارز نکند؟ تازه اگر تصور شود که طرف عرضه ما توان عرضه ارز کافی در بورس را داشته باشد یا دولت به عنوان تنها دارنده اصلی منبع ارز تا چه حد راضی شود که منابع ملی ارز را به قیمتی پایین‌تر عرضه کند.

یک واقعیت در این میان وجود دارد و آن این است که شما وقتی محدودیتی در تقاضای ارز در بورس قائل نمی‌شوید باید پذیرای تقاضاهای مختلف باشید. چون بورس یعنی آزادی عمل. این امر حتی درباره اوراق گواهی ارزی هم وجود دارد و منحصر به عرضه نقدی ارز نیست.اما در شرایط حاضر شما وقتی می‌خواهید ارز بخرید محدودیت دارید.

یعنی باید نوع مصرف ارز خودتان را به بانک اعلام کنید و بگویید برای واردات،درمان، مسافرت، دانشجویی و ... ارز می‌خواهم. اما در بورس واقعی دیگر این محدودیت‌ها نیست و رقابت کامل است. روشن است این عدم محدودیت به تقاضاهای غیرمصرفی ارز دامن می‌زند. طبیعی هم است. ایرادی به متقاضی ارز وارد نیست.

او یک رفتار اقتصادی دارد که می‌خواهد ارزش پولش حفظ شود. مثلا اگر امروز احساس می‌کند با یک میلیون تومان می‌تواند کالایی را بخرد و فردا نمی‌تواند، به دنبال راهی است که همیشه بتواند با مقدار ثابت پولش آن کالا را بخرد. تازه این جنبه مثبت تقاضاست. در جنبه منفی که فرد برای استفاده از فرصت‌های قیمتی از سفته‌بازی استفاده می‌کند. از شما می‌پرسم مگر خربزه بد است؟.

خیر. خوب است، اما اگر آدم مریض سرماخورده خربزه بخورد، نتیجه عکس می‌گیرد. در شرایط نامساعد بدن، خربزه‌خوردن باعث تب و لرز و شدت‌گرفتن بیماری می‌شود. بورس ارز هم در شرایط فعلی کشور مثل همان خربزه عمل می‌کند. شرایط اقتصادی ما اجازه نمی‌دهد بورس ارز داشته باشیم و اگر زمانی اصرار داشتیم که این بورس تشکیل شود باید آمادگی افزایش نرخ ارز را نیز داشته باشیم. اگر کسی پیدا شد که تضمین بدهد با راه‌‌اندازی بورس ارز تقاضا افزایش نیافته، عرضه کاهش پیدا نکرده و قیمت بالا نمی‌رود، من اولین حامی و موافق تشکیل بورس ارز هستم. البته نکته دیگری هم که باید تضمین داده شود این است که عرضه‌کننده بزرگ ارز ابزار قیمت را علیه کسانی که می‌خواهند معامله منصفانه داشته باشند به کار نگیرد.

با این اوصاف به عقیده شما باید پرونده بورس ارز را به بایگانی راکد سپرد و فراموش کرد.

تقریبا بله، چرا که کشور ما شرایطش را ندارد. همچنین عرضه کننده بزرگ و سایر متقاضیان ارز نیز در شرایطی نیستند که بخواهند در این بورس فعالیت کنند. یک سوال اساسی که در این باره وجود دارد این است که مگر مدعی نیستند که با راه‌اندازی بورس ارز قیمت پایین می‌آید؟ خب، چرا بدون این‌که نیاز به راه‌اندازی بورس ارز باشد، زیر همین قیمت بازار آزاد و حتی براساس قیمت بازار آزاد به همه متقاضیان ارز نمی‌دهد تا آتش تقاضا فروکش کند؟ می‌دانیم منابع تامین ارز کشور ما دو دسته است؛حدود80 درصد درآمد ارزی از نفت و باقیمانده از طریق صادرات تامین می‌شود. پس دو دسته عرضه‌کننده ارز شامل دولت و صادرکنندگان داریم.

اما می‌بینید که همین افراد حاضر نیستند ارز خود را به همین قیمت‌های موجود عرضه کنند و توان رقابت روی همین نرخ‌های موجود را ندارند و سوال این است اگر موجودی هست چرا بر مبنای همین قیمت بازار آزاد عرضه ارز را شروع نمی‌کنند؟ ببینید ما برای تعیین قیمت واقعی ارز سه ‌راه داریم و امیدوار که یکی از این سه راه به نتیجه برسد. راه اول این است که شرایطی فراهم شود که گزینه ppp (برابری قدرت خرید)‌ برای ما ایجاد شود. به این معنی که اگر یک دلار در ایران هزار تومان باشد ما با همان نسبت بتوانیم همان کالایی که در داخل کشور می‌خریم در خارج کشور هم بخریم.

راه آرمانی دوم که امیدوارم روزی به آن برسیم، که با استفاده از درآمد ارزی حاصل از صادرات نفت است. بعضی افراد اظهار می‌کنند برای رسیدن به پیشرفت شیر نفت را ببندیم، چون نفت ثروت بین نسلی است. اما من امیدوارم به فرمولی برسیم که آن بخش از درآمد ارزی نفت که باید برای ثروت بین نسلی کنار گذاشته شود را کنار بگذاریم و مثلا سرمایه‌گذاری کنیم اما آن بخش باقیمانده را به همراه ارز صادراتی به‌طور نامحدود در بازار بریزیم تا قیمت ذاتی ارز مشخص شود.

راه سوم که البته در درجه پایین‌تری قرار دارد این است که مابه‌التفاوت نرخ تورم داخلی و خارجی را برآورد و به نرخ روز ارز اضافه کنیم تا قیمت ارز به آرامی متناسب با تورم افزایش یابد. اما واقعیت این است که هیچ‌کدام از این سه روش اکنون در کشور ما به کار گرفته نمی‌شود و اجرای هریک از آنها تبدیل به آرزو و آرمان شده است. تمام مشکلاتی هم که بانک مرکزی با آن روبه‌روست از چند نرخی بودن ارز ناشی شده است.

چون شکاف بین نرخ رسمی و نرخ بازار آزاد باعث دامن‌زدن به تقاضای کاذب و منشا بیشتر مفاسد موجود است لذا کاری نکنیم که به این شکاف دامن زده شود، بلکه باید کاری کرد هرطور شده قیمت ذاتی ارز دربیاید. چون همان‌گونه که عرض کردم ارز نیز مانند هر کالای دیگری فقط یک قیمت دارد و این قیمت اکنون مشخص نیست.

چگونه بانک مرکزی نمی‌داند قیمت واقعی ارز چقدر است؟ شما که زمانی معاون ارزی بانک مرکزی بودید، بگویید بالاخره در بانک مرکزی نرخ روز چگونه محاسبه می‌شود؟ آیا کمیسیونی مخصوص این کار است یا این‌که تخمین زده می‌شود؟

من فلسفه تعیین قیمت ارز 1226 تومانی را نمی‌دانم. اما زمانی که من در بانک مرکزی بودم تلاش این بود که متناسب با نرخ روز، مابه‌التفاوت نرخ تورم داخلی و خارجی را بتدریج به نرخ ارز اضافه کنیم تا نرخ ارز به آرامی از رشد معمولی برخوردار باشد و ضمنا شرایط کشور ویژه بود و هست،و باید از بروز شوک به بازار جلوگیری می شد. بنابراین ما می‌توانستیم یکباره نرخ ارز را بالا ببریم و ذاتی کنیم اما نرخ ارز را به صورت شناور مدیریت می‌کردیم و چون نرخ به آرامی افزایش می‌یافت بازار نیز اعتماد می‌کرد که این نرخ تا حدودی معقول است. اما اگر ما می‌آمدیم و به یکباره به قیمت شوک وارد می‌کردیم چون هم حالت تک‌نرخی بودن ارز را از دست می‌دادیم، یعنی بازار بلافاصله واکنش نشان می‌داد و نرخ دومی درست می‌شد و هم اعتماد بازار از دست می‌رفت. ما بسیار از این‌که ارز را از حالت تک‌نرخی خارج و حالت جیره‌بندی ایجاد کنیم، پرهیز داشتیم. چون برقراری جیره‌بندی یعنی شما کمبود ارز دارید، اما به خاطر دارید که ارز تک‌نرخی بود و ما به همه متقاضیان اعم از مسافر، بیمار و ... به یک نرخ ارز می‌دادیم. اکنون نیز در نخستین قدم باید اعتماد را به بازار برگردانیم.

با توجه به تمام شرایط ویژه‌ای که کشور در آن قرار دارد؛ تحریم‌ها، شرایط خاص بین‌المللی، مسائل اقتصاد داخلی، هدفمندی یارانه‌ها و ...، اگر بخواهید برای بازگرداندن تعادل به بازار ارز نسخه‌ای بدهید، آن نسخه چه خواهد بود؟

اگر بانک مرکزی بخواهد بازار ارز را به تعادل برساند، ابتدا باید همه‌چیز را ارزیابی کند؛ آن‌هم در بدبینانه‌ترین حالتی که می‌شود تصور کرد. توان تولید، تحریم‌ها، فشارها، نیازها، واردات و خلاصه هر عاملی را که فکر می‌کند در قیمت ارز موثر است را محاسبه و تمام این عوامل را با هم جمع‌بندی کند.

حاصل این جمع‌ بندی هر عددی باشد، سیاستگذار ارز کشور آن عدد را به عنوان عدد تک‌نرخی ارز اعلام و مرد و مردانه هم پایش بایستد البته این امر یک پیش‌نیاز مهم دارد و آن این است که شما باید اعتماد بازار را جلب کرده باشید. به یاد دارید چندی پیش ما اعلام شد 1226 تومان تک‌نرخی. خب اگر گفتند تک‌نرخی باید پایش می‌ایستادند و به همه متقاضیان بدون محدودیت ارز می‌دادند،این اتفاق نمی‌افتاد، بازار نیز چندان به حرف‌ها اعتماد نمی‌کند، لذا خلاصه کنم که یگانه راه‌حل تعادل‌بخشی به بازار ارز تهیه همین پکیج، جمع‌بندی آن و اعلام واقعی تک‌نرخی شدن ارز و ارائه ارز به تمام متقاضیان به همان قیمت است.

خب چرا بانک مرکزی این مساله را اجرا نمی‌کند؟ خود رئیس کل بانک مرکزی بارها به وجود فساد در ارز چندنرخی اشاره کرده که آخرین آن اعلام بروز تخلف در فروش کالاهایی است که با ارز 1226 تومان وارد اما به قیمت آزاد فروخته شده است. بانک مرکزی همچنین می‌گوید کسانی که دم از آزادسازی نرخ ارز و رشد قیمت آن می‌زنند، فقط خود و بخش خودشان را می‌‌بینند.

اتفاقا من می‌خواهم به راهکار حمایت از تولید در شرایط واقعی شدن قیمت ارز اشاره کنم. وقتی شما ارز را به یک قیمت به همه بدهید و آن قیمت افزایش یافته باشد، مطمئنا قیمت واردات و به تبع آن تولید ما افزایش می‌یابد. حالا من یک سوال از شما می‌پرسم. مگر ما الان یارانه نقدی پرداخت نمی‌کنیم؟ چرا. خب حالا می‌توانیم پس از این‌که تولیدکننده مواد اولیه‌اش را با ارز آزاد وارد و تولید کرد، متناسب با تولیدش به او یارانه نقدی بدهیم تا جنسش را ارزان‌تر عرضه کند. مثلا اگر دلار هزار تومان بود و بعد شما آن را تک‌نرخی 1500 تومان تعیین کرده‌اید، دولت 500 تومان از محل گران‌تر فروختن ارز درآمد به دست آورده و بخشی از آن درآمد جدید که قبلا هم دریافت شده و منابع آن در خزانه موجود است، می‌تواند صرف پرداخت یارانه نقدی به محصول نهایی تولیدکنندگان و واردکنندگان کالای اساسی شود.

به عبارت دیگر، تمام حرف من این است که ما نباید سیاست‌های حمایتی‌مان را از طریق نرخ ارز اعمال کنیم. روشن است وقتی تولیدکننده ارز 1226 تومان را تحت هر عنوانی دریافت می‌کند، وسوسه می‌شود که یا خود ارز، یا مواد اولیه‌ای که برای تولید وارد کرده یا خود کالای نهایی را به قیمت ارز آزاد محاسبه کند و بفروشد و این همه دردسر تولید نکند. این رانت ایجاد می‌کند که شاهد هستید. اما وقتی بگوییم ما به همه به یک نرخ ارز می‌دهیم و آنگاه پس از این که کالایت را با ارز تک نرخی تولید کردی، به تو یارانه می‌دهیم امکان سوءاستفاده به حداقل می‌رسد.

بهترین راه جایگزینی برای اعمال سیاست‌های حمایتی به جای نرخ ارز، ابزار تعرفه است. یعنی شما تعرفه واردات کالاهای لوکس را بالا ببرید تا آن کالا گران‌تر تمام شود. برای واردات مواد اولیه و کالاهای اساسی نیز آنقدر کاهش تعرفه بدهید که قیمت در پایین‌ترین حد تمام شود. اما از این رهگذر به همه به یک نرخ ارز می‌دهید و جلوی حجم زیادی از فساد، رانت، عدم‌بهره‌وری اقتصادی، تغییر جریان وجوه به سوی اقتصاد دلالی و همه موارد مشابه را می‌گیرید لذا معتقدم ما باید به سوی تک‌نرخی‌کردن قیمت ارز با کنترل سیاستگذار بخش پولی حرکت کنیم.

در اقتصاد آزاد همه نرخ‌ها آزاد تعیین می‌شود. اما اقتصاد ما مثل آن شخص سرماخورده است که نباید به آن خربزه داد. هر چیزی را باید متناسب با شرایط انجام داد. راه‌حل‌هایی که ناشی از اضطرار و دستپاچگی باشد، در این شرایط کشور جواب نخواهد داد و نتایج آن را هم که می‌بینید. بورس ارز هم همین طور است.

نباید در شرایط فعلی که شرایط اضطرار است، اقدام به ورود به بحث کرد. بلکه حتی اگر زمانی خواستیم در این حیطه وارد شویم، باید آرام و متعادل عمل کرده و اعلام کنیم که هدف ما از این اقدام اصلاح نظام ارزی کشور است. با این حال نکته بزرگی که در این میان وجود دارد، بحث مدیریتی است. چرا که مدیریت امور حساسی چون ارز نیازمند پارامترهای شخصیتی و علمی خاصی است که مدیران باید از آن برخوردار باشند.

یعنی مدیر باید طوری رفتار کند که برای شرایط اضطرار و شرایط متعادل هر یک برنامه خاص خود را داشته باشد. در این حالت است که وضع ارز مثل یک کشتی آرام روی آب حرکت خواهد کرد. اما اگر ناخدای این کشتی ناشی باشد و خود دارای شخصیت متزلزلی باشد، خود او باعث تشویش اذهان ساکنان کشتی خواهد شد و باید حق بدهیم که در این شرایط ساکنان کشتی نمی‌توانند به این ناخدا اعتماد کنند.

وضع بازار ارز نیز دقیقا مانند همان کشتی است. یعنی باید با آرامش و ثبات در حرف و عمل به سوی اصلاح بازار ارز عمل کرد و استقلال بانک مرکزی را به‌طور خردمندانه و با در نظر گرفتن شرایط موجود کشور برقرار ساخت.

چو نوح است کشتی بان ز طوفان غم مخور


سیدعلی دوستی موسوی - گروه اقتصاد

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها